متن ادبی ولادت حضرت زهرا (نوشته زیبا کوتاه و بلند در وصف خانم)

در این نوشته از دلبرانه می خواهیم تعداد زیادی متن ادبی ولادت حضرت زهرا (س) با مضامین زیبا همراه عکس نوشته خدمت شما تقدیم نماییم.

چنانچه به مناسبت روز مادر و میلاد با سعادت حضرت صدیقه طاهره به دنبال متون ادبی زیبا در وصف ایشان هستید با ما تا آخر همراه شوید.

در ادامه مجموعه ای از بهترین متن ادبی ولادت حضرت زهرا کوتاه و طولانی برای شما آماده و جمع آوری کرده ایم.

متن ادبی در مورد میلاد حضرت فاطمه زهرا (س)

متن ادبی ولادت حضرت زهرابوی درخت طوبی

فاطمه علیهاالسلام زهره زهرایی است که از نور عظمت الاهی خلق شده و آسمان و زمین آن چنان به نور وجودی اش روشنایی یافته که ملائکه به سجده افتادند و درباره عظمت آن نور از حضرت حق سؤال کردند.

فاطمه علیهاالسلام حوراء انسیه ای که خداوند پیش از خلقت آدم ابوالبشر وی را از نور خویش آفرید و در زیر ساق عرش خود جای داد و پیوسته به تسبیح و تقدیس و تحلیل و تحمید حضرت حق اشتغال داشت.

بزرگ بانویی که چون خداوند نور او، پدر، شوهر و دو فرزندش را آفرید، ولایتشان را بر ملائکه و سایر مخلوقات عرضه داشت، قبول کنندگانش از مقربان و منکرانش از کافران به حساب آمدند.

یگانه بانویی که خود، پدر، همسر و فرزندان معصومش در خلقت، نوری اقدم و اشرف و اعلای بر خلقتِ نوری دیگران بوده اند. آن طاهره ای که رسول خدا هرگاه مشتاق بوی بهشت می شد، او را می بویید و بوی درخت طوبی را از فاطمه استشمام می کرد.

معّرف کمال زن

معّرف کمال زن

زهرا کوثر خداست. لیله القدر خداست. جلوه جمال خداست و تفسیر جلال خدا. زهرا ادامه رسول اللّه صلی الله علیه و آله است و همتای علی علیه السلام . زهرا تلاوت بیداری است. سایبان شوق است.

تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دل های آشنا. زهرا معّرف نهایت کمال زن است و اوج عروج انسانی. چشمه غدیر در باغ دستان پرتوان او به بلوغی رسید و غدیریان، از دامان عصمت او به رویشی رسیدند.

پیچیدگی برخورد و عمق نگاه زهرا، هم چون دشت نیست که نشسته تا آخرش را ببینیم و کرانه هایش را در آغوش نگاهمان بنشانیم؛ دریایی است بی کرانه، کوهی است به بلندای تاریخ و همین است که هرچه به قلّه اش نزدیک تر می شویم، چشم انداز بیشتری می بینیم، در حالی که بیش از یک سویش را ندیده ایم.

هجرانی برای وصل

متن ادبی ولادت حضرت زهرا بلند

هجرانی برای وصل

مکه بود و تکرار داستان ابراهیم و هاجر.

یا کوه طور بود و انتظار کلیم برای کتاب آسمانی دیگر.

داستان هجرانی برای وصل.

جدایی از بستر ابری برای رسیدن به دریا.

داستان جدایی چهل روزه ی دلداده ای از دلبر خویش.

برای خدیجه که هاجر خدمتگذار کوثر اوست خانه ی بی محمد یعنی همان بیابان لم یزرع حجاز.

چگونه می توان مصیبت هجران خدیجه ی بی محمد را با اندوه هاجر بدون ابراهیم همسان دید.

خانه ی بی محمد چگونه زندان نباشد برای کسی که  زیبایی و نور هزاران ستاره و خورشید را فقط در سیمای محمد میدید.

این بار  این تکلیف  سخت و سنگین  برای وارث ابراهیم است تا والاتر از هاجر را چهل روز در غربت و تنهایی رها کند.

