ماه محرم از دیدگاه اهل سنت

ماه محرم از نظر اهل سنت

ارکین نیوز – ماه محرم اولین ماه در تقویم های اسلامی میباشد.مسلمانان این ماه رو از جمله ماه های حرام بشمار میبرند.
در این ماه رخدادهای زیادی رخ داده است.از جمله آنها میتوان به : واقعه تاسوعا و عاشورا، ازدواج حضرت علی با فاطمه ،ورود حضرت علی به اسلام ،باریدن سنگ توسط پرندگان(واقعه سوره فیل)، استجابت دعای زکریا، عبور حضرت موسی از دریا و غرق شدن فرعونیان ، عروج ادریس به آسمان .شهادت خلیفه دوم اهل سنت عمر فاروق.شهادت امام زین العابدین ومیلاد حضرت عیسی اشاره کرد.
مهمترین واقعه در این ماه که در بین مسلمانان بسیار مهم بوده ،واقعه تاسوعا و عاشورا در ۱۰ محرم هست.در این روز امام حسین(رض) با ۷۲ تن از یاران خود وارد دشت کربلا میشوند و با لشکریان سعد روبه رو میشوند.پس از جنگ سرانجام امام حسین به همراه تمام یارانشان به شهید میشوند.
مراسم عزاداری روز نهم و دهم محرم در بین اهل سنت :
این روز یکی از روزهای مهم در مذهب تسنن میباشد. در این روز مردم اهل تسنن با ، خیرات و انفاق به ایتام ارادت خود را به امام حسین(رض) و یارنش نشان میدهند. از برگزاری مراسم جشن و شادی خودداری میکنند. به تلاوت قرآن میپردازند، و در مسجدها و خطبه ها حضور پیدا میکنند.
عاشورا از نگاه اهل سنت
نشست معاونت پژوهشی مدرسهء عالی امام خمینی، در تاریخ ۱۵/۱۱/۱۳۸۳
با عنوان “عاشورا از نگاه اهل سنت” را با حضور استادان و پژوهشگران در ایران برگزار شد،در این نشست حجت الا‌سلا‌م ناصری داوودی، مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکده‌ء سیره، سخن گفت.
وی حادثه‌ء عاشورا را از دیدگاه دانشمندان اهل سنت نیز بررسی نمود و اظهار داشت: ” اهل سنت با توجه به منابع شان با دو رویکرد عاطفی و تحلیلی، اجتهادی به عاشورا نگریسته‌اند؛ نقطه‌ء عطف رویکرد عاطفی توجه به نفس مظلومیت است. حادثهء عاشورا با توجه به مقام سیدالشهدا و یارانش و با توجه به این که فرزندان پیامبرند و بعد از نیم قرن چگونه در صحرای کربلا‌ شهید می‌شوند، با چه جرمی کشته می‌شوند؟ پیام آنها چیست؟ بر سر فرزندان و زنان آنها چه می آید؟ بر سر اجسادشان چه می آید؟ اینها بعد رثایی حادثه‌اند که مورد توجه اهل سنت قرار گرفته و به اتفاق عوامل حادثه را محکوم کرده‌اند
دکتر محمد رضا وصفی در خبرآنلاین :
عشق و علاقه به خاندان اهل بیت و سید الشهدا ، تنها به شیعیان تعلق ندارد. این مهر در بین بسیاری از اهل سنت جهان اسلام فرا گیر است و در کتب اهل سنت و ادبیات و فرهنگ عمومی مسلمانان سنی مذهب روایات آمده و گواه بر آن است .
اهل سنت نیز در این عشق و علاقه پیشتازند و اهل بیت و محرم در بین آنان جایگاه ویژه ای دارد.

دکتر طه حسین (متوفای ۱۹۷۳ م)، ادیب، نویسنده و ناقد معاصر اهل سنت، معتقد است:

«از آنجا که حسین از یک سو، مسئول حفظ دین و از سوی دیگر، آزاده و قهرمان است، هرگز در قبال بیعت خواهی یزید، سرتسلیم فرود نخواهد آورد . پس برای رسیدن به هدف خود، باید به هرکار مشروعی دست می زد . بنابراین، برای احتراز و دوری از امر بیعت، به کوفه روی آورد و شهادت را بر بیعت با یزید که به نوعی تایید ستم های او بود، ترجیح داد .»

منبع سایت هرویان


دیدگاه اهل سنت راجع به کربلا و عاشورا چگونه است؟ آیا عید گرفتن در عاشورا ربطی به عید گرفتن بنی‌امیه دارد؟

جهت رعایت عدل و انصاف باید اذعان داشت که دیدگاه‌های اهل سنت یک‌سان نیست و نمی‌شود حکم واحدی در مورد همه‌ی آنها داد. بالعکس اهل تشیع که به خاطر اجتماع حول یک محور «ولایت و امامت» از دیدگاه واحدی برخوردار هستند.

به عنوان مثال اگر به اهل سنت ایران توجه شود، همگی اهل بیت (ع) را دوست داشته و معظم می‌دارند و اگر به اهل سنت ترکیه توجه کنیم، چند دسته هستند. در حالی که برخی از حنفی‌ها [در آنکارا، استانبول و …] تعصبات شدیدی دارند، نام بسیاری از مسلمانان اهل سنت مناطق کرد نشین، حسن یا حسین است. یکی از آنها که نامش حسن بود می‌گفت: ما با روضه‌ی امام حسین (ع) که پدرانمان می‌خوانند بزرگ شدیم و معاویه و یزید را دائم لعن می‌کنیم.

برای شناخت دیدگاه اهل سنت، باید دسته‌بندی‌های متفاوتی در نظر گرفت. به عنوان مثال: کتب و منابع معتبر آنها یک شاخه است و دیدگاه عامه‌ی مردم که معمولاً کتاب نمی‌خوانند به سخن بزرگان خود گوش می‌دهند یک شاخه‌ی دیگر است و سخن بزرگانشان نیز کاملاً متفاوت و اغلب متضاد است. به همین دلیل اهل سنت، از یک مذهب در دو قوم، کاملاً دیدگاه‌های متفاوتی دارند.

