انشا در مورد امام رضا | ۱۵ انشا زندگینامه + نامه ای به امام رضا
انشا در مورد امام رضا| ۱۵ انشا با موضوع زندگینامه ، تحقیق و نامه ای به امام رضا
با فرارسیدن روز های نزدیک به شهادت مظلومانه و غریبانه امام رضا علیه السلام ، معلمین ، دبیران و اساتید برای آشنای کردن کودکان و نوجوانان و حتی دانشجویان با سیره این امام مظلوم که مزارش شرف خاک این مرز و بوم است از دانش آموزان و دانش جویان خود میخواهند در قابل تحقیق یا انشا در مورد امام رضا علیه السلام آماده کنند . ما نیز در دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیا آنها این مطلب را آماده کرده ایم که شامل این موضوعات است:
- انشا و تحقیق (هم خلاصه – هم کامل و مفصل ) در مورد زندگی نامه امام رضا (ع)
- انشا و تحقیق با موضوع نامه ای به امام رضا (ع) / سخنی با امام رضا / دلنوشته هایی برای امام رضا (ع)
- انشا و تحقیق با موضوع سیره اخلاقی و احادیثی در مورد امام رضا (ع)
- انشا و تحقیق در مورد شهادت و تولد امام رضا (ع)
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۱
موضوع : خلاصه ای از زندگی امام رضا علیه السام بنویسید
امام رضا (ع) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا (ص) و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام (ص) است.
بنابر نظر مشهور مورّخان وی در یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هـ. ق، در مدینه منوّره متولد شد.
نام مبارک و القاب ایشان
نام مبارکش، علی، کنیه آن حضرت، ابوالحسن
و دارای القاب متعددی از جمله؛ رضا، صادق، صابر، فاضل، قره اعین المؤمنین و… هستند،
اما مشهورترین لقب ایشان، «رضا» به معنای «خشنودی» است.
پدر بزرگوار امام رضا، امام موسی کاظم (ع) پیشوای هفتم شیعیان بودند
که در سال ۱۸۳ ﻫ.ق، به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند،
و مادر گرامیشان نجمه (تکتم) نام داشت.
انشا در مورد امام رضا
زندگی نامه امام رضا (ع)
امام رضا (ع) در مدینه، پس از شهادت پدر، امامت بر مردم را بر عهده گرفت، و به رسیدگى امور پرداخت،
شاگردان پدر را به دور خودش جمع کرد و به تدریس و تکمیل حوزه علمیه جدش امام صادق (ع) مشغول شد
و در این راستا گام هاى بزرگ و استوارى برداشت.
مدت امامت حضرت رضا(ع)، حدود ۲۰ سال طول کشید، که ۱۷ سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان گذشت.
در مورد تعداد فرزندان آن حضرت اختلاف وجود دارد،
برخی امام جواد(ع) را تنها فرزند ایشان دانسته و گروهی نیز فرزندان دیگری را برای حضرتشان برمیشمارند.
امام رضا (ع) پس از هفده سال سکونت در مدینه و تبلیغ دین و ارشاد مردم،
با نقشه و حیله مأمون عباسی، راه خراسان را در پیش گرفت.
آن حضرت پس از قبول اجباری ولایت عهدی مأمون و گذشت سه سال،
در ۵۵ سالگی به دست این خلیفۀ عباسی به شهادت رسید.
انشا در مورد امام رضا
انشا در مورد امام رضا علیه السلام – شماره ۲
موضوع انشا : نامه به امام رضا علیه السلام
دگر باره کوچه باغ دلتنگی هایم را با پرتویی از شعاع شما منتهی میکنم تا روی قلب خسته ام نامتان را در تنهاترین غربت ها لمس کنم وانگشتان نیمه جانم را برای گرفتن بارگاهتان التماس می کنم ! تارو پود وجودم یخ زد… از همان لحظه ای که برای بار آخر از باب الرضا دست به سینه از محضرتان خداحافظی کردم …
مولا اینجا هوا بس نا جوانمردانه سرد است ….
آتش غفلت روز به روز شعله ور تر می شود و کار وکاسبی وجدان روز به روز کساد تر !!!
از شما دورم اما …
از بزرگترها شنیده ام هر جا که باشم دست به سینه که بگذارم و رو به بارگاهتان خالصانه که بخوانمتان
انگار در جوار حرمتان ،شما را زیارت کرده ام .
پس در میان آسمان ها حرمتان را دوباره می بویم و اذن دخول می خوانم ،
اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک ….
انشا در مورد امام رضا
حواسم بهتان هست آقا ..
گرچه دل مشغولی ها امان سبک شدن نمی دهد اما …
کنار شما که نیستم اما از عمق وجودم حواسم به شماست مولا !