تا هم او را غرق در عبادت خود کند بی آنکه یک آن به خدیجه بیندیشد  و هم خدیجه در خلوت چهل روزه ی خویش فقط با خدای محمد گرم راز و نیاز باشد اما مگر می شود خدا را بی آیینه دید.

سخن از داستان ابراهیم وذبح اسماعیل نیست این بار یوسف ترین است که وصال زلیخا ترین را  تا چهل روز به مسلخ می برد  در منای خانه ی آسمانی محمد چله ی هجران گرفتن و دل بریدن برای دل خدیجه ای که هر لحظه ی جداییش آیینه ی قرن هاست هزاران بار سخت تر از سر بریدن عزیزترین هاست  اما یگانه عشق آموز هستی  قلم سرنوشت را جز به جوهر حکمت نیامیزد.

راز این سرنوشت چیست

چله ی عزلت و عبادت خورشید بطحا برای جوشیدن کدامین چشمه است که بتواند بر زمزم برتری و سروری کند

چله ی خلوت و مناجات آخرین سفیر عشق آفرین برای نزول کدامین کتاب آسمانی سپری میشود

وجیه ترین بانوی پاکدامن حجاز به جرم همجواری با خورشید بطحا غریبانه سر بر آستان خدای عشق نهاده  تا به الهامی پرده از راز این جدایی برداشته شود

چهل  روز امساک محمد از تمام لذت های دنیا و افطار با مائده های بهشتی به وصال عاشقانه تری می انجامد که خدایی محض است

چشمه سار کوثر عصمت و حکمت و عبودیت و علم که تار و پودش را دست احمد آفرین از میوه ی بهشتی تافته و بافته است  تمام وجود خدیجه را سرشار از نور می کند .

نوری که از جنس این عالم نیست آری سوره ی کوثر یا حوریه ای در قالب بشر در در وجود خدیجه  در حال تجلی است گشودن این راز وقتی است که صدای ملکوتی اش از عالم رحم مرهم تنهایی و غربتش می شود .

سرانجام چشم انتظاری این عالم به سر می آید زمان تولد کوثر محمد است. درد زادن ؛ شیرین ترین و خدایی ترین لحظات زندگی حضرت خدیجه همسر گرامی پیامبر رحمت است.

صدای هلهله می آید

صدای هلهله می آید

ای زمین گوش بسپار ، صدای هلهله می آید . از اوج آسمان ها ، صدای پایکوبی و شادی شنیده می شود . بوی بهترین عطرهای بهشتی فضا را آکنده است. ملائک ، صف به صف در انتظارند و سبد های گل در دست ، چشم انتظار ورود تک گل باغ آفرینش اند. همه شادند. راهش را با گل های بهشتی آزین بسته اند . فرش قدومش ،بال ملائک وچراغ راهش نور الهی است.

آری، از بهشت به خانه ی ختم رسالت پل زده اند. فرشتگان چون حصار امنی اطراف دردانه خدا ورسولش را گرفته اند تا چشم اغیار در پی قامت زیبای او نباشد . با سلام و تحیت وتهنیت بر خدیجه کبری (سلام الله علیها) حوریه ای بهشتی که محبوبه ی ذات اقدس الهی است را در آغوش اش جای دادند و سلام وتبریک حق را پیچیده در عطر یاس به او تقدیم نمودند.

آغوش گرم خدیجه بهشت فاطمه(سلام الله علیها ) است. فاطمه ای که نور خلقتش ، حول محور عرش الهی مشغول ذکر وتسبیح خداوند و غذایش ،ذکر نام الهی بود. خداوند نور وجودش را در میوه ای بهشتی قرار داد تا حبیبش آن را تناول کند و فاطمه اینگونه از عرش ،قدم بر فرش نهاد تا مظهر کمال ، عفت ونجابت در زمین باشد.آری ، او مظهر صفات الهی در زمین شد.

وای خدیجه بر خود مباهات کن که فاطمه، مروارید صدف وجود نازنین شماست . بر خود ببال که زنان بهشتی از سوی پروردگار کوثری از بهشت را در آغوشت جای دادند ، کوثری که چشمه ی رحمت الهی در خانه ات جاری ساخت، چشمه ای که آب حیات است .