الف – منابع معتبر و کتب:

*- ابن عماد حنبلی که از بزرگان اهل سنت است، حوادث کربلا و عاشورا را نقل می‌کند و سپس می‌نویسد: «قاتل الله فاعل ذلک وأخزاه ومن أمر به أو رضیه …» خداوند بکشت کسی را که امام (ع) را کشت و خاندان اهل بیت(ع) را به اسارت برد و راضی به این عمل بوده است. «شذرات الذهب (متوفی ۱۰۸۹) ج ۱ ص ۶۶»

*- آلوسی،‌ متوفی ۱۲۷۰، یکی از علمای اهل سنت است که نه تنها خصومت خاصی با تشیع دارد، بلکه گاه از «وهابیت» که نه شیعه است و نه سنّی، بلکه یک تشکیلات بنیانگذاری شده توسط انگلیس برای نابودی اسلام است نیز دفاع کرده است، در پاسخ عده‌ای که برای خلاصی از وجدان درد در طرفداری یزید مدعی شدند او توبه کرده است، می‌نویسد: « الظاهر أنه لم یَتُب، و احتمال توبته أضعف من إیمانه، و یلحق به ابن زیاد و ابن سعد و جماعه فلَعنهُ اللّهِ عز و جل علیهم أجمعین، و عَلی أنصارِهم و أَعوانهم و شیعتهم و مَن مال إِلیهم إلی یومِ الدین ما دمعتْ عین علی أبی عبد اللّه الحسین».

ترجمه: ظاهر این است که یزید توبه نکرده است و احتمال توبه او ضعیف تر از ایمانش است و و ابن زیاد و ابن سعد ملحق به او هستند و تا چشمی برای امام حسین اشک می ریزد خدا یزید و اتباع او را لعنت کند. (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج ۱۳، ص: ۲۲۸)

*- ابن جوزی،‌ که او نیز از علمای معروف و معتبر اهل سنت است، در پاسخ به اعتقادات خطای برخی از اهل سنت راجع به یزید [مانند ابوبکر ابن عربی مالکی]، خلافت غصبی و خلاف‌هایش می‌نویسد: «از اعتقادات بعض عامه که خود را سنی می دانند این است که: یزید کار درستی انجام داده است. (این ادعا به استناد همان جو‌سازی زمان امام حسین (ع) که می‌گفتند یزید خلیفه است و بر هر مسلمانی واجب است با او بیعت کند و اگر نکند از دین خارج شده و خونش مباح است). ابن جوزی ادامه می‌دهد: «آنها اگر به تاریخ نگاه می‌کردند می فهمیدند که اصلاً یزید خلیفه نبوده و مردم ملزم [مجبور] به بیعت با او شدند و یزید از هیچ کار قبیحی دوری نکرده است و بر فرض که عقد بیعت او صحیح هم باشد، خلافکاری‌هایی از او سر زده است که همه آنها موجب فسخ بیعت است و با وجود این، به حرف ابوبکر ابن عربی مالکی کسی تمایل پیدا نخواهد کرد مگر انسان های جاهل.»

ب – عید گرفتن بنی‌امیه و تداوم آن:

اما عید گرفتن در روز عاشورا، همان سنّت یزید و یزیدیان است. و البته منظور از عید همان روز جشن و شادی بوده است. چنان چه در زیارت عاشورا تصریح شده است «وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ – و این روز است که در آن شادمان شدند دودمان زیاد و مروان به خاطر قتل حسین صلوات الله علیه».

پس از آن دشمنان اسلام و اهل بیت (ع) که در لباس اسلام و ادعای مسلمانی حکومت بر مسلمین را بر عهده گرفتند، برای آن که از سویی اذهان عمومی مسلمین در محرم و به ویژه دهه‌ی اول متوجه واقعه‌ی کربلا نگردد و به آن تفکر نکنند و از سوی دیگر مشغول به دنیا و جشن و شادی و سرور باشند، اعلام کردند که ماه‌های هجری از محرم شروع می‌شود [در حالی که از ربیع‌الاول بود] و دهه‌ی اول را نیز به عنوان جشن آغاز سال بدعت گذاشتند.

پس، کربلا و عاشورا به لحاظ کتب اهل سنت به دو دسته است: کتبی که ضمن نقل بخشی از حقایق و وقایع، یزید و طرفداران او را محکوم و حتی لعن کرده‌اند – کتبی که سعی کردند توجیه کنند.

اما به لحاظ مردم اهل سنت، به چند دسته تقسیم می‌گردند: مردمی که کتاب و تاریخ را مطالعه کرده و اطلاعاتی دارند – مردمی که به امام حسین (ع) عشق می‌ورزند و معاویه و یزید را لعنت می‌کنند – مردمی که اساساً از موضوع دینی و اعتقادی غافلند و فقط یک سری اعمال خشک و بی‌روح انجام می‌دهند – مردمی که حتی بغض دارند [مثل ناصبی‌ها و وهابیت کنونی].


 

دیدگاه اهل سنت درباره «عاشورا» چیست

به گزارش خبرگزاری فارس، یکی از پرسش‌های مطرح شده درباره سیر زندگانی امام حسین(ع)، نوع دیدگاه اهل سنت در باره مسأله عاشوراست که مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این چنین پاسخ می‌دهد:

پیش از آنکه نظر اهل سنت در باره حادثه عاشورا بیان شود، لازم است جایگاه امام حسین (ع) از دیدگاه اهل سنت مورد بررسی قرار بگیرد.

*جایگاه امام حسین از دیدگاه اهل سنت

بدون تردید امام حسین(ع) فرزند رسول خدا(ص) یکی از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بیت پیامبر(ع) است[۱] که در قرآن کریم محبت و دوستی‌شان با آیه مودت[۲] بر مسلمین واجب شده است. وقتی که آیه شریفه «… قُلْ لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» نازل شد، از رسول خدا(ص) سؤال شد: این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله(ص) فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او(حسن و حسین).[۳]

و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طریق اهل سنت نقل شده که بر این محبت و دوستی تأکید دارند. یکی از این روایات که مشتمل بر جملات متعددی است با جمله «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا» آغاز می‌شود و به جمله «ألا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً و من مات علی بغضهم لم یشم رائحه الجنه» به پایان می‌رسد.[۴]

در کتاب‌های معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست، هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی‌کند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[۵]

آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را می‌گیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض است.[۶] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را در باره اهل بیت این گونه ابراز می‌کند:

یا اهل بیت رسول الله حبکم/فرض من الله فی القرآن انزله

کفاکم من عظیم القدر انکم/من لم یصل علیکم لا صلات له[۷]

(ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)

مراد شافعی این است که در تشهد نمازهای یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها است فرض و واجب است و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.