برای شما دلتنگم حتی لحظه های که کمرنگ بودم ،حواسم به شما بود …
کنار شما نیستم اما هرروز برایتان می میرم و باز از حرم وجود مقدستان دوباره جان می گیرم …
اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی الامام التقی النقی ….
این حق من است که کاسه های خالی شفاعت را پر کنم
مگر نه این که خودتان فرمودید:”هرکس از شیعیانم مرا زیارت کند در حالی که عارف به حق من باشد در قیامت شفیع او خواهم بود.”
مولا کاش من لیاقت شناختتان را داشته باشم و شما پیاله ی من حقیر را پر کنید …
من کوچکتر ارآنم که شما را در قلب خود جای دهم
چرا که بزرگترین آدم ها هم نمی توانند بزرگی شما در در چشم ودل هایشان جای دهند اما شما بزرگواری …
و آدم های پست وحقیر را چه کاری جز چشم دوختن به دستان شفاعت بزرگان !
به امید شفاعتتان
انشا در مورد امام رضا
تحقیق و انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۳
موضوع انشا : ولادت ( تولد ، میلاد ) امام رضا علیه السلام
انشا در مورد تولد امام رضا
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)
سلام بر تو که نامت علی است سلام بر تو ای خورشید آسمان فقاهت و عالم آل رسالت
سلام بر تو که پرستوی دل تنها گوشه ی حرم امن تو آشیانه می کند
و شمع دل تنها در عطش خورشید نگاه تو می سوزد
سلام بر تو که غنچه های راز و نیاز به دعای تو دریچه ی اجابت را می گشایند
تو که آیینه ی تمام نمای اخلاق و صفات پیامبری و گواهان راستین به بزرگی تو گواهند.
انشا در مورد ولادت امام رضا ع
امشب حریم امن تو نورباران است…
اینجا نور قرآن پرتو افکنده و ملائک بال در بال،گرد حرم محبت تو می چرخند.آری اینجا دارالامان مهر و وفاست.اینجا دارالسلام عشق و رضاست.اینجا مروه و صفاست اینجا می توان از حریم روضه ی تو به عرش رسید ،می توان از خود به خدا پناه برد.اینجا سیل عاشقان را می توان دید که در برابر ضریح نورانی ات پروانه وار به دور شمع وجودت،بی تاب می گردند و زمزمه می کنند .دست هایشان در مسیر ضریح در طلب پرواز است و چه زیبا گفته آن عزیز که:
شور دعا پیچیده در عطر صدایش، نور بقا پاشیده در مهد صفایش
بس که رضایت در نگاهش خانه کرده، نامیده حق- الحق چه زیبا-هم رضایش
آری تو عاشقان ولایت را پناهگاهی از نور و امیدی و ناممکن های روزگار را نام مشکل گشای تو ممکن می سازد،
تو آمدی تا سینه های سوخته از غربت و دل های خسته از گناه را نهایت آرزو باشی،
تو آمدی تا تمام غریبان جهان را در تمام غربت ها امام غریبان باشی
تو آن طبیبی که بیماران غریب عشق راکه کنار شفاخانه ی ضریحت دخیل معرفت بسته اند،می نوازی
و درب شفاخانه ی پنجره ی فولادت به روی همه ی بیماران هدایت و سلامت باز است.
خوش آمدی امام رضا جانم … میلادت بر ما مبارک که امدی و پناه ما شدی …
حرمت جذب کننده ی دل هاست که همه روزه و همه ساله انبوهی از قلب های عاشق و دل های شیدا را به سوی خود می کشد.
آری اینجا خاکریز عشق و دانشگاه معرفت است.
مولای من!تیر و کمان باز در دست صیاد نفس افتاده است فقط تو ضامن آهو هستی و من پناهنده به تو
پس لطف و کرامت و رضایت خود را نصیب من کن بیا و مرا رها نکن یا علی ابن موسی الرضا(ع)…
انشا در مورد ولادت امام رضا علیه السلام
انشا در مورد امام رضا علیه السلام – شماره ۴
موضوع انشا : ای امام رئوف …. (سخنی با امام رضا )
ای امام رئوف، ای غریب غریب نواز !
به آستانه ی محبت تو، دامن حاجت می آوریم و صحرا صحرا کرامت می بریم.
چه کنیم که ظرفیت دست و دامن کوچک ما اندک است، و الّا دریای احسان تو بیکرانه است.
میلیونها زائر را می پذیری، و نه منت می پذیری. هر کس را به نحوی می نوازی، تو « رضا» یی و همه را راضی بر می گردانی و ذره ای از عنایت تو و ارادت ما کم نمی شود.آنجا که فرشتگان به کفشداری حرمت مشغولند و کروبیان خادمان افتخاری آستان تو اند، ما کمتر از آنیم که خاک پای خسته ی زائرانت باشیم و « اباصلت» آستانت به شمار آییم.اما تو زائرانت را دوست داری و در خانه ی خودت به حضور می پذیری.