اگر خضر نبی از آب حیات نوشید و زندگانی جاودان یافت ،ما با ذکر نام یگانه آفرینش عمر جاوید یافته ایم چرا که امید داریم ناممان در زمره دوستداران او ثبت شود .خورشیدی در آغوشت درخشید که پرتو نور الهی از پیشانی ات ساطع بود . بوی بهشت از وجود نازنینش استشمام می شد و او دریای نوری است که لبریز از معرفت خدااست.

و اکنون سر به سجده می نهیم و می گوییم (فتبارک الله احسن الخالقین)و خداوند را بر نعمت ولایت ومحبت فاطمه وهمسرش و فرزندانش سپاس می گوییم . اویی که نامش برازنده ی وجود با برکتش است. آری ، او جدا کننده دوستان از دشمنان و گیرنده دست دوستان است. چشم امید داریم که از دوستان این خاندان شمرده شویم و دستان پر گناه ما را بگیرند و از آتش و عذاب آخرت نجات دهند.

زاهدی موسوی

فرشتگان در خدمت توأند

متن ادبی ولادت حضرت زهرا کوتاه

فرشتگان در خدمت توأند

ای ماندگارترین بانوی تاریخ، ای قسم خورده پرستش و پرهیزکاری، ای شیرازه مظلومیت، گوهر گنج کبریایی و شمیم ساحت پاک آل کسا، فاطمه جان! ای ناقه سوار روز قیامت، رمز مظلومیت شیعه ای و پشتوانه حقانیت علی. تو آن راز بقای اسلامی که صاحب والاترین مقام در بهشتی.

ای اشتیاقِ همیشه بهشت، ای صلابت کوه، ای اطلس نجابت، ای نور طورسینا، ای مستوره یاسین، ای فضیلت کوثر، ای فدایی علی و ای کعبه ارباب یقین.

دادخواه پیشگاه عرش در روز جزا و زبان گویای علی بر حقانیت غدیر تویی. تو آن اسوه همیشه بیدار و هشیاری که فرشتگان آسمان در خدمت توأند. درود همه پاکان گیتی، نثار خاک پای تو باد؛ ای مادر همگان.

فاطمه اختر گیتی فروز

فاطمه اختر گیتی فروز

فاطمه، آن فریادگر پاکی است که درک او، درک شب قدر است. تداوم بخش سلاله پاک محمدی که نامش برگرفته از «فاطر السموات» است. سرمنشأ رحمت و عنایت، شریف ترین مخلوق در بندگی خدا، اسوه شگفت طهارت، آموزگار خوب شهادت که برتر از تمام مردان عالم است.

آن خورشیدی که بر تارک اسلام می درخشد. آن اختر گیتی فروزِ آسمانِ علم و دین که نخستین زن فدایی حریم امامت است. بانی کاخ ولایت و شیرزن میدان سیاست، که موجودی الاهی ـ جبروتی و البته یک زن است. آن نوباوه رسالت، حاصلِ باغِ نبوت، میوه بوستان هستی که تسلیم محض در برابر حکم خداوندگاری است و توسل به او، موجب استجابت دعاست.

آن باغ یاسمین، آن دژ محکم ولایت و آن عشق کبریایی و بالاخره فاطمه ای که فاطمه است.

ترازوی بی نقص ارزش ها

متن ادبی ولادت حضرت زهرا مفهومی

ترازوی بی نقص ارزش ها

الگوی زنان جهان، فاطمه جان! مشکل گشای مرتضایی و وارث کل صفات احمدی. تو آن رشته پیوند میان بانوان و سروران زنان جهانی.

ای چشمه زلال مادری، ای سرچشمه زلال معارف و ارزش های اسلامی، ای راهنمای شریعت محمدی، ای تمام نسخه انسانیت، تو ترازوی بی نقص ارزش هایی و نمونه بی بدیل همسرداری.

ای دارالشفای دردمندان و ای احیاگر شخصیت زن، و روشنی بخش دل حیدری که دشمنی با تو، نشانه کفر است و دوستی با تو، دوستی با پیامبر.

کلید قفل حاجات، مطیع ولایت، جلوه جاودان هستی، تویی آن مرّبی شیرزن کربلا، آینه تمام نمای اسلام که نامت از تعریف و معرّفی بی نیازت کرده است.

