انشا درباره فصل پاییز ؛ ۱۵ انشا جدید پاییز و جلوه های زیبایی آن
در این نوشته از دلبرانه سعی کرده ایم چندین انشا درباره فصل پاییز و خزان و زیبایی های آن خدمت شما عزیزان ارائه نماییم
با توجه به فرا رسیدن ایام بازگشایی مدارس که مصادف با پادشاه فصل های یعنی پاییز است تکالیفی در مورد انشا پاییز داشته باشید
پیشنهاد می کنیم اگر به دنبال نمونه و ایده برای نوشتن انشا هستید حتما تا انتهای این پست با ما همراه باشید
در ادامه مجموعه ای از بهترین انشا درباره فصل پاییز کوتاه و طولانی ، ادبی را برای شما جمع آوری و آماده کرده ایم
امیدواریم که مورد پسند و استفاده شما قرار گیرد
با آرزوی موفقیت شما در تمامی مقاطع تحصیلی
انشا درباره فصل پاییز ؛ ۱۵ انشا جدید پاییز و جلوه های زیبایی آن
انشا شماره ۱
موضوع : هوای پاییزی
در پاییز هوا کم کم سرد میشود و با تغییر ساعت ناگهان روزها یک ساعت کوتاه میشوند و شبها یک ساعت بلند تر می شوند.
در پاییز صدای غار غار کلاغها بیشتر به گوش میرسد و فکر کنم به این دلیل باشد که روزها کوتاه تر شده اند و ما در حالی به خانه برمیگردیم که نزدیک غروب است و کلاغها دوست دارند در این موقع روز غار غار کنند.
هیچ کس فصل پاییز را جدی نمیگیرد٬ وقتی پاییز میشود هیچ کس انتظار زمستان را نمیکشد٬ اما وقتی زمستان می آید همه منتظر اند که سرما تمام شود و عید نوروز از راه برسد.
فصل پاییز فصلی است که برگهای درختان زرد میشود و اگر یکی یکی نریزند٬مناظر زیبایی به وجود می آید. پاییز فصل کار و تلاش رفتگرهای پارک است که برگهای خشک را جارو میکنند.
با شروع پاییز زاویه تابش آفتاب کم کم تغییر می کند و وارد خانه می شود و خیلی خوب است که در روزهای تعطیل نزدیک ظهر توی خانه در زیر آفتاب استراحت کنیم.
پاییز فصل آمپول و شلغم است٬ فصل لیمو شیرین و نارنگی٬وقتی در پاییز به هندوانه نگاه میکنیم سردمان می شود.
سیب قرمز و هلو پاییزه به ما یاد آوری میکنند که لباسهای زمستانی را از گوشه گنجه بیرون بیاوریم و یک تکانی بدهیم.
پاییز فصل برف پاک کن و بخاری است، توی خیابان خیلی ها را میبینیم که لوله بخاری خریده اند و به طرف خانه در حال حرکت اند.
من دوست ندارم در فصل پاییز زیاد از خانه بیرون بروم٬ دوست دارم در کنار خانواده تلویزیون تماشا کنم و تخمه گل آفتابگردان بشکنم٬ و با هم صحبت کنیم و لبووی داغ بخوریم تا از دلگیر بودن پاییز کم کنیم.
شب های پاییز برای شب نشینی خیلی خوب است٬ اما باید زود به خانه برگردیم تا فردایش بتوانیم راحت از خواب بیدار شویم.
در شبهای پاییز ستاره ها کمتر در آسمان دیده میشوند چون هوا معمولا ابری است و آلودگی تابستان هنوز در هوا است٬ که بارانهای پاییزی آن را تمیز میکند.
پاییز فصل انار است٬ فصل گردو و شیره انگور نیز هست در پاییز میتوانیم برای صبحانه ارده شیره بخوریم چون خیلی مقوی است و ما را گرم میکند.
انشا شماره ۲
انشا کوتاه درباره پاییز
فصل ها هستن که به زندگی ما،به دنیای ما معنی می دهند. فصل ها هستن که باعث می شوند زندگی و دنیا برای ما تیره و تار نباشد. بد نیست کمی به انها دقت کنیم بیایید با فصل پاییز شروع کنیم.
