متن در مورد زن | ۱۰۰ شعر و متن غمگین ، شاد و انگیزشی درباره زن بودن

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد ۱۰۰ متن در مورد زن و زن بودن با مضامین زیبا و تاثیر گذار منتشر نماییم.

ممکن ایت بخواهید یک متن یا شعر با این موضوع در فضای مجازی منتشر کنید یا برای دوستان خود ارسال نمایید.

به همین دلیل مجموعه ای کامل از گلچین بهترین شعر و جمله ، متن در مورد زن را برای شما جمع آوری کرده ایم .

امیدواریم که مورد توجه شما قرار گیرد …. با ما همراه باشید….

متن در مورد زن | ۱۰۰ شعر و متن غمگین ، شاد و انگیزشی درباره زن بودن

متن در مورد زن

زن ها یک بخش اضطراریِ انتقام گیر در وجودشان دارند

که در مواقع لزوم آن را به سرعت به کار می اندازند … !

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

کسی چه می داند

شایدهمین لحظه زنی

برای مردسیاستمدارش می رقصد

یاپیانو می زند و

آوازمی خواند

و جلوی جنگ جهانی بعدی رامی گیرد

کسی چه می داند

شایدتنهاشرط معشوقه ی هیتلر

به خاک وخون کشیدن دنیابود

کسی سرازکارزن هادرنمی آورد

باسکوت شان شعرمی خوانند

بالب هاشان قطعنامه صادرمی کنند

باموهاشان جنگ می طلبند

باچشم هاشان صلح

کسی چه می داند

شایدآخرین بازمانده ی دنیازنی باشد

که باشیطان تانگومی رقصد.

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

خدا زن را از پهلوی چپ مرد آفرید

نه از سر او تا بر او مسلط گردد

نه از پای او تا لگدکوب امیال او گردد

بلکه از پهلوی او ، تا برابر او باشد

و از زیر بازوی او تا در حمایت او باشد

و از نزدیک ترین نقطه  به قلب او

تا مورد عشق او باشد.

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن

زمان

مانکن

قلم عفاف بردست

ابراهیم وار میشکند

مانکن ها،

-اندام های عاصی پوچ

-صیّاد نگاه شیطانی پشت ویترین ها را

وآن سوی بوم نقّاشی

-نامردمردان

بالا می آورند نگاه نجس متعفنشان را!

تاحقیقت مروارید

-ازچنگال چشمان بگریزد!

برمترسک های ترسو میتازم!

آری من فمنیستم

-شورشی بر فلسفه ی ضد زن!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

مـا زنهـا رسمـ خوبــے داریمـ

زمانـﮧ کـﮧ سختـ مــے گیرد، شروع مــے کنیمـ

بـﮧ کوتاه کردטּ ناخـטּ ها، موها، حرفـ ها، رابطـﮧ ها!!!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنانــے کـﮧ خود رـا باور دارند و مــے دانند کـﮧ اگر تصمیمـ بگیرند

قادر بـﮧ انجامـ هر کارے هستند ،

داراے یک زیبایــے درونــے مــے باشند.

در توانایــے و عـزمـ یک زטּ کـﮧ مسیرش رـا بدوטּ تسلیمـ شدטּ

در بـرابـر موانع طـے میکند، شکـوه و زیـبـایـے وجـود دارد.

در زنـے کـﮧ اعتـمـاد بـﮧ نفسـش از تجـربـﮧ هـا نشأتــ میـگیرد،

و میـداند کـﮧ میـتـوانـد بـﮧ زمیــטּ بخورد ، خود رـا بـلـنـد کند و ادامـﮧ دهـد ،

زیـبـایـے وجـود دارد.

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زטּ بودטּ خیلــے قشنگـﮧ!

چیزیـﮧ کـﮧ یـﮧ شُجاعتــ تمومـ نَشُدنــے مــےخواد! یـﮧ جنگ کـﮧ پایوטּ نداره‌!