مادر تمام خوبی ها

مادر تمام خوبی ها

مادر تمام خوبی ها… فاطمه جان! تو نشان لطف خدایی برایمان، تویی که پنجره ها همه بیقرار توأند و کوچه ها در انتظار قدوم مبارکت. تویی که چشمانت همه حدیث و اعجاز است.

تویی که وقتی دیگر بهانه ای برای بودن نیست، می آیی و هستی و بودن، و حتی بالاتر، زیستن و عشق را رنگی دیگر می بخشی. تو که عالم همه از نازِ قدوم تو آفریده شد. تو که کوته نظران دیوسیرت، عشقِ خداوند را در چشمان رمزآلود پیامبر ندیدند، آن هنگام که تو را می نگریست و باران عاشقی در آسمان چشمانش هویدا می شد.

تو که مناجات با قامت آسمانی ات تفسیر می شد، آن هنگام که در محراب عشق، ترنّم دلدادگی سر می دادی. تو که جبرئیل حامل سلام خداوند برایت بود.

تو که با عشقِ ولایت زیستن و با دردِ ولایت رفتن را به همگان آموختی.

تو که پیوند نبوت و امامت و ولایت بودی. تو که دنیا از برای جلوه تمام وجودت کوچک بود. تو بهار جاودانی برای سال های زندگی مان.

عشق پدری

متن ادبی ولادت حضرت زهرا زیبا

عشق پدری

فاطمه (ع) میوه باغ رسالت، نور چشم پیامبر و عزیزترین و محبوب ترین فرد نزد پدر بود. فاطمه، میوه دل و روح و روان مصطفی بود و بارها نبی اسلام فرمود: «هر که فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است.

محبت به او، محبت به من و خشم او، خشم من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است.» آخرین کسی که پدر با او خداحافظی می‌کرد و اولین کسی که در هنگام بازگشت از سفر به سراغ او می رفت.

فاطمه بود. پدر به او افتخار و مباهات می کرد و بارها بر دستان او بوسه می‌زد و در حق او می‌فرمود: «سراسر وجود فاطمه، ایمان و قلب او، سرشار از یقین است».

بهترین مادر

بهترین مادر

سرور بانوان جهان، حضرت فاطمه زهرا (س) که آراسته به امتیازات معنوی و سجایای اخلاقی است، دختری غم خوار برای پدر، همسری وفادار و فداکار برای شوهر، و مادری نمونه و موفق برای فرزندانش بود.

او که خود در دامان وحی تربیت شده و مربی‌ای چون رسول خدا داشت، به همان شیوه و روش فرزندانش را تربیت کرد و از نسل او، یازده ستاره تابناک در آسمان عصمت و طهارت درخشیدند که هر کدام از آنان، پرچمدار اسلام و قرآن بودند و نیکوست آن حضرت را ام الائمه یعنی مادر پیشوایان بخوانند .

نور آسمانی

متن ادبی ولادت حضرت زهرا (س)

نور آسمانی

یکی از القاب مبارک و مشهور حضرت فاطمه (س) زهرا، به معنای نور و درخشندگی است. از امام صادق (ع) پرسیدند که چرا فاطمه را زهرا نامیده اند؟ آن حضرت فرمود: زیرا هر گاه فاطمه در محراب عبادت می‌ایستاد و به عبات مشغول می‌شد، نور او بر اهل آسمان می‌درخشید، همان طور که ستارگان بر اهل زمین درخشیدند.

شکوفایی غنچه نبوی

شکوفایی غنچه نبوی

در آسمان مکه و در منزل نزول وحی، شوری برپا بود. فرشتگان و حوریان بهشتی هلهله کنان و تبریک گویان به زمین می‌آمدند و گرداگرد خدیجه حلقه می زدند و آیه « فتبارک الله احسن الخالقین» را زمزمه می‌کردند.

آن شب درهای عرش گشوده شده بود و لیله القدر خدا و تنزل الملائکه تفسیر شده و از دامان پاک خدیجه، ناز دانه نبوی و گل سپید احمدی درخشید.