برگ درختان سفره ای بر روی زمین پهن کرده اند.سفره ای زیبا با نقش و نگاره ای بی نظیر که هر چقدر به ان نگاه کنی باز هم کم است .شاخه های لخت درختان با ملودی که باد برای انها می سازد،در حال رقصیدن با یکدیگرند و نمایش فوق العاده ای برای تماشا گران پاییز به نمایش می گذارند که وصف نشدنی است .
صدای شرشر باران ارام بخش ترین ملودی است که وجود دارد.صدای شر شر باران وقتی به شیشه های خانه ها برخورد میکند، صدای شر شر بارن وقتی به بام خانه های قدیمی برخورد می کند، صدای شرشر باران وقتی کودکی با خوشحالی در چاله های پر از اب می پرد ، و همه و همه ترکیب بی نظیری را می سازد که بایستی ساعت ها به ان گوش دهی تا به گوشنوازی ان پی ببری.
صدای خنده ی بچه ها در کوچه پس کوچه های شهر پخش می شود.شبنم ها بر روی برگ ها ارام ارام بر روی زمین می لغزند. بوی خوش خاک نم دار فضا را پر کرده و باعث پر رنگ تر شدن لبخند بر روی لب ها می شود.
همه ی این ها به قدری زیبا و شگفت انگیز هستند که هر چقدر را جبشان بدانی باز هم کم دانسته ای.همه ی انها فقط از دست یک نفر بر میاید که کسی جز خدا نیست.پس سعی کنیم به این همه زیبایی دقت کنیم و خدارا بخاطر این همه شگفتی شکر کنیم.
نویسنده:ملیکا ذولفخانی
انشا شماره ۳
توصیف فصل پاییز
پاییز فصلی است که در آن برگ های درختان به زردی می گرایند ؛ اما بعضی از برگ ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه ای می شوند.
پاییز همان فصلی است که در آن برگ درختان می ریزند و در زیر پای رهگذران بی تفاوت خش خش می کنند.
پاییز شاید همان فصل غفلت است و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر است؛ چه فرقی می کند که در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن است که پاییز کار خودش را می کند.
به دقت و حوصله دست به کار آراستن می شود؛ آراستن درخت ها ، شهر ها ، باغ ها و زمین به زرد و سرخ و قهوه ای برگ ها ؛ به قطرات گاه نم نم و گاه شر شر باران و به باد که می وزد.
پاییز همان فصل دل انگیزی است که گاه رویایی اش می خوانند همان فصلی که می توانی در آن ساعت ها از پنجره ی اتاق به درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.
پاییز همان دل انگیزانه ایست که گاه هوس می کنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند.
پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست که به ناز و عشوه ی تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت می بارند، و تو سریع تر می روی تا زیر برگ هایش برسی و با خودت بگویی این یکی به افتخار من افتاد.
پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ هاست _همان برگ های خرامان_ که این بار هوس می کنی کفشهایت را در آوری تا موسیقی هبوط برگ ها پاهایت را قلقلک کند.
پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو است که سرخی خرمالوهایش ر ا به همه عرضه می دارد.
همان فصل قاصدک های شیطون که برایت خبر می آورند ، خبر های خوش ، خبر هایی که هیچ وقت نمی رسند وتو باز هم آنها را بر می داری و فوت می کنی و با نگاهت تعقیبشان می کنی تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند.
آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش می نشیند در چشم و خیال من … ومن از ورای سفیدی دیوار های اتاقم همه را ، همه را خوب خوب می دانم؛ دیگر جاده های پاییز را از حفظ شده ام.
انشا شماره ۴
دختر زیبای پاییز
انشا درباره فصل پاییز طولانی
یک سال چهار فصل زیبا و هر فصل نیز سه ماه دارد .دختر پاییز ،سومین فرزند سال
با دیگر دخترانش مهرو آبان و آذر،فصلی زیبا و دلفریب ، افسونگرو دل انگیز است و یکی از
نعمات زیبای خداست که باید قدر دانست.
فصلی که با مهر آغاز و با یلدا به اتمام می رسد.
پاییز ورود به دنیای جدید رنگهاست. خزان هزار رنگ است و این اجتماع چترهای شاد رنگارنگ در خیابان های خیس چه دیدنی است!!!