خیلــے باید بجنگــے تـا بتونــے بگــے وقتــے حوا سیب ممنوعـﮧ رُو چید گُناه‌ بـﮧ وجود نیومد،

اوטּ روز یـﮧ قدرت باشکوه‌ متولّد شُد کـﮧ بهِش‌” نافرمانــے “مــےگـטּ!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

 بهشت در دست مادر بود،

مادر آن را زمین گذاشت تا مارا در آغوش بگیرد

اکنون میگویند بهشت زیر پای مادران است

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنها سلیقه های خوبی دارند

زنها نقاش های خوبی هستند

درد را در زیباترین شکل اش میکشند

ولی ادعا نمی کنند!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

قرار نیـــــ♥ــستـ تنها براے مرבها زنـבگــے کنیمـ،

حتــے اگر زشتـ یا زیبـــ♥ـــا باشیمـ …

چاق باشیمـ یــا لـآغـَر

بایـב براے خــــ♥ـــوב زنـבگــے کنیمـ

آنگاه کـﮧ خوב رـا בوسـتـ בاشتــــ♥ــے

בیگـــ♥ـــراטּ رـا בوستـ خواهــے בاشتـ

و زیبایــے בروטּ تـــــ♥ــــو

בر صورتـ تـو متجلــے خواهـב شـב

و ایـטּ استـ

زیبایــــ♥ــــے واقعــے یک زטּ …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

وَقتی دختر بـاشی وَ تنها، وَقتی روزِ تَعطیل بـاشد و وَسَطِـ بَعد اَز ظُهر

وَقتی بِدانی دورِه و زَمانِه بَد شُدِه اَستـ

تَنهایی قَدَم زَدَنـ دَر یِک کوچِه ۱۰۰-۱۵۰ مِتریِ باریکـ وَ خَلوَتـ، دَر یِک غُروبِـ دِلگیر

دیگَر آنقَدر ها هم شاعِرانِه نیستـ

دائِم خُدا خُدا میکُنی کوچِه کوتاه تَر شَوَد، چِشمَتـ دائِم بِ اِنتِهایِ کوچِه اَستـ

هَمانـ جا کِ دُختَری با دوچَرخِه اَشـ دَر حالِـ بازی اَستـ

اُمیدوار می شَوی دَر کِنارَشـ خانِه اَستـ وَ خانواده ای

وَ حَتماً بِ آنجا کِ بِرِسی دِلَتـ قُرصـ می شَوَد بَرایِ اِدامِه راه

چرا اینطور شُدِه!؟

چرا نِمی شَوَد اَز خَلوَتـ وَ تَنهایی لِذَت بُرد… مِثلِ سابِق.

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من زنم…
بی هیچ آلایشی…
حتی بی هیچ آرایشی !
او خواست که من زن باشم …
که بدوش بکشم،بار تو را که مردی !
و برویت نیاورم که از تو قویترم …
آری من زنم…
او خواست که من زن باشم …
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد …
عشق خواهم ورزید …
به مردانگی ات خواهم بالید …
با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد …
پشتیبانت خواهم بود … و تو …
مرد بمان!
این راز را که من مرد ترم
به هیچ کس نخواهم گفت

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من زنم-من مادرم-دوستم-رفیقم-همسرم
به خود احترام می گذارم،
یک چای داغ می ریزم،
داخل زیباترین بشقاب خانه
یک دانه شیرینی می گذارم
همراه یک آهنگ دلنشین به خود می گویم بفرمائید
…چایتان سرد نشود!
و از تمام تنهایی ام لذت می برم

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من یک دختـــــــر ایــــرانیــــــــم … “حــــــوای” کسی نـــــمی شــوم که به “هــــــوای” دیگری برود … تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد … روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده شده و احســـــاس نام گرفته ، ارزان نمی فروشمش… دستــــــهایم بــالیـــن کـــودک فـــردایـــم خـــواهـــد شــــد،ب…ـــی حـــرمتـــش نمی کنم و به هــر کس نمی سپارمش … … لبـــــریــــزم از مهـــــر ……. اما استــــــــوار …… ســـــودای دلـــم قسمت هر بی ســر و پـــــا نیست ….. عشق “حـــوای” ایرانی با شکــــوه است و بــــــــزرگ …. “آدمی” را برای همراهی برمی گزیند : شریــف ، لایــق ، فروتـــــن و عــــــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــــــــــق……….