طلوع اولین شعر اهورایی

طلوع اولین شعر اهورایی

فاطمه جان، ای طلوع اولین شعر اهورایی مان! تویی که در کوچه باغ باورمان جاویدانی. نگاه مشرقی و هستی بخشت، پیاله جانمان را از شور زندگی، شور با تو بودن و شور عشق و شیدایی تو لبریز و مالامال کرده است.

صدای قدم هایت را می شنویم، آن گاه که از کوچه های بارانی چشمانمان به آهستگی عبور می کنی، گویی که بر حریر قدم می سایی.

در جست وجوی دست توان بخش آفتابی ات، قد کشیده ایم و یافته ایم تو را که قوهای سپیدبال آرام دریایی، صبحشان را با تو تلاوت می کنند؛ تو را که آفاق پرواز همه پرندگان مهاجری و تجلّی هستی و مظهر ایمان تو را یافتیم که قد خمیده ات عرقِ شرم بر پیشانی نجیب تمامی تاک های قد خم کرده تاکستان ها نشانده بود.

تو را یافتیم که علی علیه السلام در نگاه تو ذوب می شد، که خدا را به تو سوگند می داد و نبی صلی الله علیه و آله را که در سایه وجودی تو آرامش می یافت و به شوق دیدار تو، نگاه زهرآگین دشمنان را نادیده می گرفت.

فاطمه، یعنی سلام خدا

فاطمه، یعنی سلام خدا

فاطمه، آن بانوی بزرگی است که چلچله ها به تمنّای پاسخش، آمدن بهار را نوید می دهند. او که مهربانی را نثارمان می کند. همو که لاله ها در دشت مهربانی، از عشقش شور زندگی می گیرند.

فاطمه، کوثر خدا و همتای علی است و واژه وفا با نام او معنی می یابد. فاطمه، آن پیغام وصلی است که کبوتران به باغ های روشن می برند. فاطمه، خورشید رسالت و قمر ولایت است. چشمه طهارتی است که جمال را معنا می کند و جلال را تفسیر.

فاطمه، یعنی آفتاب از پسِ ابرهای سفید در آسمان آبی. فاطمه، یعنی عشق، یعنی مهر، یعنی زمزمه عشق در محراب مناجات. فاطمه، یعنی نگاه جست وجوگر در بقیع، یعنی نگاه آسمانی… فاطمه، یعنی سلام خدا.

بر ما ببخشای

بر ما ببخشای

فاطمه جان! ای اسوه خدایی، ای جلوه الاهی، ای عشق کبریایی! بر ما ببخشای کوتاهیِ کلام و زبانمان را در وصف جمال آسمانی ات. بر ما ببخشای فهمِ کوچکمان را از خانه گلی ات ؛ خانه ای گلی، اما مهبط وحی، جایگاه فرشتگان عرش الاهی. وصف تو می گوییم، اما نه آن چنان که شایسته ات باشد، که تو بلندای خورشیدی در کنار قامت برافراشته ماه.

آبی زلال سادگی را، راز گل یاس را، فوران دلدادگی و عشق را، در لبخند مهربانت می یابیم، اما وصفش را عاجزیم.

بر ما ببخشای ای بانو، در ناتوانی قلم هایمان در وصف «رضای الاهی، در رضای تو».

بر ما ببخشای که چشمان جست وجوگرمان، توان دیدن بلندای وجودت را ندارد، آن چنان که شایسته هستی.

بر ما ببخشای که نگاه دریا گونه ات را، نوازش دستان سپید مهربانی ات را و عطر کلام آسمانی ات را تفسیر می کنیم، اما نه آن چنان که شایسته حبیبه خدا باشد.

فاطمه جان

فاطمه جان

عطر شورانگیز غزل ها، طرحی از عطر توست فاطمه جان! جلوه آینه ها، از تصویر مبارک توست که در سینه دارند. بهار با همه دلبری اش، تمام زیبایی را از تو وام می گیرد. بانوی سپید شعر من، فاطمه جان! ملائک بال در بال، گستره آسمان را برای قدوم تو مهیا کرده اند.

برگ های تمام درختان، به یُمن دیدار تو سبز گشته اند و سبزی و طراوت را به جهانیان تقدیم کرده اند. پیچکان عاشق با هر نگاه لبریز از آینه ات، عاشقانه می پیچند و بالا می روند. دریا، وسعت آبی روح پاک توست.