لحظه ای که دلمان می شکند و شانه هایمان می لرزد و اشک در دیدگانمان حلقه می زند، یعنی اذن ورودمان داده ای. وقتی «السلام علیک» می گوییم، رواق چشممان با قطرات اشک، آیینه کاری می شود. آنگاه از پشت ضریح اشک سیمای تو را می بینیم که حله ای از عصمت سبز قرار دارد و دست عنایتت بر سر زائران است و نگاه مهربانت، ضامن آهوی دل ما می شود، دلی که از همه جا رمیده و به حرم تو روی آورده است.
همه ی هستی ما، نذر یک لحظه حضور در کنار ضریحت باد.
انشا در مورد امام رضا
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۵
موضوع انشا : شهادت امام رضا (ع)
انشا در مورد امام رضا
قصه پر غصه شهادت امام رضا علیه السلام از زبان اباصلت هروی یار نزدیک امام رضا ( ع) می شنویم .
اباصلت هروی می گوید:
من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم.
به من فرمود:« ای اباصلت! داخل این قبّه ای که قبر هارون است، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور.»
من رفتم و خاک ها را آوردم.
امام خاکها را بویید و فرمود:« میخواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند،
ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگهای خراسان را بیاورند، نمی توانند آن را بکَنند.»
و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود.
بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید،
فرمود:« این خاک، جایگاه قبر من است. »
سپس فرمود:« ای اباصلت! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم.
وقتی از نزد او خارج شدم، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است.»
فردا صبح، امام در محراب خود به انتظار نشست.
بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد.
امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم.
در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت
که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود.
با دیدن امام، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند.
سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و
گفت:« من از این انگور بهتر ندیده ام.»
امام فرمود:« چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد.»
مأمون گفت:« از این انگور میل کنید.»
امام فرمود:« مرا معذور بدار.»
مأمون گفت:« هیچ چاره ای ندارید. مگر می خواهید ما را متهم کنید؟ نه. حتماً بخورید.»
سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد.
امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست.
مأمون پرسید:« کجا می روید؟»
فرمود:« همان جا که مرا فرستادی.»
سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود:« در را ببند.»
سپس در بستر افتاد.
انشا در مورد امام رضا
حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت
من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده
که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است.
جلو رفتم و عرض کردم:« از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود.»
فرمود:« آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد، از در بسته هم وارد کرد.»
پرسیدم:« شما کیستید؟»
فرمود:« من حجّت خدا بر تو هستم، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم.»
سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو!»
تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانیاش را بوسید.
حضرت جواد علیه السلام خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید.
سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم.
اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.
انشا در مورد امام رضا
انشا در مورد امام رضاعلیه السلام– شماره ۶
موضوع : زندگی نامه امام رضا علیه السلام به طور مفصل
انشا در مورد امام رضا
مقدمه:
امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن ۳۵ سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن ۵۵ سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام:
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان “رضا” به معنای “خشنودی” میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: “خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند.”
پدر و مادر امام:
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال ۱۸۳ ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان “نجمه” نام داشت.
تولد امام:
حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال ۱۴۸ هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: “هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر “لاالهالاالله” را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت.”
زندگی امام در مدینه:
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند
و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امامت حضرت رضا (علیه السلام):
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: “آیا میدانید من کیستم؟” گفتم: “تو آقا و بزرگ ما هستی.” فرمود: “نام و لقب من را بگویید.” گفتم: “شما موسی بن جعفر بن محمد هستید.” فرمود: “این که با من است کیست؟”
گفتم: “علی بن موسی بن جعفر.” فرمود: “پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد.”»
ولایت عهدی:
باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: “همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم.”
پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: “تصمیم گرفتهام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم.” حضرت فرمودند: “اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی.
علت قبول ولایتعهدی مامون
” مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند: “هرگز قبول نخواهم کرد.” وقتی مأمون مأیوس شد گفت: “پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید.”
حضرت فرمودند: “اینک که مجبورم، قبول میکنم
به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم.” مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: “خداوندا! تو میدانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛
خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی.”
جنبه علمی امام:
مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بیهمتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشهدار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظرهای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که همگی شکست خورده ند .
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام:
امام فرمودند: “دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است.”
امام فرمودند: “علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: ۱- سؤال کننده ۲- آموزنده ۳- شنونده ۴- پاسخ دهنده.”
امام فرمودند: “مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است.”
امام فرمودند: “چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است.”
امام فرمودند: “نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است.”
شهادت امام:
در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد.
مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند.
بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز ۲۹ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام:
به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.