و بر طبق حدیث رسول خدا(ص) که در صحیح مسلم از زبان عایشه همسر پیامبر نقل شده است، امام حسین(ع) از مصادیق بارز اهل بیت به شمار می‌آید، عایشه می‌گوید: روزی پیامبر اسلام(ص) صبح بین طلوعین جامه‌ای را که از پشم سیاه بافته شده بود بر خود انداخت، در این هنگام حسن بن علی آمد و رسول خدا او را زیر جامه کنار خود برد، لحظه‌ای بعد حسین آمد او نیز زیر جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد، او هم زیر جامه رفت و سپس علی آمد و با آنان در زیر جامه یکجا شد. در این زمان رسول خدا فرمود: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»(احزاب/۳۳).[۸]

در مستدرک حاکم و کتاب‌های دیگر اهل سنت نیز از زبان ام سلمه همسر دیگر پیامبر(ص) نقل شده است که زمانی که این آیه در خانه من بر پیامبر نازل گردید پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را در زیر کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» ام سلمه می‌گوید: من عرض کردم آیا من از اهل بیت نیستم، فرمودند: تو اهل منی و با خیر هستی و اینان اهل بیت من هستند.[۹]

فخر رازی می‌گوید: صحت این روایت بین اهل تفسیر و حدیث متفق علیه است.[۱۰]

از طرف دیگر امام حسین(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا(ص) است. امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا(ص) هستند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران‌شان را دعوت کنند، پیامبر(ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند.[۱۱]

فخر رازی که یکی از علمای برجسته اهل سنت است در باره شدت تعلق اهل بیت با پیامبر اسلام می‌گوید که شکی در این نیست که بین فاطمه، علی، حسن و حسین و بین پیامبر(ص) تعلق شدیدی وجود داشته و واجب است که آنان اولین مصداق آل محمد باشند و سپس در ذیل آیه مودت می‌گوید: شکی نیست که پیامبر اسلام(ص) فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داشتند، بنابراین مثل همین محبت و دوستی با آنان بر همه امت واجب است و آیات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»(اعراف/١۵٨) و «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»(آل عمران/٣١) و«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»(احزاب٢١) دلیل بر این مطلب است و در ادامه می‌گوید: دعایی که در پایان تشهد نماز خوانده می‌شود که عبارت است از «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظیم بس بزرگی است که درباره احدی غیر از آنان وجود ندارد و تمام اینها دلالت بر این دارد که دوستی و محبت آل محمد واجب است و لذا امام شافعی گفته است که: ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهدان الثقلان أنی رافضی[۱۲]

اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین (ع) را بسیار دوست می‌داشتند، در احادیثی که در کتاب‌های اهل سنت نقل شده، منعکس شده است، پیامبر اسلام(ص) امام حسین(ع) را به حدی دوست داشت که مدام دهن او را می‌بوسید و می‌گفت: حسین از من است و من از حسینم.[۱۳] در حدیث دیگری آمده است که روزی حسین با بچه‌ها بازی می‌کرد در این هنگام رسول الله(ص) آمد، او را در بغل گرفت و سپس یک دست خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهانش را بر دهن او گذاشت و گفت: حسین از من است و من از حسینم، خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.[۱۴]

از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا کرد، در این هنگام رسول خدا(ص) دهن خود را بر دهن او گذاشت و فرمود: خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هریره می‌گوید: بعد از اینکه هر گاه حسین را می‌دیدم، اشک از چشمانم جاری می‌شد.[۱۵]

از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی»؛ هر که حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.[۱۶]

با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل سنت در باره اهل بیت و به خصوص امام حسین(ع) مبنی بر مقام و جایگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع شود، مشاهده می‌شود که بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلم‌ها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(ع) انجام گرفت، در تاریخ بشریت نظیر آن وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقع شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان می‌دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار می آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبر خود شان را همراه با یاران او به بدترین و بیرحمانه‌ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر کرده و در شهرها در منظر مردم گشتانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار دادند.

این واقعه تاریخی غیر قابل انکار است که امام حسین(ع) با یاران اندک خود به مظلومانه‌ترین وجه توسط یزید بن معاویه، در راه خدا و حفظ دین اسلام در کربلا و روز عاشورا سال ۶۱ هجری به شهادت رسیده و خانواده پاک او که خانواده پیامبر(ص) بود با ظالمانه‌ترین وجه به اسارت گرفته شدند. بنابراین برای یک مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و سنت، با توجه به آیات و روایاتی که نقل شد کافی است که نسبت به واقعه عاشورا اندوهگین و ماتم زده باشد و بدون شک بی تفاوتی نسبت به آن دلیل بر بی‌مبالاتی نسبت به دستور خدا و پیامبر خدا(ص) است، زیرا ممکن نیست کسی امام حسین(ع) را به عنوان قربی و اهل بیت پیامبر(ص) دوست داشته باشد، اما واقعه کربلا و عاشورا او را غمگین و ماتم زده نگرداند و نیز ممکن نیست کسی مسلمان باشد، اما قیام امام حسین(ع) را در برابر انحراف و ظلم و دشمنان اسلام به عنوان قیام ناب الهی در قالب مجالس و عزاداری گرامی ندارد.

*دیدگاه اهل سنت در باره حادثه عاشورا

در موضع‌گیری اهل سنت در برابر حادثه عاشورا اهل سنت به دو دسته تقسیم می‌شود. یک دسته که اکثریت اهل سنت را تشکیل می‌دهد، اهل سنت معتدل و محب اهل بیت(ع) هستند، دسته دوم اهل سنت، پیرو بنی امیه و یزید بن معاویه است که نسبت به اهل بیت و امام حسین(ع) دید مثبتی ندارد بلکه می‌توان گفت دشمن اهل بیت هستند، این دسته امروز در قالب سلفیه و وهابیت در جهان اسلام معروف است.

اما درباره اهل سنت معتدل باید گفت که آنان از این حادثه‌ ناگوار، غمگین و ناراضی هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می‌دهند. موضع‌گیری این دسته‌ از اهل سنت را می‌توان از مطالبی که در زیر به آن‌ها اشاره می شود به دست آورد:

علمای اهل سنت از پیامبر اسلام(ص) روایاتی را مبنی بر شهادت امام حسین(ع) نقل کرده که از آن جمله این روایت است: «… روزی حسین(ع) در کودکی بر پشت و گردن پیامبر(ص) بازی می‌کرد که جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: آیا او را دوست داری؟ فرمود: بلی! جبرئیل گفت: امت تو او را خواهد کشت و سپس محل شهادت او را به پیامبر(ص) نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه می‌دهد…».[۱۷] و نیز روایاتی را در مورد حوادث روز عاشورا و بعد از آن نقل کرده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد، آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است».[۱۸]

بیشتر مفسرین اهل سنت این روایت را در ذیل آیه «فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ»(الدخان/۲۹) این سخن را آورده‌اند.[۱۹]

در تفسیر ابن ابی حاتم آمده است که آسمان از زمانی که دنیا بوده است بر هیچ کسی نه گریسته است، مگر بر دو نفر یکی یحیی بن ذکریا و دیگری حسین بن علی و از زید بن زیاد نقل شده که چون‌ حسین کشته شد، آفاق آسمان چهار ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و از عطاء نقل شده که گریستن آسمان سرخ شدن اطراف آن است.[۲۰]

طبرانی نقل می کند که محمد بن حمید جهمی از اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است، انشاد کرد:

مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ

بِأَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیَّتِی منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ

ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ

چه می‌گویید اگر رسول خدا(ص) به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آن‌ها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته کردید، جزای من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من این گونه رفتار بد انجام دهید![۲۱]

از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه که در متون روایی آن‌ها آمده، امت اسلامی با اهل بیت رسول خدا در آزمایش قرار دارد، زیرا بنابر نقل خالد بن عرفطه رسول خدا(ص) فرموده بودند: زود است که شما بعد از من درباره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت.[۲۲] و این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همانگونه که در روز عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون آمدند، امروز نیز مسلمانان با موضع‌گیری در قبال این واقعه همچنان امتحان می‌شوند و هر که به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین(ع) و خاندان رسول خدا(ص) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث این حادثه شده و ظلم‌هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند، از خود طرد کنند سربلند خواهند بود، اما آنانی که در قبال این واقعه‌ دردناک بی‌تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت می‌کنند، قطعاً در این امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله(ص) شرمسار و سرافکنده خواهند بود.