نوای دل نشین تو، شکوفه های بهاری را به گل مبدّل می کند و رودخانه ها، نوای خوششان را از نغمه دل نواز صدای تو گرفتند.

آدم به مباهات می نشیند که خدایش او را به مقام نام تو دیگر بار پذیرفت و در بهشت برین جای داد.

موج ها نامت را بر صخره ها حک کرده اند و در خلوت خاموش کبوترها، طنین دل انگیز نام آسمانی توست که دیگر بار آن ها را به شور و شوق زندگی می رساند.

فاطمه می آید

فاطمه می آید

آب زنید راه را هین که نگار می رسد

مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد

طبق طبق نور از آسمان ها به زمین می آید… هفت آسمان را با شقایق ها و رازقی ها آذین بسته اند. هلهله ای برپاست در میان ملائک که به یُمن قدوم مبارک «فاطمه» جام عشقش را نوشیده اند و مست عطر بهشتی اش شده اند.

فاطمه می آید… مادرِ تمامی شقایق های عاشق، معنای جمال، مقصود و حبیبه خدا، همسر علی، مادر حسنین، ادامه نبی می آید… می آید تا زمین و زمینیان را با نور وجودی خود به عطر آسمانی ـ بهشتی دعوت کند و سجده های عاشقی را شرمنده خویش سازد و محراب را در مقابل قامت بلند بی همتایش به زانو درآورد. می آید تا «زن» معنا بگیرد… فاطمه می آید.

 

به تماشای مهربانی ات

آفتاب از لبخند تو آغاز می شود و بهار، در دامنه روح تو گل می کند.
جهان از تو آغاز می شود. شروع «بودن» از صدای گرامی و گرم توست. دنیا با بوی مقدس تو چشم می گشاید تا زندگی آغاز شود. خاک بر خویش می بالد، از اینکه سر بر قدوم مبارک تو نهاده است.
باد با خود قسم خورده است تا عطر ماندگارت را به دورترین جاده ها برساند.
ابرها به شوق تو باریدن گرفته اند. دریا خودش را در وجود بی نهایت تو می جوید. آسمان در دست های صمیمی تو تاب می خورد.
نفس هایت نسیمی است که آرامش را در جان زمین جاری می کند.
رودها نام تو را با خویش همراه می کنند.
نوشتن، از نام تو آغاز می شود. جان زمین از کوثر زلال تو آب می خورد. دست هایت آغاز مهربانی است.
زمانی که چشم گشودی، همه نرگس ها به پیشوازت آمدند و تمام پرنده ها نامت را تا بی نهایت پرواز کردند. ابرها، بوی تو را به جان تشنه زمین باریدند تا دشت ها سبزتر و سبزتر، خبر آمدنت را منتشر کنند. پرستوها خبر آمدنت را شهر به شهر بردند تا شادی در لبخندهای بی پایان زمین تکثیر شود.
آینه ها را برای تماشای مهربانی ات ساخته اند.
با آمدنت، تمام پیله ها بوی پرواز گرفتند.
زیباتر از آنی که کلمات، قادر به بیانش باشند.
سال هاست که برای از تو گفتن، قلم ها دنبال واژه ای دیگرند. هنوز هیچ آهنگی زیباتر از آهنگ نامت نشنیده ایم.
تو زهرایی که عصاره زیبایی تمام واژه های جهان است. عشق در چشم های تو پلک گشوده است. در عاشقانه ترین دقیقه های جهان، چشم در چشم پدر گشودی. ماه به شوق زمزمه عاشقانه نامت، سال هاست که شب زنده داری می کند. بهشت معصومیت گم شده ای است که در رد پاهای کوچک تو پیدا شد. تمام آسمان ها طعم تو را کامل تر از آفتاب چشیده اند.
عشق، با تو به تکامل رسید و مهربانی با تو تمام شد. تمام زیبایی ها را می توان در نامت خلاصه کرد. قنوتت، نورانی تر از تمام چهره های نورانی مؤمنان است.
نفس هایت، نهایت صداقت است و لبخندت وسعت کرامت.
با تو می توان به زلال ترین سرچشمه های جاری خداوند رسید. هیچ دستی گره گشاتر از نامت سراغ ندارم؛
چرا که تو از نام فرشته های مقرب به خداوند نزدیک تری.
تو نتیجه نهایت مهربانی خداوندی که شبیه باران بر ما نازل شدی.
در شأن بزرگی ات، آیه های کوتاه با کوتاه ترین سوره نازل شدند تا ابدیت ماندگاری ات را با آوازهای زلال و طولانی سر دهد.