فصل عریانی این درختان رنگ به رنگ که در دو طرف خیابان صف کشیده اند و تلنبارشدن برگ های خشک و خیس است که خوب هم خود نمایی می کند.
فصلی که گنجشک ها با پرهای پف کرده ، در دسته های سه تا پنج تایی روی شاخه های بید می نشینند و همراه باد پاییزی تکان می خورند و سرشان توی لاک خودشان است.
کاش دستی پیدا شود وبرایشان دانه بپاشد تا سرما را به راحتی سپری و از سر بگذرانندو نمیرند.
فصل کار و تلاش رفتگران پارک ها و جاروکردن برگ های خشک . فصل خواب ناز غنچه ها. و مهاجرت پرندگانی به مناظق گرمسیر.
بوی محصولات پاییزی ،انارساوه ،سیب ،سنجد ،خربزه ،خرمالو. به و بامیه و پرتقال همه جا را فرا گرفته.
فصل آمپول و شلغم ،فصل نارنگی و لیموشیرین، فصل لبوی داغ، گردو و شیره انگور است.
کدوتنبل و هویچ و پرتقال هم ، هزاران دوست نارنجی پیدا می کنند و از تنهایی در می آیند.
فصل صبحانه ارده شیره و آش های خوشمزه در کاسه های لعابی آبی رنگ مادربزرگ است.
حرکت دست برف پاک کن ، روی ماشینها نیز برای اشک های آسمان ، حس عاطفی ام را بر می انگیزد.
پاییز ، فصلی که خداوندبا زبردستی تمام و با استفاده از جعبه مدادرنگی بی نهایت رنگش آن را خلق کرده
پاییز فصلی که جوجه هایش را در آخر می شمرند. فصل بالا رفتن آمار عاشق ها. فصل عشق و مهربانی و شاهکار بزرگ پروردگار.
پاییز دستانم را به مهر می فشارد و مرا به دنیای رنگارنگ خود وارد می کند ومن همچون برگها در میان باد ،رقصان و چرخ زنان ،با ریزش آنها همراه می شوم.
گندمزاری به رنگ پرتو خورشید، در برابرم سر بلند می کند و من از گندمزارها راز پاییز سرشار از رنگهای گرم را می پرسم و آنهاچشمک زنان ، با حرکات موج گون خود، رنگهای زیبایشان را به من می نمایانند.
زیبایی هایشان در برابر چشمانم خاطره می شوند.
اما لحظه ای می ایستم و محو این همه زیبایی می شوم. برگریزان رنگ و ریزش لطف خدا.
بوی خنده های کودکانه می دهد این فصل و یافتن دوستان جدید ذوق دیگری دارد.
فصلی است که بچه ها کلاس های خاک آلوده رابا صدای کودکانه شان پر می کنند .بوی درس و مدرسه ،بوی کتاب و دفتر نو . بوی نونوار شدن می دهد این فصل.
البته اضافه شدن مخارج دانشگاه و مدرسه کمی اخم پدر را هم به دنبال دارد.
بله هوا کم کم سرد می شود و روزها حدود یک ساعتی کوتاه و شبها نیز طولانی تر می گردد.
شب نشینی، در این فصل نیز صفای دیگری دارد. مادر بزرگ بافتنی می بافد و من منتظر تمام شدن ژاکت و شال و کلاهم به او خیره می شوم و استکان کمرباریک چای را هورت می کشم.لباسهای پاییزه را هم که مادر کم کم از گنجه بیرون می آورد .
اما گوش کن ببین چه می شنوی ؟؟؟…………
آری صدا صدای خردشدن استخوانهای برگهاست در زیر پای رهگذران در سکوت طولانی پیاده روها
. صدا صدای زوزه باد سردی است و گاهی نسیمی ملایم.
صدا صدای غار غار کلاغ هاست در غروب غریب پاییز که بیشتر و بیشتر به گوش می رسد.
فصل تمام شدن سرو صدای کولر خراب همسایه است که عرق آنها را خشک و چشم ما را از اشک خیس
می کند.
آری این پاییز دلپذیر ، زمین را برای بهاری دیگر آماده می کند و زیبایی های منحصر به فردی دارد که باید حقیقتا قدرش را دانست.
پیام برگ های پاییزی برای من سجده آنها برخاک و دوباره برخاستنشان در بهار است.