این است که تفتازانی از متکلمین به نام اهل سنت می‌گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر(ص) انجام گرفته نمی‌توان آن را پنهان کرد، زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی‌زبان شهادت می‌دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه‌ها از جا کنده و صخره‌ها تکه تکه شوند، پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید و عذاب آخرت شدیدتر و ماندگارتر است.[۲۳]

بنابراین می‌توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند، هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از مسأله عاشورا و کربلا ندارند و لذا در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین(ع) مجلس عزا تشکیل می‌دهند، منتهی مجالس در میان اهل سنت به علت‌های مختلفی فراگیر نیست.

اما فرقه وهابیت هماهنگ با سیاست بنی امیه و به ویژه یزید بن معاویه مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت می‌دانند، بلکه از این حد فراتر رفته این روز را مبارک شمرده و برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این‌ها مناسب می‌دانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایه‌گذاری کرد.[۲۴] و سنی‌هایی که با مراسم عزاداری روز عاشورا مخالفت می‌کنند، متأثر از همین فرهنگ هستند.

موضع و دیدگاه منفی وهابی‌ها و سلفی‌های متجدد درباره حادثه عاشورا بر حمایت یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت مبتنی است و برای اینکه حقایق و وقایع حادثه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سؤال نرود، از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری می‌کنند.

وهابی‌ها از این حد هم تجاوز کرده و بر بدعت عزاداری در روز عاشورا بسنده نکرده، بلکه روز عاشورا را روز عید و زینت و سرور و شادمانی می‌دانند و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسین(ع) نور چشم رسول خدا و سید جوانان اهل بهشت، این روز را روزه می‌گیرند، روایت عمرو بن ابی یوسف می‌گوید: من شنیدم که معاویه روی منبر گفت: روز عاشورا روز عید است، هر کس دوست دارد روزه بگیرد و هر کس نمی‌خواهد روزه نگیرد حرجی بر او نیست.[۲۵]

مقریزی می‌گوید: در دوران حکومت فاطمیون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسین(ع) ماتم و سوگواری بر پا می‌شد، ولی هنگامی که بنی ایوب به حکومت رسیدند، آن‌ها در روز عاشورا سرور و شادمانی بر پا کرده و با ریخت‌وپاش غذا پخش می‌کردند، هم چنین به حمام رفته و تنظیف کرده و به چشم سرمه می‌کشیدند، آنان این اعمال را در پیروی از روش و عادت اهل شام که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان عبدالملک بن مروان، در مخالفت با شیعیان علی بن ابیطالب(ع) که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم می‌دانند، پی‌ریزی کرده بود، انجام می‌دادند[۲۶].

سقاف می‌گوید: این اخبار زیاد و کثیر العدد را برای دفن قضیه کربلا آوردند، لیکن قضیه کربلا به عظمت خود باقی ماند و آن‌ها بیچاره و فشل شدند.[۲۷]

*پی‌نوشت‌ها:

[۱]. محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان ، ج ۱۵ص۴۱۲، مؤسسه الرساله – بیروت – ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳، الثانیه؛ محمد بن عبدالله أبوعبدالله الحاکم النیسابوری، المستدرک على الصحیحین، ج۳ص۴۲۹، دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م، الطبعه: الأولى.

[۲]. شوری/ ۲۳.

[۳].زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴ص۲۲۳و۲۲۴، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶ص۲۱و۲۲، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.

[۴]. زمخشری، جار الله محمد بن عمر، کشاف، ۴/۲۲۰، بیروت، دار الکتب عربی.

[۵].ابن حبان بستی، صحیح ابن حبان، ج۱۵ص۴۳۵؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳ص۱۶۲، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.

[۶].آلوسی بغدادی، سید محمود، روح المعانی، ج۲۵ص۳۲، بیروت، دار احیاء التراث.

[۷].هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۴۸، مکتبه القاهره.

[۸].مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴ص۱۸۸۳، بیروت ، دار احیاء التراث العربی.

[۹].نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحن، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۱ ق، ۳/۴۵۱.

[۱۰].رازی، فخر الدین محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۸ص۷۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، اول، ۱۴۲۱ هـ ۲۰۰۰م، الطبعه: الأولى.

[۱۱].تفسیر کبیر، ج۸ص۷۲.

[۱۲].تفسیر کبیر، ۲۷/۱۴۳.

[۱۳].حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳ص۱۸۴، بیروت دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.

[۱۴].صحیح ابن حبان، ج۱۵، ۴۲۸. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱ص۵۱، بیروت، دارالفکر.

[۱۵].المستدرک علی الصحیحین، ج۳ص۱۹۶.

[۱۶].سنن ابن ماجه، ج۱ص۱۵.

[۱۷].احمد بن حنبل، مسند احمد، ۳/ ۲۴۲، بیروت، دار صادر، و هیثمی، مجمع الزوائد، ۹/۱۸۷، بیروت دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق.

[۱۸].سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۳ م و ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر ۴/۱۴۳، بیروت، دار ا لفکر، ۱۴۰۱ ق و طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ۲۵/۱۲۴، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ ق.

[۱۹].رک: المحرز الوجیزفی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵ص۷۳؛ تفسیر بغوی، ج۴ص۱۵۲، تفسیر طبری، ج۲۵ص۱۲۴، تفسیر قرطبی، ج۱۶ص۱۴۱، تفسیر ثعلبی، ج۸ص۳۵۳، تفسیرالعز بن عبدالسلام، ج۳ص۱۷۰

[۲۰].تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰ص۳۲۸۹.

[۲۱].سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۳ ص۱۲۴مکتبه الزهراء، الموصل – ۱۴۰۴ – ۱۹۸۳، الثانیه، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی.

[۲۲].المعجم الکبیر، ج۴ص۱۹۲.