story-of-hazrat-zahras-birth01 (27)

زهرا تازه ترین اتفاقی بود که در عالم افتاد و هیچ وقت نیست که این اتّفاق، باز هم تازه نباشد! زهرا حرف تازه خدا بود: «انّا اَعْطَیناکَ الکوثَر»؛ نگاهی نو، به سراپای هستی. ارتباط خاک با خدا؛ مادر شهود و شهادت؛ بانوی محراب؛ بانوی اعتراض؛ بانوی حماسه؛ بانوی بسیج بنی هاشم؛ بانوی شهادت… پیش از زهرا ـ هیچ زنی را ندیده بودند، که پدر خویش را مادر باشد! پیش از زهرا «شهادت» این همه، تازگی نداشت. او که آمد، جانی تازه گرفت.

story-of-hazrat-zahras-birth01 (26)

فاطمه
تو آمدی تا به خلقت زن معنا ببخشی و دردانه پدر شوی
میلادت خیر کثیر بود در هنگامه تاریکی و جهل
تو مصداق لولاک لما خلقت الافلاکی
تو مصداق آیه ی تطهیری
میلاد سرچشمه خوبی ها مبارک

story-of-hazrat-zahras-birth01 (25)

نامت به شکوه

بانو! از همان لحظه که چشم به جهان گشودی، جهان به عصمت نگاهت سلام گفت و آسمان به فرشتگانش اجازه داد تا به پای بوسی ات بیایند.

از همان لحظه که خداوند اراده فرمود عطر تولدت، مشام آسمان را بنوازد، دیگر خدیجه علیهاالسلام تنها نبود؛ خدیجه بود و خیل فرشتگان الهی، خدیجه بود و خدمت کارانی از جنس آیینه.

چه نادان بودند زنان قریش که خود را از دیدارت محروم ساختند!

چه جاهل بودند زنانی که به خدیجه علیهاالسلام خرده می گرفتند و چه ناسپاس!

چه روزی زیباتر از اینکه هم آسمان به شادی بنشیند و هم زمین!

سلام بر تو که تنها بانوی شایسته تعلیم اسرار آسمان بودی و خانه نبوت و امامت از نور عصمتت عطرآگین می شد!

سلام بر تو که مادر پدری که لب می گشود و می فرمود: «فداها أبوها»!

سلام بر تو که اقیانوس ها به پاکی مرامت اقتدا می کنند و کهکشان ها به تبلور نامت دخیل می بندند!

سلام بر تو که خاکیان و افلاکیان در وصف مرام و نامت، ناتوان از توصیف اند؛ ناتوان از هر تفسیر و تأویل!

سلام بر تو که فرزند برترین پیامبر الهی هستی و به مقام خاکی و افلاکی ات همگان رشک می برند!

سلام بر تو که همسر شگفت انگیزترین مرد تاریخی؛ همسر علی علیه السلام حیدر کرار!

سلام بر تو که مادر فرزندانی از جنس نوری؛ از جنس «نورٌ علی نور»!

ای عظمت آل عبا علیه السلام ! ای تفسیر طاها و یاسین و کوثر!

تو «کوثری»؛ عظمتی بی کرانه در قالب خلقت که عشق و مهر و عطوفت از یک سو و ایمان و عصمت و نجابت از دیگر سو، ریزه خوار سفره عارفانه تواند. خرد، هیچ گاه سبقت از احساس تو نخواهد گرفت و احساست هیچ گاه مجال معرفت به بلندای عشقت نخواهد داد. تمام آنچه در مکتب «دین» باید آموخت، وامدار شکوه توست؛ تو که صفات بی شمار نامت تنها آینه گردانِ سایه ای از ذات توانَد. حاشا که حروف بتوانند بیانگر عظمت تو در القاب باشد!