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن بودنم را دوست دارم
به دلیل وسعت وبی کرانگی روح زنانه
که همه چیز را می آزماید
و مخاطب زشت ترین فحش ها
و زیباترین شعرها
… … و گنگ ترین احساسات
و مخوف ترین ترسهای
مردانه ست…
زنان سرزمینم را که با وجود ناملایمات
هنوز ایمان دارند که
زن با زن بودنش و زنانگی اش معجزه میکند ، میستایم !!! …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

گاهی دلم از زنانه گی می گیرد
می خواهم کودک باشم
دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد
و آسوده اشک می ریخت
زن که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن همیشه زیباست
گاهی انتقــام جو و گاهی عـاشق پیشه،
می آفرینــد و گاهی میمیرانــــد !
با هر خطایی دلگیر و با پرســتش آرام میگیرد
گویا ، ” زن ” نیز طبع خــدایی دارد…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

جسارت می خواهد ،…
نزدیک شدن به دورترین افکار زنی ،..
که روزها ” مردانه ” با زندگی می جنگد اما شب ها ،…
بالش اش ازهق هق های ” زنانه ” خیس است !!!
آری ! جسارت می خواهد ..

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن که باشی ترس های کوچکی داری !
از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت
…و از خیابان های بدون عابر می ترسی !……..
از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف…
در کوچه پس کوچه ها می چرخند ، می ترسی !
… … از بوق ماشین هایی که ظهرهای گرم تابستان …
جلوی پاهایت ترمز می کنند
و تو فقط چهره ی آدم هایی را می بینی
که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج می زند….!
زن که باشی ترس های کوچکی داری ،
به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که …
به جرم زنانگی محکومت می کنند …
و همیشه این تویی که مقصری

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من زنم،
زیباترین خلق خدا
من زنم ،
از عیب و از هر بد جدا
سینه ام دریای مهر است، قلبم آکنده ز نور
… نوری از جنس خدا، از بدی ها دور دور
همچو پروانه بگردم دور دلبندان خویش
وقت یاری ،یار دیرینم بر دلدار خویش
گر به نامردی بیایی ،میخروشم همچو موج !
پاکباز باشی اگر،خواهی رسیدن تا به اوج
من زنم ،
نابم ، به پایم جان فشان
تا ببینی حُرم عشقم برتر از آتشفشان… !

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن موجود پیچیده ای نیست،
اگر برای شناختنش بجای غریزه
از احساسات استفاده کنی!!!…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن یک موجود مقدس است؛ نه از آن ها که تو در گنجه می گذاریشان یا در پستو قایم می کنی تا مبادا چشم کسی به آن بیفتد. نه بدنش و نه روحش را نمی فروشد، حتی اگر گران بخرند. اما هر دو را هر وقت دوست داشته باشد هدیه می دهد؛ به آنکه دوست دارد واو را مى خواهد .ـ
زن یک موجود آزاد است………..

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من زنم!وقتی خسته ام،وقتی کلافه ام،وقتی دلتنگم،
بشقاب ها را نمی شکنم.
شیشه ها را نمی شکنم.
غرورم را نمی شکنم.دلت را نمی شکنم…
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد این بغض لعنتی است !!
و دوباره احساسم را تحسین میکنم
آنجاست که ظرافت هایم باری دگر تسکین گر قلبم میشوند …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن ها گاهی اوقات چیزی نمیگویند
چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود
با نگاهش…ان حرف میزنند
به اندازه یک دنیا حرف میزنند
هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت !!!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

کمی که زن باشی
با لبخنده ای که ارزنده تو است
برقی داشته باشد
چشمانت
با موهایی بلند و آویزان
… لبهایی سرخ
دامانی سفید

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

برای دوست داشتن زنی ، باید او را عمیقا بشناسی
باید فکرهایش را بشنوی ، رویاهایش را ببینی
برای واقعا دوست داشتن زنی ، بگذار در آغوشت بگیرد
میدانی چطور دلش می خواهد لمس شود
باید او را تنفس کنی، واقعا بچشی، تا او را در خونت حس کنی
وقتی بتوانی کودکان متولد نشده ات را در چشمانش ببینی
آنوقت عاشق آن زن هستی….