انشا در مورد امام رضا
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۷
موضوع : نامه ای به امام رضا علیه السلام
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
سلام به آقای خوبم،
سلام به مولای عزیزم،
سلام به امام رئوف و مهربانم،
سلام به خورشید تابان خراسان،
سلام به گنبد طلاییت،
سلام به کبوترهای حرمت و سلام به زائرهای عاشقت.
قلم را روی کاغذ نهادم تا شاید این بار قلم روی آن حرکت کند و خودش حرف های دل مرا به امام رضا بنویسد.
هزاران بار نوشتم، هزاران بار گفتم، اما باز نشد.
نتوانستم به قولی که به تو دادم وفا کنم، بگو چه کار کنم، کجای کارم اشتباه است .
هر وقت حاجتی دارم مهمان حرمت هستم آن قدر دخیل می بندم تا حاجتم روا شود.
چقدر ماه های خدا عجیب است دوازده ماه به نیت دوازده امام، زیاد نمی توانم این را بگویم
چون کار خدا با حکمت است و عقل ناقص و ناتوان من قادر به بیان آن نیست.
محرم الحرام اجازه ی ورود به ماه حسین است تا ایشان اذن دخول ندهند قطره اشکی ریخته نمی شود
و آخر صفر هم با شهادت غریب الغربا . واقعا غریب به چه معناست… غریبه کیست… ؟
غریب یعنی دور از وطن، دور از خانه …
هنگامی که مسلم وارد کوفه شد غریب بود، امام حسین در کربلا غریب بود و اما شما آقای من که غریب خراسان هستی .
لحظه های آخر منتظر دیدن عزیز دلت بودی، چقدر زیبا نام جوادت را می بردی. وقتی سرت بر روی پایش بود چقدر آرام بودی،
دست های گرم جوادت، وجود تو را روشن کرد با نگاهت فهماندی وقت رفتن و جدایی است. چه لحظه ای بود وداع آخرت.
اما چه بگویم از نیزه های شکسته، تیرهای در هم فرو رفته، شمشیرهای بالا رفته،
بدن ارب اربای اکبر، خم شدن کمر حسین، ناله دل زینب، اشک چشم رقیه، …
هر وقت خواستم چیزی بگویم خجالت کشیدم بیان کنم،
ابهت حرمت ، زیبایی بارگاهت، تقدس نگاهت مرا از گفتن حرفم عاجز کرد.
چقدر زیباست گنبد زرد طلایی ات که از دور حکایت می کند در این شهر عزیزی مهمان است.
برق طلایی زرد گنبدت روشنی چشمم است، پرچم روی حرمت نوازش صورتم است،
صدای نقاره ها چنان در هوا پخش می شود که هر کسی را مست تو می کند.
و اما چه بگویم از زائران حرمت که با پای پیاده مسافت ها را طی می کنند و برای دیدنت لحظه شماری می کنند.
عجب صفایی دارد پنجره فولادت که بارها ، بارها دلم را به آن گره زدم
و خواستم تا یاری ام کنی،
من گدای در خانه ات هستم. نکند این گدا را رها کنی، یا امام رضا با دلم به سویت آمدم، آقا مرا میخری…؟
و اما از کاسه های طلایی سقا خانه ات که وجود مان را شاداب می کند،
آبش، دل ما را جلا می دهد. مولای من، سرور من حرف های مرا می شنوی؟
هر بار که حرمت آمدم اذن دخولم باب الجواد بود ،
جان مادرت زهرا دستم را بگیر، مرا کربلایی کن، عاشق و شیدای حسین کن.
اذن ورود کربلا با امضای تو صادر می شود، رضا جان، عزیز دل زهرا بیا ضامن ما شو، ای ضامن آهو.
چقدر زیبا گفتی به شکارچی: اجازه بده که این آهو برود او مادر است بچه هایش منتظر هستند،
من ضامن او می شوم. شکارچی سرش را پایین انداخت و گفت آقاجان مرا شرمنده نکنید
من که هستم که شما از من مهلت می خواهید من او را به حق شما آزاد می کنم.
ای خورشید خراسان بتاب، که از تابیدنت دلمان روشن شود.
دلم را به پنجره ات، آقا ببین گره زدم، مولا نذار دست خالی از در خانه ات بروم.
تو را قسم می دهم به وفای کفترای حرمت، همان کفترایی که هر روز دور حرمت می چرخند
و بال هایشان را به گنبدت می چسبانند، منم می خواهم کفتری باشم که تو من وهوا کنی.
امام رضا اگر در نامه ی این حقیر خطایی دیدی خودت عفو کن.
این نامه را از طرف همه ی زائرهای عاشقت که دلشان برای دیدن حرمت پر می زد نوشتم،
چقدر دلمان می خواست این روزها خراسان بودیم کنا پنجره فولادت تا صبح ذکر رضا میگرفتیم.
