از پاییز می نویسم٬فصلی که برای خیلی ها یادآور رنج و غم است٬اما برای من معنای دیگری دارد.

می گویند:پاییز همان بهاری است که عاشق شده است.

صحبت از عشق شد.برای خیلی ها حرف از عشق که می شود٬ناخودآگاه رنج و اندوه به ذهن می رسد٬ولی من می گویم عشق رسالت بزرگی است٬حال این مهم بر گردن پاییز است٬باید ارزشش را تا عمق وجود حس کرد.

همین عجین شدن عشق با این فصل است که زیبایی اش را به اوج رسانده.البته این روح و سیرت پاییز است.

اما چهره ی پاییز ٬ ظاهرش هم به همین اندازه زیباست.

وقتی پاییز می رسد می بینیم که خدا دستی بر سر این فصل کشیده و هنرمندانه ترین نقشی را که می توان تصور کرد بر آن طراحی کرده است٬از ترکیب رنگها گرفته تا آن حال و هوای برگریزانش٬همه و همه زیبایی خاصی دارد.

وصف فصل زیبای پاییز

گویی برگها در پاییز محکوم به باد هستند و به گونه ای آهسته از درخت جدا می شوندکه انگار پایان تنهایی را به خوبی حس می کنند.

اما وقتی برگها بریزند٬همه در کنار هم با آن رنگهای زرد و نارنجی و گاهی قرمز و قهوه ای جلوه ای خاص و زیبا به طبیعت می دهند.

اما این برگها روی زمین دیگر تنها نیستند و کنار هم این نقش زیبا را به نمایش می گذارند.

آدم دلش نمی آید قدم بر این صحنه ی دلپذیر بگذارد٬روی برگها که راه می رویم٬صدای خش خش آن ها٬اعتراضشان به زیر پا ماندن است.

پس به برگهای پاییزی احترام بگذاریم چرا که آنه رنج جدایی از درخت را در ازای نمایش آن همه زیبایی به جان خریده اند تا دل انگیزترین فرش را بر زمین بگسترانند.

کاش می شد همه فصل ها را با زبان مهر ترجمه کرد.مهری که آغاز پاییز را به عهده گرفته و خود را در دل همه جا کرده است.

از شور و حال شروع مدارس در این ماه که بگذریم٬آن تغییر تدریجی دمای هوا در مهر کاملا حس می شود.

کم کم به آبان هم می رسیم٬بعضی روزها خورشید جای خود را به ابرها داده و اجازه می دهد که باران خود را بر زمین بکوبد.

صدای شرشر باران هم نغمه ی گوش نوازی در پاییز است.

در آذر هم انارها ترک می خورند و با طعم شیرینی که دارند٬خاطره ی خوشی از پاییز بر دل می گذارد.

هرفصل زیبایی خاصی دارد که آن را از دیگر فصول متمایز می کند٬این ها هم تنها بخش کوچکی از توصیفات فصل پاییز بود.

توصیف فصل پاییز

انشا توصیف فصل پاییز