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

شاید تا الان به دستات…دقت نکردی…که چه قدر ظریف هستند!!!!!
شاید..تا الان.به ظرافت صدات هم دقت نکردی….!
به…انحنای چشمات چی؟…
حتمن پیش خودت میگی… همه دارن!!!
اما بدون…برای تو از همه خاص ترِ….چون زن بودن….یعنی خاص بودن!
… هر روز به این فکر میکنی که….چرا زن شدم؟….چرا محدود شدم؟..
اما زن شدی چون..خدا به کسی نیاز داره..مخلوقاتشو…به دنیا بیارِ….و
عشق ورزیدنو از طریق تو به تمام جهان…هدیه کنه!
وتو خالق آزادی هستی…..این دنیا برای احساس تو خیلی کوچیکِ….

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

گناه نکردی زن شدی…

چشمانت… با اشک معنی ندارد…

دستانت… با ظرافتش…

… موهایت… با بلندیش…

… صدایت… با آرامشش…

گونه هایت… با سرخیش…

پوستت… با لطافتش…

اندامت… با برجستگی هایش…

عشقت… با دلتنگیش!

نمیدانم چرا این روزها…

همه فراموش کردند…

زن بودن….معجزه است…

نه یک اتفاق ساده که روزی هزار بار میُفتد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

آری، من زنم
اشکم نمادی از ضعفم نیست
یاد آور میشوم برای کسانیکه
ظرافت هایم را به دست فراموشی سپرده اند
دیگر به یاد ندارند
… که من چه موجود ظریفی هستم
و پرم ز مهربانی ، زیبایی و احساس
و اشک…
یکی دیگر از ظرافت های من است ….
آری ، من زنم

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من یک زنم با قدرت و صلابتی بزرگ با روحی طغیان گر وبا قلبی سرشار از عاطفه زنانگی
پس اگر آدرس را اشتباهی آمدی برگردید اینجا کسی از تنهایی نمرده است!!!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

اگر زنها دنیا را میچرخاندند
هیچ جنگی وجود نداشت
فقط چندتا کشور باهم قهر بودند و حرف نمیزدند!!!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

از بالا به این شهر بزرگ می‌نگرم
درخت، پرنده، گل‌های رنگارنگ نمی‌بینم
زیبایی، عشق، بوسه نمی‌بینم
از آن بالا، بالاتر از ابرها
کفش‌های سوراخ کودک آدامس فروش را می‌بینم
دختری به دار آویخته را می‌بینم
زنان پیچیده در سیاهی را می‌بینم
ـآیا بدن‌های آن‌ها متعلق به خودشان است؟

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

قوی ترین زن جهان هم که باشی وقت هایی هست که دستی باید لمس ات کند
تنی تن ات را… داغ کند و لبی طعم لب ات را بچشد
مستقل ترین زن جهان هم که باشی وقت هایی هست
که دلت پر میزند برای کسی که برسد و بخواهد
که آرام رانندگی کنی و شام ات را نخورده روی میز نگذاری و بروی
مسافرترین زن دنیا هم دست خطی می خواهد که بنویسد برایش،
” زود برگرد ،
طاقت دوری ات را ندارم

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من زنم، یک انسانم
یکی از زیبا ترین مناظر دنیا اینه که خیلی آروم وایسی و آماده شدن زنی رو که دوسش داری برای مهمونی تماشا کنی، با عجله از این اتاق به اون اتاق رفتنش رو، آرایش کردن سریع و با دقتش رو، تیکه تیکه لباس پوشیدنش رو، میدونم که میگم …. شاید ندیدم ولی میدونم!!!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

ای زن،
این جهان پر از صدای پای مردمیست…
که هم چنان که تو را می بوسند طناب دار تو را می بافند…
… مردمی که صادقانه دروغ می گویند…
و خالصانه به تو خیانت می کنند…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن عشق می کارد و کینه درو می کند….
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر….
می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی …..
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ……..
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو …………
او کتک می خورد و تو محاکم

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

چون من زنم مرا متهم می کنند به اینکه خاله زنکی ام! که حرف از ماتیک و هایلایت و ا…پیل لیدی می زنم.

که حرف از روش پخت فلان کیک می زنم.

که حرف از آشپزی می زنم.

حرف از بچه داری، زایمان، روسری … .آنکه مرا محکوم می کند، حرف از فوتبال می زند.