انشا در مورد امام رضاعلیه السلام– شماره ۸
موضوع : نامه ای به امام رضا (ع) به زبان ساده و کودکانه برای ابتدایی
ای امام رضا!
من و همه بچه های مدرسه تو را دوست داریم و معلم ما هم شما را دوست دارد.
ای امام رضا! من و همه بچه ها برای شما دعا می کنیم و معلم ما هم برای شما دعا می کند. یا امام رضا! من از شما می خواهم که همه دوست و آشنا و همه بیایند زیارت شما، اگر ما را هم قابل می دانی ما هم بیاییم زیارت شما. یا امام رضا! ما که هنوز زیارت تو نیامدیم ما همیشه بارگاه تو را توی تلویزیون می بینیم، از خدا می خواهیم که یک بار هم که شده با پدر و مادرم بیاییم زیارت شما به خصوص که روز تولد و شهادت تو می شود ما حرم تو را توی تلویزیون می بینیم، دلم می خواهد مثل یک پرنده بشوم و پرواز کنم و بیایم به زیارت شما یا امام هشتم!
من خیلی دوستت دارم و دلم میخواهد کاری کنم که تو هم من را دوست داشته باشی .
پایان
انشا در مورد امام رضا به زبان ساده برای کودکان
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۹
موضوع : انشا در مورد دلتنگی حرم امام رضا علیه السلام
از نگاه کردن به عقربه های دقیقه شمار ساعت که خسته شوی، از لحظه های تنهایی و بی همراهی که خسته شوی، از بغض های فرو مانده در گلویت که خسته شوی، از لبخندهای تلخ مصنوعی ات که خسته شوی، از ترس های کودکانه ات که خسته شوی، از دلگیری های مُدامت که خسته شوی، از چشم های دل نگرانت که خسته شوی، از پاهای خسته در راه مانده ات که خسته شوی، از ناصبوری هایت که خسته شوی، از نارفیقانت که خسته شوی، از دنیای بی روحت که خسته شوی، از هجوم نامهربانی های دنیا که خسته شوی، از آرزوهای کالت که خسته شوی، اصلاً از دنیا که “بریده” باشی،
آن وقت دلت می خواهد بروی یک جایی مثل حرم، بنشینی یک جای دنج توی صحن؛
زل بزنی به تک تک آدم هایی که نمی دانی چه روزگاری دارند، زل بزنی به کبوترهایی که گاهی دلت می خواهد جای آن ها باشی، زل بزنی به آسمان آرامِ حرم و کلی عشق، مهربانی و امید از آسمانش هدیه بگیری … نه! اصلاً بگذار یک جور دیگر بگویم؛ وقتی که یک جور غمی سراغت را می گیرد که فقط یک درمان دارد، وقتی که دلتنگش می شوی، وقتی که دلتنگت می شود، وقتی که هوای کمیل خواندن می کنی، وقتی که هوای نفس کشیدن در هوایش را می کنی، وقتی که دوست داری بروی به یک جایگاه امن، به یک آرامش گاه آسمانی و بلند بلند بخوانی اش؛ بلندبلند بگویی
“یاغیاث المستغیثین”؛
بلندبلند بگویی پشیمانم، دل شکسته ام، عذرخواهم؛ بلند بلند بخوانی اش و گریه کنی؛ بخوانی اش و سبک شوی..
آن وقت است که دوست داری بروی یک جایی مثل حرم …
انشا در مورد امام رضاعلیه السلام– شماره ۱۰
موضوع : نامه ای به امام رضا علیه السلام
سلام ای مولای من،
سلام ای ولی و سرپرست و یاور من،
سلام ای امام من ، سلام ای امام رضا
هزاران سال است که مردم برای زیارت مرقد مطهر تو به سوی مشهد مقدس می آیند و حتی برخی با وجود مسافت های بسیار طولانی به نزد تو برای دیدن آن ضریح مبارک و آن سرزمین با عظمت بهشتی ات می آیند و در نزد تو از گناهان توبه می کنند و با گریه کردن به حال خود، خود را از صافی ایمان می گذرانند تا خالص شوند. کاش ما هم دلی مانند آن ها داشتیم، اما ما آن قدر در اعماق غفلت خود فرو رفته ایم، که دیگر خود را هم از یاد برده ایم. الهی! ما را از این دریای غفلت نجات بده! برخی نیز با خلوص اشیا گانبهایی را به تو می بخشند؛
چرا که تو امام و سرپرست ما هستی.
چه بدند کسانی که به تو ظلم روا داشته اند آن ها خیال می کردند که تو با این وعده وعید ها دست از وظیفه ی بزرگ و آسمانی خود برمی داری، و به خواسته آنان تن می دهی اما تو چنین نکردی و در دل مردم جهان جا باز کردی و امروزه تو بارگاهی عظیم داری که بارگاهی است بسیار بزرگ و هر روز مسلمانان زیادی برای زیارت آن بار گاه با شکوهت می آیند، اما دشمنان تو که قصد نابود کردن تو را داشته اند چه شدند؟ آیا امروز آنان هم مانند تو بارگاهی دارند؟ مطمئنا جواب خیر است.