سجده ای طولانی که رنگ زردشان را سبز و روحانی می کند. ببین پیام هرساله پاییز برای توچیست؟
در خطبه ای از نهج البلاغه آمده است که اگر اندیشه ات را به کار گیری تا به راز آفرینش پی ببری دلایل روشنی آن را به تو خواهند گفت…..درنگ و تامل کن تا پروردگارت را بهتر بشناسی.
انشا شماره ۵
انشا در مورد پاییز زیبا
انشای خود را به جای مقدمه با این شعر زیبا در مورد پاییز زیبا آغاز میکنم .
شاخه هایت پر از کلاغ شدند
ای چنار قشنگ پاییزی
عکس خود را ببین در آیینه
واقعا که شگفت انگیزی
وقت تاریک و روشنای غروب
از کلاغان خسته سرشاری
توی فصلی که فصل بی برگیست
برگ دادی دوباره انگاری
می نشینم دوباره در ایوان
خسته و سرد و خواب آلودم
خوب می شد کلاغ من هم از
برگ های کلاغی ات بودم
پاییز فصل قشنگی است. در پاییز برگ درختان زرد میشود.
در روز اول پاییز که اول مهر ماه است ما به مدرسه میرویم و همکلاسیهای خود را میبینیم.
پاییز فصل تلاش بیشتر دانشآموزان است. در پاییز روزها کوتاهتر و شبها بلندتر میشود. از میوههای پاییز انار و نارنگی است.
در پاییز برگ درختان میریزد و هنگامی که ما بر روی آنها راه میرویم صدای خشخش میدهند.
در پاییز هوا سرد میشود و اگر مراقب نباشیم سرما میخوریم. در پاییز باد میوزد و باران میبارد. ماههای پاییز مهر، آبان و آذر هستند.
پاییز فصلی است که در آن برگهای درختان به زردی میگرایند اما بعضی از برگها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوهای میشوند.
بسیاری از میوهها در فصل پاییز میرسند. اناره ساوه، خربزه، سیب، پرتقال، به، سنجد و…
در فصل پاییز بسیاری از پرندگان به مناطق گرمسیر مهاجرت میکنند.
در فصل پاییز کشاورزان زمینها را شخم زده و در آن محصولاتی مانند گندم و جو میکارند.
در فصل پاییز روزها کوتاهتر میشود و شبها طولانی میگردد.
همه فصل های خدا زیبا هستند و هر کدام زیبایی های خود را دارند پاییز هم فصل بسیار زیبایی و دوست داشتنی است .
انشا شماره ۶
انشای احساسی درباره پاییز
پاییز همان فصلی اسـت کـه در آن برگ درختان میریزند ودر زیر پای رهگذران بیتفاوت خش خش میکنند.
پاییز شاید همان فصل غفلت اسـت و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر اسـت؛ چـه فرقی میکند کـه در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن اسـت کـه پاییز کار خودش را میکند.
بـه دقت و حوصله دست بکار آراستن می شود؛ آراستن درختها، شهرها، باغها و زمین بـه زرد و سرخ و قهوهای برگها؛ بـه قطرات گاه نم نم و گاه شرشر باران و بـه باد کـه میوزد.
پاییز همان فصل دل انگیزی اسـت کـه گاه رویاییاش می خوانند همان فصلی کـه می توانی در آن ساعتها از پنجره اتاق بـه درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.
انشا شماره ۷
انشا در مورد فصل پاییز
خداوند آفریننده ی همه ی زیبایی هاست و یکی از زیباترین آفریده ی خدا فصل پاییز است.
بعد از گرمای تابستان فصلی آغاز می شود که هوا مطلوب تر و خیلی دل انگیز تر می شود فصل پاییز را خیلی دوست دارم.
خداوند نقاش ماهر و چیره دستی است. تابلوی زیبایی را در فصل پاییز بوجود می آورد که پر از رنگ ها و پر از نقش ها است.
فصل پاییز ما را یاد خیلی چیز های دیگر می اندازد مثل باز شدن در مدرسه.
وقتی در مدرسه باز می شود و دوستان قدیمی خود را دوباره می بینیم و دوباره خوشحال می شویم و یا دوستان جدیدی پیدا می کنیم.