حرف از ماشین، کامپیوتر، موشک، جنگ، خبر.

از ماشین و فوتبال او چیزی به من نمی رسد،اما تمام حرفهای خاله زنکی من، نهایتاً برای اوست!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

تو روشن میکنی خورشید را هر روز
تو هر شب به جلد ماه میروی
بگیر دستایم را محکم تا نیافتم
زمین می لرزد وقتی راه میروی
دلم با خنده تو گرم میشود
… در روزهایی که دنیا سخت باشد
تو را حس میکنم و می فهمم این را
یک زن می تواند گاهی مرد باشد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من یه زنم … زنی از بی نهایت… زنی خالق
خالق تو !خالق عشق! خالق اشک!… رنگ نگاهت, صدایت همه از من است
پس مرا انکار نکن ا
انکار من انکار وجود توست…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنها نمی میرند
زنهای عاشق سرگردان می شوند
درون زمان ، اتاق ، خانه می مانند
زنهای عاشق بسترشان پهن می ماند
آغوششان باز
زنهای عاشق نمی میرند
تنها چشمانشان را می بندند
نفس نمی کشند
قلبشان را نگه می دارند
تا چشمان تو باز بماند
نفسهای تو را بشنود
وقلب تو بزند
زنهای عاشق سرگردان می شوند
حول و حوش جهان یک مرد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

بعضی از آدم ها

دوست داشتنشان که می گیرد

محال است بند بیاید

ما به این بعضی ها می گوییم ” زن “

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن ها …
معروفند به این …
که سخت عاشق می شوند…
سخت، ولی عمیق!
آن قدر عمیق …
که آخر خودشان…
در آن غرق می‌شوند…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

اگر زنی را دوست داری…
کمی بِترس…
زنی که وسطِ عاشقانه هایش…
یکباره باتو غریبه می شود…
همیشه دل به دیگری نداده…
می خواهدببیند…
حالا که نیست…
آیا تو برای ازدست دادنش…
می ترسی یا نه !

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

در من زنی ست خیاط …
که دلتنگی را می دوزد…
با بغض به اشک…
در من زنی ست بافنده…
که می بافد در خیال خویش…
امید را به آرزو…
در من زنی ست آشپز!
که حواسش هست ترخون غذا
چشمت را تر نکند …
و دلت را خون!
و در من زنی ست عاشق…
که دوست داشتن را هجی می کند…
میان هر نفس…
اما…
تو هیچ یک از این زن ها را دوست نداشتی!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

از زن هایی که حس مالکیت دارند…
خوشم می آید…
آن هایی که با مرد هایشان …
مثل بچه ی خودشان رفتار می کنند
نگرانند که نکند ناهارش را دیر بخورد …
یا شلوارش اتو نداشته باشد…
نخ در رفته گوشه ی یقه ی شوهرشان را
با دندان می برند…
زمستان که نزدیک می شود …
میله بافتنی و کاموا در دستشان هست
که برای مردشان شال ببافند
صبح ها میز صبحانه را می چینند….
ظرف غذای فلزی َش را پر می کنند …
که مبادا سر کار گشنه بماند
و بعد هم تدارک شام می بینند…
مردشان را به آغوش می کشند ….
و تا چشم هایش سنگین نشود …
پلک روی هم نمی گذارند
از همین زن هایی که عشقشان را …
با توجه کردن نشان می دهند
از همین زن هایی که وقتی هستند،…
دوست داری بچه ترین مرد دنیا باشی
دوست داری …
از پس انجام هیچ کدام از …
کار های شخصی َ ت بر نیایی…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

حالا تو هی بنشین و بگو زن باید این شکلی باشد،
زن باید آن شکلی باشد…
این را بلد باشد…
آن را بفهمد…
گر فلان بشود بهمان بکند…
چه شکلی باشد ها؟
چه چیزی را بلد باشد؟
چه کاری را انجام ندهد؟
عزیز من،تو اگر مرد عاشق شدنی،
زن ها یک چتر می خواهند و یک خیابان خیس،
که دو دستی بچسبند به بازوی تو …
و شریک مسیرت باشند…
نه رستوران آمده ای که چیز سفارش می دهی،
نه دنبال ملکی …
که زن را گذاشتی مقابل چشم هایت …
و بجای دوست داشتنش رویا پردازی می کنی!
اصلا نیاز نیست زن ها شکل خاصی باشند …
یا طور خاصی رفتار بکنند…
کلا دو دسته اند یا مردی دوستشان دارد و شادند،
یا از عشق دل خوشی ندارند …
و چشم امیدشان به معجزه است….