ما هر سال برای زیارت آن با شکوه می آییم و با عبادت و زیارت ضریح تو قصد پاک شدن از گناهان را داریم . یا امام رضا در نزد پروردگار یکتا ما را شفاعت کن تااز کده های نا درستمان بگذرد و توفیق عنایت فرما تا کار ها و کردار های خوبمان سنگین تر از کار و کردار بدمان باشد .
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۱۱
موضوع : نامه ای به امام رضا علیه السلام
نسیمی که ازسمت وسوی حرم می وزید عطر دل انگیزی داشت.گنبد زیر نور آفتاب به زیبایی تمام می درخشید.آسمان از مهرهشتمین امام شیعیان عشق باران شده وکوچه پس کوچه های شهر انتظار دوباره گام برداشتنش را می کشیدند . حقیرترازآنم که بگویم کاش کبوترحرمت بودم وروی گنبد خورشید خصالت می نشستم بلکه باید بگویم کاش مشتی دانه بودم که برزمین ریخته شده بودم تا کبوتران عاشقت بخورندوبه پرواز درآیند.
در زمانی که ظلم مامون ودرباریان جاهلش با نفس سیاه شب گره خورده بود تنها صدای مناجات تو می توانست شهر را ازسکوت ظلمانی بیرون بکشد وتنها نگاه مشوق تو بود که به ماه امید تابیدن می داد واگر مناجات ونگاه های خالصانه ی تونبود بی شک شهر در سکوت بی معنی شب می ماند ومهتاب ناامید می مرد. هنوز پس از گذشت سال های بسیار زیاد خاک مدینه وخذاسان برتو می بالند که مردی از جنس روشنایی روی خاکشان قدم برداشته ونخل ها نیز به خود می بالند که مردی از تبار آفتاب بر برگ های خسته شان دست کشیده بود.
امام خوبم ،گاهی اوقات به آهویی که ضامنش شدی حسادت می کنم،
که بی شک از این دست نوازش بخشت را روی سرش کشیدی احساس غرور می کند .
راستی امام خوب من ،می خواهم از رقابت واژه وقلم برایت بگوییم در این رقابت،واژه ها به سختی تلاش می کنند که زیباترین جمله ها را در وصفت به کار گیرند وقلم ها نیز می کوشند تا چهره ی زیبایت را روی صفحه ها ترسیم نمایند،ولی من می دانم ،می دانم که تلاش هردو بی نتیجه خواهند ماند زیرا واژه ها هرچه تقلا کنند نمی توانند جمله ای از مهربانیت بنویسند وقلم ها هرچقدر روی صفحه ها بلغزند عاقبت نمی توانند چشمان دریایی ات را به تصویر بکشند،زیرا تو آن قدر خوب و زیبایی که برای توصیف کردنت اگر چوب همه ی درختان قلم شوند وآب همه ی دریاها مرکب وصفه های آسمان ها وزمین ورق دفتری شوند باز ازوصف تو عاجز خواهند ماند.
امام عزیزم ،دوست دارم قایقی ازجنس دلتنگی هایم بسازم
وباآن سراسر دریای محبت تورا بپیمایم ولی افسوس که نمی توانم،چرا که دریای محبت تو آنقدر وسیع وبی کران است که من هرچه قدر با دستان ناتوانم پارو بزنم به انتهایش نخواهم رسید،پس آن را با چشمانم ازساحل دریای عشق تو تا آن جا که آب و افق به هم پیوند می خورند سیر می دهم،تا آن جا که خورشید زخمی می شود وشهادت غریبانه تورا به یاد می آورد.
انشا در مورد امام رضاعلیه السلام– شماره ۱۲
موضوع : دلنوشته با امام غریب ، شاه خراسان امام رضا (ع)
دوباره این دل تنگم بهانه می گیرد زسوز عشق غریبت زبانه می گیرد
کبوتران دلم از کران آبی ها حریم عشق تورا آشیانه می گیرد
مولای مهربانم سلام …
قلبم را دوباره نجوایی شیرین در برگرفته ومن درکنار جوی رویاهایم به افق های دور می نگرم آنجا که در گوشه گوشه ی حرمت سبز لایزال الطاف الهی را با چشم،به وضوح می توان دید ! ای هشتمین مشق ناب روزگار بردفتر سرنوشت … هربار که معنای غریب را ازآشنا می پرسم او سکوت می کند وهر بار که معنای آشنا را می پرسم سلامش را به دستان پرسخاوت نسیم می سپارد تا آن را به تو برساند ” السلام علیک یا ثامن الحجج”
پس غریب کیست؟؟؟
غریب منم که اینجا دورتر تر شعاع های خورشید ودوراز تمام شور واشتیاق بهاری شدن کنج این اتاق نشسته ام ،نه بالی برای پرواز دارم ونه پاهایم روی دوباره آمدن ! ای قرار لحظه هایم !ای امام رئوف،ای محبوب دلها … این بار از خستگی قد خم کرده ام وشانه هایم دیگرتاب این سنگینی گناه را ندارد . ای بخشنده بال پروازی به من عطاکن!اجازه بده دوباره دلم آبی شدن را تجربه کند.ای عشق! دیریست عاشق شدن را از یاد برده ام …بگذار تادوباره مشهدت بهار این دل خزانم باشد.بگذار تا دوباره از شفاعت سقاخانه ات،پیاله ای بنوشم.