در فصل پاییز باران می بارد گاهی زیاد گاهی کم و من یا حتی شما دوست مهربانم خاطرات خوبی از راه رفتن در باران داریم.
برگ های درختان رنگ های زیبایی دارد.برگ ها از درخت جدا می شوند و به زمین می افتند و چه حس خوبی دارد راه رفتن روی برگ ها و صدای خش خش آنها.
پس نتیجه می گیریم فصل پاییز یکی از فصل های زیبای خداوند است و در آن شگفتی های زیادی وجود دارد.
خدای مهربانم همه ی نعمت هایت زیباست و بخاطر همه ی نعمت هایت سپاسگزارم.
انشا شماره ۸
انشای ادبی درباره پاییز
گر تو بینی پاییز زیبا سرسری
غم بخور، زیرا که خیری نبری
آیینه جمال است این فصل خزان
بی تامل از فصل ثالث مگذری
فصل خزان در نزد کائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتی شاعران نیز برای نمایش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاییز یاد مینمایند.
لیکن این فصل،فصل زیبایی است. فصل ریزش نعمتهای آسمانی میباشد و همان قطرات ریز باران است که به تهذیب زمین میپردازد.
نمایان شدن قوس قزح پس از باران نیز جلوه ای از جمال این فصل میباشد. کلمه برگ ریزان تنها مختص پاییز است.
بدین معنا که در این سه ماه درختان خود را میتکانند و برگهای زرد و سرخ خود را رها کرده و بر دامان زمین به امانت میگذارند و شاخههای خشک شان نیز برهنهوار منتظر میمانند تا در فصل دیگر الماسهای آسمانی در ماتم کمبود مکان نمانند و بر شاخههای آنان قرار گیرند.
این فصل را با نام خشخش نیز میشناسیم. همان گونه که پا بر روی خاکهای ترک برداشته قدم میگذارد و آهنگ زیبا میسازد صدای خش خش برگها نیز همین احساس را در دل ما مینهد.
این صدا پس از شنیدن به ماورای درون ما میرود و روح ما را تا آسمانها به بالا میکشاند. پاییز را میتوان فصل مهاجرت قلم داد کرد.
بدین معنا که پرندگان در این فصل از کاشانه خود رهایی جسته و در کرانههای آسمان به جست و خیز میپردازند تا لانه مناسب پیدا کنند.
نظاره بر حرکات پرندگان در آسمان پاییز احساسی وصف ناشدنی در دل ایجاد مینماید.
نکته اصلی این است که پاییز در مقابل این همه زیبایی که در اختیار ما میگذارد از ما چیزی نمیخواهد جز این که به تفکر بنشینیم و به خدا نزدیک شویم.
انشا شماره ۹
انشا ادبی با موضوع پاییز
مقدمه :
پاییز یک شعر است یک شعر بیمانند
زیباتر و بهتر از آنچه میخوانند
پاییز، تصویری رؤیایی و زیباست
مانند افسون است مانند یک رؤیاست
با برگ میرقصد با باد میخندد
در بازیاش با برگ او چشم میبندد
تا میشود پنهان برگ از نگاه او
پاییز میگردد دنبال او، هر سو
هرچند در بازی هر سال، بازندهست
بسیار خوشحال است روی لبش خندهست
مانند یک کودک خوب و دل انگیز است
یا بهتر از اینها: پاییز، پاییز است
بدنه :
پاییز فرا میرسد فصل هزار رنگ….
فصل رنگ های زرد و سبزو قرمز و نارنجی آتشین…
فصل خش خش برگ ها زیر کفش عابرین…
فصل شور و زندگی بچه ها ،آغاز فصل درس و مدرسه…
پاییز برای هر کسی یادآور یک چیز است
یک خاطره ،یک زندگی، یک هیاهو ، یک درخت ، برگ های رنگی….
پاییز که فرا میرسد باران های پاییزی هم شروع می شوند و شهر را خیس باران میکنند.
پاییز چهره شهر را زیبا می کند و به شهر روح میدهد.