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

احتمالاً
کفش های پاشنه بلند را
زنی ساخته
که اغلب پیشانی اش
هدف بوسه
قرار گرفته است …!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

یک زن…
هیچ آسیبی…
نمی‌تواند به تو برساند
جز این که تو را نادیده بگیرد…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

هیچ زنى
دلش نمى‌آید
که دیگر برنگردد !
منتظر است
سراغش را بگیرید …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن ها …
لای پیچِ موهایشان …
کمی دل شوره دارند…
سوار بلندی پاشنه هایشان …
کمی خیال پردازی…
روی تَرَکِ لب هایشان …
ترس و تردید
در جیرینگ جیرینگِ النگوهایشان …
شیطنت های زنانه
لا به لای چینِ پیراهنشان …
سبد سبد مهربانی
در اخمِ پیشانیشان …
وفاداری
و در دو دویِ مردمکِ چشم هایشان …
حرف دل…
می دانی عشق کجای این داستان جا دارد؟
در بوسه هایشان…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من اگر مرد بودم؛
دست زنی را می گرفتم
پا به پایش
فصلها را قدم می زدم
و برایش از عشق و
دلدادگی می گفتم
تا لااقل یک دختر در دنیا
از هیچ چیز نترسد…!!

سیمین بهبهانی

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن

چنان عشق می‌ ورزد

که انگار هیچ‌ وقت نخواهد رفت

اما روزی

چنان می‌ رود

که انگار هیچ‌ وقت عاشق نبوده است

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

من یک زنم؛

‏و آدم وقتى زن باشد

‏جز آنچه در قلبش دارد،

‏همه چیز را فراموش مى‌کند.

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

چراغهای رابطه خاموشند

گلها نمی خندند

جاده،راه های نرفته را

طلبکار است…

و من

با این همه گناه

بی تو

نابخشوده ترین زن زمینم

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

حفظ کن فاصله را تا به تو عادت نکنم

به زن ِ توی غزل هات حسادت نکنم

حرف ها دارم وُ یک عمر نباید بزنم

طبق معمول برو زود، که فرصت نکنم

طبق معمول عذابم بده تا شک نکنم

عاجزم، پیش تو احساسِ شهامت نکنم

زندگی بیشتر از ظرفیتم طول کشید

دور کن اسلحه را تا که حماقت نکنم !

با خودم قهرم وُ تصمیم گرفتم دیگر

از همین ثانیه با آینه صحبت نکنم

شازده ! پیش تو وُ اینهمه آدم تنهام

در زمین کاش از امروز اقامت نکنم

آسمانی تر از آنی که کنارت باشم

حفظ کن فاصله را تا به تو عادت نکنم

صنم نافع

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن

سایه ی ماه و زمین

میان دو تاریکی

زن

با یک اشاره

روشن می کند

جهان را

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن های زیادی را می شناسم

که هر ماه

زیبایی را

با بند قسمت می کنند

بند صورت دیگر جهان است

بند

صورت زنی ست

که می خواهد

بنده نباشد

میان رو بنده هایی

که چشم ها را می دزدند

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن هایی که پژمرده اند

کمتر عشق به آنها تابیده

شاید هرگز  معشوقه نبوده اند

هروقت زنی زیباتر شد

شک نکن نگاه های مردی عاشق

درحوالی اش قدم می زند…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

دنیاى درون یک زن می تواند

به همان سرعتى تغییر کند

که دنیا

در جنگ تغییر مى کند …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن گریه‌های روز و شبش فرق می کند

سردردهای بی سببش فرق می کند

گر چه اسیر کشمکش سیب و گندم است

اما برای عشق تبش فرق می کند

می خندد و به روت نمی آورد ولی

لبخند عشوه و غضبش فرق می کند

زن “نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت”

هر لحظه طعم سرخ لبش فرق می کند

روز از سر غرور و شب از درد عاشقی

زن گریه های روز و شبش فرق می کند

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

چرا گذاشت که این زن به عشق تن بدهد ؟!