امام خوبم …
اجازه بده تا درکنار ضریحت زنگارهای گناه را ازآینه دل بزدایم ،نگاه پرمهرت را بر تاروپود وجودم احساس کنم.
مولا …
امانی بده .ای آبروی آسمان ها وزمین .ای بالا نشین که دریچه های آسمان به سمت رواق های بارگاهت باز می شود،رضا گویان به درگاهت آمده ام ؛مرا در رودخانه ای که از پشت پنجره فولاد تو تا آن سوی آسمان جاری است، زلال کن!!!
ای آرزوی آرزومندان …
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۱۳
موضوع : انشا زیبا در مورد امام رئوف امام رضا علیه السلام
نام زیبایت قرن هاست بر تارک تاریخ سرزمینم،چون کوه نور می درخشد وعطر نفس هایت تا همیشه ،مشام جانم را می نوازد،نام تو گرمی بخش وجود یخ زده ام می شود وتلالو یادت وشمیم ذکرت،خون سبز را در رگ هایم به جریان در می آورد .به من بگو کدامین نسیم است که دل انگیز ترین نسیم کوی تو باشد وکدام جاری زلال زندگی زلال تر از نیم نگاه تو؟ کدام غریبی آشناتر از تو وکدام ضامنی معتبرتر؟
خاک پایت را بر سرم بتکان که محتاج آنم برای توتیای دیدگان ،تا سویی بگیرند وجلوه ای ازجمالت را احساس کنند.
ای امام رئوف !!!
جدول متقاطع لحظه هایم را با دوستی ،عشق وزیارت تو پر می کنم وبا چنته ای ازآرزوها منتظر می مانم تا بطلبی مرا با همه ی روسیاهیم ،تا که زنگار دل به خاک کویت بسایم وکفتروار برگرد حرمت بچرخم،سنگفرش صحنت را آماج بوسه های استغفار کرده،تا شاید قدحی از شراب وصل خود به من بچشانی وضمانتم کنی یا ضامن آهو … که من آهوی رمیده از بند شیطانم.
انشا ( تحقیق یا مقاله ) در مورد امام رضاعلیه السلام– شماره ۱۴
موضوع تحقیق / مقاله : اخلاق ،منش و سیره امام رضا علیه السلام
انشا در مورد امام رضا
خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود
که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود.
با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود.
خصوصیات امام از زبان یاران امام
یکی از یاران امام میگوید:
- هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد
- و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند.
- هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد
- در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود.
- هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند.
- خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود.
- چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند
- و آنان همراه با امام غذا میخوردند.
- شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند.
- بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد.
- کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت.
- بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد.
- یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: “فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود.
- لباس او در خانه درشت و خشن بود،
- اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید).
انشا در مورد امام رضا
خصوصیات امام رضا ( ع) از زبان یاران و نزدیکان حضرت:
شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:
“ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم.”
شخصی به امام عرض کرد: “به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد.”
امام فرمودند:” تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت.”
مردی از اهالی بلخ میگوید: “در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: “فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند.” امام فرمود:
“ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است.”
یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: “اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: “به غذا خوردن مشغولند.” و آن گرامی میفرمود: “بگذارید غذایشان تمام شود.”»
یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: “من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام. ” امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: “این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی.” آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: “چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟”
فرمود: “تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم.
یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: “این کیست؟” عرض کردند: “به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد.” امام فرمود: “مزدش را تعیین کردهاید؟” گفتند: “نه هر چه بدهیم میپذیرد.” امام برآشفت و به من فرمود:
“من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید.
کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود.”»
خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود:
“سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید.”»
امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند.
انشا در مورد امام رضا علیه السلام– شماره ۱۵
موضوع انشا : انشا کوتاه در قالب متن ادبی برای امام رضا (ع)
امشب نماز باران می خوانم ودوست دارم رنگین کمان فردا زیباترین نشانه ی آن باشد.