نتیجه گیری :
پاییز، این فصل زیبای سال
با غربتش آمده است
امروز برگی به زمین افتاد
و هرگز به شاخه برنگشت
وقتی دستهای زرد برگ
به امید یافتن پناهگاهی
در آسمان خواب شاخه را میدید
درخت مرده بود
آری شروع راه پاییز است
انشا شماره ۱۰
انشا کوتاه با موضوع احساس ما به پاییز
وقتی کسی نام پاییز را می آورد ما چیز های زیادی به ذهنمان می رسد. مانند باران های نم نم و زرد و نارنجی شدن برگ های درختان.
پاییز زیبایی های فراوانی دارد. در این فصل ما چترمان را بر می داریم و زیر باران پاییزی قدم می زنیم
برگ ها در اثر وزش باد از روی درخت ها می افتند و زمین را می پوشانند. پاییز فصل چای خوردن در حیاط خانه مادربزرگ و تنفس هوای خنک پاییز است.
زیبایی های پاییز تمام نشدنی هستند. وقتی که در خیابان راه می رویم صدای خش خش برگ های زیر پایمان برایمان لذت بخش است و باعث می شود دلمان بخواهد بیشتر و بیشتر در آن هوای خوب قدم بزنیم.
پاییز فصلی است که در آن مدرسه ها باز می شوند و ما هرسال اول پاییز خود را برای شروع سال تحصیلی جدید آماده می کنیم
خاطره هایی که در زنگ های تفریح با دوستانمان می سازیم و درس های جدیدی که در مدرسه می آموزیم هم قسمتی از زیبایی های پاییز هستند.
بهار و تابستان می روند و پاییز از راه می رسد. برگ ها زرد می شوند و از روی درخت ها می افتند. ما هر سال انتظار پاییز را می کشیم تا بار دیگر دوستانمان در مدرسه ببینیم و با چتر هایمان زیر باران راه برویم. پاییز فصلی است که باعث می شود با چشمان خودمان تغییر زیبای طبیعت را ببینیم و متوجه معجزه پروردگارمان شویم.
من پاییز را دوست دارم چون هوای آن برایم بسیار لذت بخش است. یکی دیگر از زیبایی های پاییز هم این است که هوای خنک و مرطوبی دارد
ظهر های گرم و شب های خنکش باعث می شوند هوای پاییز برایمان متفاوت و دل پذیر باشد.
انشا شماره ۱۱
انشا با موضوع توصیف پاییز
پاییز فصلی است که آغاز آن با مهر و مهربانی همراه است، فصلی که بهشتی از رنگ های شگفت انگیز می سازد، فصلی که اگر کنار مادربزرگ بنشینی و چای گرم او را بنوشی، هرگز از خاطرت فراموش نمی شود. چطور می توان پاییز را دوست نداشت و این فصل زیبای خدا را توصیف نکرد
مادر بزرگم در فصل پاییز برایمان شال گردن می بافد تا در سرمای زمستان خودمان را با آن گرم نگه داریم و سرما نخوریم. او ما را دور خود جمع می کند و هم زمان با بافندگی برایمان قصه می گوید و ما را به دنیای قدیم می برد.
زیبایی های فصل پاییز تمام نشدنی هستند و ما باید شکرگزار خدای مهربانمان باشیم که این فصل دل پذیر را برایمان آفریده است تا ما بتوانیم زیر باران قشنگش قدم بزنیم و زرد شدن برگ ها را تماشا کنیم.
فصل پاییز آمده است تا به ما قدرت خداوند را نشان دهد و بگوید که تغییر همیشه می تواند زیبا و دیدنی باشد.
انشا شماره ۱۲
انشا پاییز مناسب پایه های ابتدایی
مقدمه : با نام پروردگار هستی بخش زیبایی آفرین انشایم را در زمینه ی فصل پاییز شروع می کنم .فصل پاییز همان فصلی است که در آن برگ درختان میریزند و در پایین پای رهگذران بی تفاوت خش خش میکنند.
فصل پاییز شاید به عبارتی فصل غفلت است و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر است ؛ چه فرقی میکند که در پاییز خواب باشی یا این که بیدار مهم آن است که پاییز کار خودش را میکند.
بدنه انشا : چطور میتوان فصل پاییز را دوست نداشت ؟؟ با این این تمامی مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان داراست.
انگار خود پاییز هم شیدا است ، شیدای ما ! مگر نه چه دلیلی داشت در قبال سوز و سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگ های شگفت انگیز بسازد.