خدا که قصد ندارد تو را به من بدهد !

تو را که خواستنی تر از این نمیشد ساخت

چه خوب بود به من حق خواستن بدهد

بریز باز که مستی و راستی شاید

زبان لال مرا جرات سخن بدهد

غریب مانده ام و مانده ام که بازوهات

بپیچد و به تنم حسی از وطن بدهد

تو شعر دوست نداری ،چرا نباید پس

خدای من هنری غیر از این به من بدهد؟!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

تو زنی ، دشواری

زنی نانوشتنی

واژه های من بر فراز  بلندیهای تو

چون اسب له له می زنند

با تو مشکلی نیست

مشکل من با الفباست

با حروف اندکی

که توان نمایش گامی

از آن همه مسافت زنانگی تو را ندارند. .

نزار قبانی

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

از آن همه زن که دوستت داشتند

یکی من بودم

ودیگران عاشقت بودند

از آن همه زن که دوستت داشتند

یکی من بودم

و آن ها

به آغوشی مردانه فکر می کردند

یکی من بودم

و آنها از فکر بچه هایی

با نام خانوادگی تو

در شناسنامه هاشان

لبخند می زدند

برف آزادی را پوشانده

برف

انقلاب را

امام حسین را

و شهدا زیر برف پیدا نیست

از آن همه زن

تنها من مانده ام

که با قاب عکس کهنه ات

همه ی زمستان

خودم را گرم کرده ام

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

مردی می خواهم

که دست برندارد

از خواستن

از نوازش ..

این مرد همکار خداست در آفرینش

در خلق زنی که همیشه می خندد …

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

باد میان موهایت ایستاده بود

و من دیگر نه راه پیش و

نه راه پس از خطوط رنگ پریده ی انگشتان تو

خودم را بلد نبودم

وگرنه خط خطی این چروک

هیچ شبیه چشمهای من نبود.

نه !

سر به سرم می گذارد این باد

وگرنه راه خانه ما از شمال بود و

تو جنوب دامن مرا پیاده راه افتادی.

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

چیزی کم بود

مثل شعری که به تو نمی رسید

در گلوی زنی که با من مرده بود

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

دست های زنانه بی سر و صدا

خیلی چیزها را سر و سامان می دهند

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن هرچقدر هم که بزرگــــ شود

همـــسر شود

مــادر شود

مادربزرگــــ شود

درونش هنوز هم “دختــــری” کوچک چشم انتظار استـ

انتظار میکشد برای لــوس شدن،

محبتـــ دیدن،

دستی میخواهد برای نوازش،

و چشمی برای ستــــایش

مهم نیست چند سالـــــه شدی

زن که باشی،

دنیایت هنوز صورتیستــــــ

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

مَن از نَســــل لِـــــیلی ام…
مَن از جِنـــس شــــیرینَم…
مَن دُخــــــترم…
با تمام حساســـیت های دُخترانه ام…
با تَلنگری بارانـــی میشوم…
با جُـــــمله ای رام میشوم…
با کَلـــمه ای عــــــاشق میشوم…
با پُــــــشت کردنی ویــــــران میشوم…
به راحَتی وابَــــــسته میشوم…
با پیــــــروزی به اُوج میرسم…
هنوز هم با عروسَـــــــکهایم حَرف میزنَم…
هنوزم هَم برایِشان لـــالـــایی میخوانَم…
من دُخـــــترم…
پُر از راز…
هرگز مرا نَخواهی دانِــــست…
هرگز سَرچِشــمه اَشکــــــهایم را نمی یابی…
هرگز مرا نِمیفَــــهمی…
مَگر از نَـــــــسلم باشی…
مَگر از جِنــــسم باشی…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

و زنان در حوالی سی سالگی ،

شاید دیگر قلبی روی بخار شیشه نکشند

اما هنوز هم پر از دوستت دارمند ؛

چند تا از دوستت دارمهایم را

برایت مربای آلبالو درست کرده ام ،

چند تا را گرد گرفته ام از اشیا ،

با یکی از آنها پیرهنت را اتو کرده ام ،

و با یکی ،

با یکی دارم ،

این شعر را برایت مینویسم…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

دختــــــری نبـاش که به مـــردی نیـــــاز داره
دختــری بــاش که مردی بــه اون نیاز داره
و این دو باهم خیـــــلی متفــــاوتند . . .