[۲۳].تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، ۲/۳۰۷، پاکستان، دار النعمانیه، اول، ۱۴۰۱ ق.

[۲۴].الوردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی ـ ص ۳۴، قاهره، مطبعه مدبولی صغیر، اول، ۱۴۱۴ ق.

[۲۵].صنعانی، عبد الرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج ۴، ص ۲۹، ح ۷۸۵۰، منشورات المجلس العلمی.

[۲۶].طبسی، نجم‌الدین، صوم یوم عاشورا، بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص ۱۳۷، منشورات عهد به نقل از سیر اعلام النبلاء ج ۴، ص ۳۴۳.

[۲۷]. نجم‌الدین طبسی، صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه، ص ۱۳۹، منشورات عهد.

ماه محرم تسلیت باد


 

چکیده
 در موضوع قیام حسینی غالب اهل‌سنت جزء موافقان و تأیید کنندگان قیام حسینی هستند و بر این باورند که قیام امام حسین (ع) و خاندان و یارانش بر حق و صحیح بوده است. از بین قدمای این گروه می‌توان به ابن‌عماد، تفتازانی، ابن‌جوزی و… و در سده اخیر به نواندیشان اهل‌سنت اشاره کرد. البته میتوان عدهای دیگر که راه میانه در پیش گرفته‌اند را تحت عنوان میانه‌روها یا موافقان محتاط دانست که ضمن بر حق دانستن امام حسین (ع) و قیامش، مقصر بودن یزید و نکوهش او را نمی‌پذیرند. هر دو گروه برای نظرگاه خود دلایلی دارند که در این مجال به بررسی و تحلیل نظر گروه اول که نظر اکثر اهلسنت است، پرداخته می‌شود.
کلیدواژگان
حسین‌بن‌علی (ع)؛ اهل‌سنت؛ قیام حسینی؛ میانه‌روان؛ موافقان و نواندیشان
اصل مقاله

طرح مسئله
درباره انگیزه و هدف انقلاب کربلا و مسائل آن، نظرات و دیدگاههای فراوانی از سوی دانشمندان اهل‌سنت طرح شده است اما آنچه بین اهل‌سنت در مواجهه با فاجعه کربلای حسینی در سال ۶۱ قمری مطرح و مشهور است، داشتن دو نوع تفکر و دیدگاه تحت عناوین: موافقان قیام؛ و میانه‌روها یا موافقان محتاط است. در این مقاله سعی شده است تا آراء و اندیشه‌های گروه اول و برخی عبارات و جملات ایشان بیان گردد تا با تحلیل آن‌ها بتوان به این نتیجه که عاشورا و قیام حسینی می‌تواند به عنوان عاملی در جهت رسیدن به وحدت و تقریب شیعه و اهل‌سنت منجر شود، دست یافت.
قبل از ورود به مبحث اصلی، شناخت معنا و مفهوم اهل‌سنت و جماعت که در قرون متمادی در جهان اسلام کاربرد دارد، ضروری است.

معنا و مفهوم اهل‌سنت و جماعت
این اصطلاح در گروه‌بندی‌های مذهبی مسلمانان، ناظر به گرایش مذهبی اکثریت مسلمانان بوده و به اختصار به صورت «سنی» به کار می‌رود. (موسوی بجنوردی ۱۳۸۰، ج ۱۰، ص ۴۷۴)
اهل‌سنت و جماعت، آن گروه از مسلمانان هستند که اذعان دارند، پس از قرآن، از روش، طریقت، اقوال و افعال پیامبر (ص) و خلفای راشدین پیروی می‌کنند. علمای اهل‌سنت معتقدند: هر کس به سنت رسول‌الله (ص) و سیره صحابه عمل کند، سنی است. این اصطلاح در برابر اهل بدعت به کار می‌رود که گفته می‌شود اصول، قواعد و رسوم نوظهور ایجاد و در دین اضافه و کم کرده‌اند همچنین در مقابل شیعه نیز کاربرد دارد. (صدر حاج‌سیدجوادی، ۱۳۸۴، ج ۲، ص ۶۱۴)
در واقع داشتن قید سنت به معنای عدم وجود فرقه بدعت‌گذار و داشتن قید جماعت به معنای عدم مذاهب اهل خروج است. امروزه گروه‌هایی از شمول اهل‌سنت و جماعت خارج هستند که عبارتند از شیعه و اباضیه. امروزه مرزبندی بین اهل‌سنت و گروه‌های دیگر، در عمل بر مبنای دیدگاه مذاهب نسبت به خلفای نخستین است. اهل‌سنت بر مشروع بودن خلافت چهار خلیفه نخستین اعتقاد دارند، در حالی که شیعیان به خلافت بلافصل علی (ع) پس از پیامبر معتقدند. (همان، ج ۱۰، ص ۴۷۵)

نظریه‌های اهل‌سنت در مواجهه با قیام حسینی
در ادامه به نظر موافقان قیام و همچنین نواندیشی و نوگرایی میان معاصران اهل سنت میپردازیم:
۱. موافقان قیام
اغلب دانشمندان اهل‌سنت از زوایای مختلف و با عبارات مختلف، ضمن تأیید حرکت امام حسین (ع) به حمایت و طرفداری از حقانیت و قیام کربلا پرداخته و یزید را با عبارات گوناگونی چون: ظالم، ‌بزه‌کار و قاتل امام حسین (ع) مورد نکوهش و مذمت قرار داده‌اند. این گروه، گناه یزید را به خصوص در شهادت امام حسین (ع) نابخشودنی و هرگونه توجیه و عذری را بی‌مورد دانسته‌اند. دسته‌ای از اینان که اکثریت قریب به اتفاق اهل‌سنت هستند. اکثر رهبران این گروه همانند شیعیان، جنایت کربلا را متوجه یزید و کارگزاران وی دانسته و شدت آن را به حدی عمیق می‌دانند که هرگز قابل بخشش نیست. دسته از این گروه نیز با اشاره به صفات و برجستگی‌های انسانی و اسلامی امام حسین (ع) و بیان شهادت او و همراهانش، به طور غیر مستقیم این دیدگاه را مورد تأیید و تأکید قرار داده‌اند. نظریه موافقان قیام به صورتی شفاف و قوی از پشتوانه قرآنی و حدیثی برخوردار است و مورد توافق دانشمندان اسلامی است؛ و مخالفان آن اقلیت بسیار کم و غیرقابل اعتنایی است. موافقان منحصر به منطقه، دوره یا مذهب خاصی نیستند. آن‌ها از شام -پایتخت حکومت امویان- تا سرزمین‌های عربی، ایران، هند و ماوراءالنهر را در بر می‌گیرند و دارای زبان‌های گوناگونی نظیر: فارسی، عربی، اردو و ترکی هستند و از سویی دارای مذاهب مختلفی چون: شافعی، حنفی، حنبلی و مالکی و از سوی دیگر: در رشته های حدیث، علوم قرآن، عرفان، فقه و فلسفه تخصص داشته‌اند. (ناصری داوودی، ۱۳۸۶، ص ۳۲۰ )
از گفته‌های این گروه به دست می‌آید که حمایت از قیام حسینی، یک اندیشه مقطعی، فرقه‌ای یا سیاسی نیست، بلکه یک اصل اعتقادی است و در نتیجه آن بوده است که اهل‌سنت همانند شیعیان، ایام محرم به ویژه تاسوعا و عاشورا را گرامی می‌داشته و به سوگواری، اطعام و نذورات به طور گسترده می‌پرداخته‌اند. این وضع تا زمان به قدرت رسیدن صفویان (پایان قرن نهم) تداوم داشته است و علت کمرنگ شدن تدریجی عزاداری اهل‌سنت بر اثر اقدامات و سیاست‌های صفویان بوده است که در واقع یک واکنش سیاسی از طرف اهل‌سنت بوده است. برای ذکر شاهدی بر این مدعا می‌توان؛ باقی ماندن مراسم سوگواری امام حسین (ع) در نقاط دور افتاده و به دور از تنش‌های سیاسی اهل‌سنت نظیر: هند، پاکستان، جنوب شرق آسیا و افغانستان را یاد کرد. تعدادی از بزرگان این گروه و نظرات آن‌ها به شرح ذیل است:

ابوالحسن اشعری (۳۲۴ ق)
وی پیشوای مکتب اشاعره و صاحب کتاب «مقالات‌الاسلامیین» است. او می‌نویسد:‌‌ «چون ستمکاری یزید از حد خود گذشت، ‌امام حسین (ع) و یارانش علیه ظلم او قیام کردند و در کربلا به شهادت رسید». (اشعری،۱۴۰۰ ق، ص ۷۵)

ابن‌تغرری بردی (۸۷۴ ق)
وی می‌گوید: ‌اصحاب ما (شافعیان) لعن کسی را که حسین (ع) را به قتل رساند و یا دستور به قتل او داد و یا اجازه به این امر داد و یا راضی به آن بود، جایز می‌دانند. او در ادامه بیان می‌کند:‌ «او خود (ابن‌تغرری) نادانسته یزید را لعن کرده و به لعن او دستور می‌دهد زیرا یزید کسی است که عبیدالله‌بن‌زیاد را به جنگ با حسین (ع) مأمور و تحریک کرد و او را مجبور به تشکیل سپاهی برای جنگ با حسین (ع)، بدون شک هر صاحب ذوق و عقلی می‌داند که یزید راضی به کشتن حسین (ع) بوده و از مرگ او خوشحال شد، پس او به هر صورت و شکلی ملعون است». (ابن‌تغرری بردی،۱۹۹۷ م، ج ۱، ص ۶۶-۶۷)

تفتازانی (۷۹۱ ق)
او به مظلومیت اهل‌بیت اشاره کرده و می‌گوید: «به اهل‌بیت پیامبر (ص) ستم روا داشتند، آن را کسی نمی‌تواند پنهان کند… این ستم، به حدی بوده که، هر آن چه را در زمین و آسمان است به گریه واداشته و از شدت آن سنگ‌ها شکافته می‌شود و گذشت زمان‌ها و ماه‌ها، آن عمل بدش را از یاد نمی‌برد. لعنت خدا بر کسی باد که در این ستم، مباشرت ورزیده یا بدان خرسند گشته است… کسانی از علمای اهل‌سنت، لعن به یزید را جایز ندانسته‌اند، با آن که می‌دانستند یزید بیش از این، سزاوار لعن و نفرین است؛ زیرا می‌دانستند اگر لعن به یزید جایز دانسته شود، به او متوقف نمی‌شود و کسانی بزرگ‌تر از او نیز لعن می‌شوند…». (تفتازانی، ۱۴۰۹ق، ج ۵، ص ۳۱۱)
همچنین تصریح دارد:‌ «همه متفق هستند بر جواز لعن کسانی که حسین (ع) را کشته، یا به این کار دستور یا اجازه داده، یا به این کار راضی شده‌اند و صحیح آن است که یزید به قتل حسین (ع) راضی بود و شادی او از قتل حسین (ع) و اهانت او به اهل‌بیت رسول خدا (ص) به حد تواتر معنوی رسیده است، هر چند تفاصیل آن به صورت خبر واحد ذکر شده است. بنابراین ما درباره یزید نه تنها سکوت نمی‌کنیم، بلکه حتی در کافر بودن او شکی نداریم. لعنت خدا بر او و یاوران و همدستانش باد». (تفتازانی، ق۱۴۰۸، ج ۱، ص ۶۷) وی در ادامه می‌گوید: «اما کسانی که حسین (ع)  را کشتند یا دستور به قتل وی داشتند و این امر را جایز دانستند، بدون شک کافرند». (همان، ج ۱، ص ۶۹)

ابن‌عماد، ابوالفلاح عبدالحی‌بن‌احمد (۱۰۳۲–۱۰۸۹ ق)
او در کتاب «شذرات‌الذهب» خود آورده است: «حسن بصری می‌گوید از اهل‌بیت امام حسین (ع) شانزده تن که در آن روزگار کسی همانند آن‌ها نبود، همراه او به شهادت رسیدند و بدکاری، سر حضرت را نزد ابن‌زیاد برد و گفت: بهترین مردم از نظر مادر و پدر را کشتم. ابن‌زیاد بر او خشم گرفت و او را کشت… آن‌گاه اهل‌بیت (ع) را اسیر کردند. خدا انجام دهنده آن را بکشد و خوار گرداند هر آن کس را که بدان امر کرد و رضایت داد». (ابن‌عماد، ۱۴۱۴ق، ج ۱، ص ۶۷)
همچنین می‌نویسد: «همه علما در تحسین قیام امام حسین (ع) علیه یزید اتفاق دارند» (همان، ص ۶۸)
وی نیز همانند سایر مسلمانان خطای یزید و اطرافیانش را نابخشودنی و مستحق نفرین می‌داند و قاتلان امام حسین (ع) و ظالمان در حق وی را دلیل بر زندیق بودن، نبود ایمان در قلب آن‌ها و بی‌اعتنایی به مقام نبوت (ص)‌ ‌می‌داند. او از اینکه ارکان دین و شریعت تا زمان نابودی دولت آن‌ها (اموی) ‌حفظ شد،‌ خدا را شکر می‌کند و می‌گوید: «اعمالی که امویان و ملوک آن‌ها با اهل‌بیت (ع) کردند،‌ شاهد این سخن پیامبر (ص) است که:«هلاکت امت من در دستان کودکی از قریش است». وی عمل یزید در کشتار اهل بیت (ع) و آواره کردن و تازیانه زدن بر آن‌ها را همانند با عمل به سر بن ارطاه عامری فرمانده معاویه می‌داند که تاریخ اخباری، از رفتار فجیع وی با علی و کشتن فرزندان عبیدالله‌بن‌عباس نقل کرده است. (همان)