فصل پاییز فصل قشنگی میباشد. در پاییز برگ درختان زرد رنگ می شود. در روز نخستین پاییز که اول مهرماه میباشد ما به مدرسه میرویم و همکلاسی های خود را می بینیم.
پاییز فصل کوشش بیشتر دانش آموزان است . در فصل پاییز روز ها کوتاهتر و شبها بلندتر میگردد. از میوههای فصل پاییز انار و نارنگی میباشد. در پاییز برگ درختان میریزد و هنگامیکه ما بر روی آنها راه می رویم صدای خشخش میدهند.
نتیجه گیری : تمامی فصل های خداوند قشنگ می باشند و هر یک زیبایی های خویش را دارند فصل پاییز هم فصل بسیار زیبایی و دوست داشتنی است.
انشا شماره ۱۳
انشا با موضوع من پاییز را دوست دارم
من خیلی فصل پاییز را دوست دارم .
هم چون مدرسه ها در پاییز شروع میشوند و دوباره دوستانم را میبینم و با آنها بازی میکنم و شروع به درس خواندن و تلاش برای ساختن آینده خود میکنم . البته شاید بعضی ها از شروع شدن مدرسه خوشحال نشوند و دلشان بخواند همیشه بازی کنند و در خانه استراحت کنند. ولی بعد از مدتی حوصله شان سر میرود و دوست دارند دوباره به مدرسه بیایند و دوستان و معلمان مهربان را ببینند.
یک دلیل دیگر هم که من پاییز را خیلی دوست داریم این است که فصل پاییز خیلی زبیا است . همه برگ ها که در بهار و تابستان سبز بوده اند به رنگ های زرد و نارنجی و قرمز و قهوه ای در میایند و انگار همه جا رنگارنگ و زیبا و چشم نواز میشود. وقتی به پارک میرویم هر درختی به یک رنگ در آمده است و همه جا بخصوص جنگل ها و پارک ها خیلی قشنگ شده است .
در پاییز خرمالو ها میرسد و لیمو شیرین و پرتقال و انار به بازار می آید . بعضی وقتی ها مادرم انار ها را دان میکند و به آنها گلپر و نمک میزند و در کاسه های کوچک میریزد و به ما میدهد که من خیلی خوشم می آید. در پاییز لبو فروش ها در روی گاری های قدیمی لبو های شیرین و قرمز میپزند و به ما می فروشند من گاهی با دوست هایم از آنها لبو داغ میرخر مو در راه رفتن به خانه با هم میخوریم که خیلی کیف دارد .
من به خاطر باران هم خیلی پاییز را دوست دارم ، چون عاشق باران هستم و روزهای بارانی دوست دارم زیر باران بروم و بازی کنم . البته باید مراقتب باشیم در زیر باران سرما نخوریم . ولی حتی اگر سرما بخوریم ماردمان برای ما سوپ خوشمزه و شلغمی میپزد . ما کنار بخاری می خوابیم تا خوب شویم . تازه پاییز خیلی هوا خوب است نه خیلی گرم است نه خیلی سرد به خاطر همین میتوانیم به راحتی در خیابان و حیات و پارک بازی کنیم و تا خسته شویم .
نتیجه گیری
پاییز خیلی خوبی ها و قشنگی ها و خوراکی های خوشمزه دارد ، که من آنها را خیلی دوست دارم و همیشه دوست دارم زودتر پاییز شود .
من در فصل پاییز خدا را به خاطر این همه قشنگ و زیبایی که برای ما آفریده است شکر میکنم . این بود انشای من .