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنـــــی که راه میرود بغــــض میکند و سیــــگار میکشد

جنســـی زنانه با دردی مردانـــه دارد

مردی که گوشــــه ئی کز میکند اشـــکــــ میریزد و سیـــــگار میکشد

جنـــسی مردانه با زخمــی زنانه دارد

هر چیزی که سر جای خودش نیستـــــ و بیشتر میــــلنگد

بیشتــــرتر دل آدم را چنـــگ میزند

دقت کنی کسانی که کلاهشــــان را کج میگذارند

جذابـــــترند…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن

جنــس عجـــیبــی اسـتـــــ !

چــشمــ هــایــش را کــه مــی بنــدی ،

دیــد دلــش بــیشتــر مــی شــود…

دلــش را کــه مــی شــکنــی ،

باران لــطـافتـــ از چــشمــ هــایش ســرازیــر…

انــگار درسـتــــ شــده تــا…

روی عـشـق را کــم کــند

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند ، نه تاریخ تولد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت خوانده نمی شود

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود میداند

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ،
نمونه عطوفت و چشمه عنایت است

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ،
تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ،
به همان اندازۀ قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنان حتی بعد از سالها گذر عمر

و تظاهر به فراموشی

در خلوت و تنهایی خود

جوانه ی کوچک خاطره ای را آبیاری می کنند تا نمیرد…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن وقتیکه دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هر چه عاطفه ،
مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

 

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻤﺪﻥ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ

ﺷﻌﺮ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ

ﺳﺎﻗﻪ‌ﯼ ﮔﻨﺪﻡ

ﺷﯿﺸﻪ‌ﯼ ﻋﻄﺮ

ﺣﺘﯽ ﭘﺎﺭﯾﺲ، ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﺑﯿﺮﻭﺕ –ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺯﺧﻢ‌ﻫﺎﯾﺶ– ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﻌﺮ ﺑﺴﺮﺍﯾﻨﺪ

ﺯﻥ ﺑﺎﺵ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ

ﺯﻥ ﺑﺎش

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

بدون تو گریستم

تمام شب ها را

تمام روزها را

نمی توانم برای تو سالگردی بگیرم

تمام تاریخ عزادار توست

تمام روزها

خورشید را ندیدم بعدتو

پشت ابرها مانده بود

مرا هم بسوی خودت دعوت کن

زمین یخ کرده است

مردم سالهاست صبح را ندیده اند

تا اشکهای من هست

دریاها خروشانند….

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنان عشق را،

رمان می‌خواهند

مردان، داستان کوتاه

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زن وقتی غمگین می شود

چه می کشد؟

مرد به همان اندازه سیگار

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

دستانت را می گیرم

لبانت را می بوسم

و عِطر گیسوانت را به نسیم می سپارم

چُونانِ بیرقِ فتح در باد

چُونانِ خاکِ وطن در مشت

قسم به گرمی اجاقِ ایل و

قسم به هیبت “دا‌”

به کند و کاو کدام تاریخ

بختِ تو را سیاه گره زده اند

که نام کوچکت ستاره است و

زن صدایت می زنند!!!

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

هر زَن؛

هزاران شاعر را

در خود پنهان دارد.

هر شعر؛

خاطره ی زنی ست

که روزی

از دنیای مه آلود شاعری گذشته ست…

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

زنی که

تمام هنرش

بند انداختن صورتی است

حالا به پاها رسیده

و…

لب هایش را می دوزد

شاید الگوی دوست داشتن

از اندازه های معمولی

بزرگتر بود

که ستاره ها در باد رفته بودند

زن

در دست هایش ماه را

با خودکاری

عصر ها می کشید

تا

مهتاب را شبها بیشتر دوست داشته باشد

▬▬▬▬▬▬●✧✧●✧✧●▬▬▬▬▬▬

شب

گاهی چنان ساکت می شود

که انگار یک زن دلش شکسته است . . .


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.