عاصمی مکی (۱۱۱۱ ق)
وی در مورد برخی اتفاقات در زمان یزید می‌گوید:‌ «از جمله فتنه‌های زمان یزید، کشتن حسین (ع)، فاجعه حره، خراب کردن مدینه بعد از حره و سنگباران کعبه با منجنیق است». (عاصمی مکی، ۱۴۱۹ق، ج ۳، ص ۲۱۰)

ابن‌جوزى عبدالرحمن‌بن‌علی (۵۱۰-۵۹۷ ق)
او در کتاب «الرد على‌المتعصب‌العنیدالمانع من ذم‌الیزید» می‌نویسد: «گوینده‌اى از من پرسید: آیا لعن یزیدبن‌معاویه به خاطر جنایتى که مرتکب شده جایز است یا خیر؟ گفتم: علماى پرهیزگار نظیر امام احمد، لعن او را روا دانسته‌اند». (ابن‌الجوزی، ۱۴۰۳ ق، ص ۶) شیخ محمد محمودى در پاورقى این مطلب را بیان می‌دارد: «یکى از علماى بزرگ به نام شیخ عبدالکریم والدین نویسنده “مجمع‌الفوائد و معدن‌الفرائد” می‌گوید: این کتاب را در کتابخانه حرم نبوی (ص) در مدینه منوره به سال ۱۳۸۴ مشاهده کردم. در آنجا نوشته بود: مسلمانان اجماع دارند که اولاد فاطمه (س) از ذریه پیامبر (ص) می‌باشند و باید بر آنان صلوات و درود فرستاد. آن گاه احادیثى را در فضل على و فاطمه و حسن و حسین (ع) می‌آورد و می‌نویسد: یزید لعین و پیروانش از کسانى بودند که به اهل بیت رسول (ص) اهانت کردند؛ از این رو مستحق غضب، دشمنى و لعن شدند. هرکس می‌خواهد از جواز لعن بر یزید آگاه شود به آن کتاب مراجعه کند». ابن‌جوزی در ادامه می‌نویسد: «افرادى که لعن یزید را جایز نمی‌دانند، از آن ترس دارند که لعن او به پدرش معاویه سرایت کند». (همان)
ابن‌جوزی پایان روایت امام احمدبن‌حنبل در لعن یزید را به شرح زیر نقل می‌کند: «احمد گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خدای تعالی در کتاب خود، او را لعن کرده است؟ پسرش صالح گفت: لعن خدا بر یزید در کتاب خدا در کجا وجود دارد؟ احمد گفت: در فرموده خدای تعالی “پس آیا امید دارید که فراموش کنید کسانی را که بر روی زمین فساد و رحم‌ها را قطع می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خداوند آن‌ها را لعنت کرده است؛ پس آنان را لال و چشم‌های آنان را کور گردانید”آیا فسادی بزرگ‌تر از قتل حسین پیدا می‌شود؟ نیز خدای تعالی فرمود: “کسانی که پیامبر خدا و رسول او را اذیت می‌کنند، خداوند در دنیا و آخرت آن‌ها را لعنت می‌کند” و چه اذیتی به محمد از قتل حسین (ع) شدیدتر است؟ یعنی آن حسینی که نور چشم پیامبر خدا (ص) و دختر او فاطمه بتول (س) بود». (همان، ص ۱۶)

سبط ابن‌جوزی یوسف‌بن‌قزاوغلی (۵۸۱- ۶۵۴ ق)
وی یزید را به شدت محکوم و از امام حسین (ع) جانب‌داری می‌کند. او در کتاب «تذکره‌الخواص» می‌گوید: «جد من، یزید را لعن می‌کرد. کسانی از متعصبان اهل‌سنت بر او خرده گرفتند. در پاسخ به آنان گفت: قرآن مجید، کسانی را لعن و نفرین کرده و از جهنمیان دانسته که از یزید، گناه کمتری داشته‌اند؛ در حالی ‌که گناه یزید، بسیار بیشتر از آنان است». وی دلایلی برای کفر یزید و رد توجیه مخالفان جواز لعن وی می‌آورد. (سبط‌بن‌جوزی، ۱۳۷۹، صص ۳۸۰-۳۸۱)
خلاصه سخن او این است که بر تن کردن لباس خلافت، شروطی دارد که از آن میان، بیعت مردم با خلیفه باید صحیح، از روی رضایت، اختیار و آگاهی مسلمانان باشد، اما بیعت با یزید قابل نقض بود و اجتهاد امام حسین (ع) هم بر عدم جواز بیعت بلکه بر وجوب خروج بر ضد یزید حکم می‌کرد؛ زیرا که ستم‌ها و فجایع یزید بی‌شمار بود. (همان، صص ۳۸۱-۳۸۶).

آلوسی بغدادی (۱۲۷۰ ق)
او پس از نقل حدیث پیامبر (ص) که می‌فرماید: «به خدای سبحان پناه می‌برم از ابتدای سال شصت و حکومت بچه‌ها». اشاره به حکومت یزید رانده شده دارد که بر خلاف علاقه دوست‌دارانش خداوند او را لعنت کرده است؛ زیرا او در ابتدای سال شصت هجری حکومت می‌نمود. (آلوسی بغدادی، ۱۴۰۵ ق، ج ۶، ص ۱۹۲)
وی ضمن اشاره به ادله جواز لعن یزید می‌گوید: به علت فراوانی خصایص خبیثه و ارتکاب گناهان کبیره از سوی یزید در زمان استیلا و تسلطش بر اهل مدینه و مکه،‌ هیچ‌گونه تردیدی در لعن او باقی نمی‌ماند. گروهی از علما از جمله طبرانی،‌ قاضی ابویعلی، ‌ابن‌جوزی،‌ علامه تفتازانی و‌ جلال‌الدین سیوطی،‌ بر کفر و لعن او تصریح و جزم دارند.
وی معتقد است: یزید شخص خبیثی بوده که هرگز به رسالت پیامبر (ص) ایمان نداشته و مصائبی که بر اهل حرم الهی و نبوی و عترت وی در زمان حیات و ممات دارد و تمام گناهانی که از او سر زده است، کمتر از گناه کسی نیست که یک برگ از قرآن را در نجاست بیندازد. پس گمان نمی‌برم کارهایی که از یزید سرزده بر هیچ یک از مسلمانان مخفی باشد. بر فرض پذیرفتن مسلمانی یزید، ‌وی آن‌قدر گناه کرده که قابل گفتن نیست،‌ در نتیجه به اعتقاد من به طور مشخص لعن وی جایز است. او که کسی فاسق‌تر از یزید سراغ ندارد می‌گوید:« ظاهراً یزید تا آخر عمرش توبه نکرده و احتمال توبه او حتی از احتمال ایمانش ضعیف‌تر است و به غیر از ابن‌العربی کسی با جواز لعن بر یزید ‌مخالفت نکرده است. ابن‌العربی و برخی از موافقان وی، لعن یزید و کسی را که به قتل حسین (ع) راضی باشد را جایز ندانسته‌اند». (همان) آلوسی در ادامه به جان خود سوگند یاد می‌کند که این اعتقاد (ابن‌العربی)، گمراهی دور از راه حقی است که از گمراهی یزید بیشتر است. (همان)