انشا شماره ۱۴
انشا ادبی با موضوع پاییز می آید
پاییزی دیگر از راه رسید پاییزی با همه ی ابرهای تیره اش که کشیده میشود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییزی پر از باران هایی که یادت می آورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم می بارند که یادت بیاورند تمامشان را …
من اما نمیدانم چرا این فصل بی نظیر دلم رابا خودش نمیبرد ؛ چرا انتظارش را نمیکشم هیچوقت ؛ چرا آمدنش دلم را تیره میکند؛ چرا این فصل پر از تحول حتی با تمام رنگ های برگ هایش هم نمیتواند دلم رابا خودش ببرد ؛ نمیدانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم
نمیدانم …
نمیدانم چرا صدای خش خش برگ ها زیباترین موسیقی این روزهای من نمیشود ؛ آری پاییز که میآید خورشید از من رو برمی گرداند ؛ گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست ؛ چشم هایم سبزی برگ های درختان را هرروز بهانه میگیرند ؛ آغوشم درختان خفته را نمیخواهد ؛ پاییز انگار میآید تا بسراید دلتنگی را ؛ پاییز انگار میآید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت رابا باران هایش بشوید و تحویل بادهای پاییزیش دهد
پاییز انگار میآید تا …پاییز که می آمد اما یک چیز مسلم بود ؛ و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
پاییز خود انبوهی است از حرف ها، حس ها و …پاییز که بر زبانت جاری میشود دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش ؛ اصلا بدون ان که حرفی زده باشی او زیر باران های پاییزی خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست ؛ برگ های ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری که تو میتوانی صدای خش خش برگ ها رابه وضوح بشنوی ؛ شاید نام پاییز راکه بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران که بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چتر هایی که دو عاشق زیر ان ها پناه گرفته اند
بر مو های شاعری که میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد ؛ نام پاییز راکه بیاوری نا خود آگاه کیف های رنگارنگ مدرسه که بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف میکشند ؛ نام پاییز راکه بیاوری چشم های پر از اشتیاق دانش آموزانی را تصور خواهی کرد که سالها به انتظار چنین روزی روز شماری کرده بودند ؛ فصلی دل انگیز که با آغازش درخت یادگیری جوانه میزند و عطر کتاب های جلد شده، مداد و پاک کن های نو فضا را پر خواهد کرد.
آری پاییز خود انبوهی است از واژه ها و من همیشه می ترسیدم به او بر بخورد که توصیفش میکنیم که ان چه راکه باید با گوشت و پوست و احساس خود حس کنیم دیگر گفتنی نخواهد بود اصلا رسمش نیست که تو بگویی و دیگران بشنوند
پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد
پاییز …
آه
پاییز که می آمد یک چیز مسلم بودو من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات
انشا شماره ۱۵
انشا احساسی و ادبی با موضوع پاییز
مقدمه : دخترک عاشق بهار، چه قدر زیبا تر شده ای و چه قدر خوش بر و رو، به به عروس هزار رنگ طلایی، نقشت بر چشم انداز جهان تابان است و می درخشد، هر روز نقشی تازه می زنی و رنگ عوض می کنی، کجا این همه رنگرز شده ای، چرا این قدر جذابی و خواستنی.
بدنه : پاییز فصل عاشقی و هر بار که می بینم به یک رنگ داری، چه برگ های طلایی و چه روزهای نابی از راه می رسند، خورشید کم کم بی رمق می شود و بساط ستاره ها دیده می شود، خدای زیبایی ها و خالق خوشی ها تو را برای عاشقان نقاشی کرده و برایشان همدم گذاشته است.
پاییز جانم تو تا همیشه پر از نقش و نگاری و تابلوهایت دست به دست در شهر می چرخد، هرجا از فصل ها حرفی شود، پادشاه تویی و تاج گذاری با توست. روزهایی که درختان صنوبر و سر و سیب در تو ذوب می شوند و به اذن تو برگ می ریزند، کم کم بزم کوچ پرنده ها هم برگزار می شودو پرستوها می روند و مرغان دیگر را از تغییر فصل آگاه می کنند.
روزهای ناب غروب سرخ شفق می رسد و کم کم پروین پر ناز در آسمان دیده می شود. کاش می توانستم همه این لحظه ها را قاب کنم و برای عاشقان بفرستم. مهر پر مهر از راه می رسد و آبان را با خود می آورد و آذر پر فروغ هم خنده کنان می رسد.
روزهای خوشی و شادی و تاج گزاری از سمت طبیعت می رسد. میوه های تابستان جایشان را به انار می دهند و سرخی انار همه جا رخ می نماید. ستارگان شمالی و دنباله دار هم در دور دست ها سوسوی سردی می زنند و شب و آسمان پاییزی روشن می شود.
نتیجه گیری : طبیعت هزار رنگ و نقش، خدایی دارد بسیار توانا و مهربان، بر ماست که هر لحظه شکرش به جای آوریم و از نعمت هایی که داده است به خوبی استفاده کنیم.