نامت بشکوه که با التجا به عظمت «زهرایی»ات، تمام آرزوها برآورده شدنی ست!

story-of-hazrat-zahras-birth01 (24)

رسول الله را باشد دو قرآن، صامت و ناطق

کتاب صامتش قرآن، کتاب دیگرش زهرا

درود هر زن آزاده و هر مرد آزاده

بر آن بانو که باشد در ولایت رهبرش زهرا

میلاد حضرت فاطمه (س) مبارک باد

story-of-hazrat-zahras-birth01 (23)

سینه اش بویید پیغمبر که مینوی من است
فاطمه هم فکر و هم سیما و هم خوی من است
یاد از بشکستن پهلوی او چون کرد گفت
بضعه من، روح ما بین دو پهلوی من است
میلاد حضرت فاطمه (س) مبارک باد

story-of-hazrat-zahras-birth01 (22)

خوش آمدی بانو

میهمانی باران است و یاس. تمام جهان را به میهمانی فرا خوانده اند. در بارش یکریز رایحه بهشت، گونه های دنیا خیس خیس است. پنجره ها، روزنه ها، تمام کوچه پس کوچه های شهر، امشب به میهمانی می روند!

امشب دست های زمین از بلندترین شانه آسمان نور می چیند.

شب میلاد توست بانو! چقدر هوای حوالی سرشار است از عطر نجابت تو! امشب تمام پنجره ها چشم به راه آمدن صبح اند؛ تا در سحرگاهان حضورت نفس تازه کنند. تو از راه می رسی. پلک می گشایی و سرگردانی جهان سروسامان می گیرد.

جاری می شود در ذهن زمان و طغیان آب ها را فرو می نشانی به خنکای نگاهت.

مهر تو ولوله ای انداخته در یاخته های هستی. مهر تو، غوغایی به پا کرده در ذرات کائنات. گلدانی می شوی برای بهارهای از راه نیامده.

گلدانی می شوی به وسعت یازده گل سرخ. حجاز، لبخندت را کل می کشد. آفتاب را از روشنی نگاهت، هدیه می کنی به تاریکی خاک. هم سفر کوچک پدر در جاده های پرفراز و نشیب رسالت!

رنج های بزرگ و دیرسال پیامبرانه، سر بر شانه های صبوری ات دارند!

ای مهربانی ممتد در توالی روزهای رفته و نیامده! سرنوشت خاک را بهارانه دستان تو رقم می زند.

فراتر از فهم و شعور توفان خطبه ات، شوری برانگیخته در راهروهای اذهان روزگار.

ای معجزه سیال! حضورت تا همیشه، عطش لحظه های نیلی را سیراب خواهد کرد!

روز میلاد تو، روز صدور شناسنامه عشق است؛ روز هویت فرامونش شده زن در جهالت عرب.

بانو! از آن روز که انوار نگاهت تابیدن گرفت، تمام گل های آفتاب گردان به سمت تو چرخیدند.

بردار پرده ها را! بگذار حقیقت نفس تازه کند در هوای کلماتت و پرندگان خطابه ات پر بکشند تا دوردست ترین افق های حقانیت! می آیی و دنیا از این پس در سایه سار محبت تو به آرامش خواهد رسید.

خوش آمدی بانو!

story-of-hazrat-zahras-birth01 (21)

مطالب مرتبط

پروفایل روز مادر | ۱۲۰ عکس نوشته روز مادر مبارک برای پروفایل

دوبیتی ولادت حضرت زهرا | ۱۰۰+ دوبیتی ناب ولادت حضرت زهرا و روز مادر

انشا مادر | ۱۸ انشا در مورد مهر مادری و لالایی مادر (ساده و ادبی)

متن روز مادر | ۱۱۰ متن عاشقانه و متنوع برای تبریک روز مادر به مادرم

متن تبریک روز مادر ؛ جملات احساسی روز مادر مبارک از طرف بچه ها

استوری روز مادر ؛ ۵۰ عکس استوری تبریک روز مادر از طرف فرزندان

عکس نوشته مادر ؛ ۵۰ عکس نوشته در مورد مادر غمگین و عاشقانه

انشا روز مادر | ۱۲ انشا در مورد مادری و تولد حضرت فاطمه (س)


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.