بازهم مثل همیشه رگبارهای درد خوابم را می رباید ومن منتظر گلواژه های شفا هستم .
امشب بر لوح دلم نام رضا را می نویسم و
آرمشی ناب مرا درآغوش می کشد وصدای بال کبوتران حرم لالایی یادم می شود.
به سکانی می روم که خدام مقدس بودنش را درسازها می نوازند .
آهو بره ای می شوم که صیاد ها ی درد دور وبرم را گرفته اند .
می ترسم .همه جا تاریک می شود وناگهان نور سبزی چشمانم رانوازش می دهد،
ناجی عاطفه ها دستم را می گیرد وبال هایی ازجنس لطافت به من می بخشد،باهم پرواز می کنیم.
و وقتی که در دریای شادی غوطه ور می شوم،می فهمم
رضا یعنی تسکین تمام دردها!
برای مطالعه بیشتر در خصوص زندگی امام رضا علیه السلام میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
همچنین بخوانید:
رنگ آمیزی درباره امام رضا | ۲۰ نقاشی برای رنگ آمیزی در مورد امام رضا (ع)
نقاشی درباره امام رضا | ۵۰ نقاشی کودکانه درباره امام رضا (ع) و حرم ضامن آهو
عکس نوشته امام رضا علیه السلام | ۴۴ عکس پروفایل عاشقانه برای امام رئوف
عکس تولد امام رضا | ۳۳ عکس پروفایل تولد ضامن آهو امام رضا علیه السلام
پروفایل امام رضا | ۵۰ عکس زیبا از حرم + عکس نوشته دلتنگی امام رضا (ع)
پروفایل دخترونه امام رضا | ۵۰ عکس نوشته عاشقانه با علی بن موسی الرضا
شهادت امام رضا | ۳۳ متن ویژه و زیبا به مناسبت تسلیت شهادت امام رضا (ع)
انشا در مورد امام رضا ، تحقیق در مورد امام رضا
ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام
ازراهِ دور میدهم آقایِ من سلام – گویم سلام بر تو اَیا هشتمین امام
گویم سلام از تَهِ دل ای امامِ من – دارم یقین آنکه توئی تَسمَعُ الکَلام
درهات بسته است زِکرونا ولیک من – گویم زِ خانه ام سلام به صباح و ضُحی و شام
هر صبح و ظهر و شب به حریمِ تو رو کنم – خواهم دهی جواب، مرا، تو، اَیا اِمام
دستم نمی رسد بدرگهت این روزهایِ سخت – چون بسته است دربِ حرم بهرِخاص وعام
ویروسِ نحس بسته چو درهایِ آن حرم – باشد گشودنش بلطفِ خداوندِ ذو الکِرام
ویروسِ کورونا که گرفته است عالمی – کلّ زمین زِ مشهدِ ما تا عراق و شام
غمگین نموده است آدمیان را ز شرق وغرب – با لطفِ تو اَیا امام ثامن و ضامن شودخِتام
ویروس دفع و رفع شود گرکنی نظر – ای حضرتِ رضا، امامِ مشهد و ایران، مَهِ تمام
ای باقری کنون که بود بسته این حرم – از خانه روی کن به حرم گوی اَلسَّلام
اَلسَّلام علیک یا اَبَالحسن یا ثامن الائمّه یا علی بن موسی الرّضا
سروده شده توسط حجه الاسلام سیدمحمد باقری پور بهار سال ۱۳۹۹
خوانده شده توسط حجه الاسلام سیدمبین حسینی خواه
خیلی زیبا بود ….
بسیار زیبا و دلنشین بود ممنون از شما
خواهش میکنم نظر لطفتونه
السلام علیک یا امام علی بن موسی الرضا
من یکی از خادمین کوچک امام رضا بودم در حین خدمت آنچنان مشکلی برام پیش آمد با وجود این که ۱۰۰درصد ایمان دارم که کارم درست است اما جو دیگری پاداش گرفتم یا امام رضا آخه چرا پاسخ من رو با وجود خدمت خالصانه و مخلصانه بود این چنین دادی و حدود ۳۰۰ نفر رو اسیر یک انسان ظالم کردی یا امام رضا خودت پاسخم رو بده از همه خواهش می کنم برام دعا کنید امام رضا پاسخ بده و فرد ظالمی رو که ۳۰۰خانواده رو اسیر کرده سنگ کنه.و من رو هم از این فکر و خیال واحی خلاص کنه و راحت بشم یک زندگی راحت در کنار یک انسان خوب داشته باشم.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وآل محمد
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا و رحمت الله و برکاته التماس دعا
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم رزقنی ولدا بارا
اللهم صل علی محمدوآل محمد
میلیاردها بوسه به ضریح امام رضا