۲. نواندیشی و نوگرایی در میان اهل‌سنت
با فروپاشی دو حکومت صفویه و عثمانی که با تندروی‌های بی‌مورد درباره مسائل تاریخی و اختلافی بین جامعه شیعی و اهل‌سنت نفرت ایجاد می‌کردند، نخستین‌ گام ‌برای ‌تألیف ‌قلوب ‌شیعیان‌ و سنیان ‌برداشته‌ شد و همین ‌نیز عاملی مؤثر برای ‌اظهار همدردی‌ جامعه‌ سنی‌ با جامعه ‌شیعی ‌در خصوص ‌فاجعه ‌کربلا گردید. افزون بر این، ظهور چهره‌های ‌نوگرا در میان ‌متفکران ‌شیعه، با ‌تحلیل واقعی از حادثه‌ عاشورا، عامل‌ دیگری ‌برای‌ نزدیکی ‌جامعه ‌اهل‌سنت ‌و تأثیرپذیری ‌شدید سنیان ‌از نهضت عاشورا شد. همچنین، ظهور چهره‌های ‌نوگرا در میان ‌اهل‌سنت، به ‌نزدیکی‌ جامعه اهل‌سنت ‌به‌ فرهنگ ‌عاشورا کمک‌ شایانی ‌کرد، به طوری که آنان ‌با آثار ‌خود درباره امام‌ حسین ‌(ع)، به ‌سرعت‌ جامعه ‌اهل‌سنت ‌را با نهضت‌ عاشورا آشنا کرده و خود نیز از این ‌شرایط برای‌ تحریک‌ روحیه ‌استقلال‌‌طلبی‌ و آزادی‌‌خواهی ‌ملت‌های خود استفاده کردند. در واقع می‌توان گفت: ‌دیدگاه موافق با قیام حسینی در بین معاصران اهل‌سنت غالباً به صورت نواندیشی و نوگرایی ظاهر شده است.
نهضت عاشورا ‌نزد نوگرایان شیعه و سنی، ‌یک ‌ایدئولوژی ‌منسجم ‌و توانمند سیاسی است که به جای عاملی برای دشمنی‌های تاریخی، باعث درک و همدلی بیشتر و بهتر  شیعه و سنی؛ و آمادگی و تقویت برای مقابله با دشمنان اصلی آن‌ها است. این نویسندگان، تصویر قابل قبول‌تر و در خور تأمل‌تری از نهضت حسینی ارائه می‌دهند. این‌ها بر خلاف برخی از نویسندگان گذشته اهل‌سنت نظیر ابن‌العربی یا ابن‌‌خلدون،‌ هرگز قیام ‌امام ‌حسین ‌(ع) و شخصیت ‌او را تخطئه ‌و از یزید دفاع ‌نمی‌کنند، بلکه تنها در مواردی از جمله‌ در اهداف‌ قیام ‌امام ‌(ع) و مسائلی از این ‌قبیل، ‌با نویسندگان‌ شیعه‌ اختلاف‌ نظر دارند.
در قرن ‌اخیر، خصوصاً پس ‌از پیدایش ‌احزاب‌ و نهضت‌های ‌سنی‌ مذهب، امام حسین (ع) ‌برای ‌نوگرایان‌‌ و پیروان ‌احزاب‌ چپ، اهمیت زیادی یافته ‌است. آنان، عاشورا و شهادت امام (ع) را یک حادثه کوچک و بی‌هدف که بدون دخالت حاکم اموی اتفاق افتاده باشد، نمی‌دانند، بلکه‌ آن را برخورد روشنی بین دو دیدگاه و ایدئولوژی‌ نسبت‌ به‌ سرنوشت ‌طبقات ‌محروم‌ و ستمدیده جامعه می‌دانند. بنابراین‌، معتقدند که قیام ‌امام‌ حسین‌(ع) به جای دیدگاه مذهبی،‌ باید بیشتر از نظر ‌اصول‌ یک‌ مبارزه طبقاتی‌ برای آزادی ‌محرومان‌ از سلطه‌ حکومتی‌ سرمایه‌داری‌ بررسی شود. در آثار چپ و رادیکال‌تر، امام‌ حسین (ع)‌ وابسته به جبهه‌ای ‌است ‌که ‌از آغاز حکومت‌ ابوبکر، با تسلط‌ عناصر سنتی‌ راست‌گرا بر شئون سیاسی و اقتصادی ‌جامعه، مخالف‌ بوده‌اند و به مبارزه با آن‌ها ‌برخاسته‌اند. به نظر این‌ها، اگر امام‌ حسین ‌(ع)، با حکومت ‌فاسد یزید سازش می‌کرد، به ‌مبارزات ‌عدالت‌خواهانه‌ خیانت‌ ورزیده ‌بود. همچنین ‌امام‌ حسین‌ (ع)‌ پس از شهادت مسلم‌بن‌عقیل نمی‌توانست ‌با حکومت ‌سازش کند؛ زیرا می‌خواست ‌امت ‌اسلامی‌ را در آینده منقلب و دگرگون سازد و الهام‌‌بخش‌ مسلمانان و کامل‌ترین نمونه برای آن‌ها در راه مبارزات ‌‌عقیدتی ‌و ضد طبقاتی باشد که جز با شهادت ‌امام ‌حسین (ع) ممکن ‌نبود. در واقع شهادت‌ آن حضرت در آثار ‌رادیکال‌ها پیروزی ‌بزرگی‌ برای ‌نیروهای ‌آگاه‌ و روشنفکر بود؛‌ چرا که توانست با بیدار کردن ‌وجدان‌های ‌خفته ‌اعراب، باعث سقوط ‌بنی‌امیه در مدتی کمتر از هفتاد سال شود. (اسماعیل زاده،۱۳۸۱، صص ۳۰۸-۳۱۰)
تقریباً اکثر نویسندگان اهل‌سنت معاصر بر کشته شدن مظلومانه امام حسین (ع) و گناه کار بودن یزید اتفاق نظر دارند و قیام امام حسین (ع) را، انقلاب راستین ارزشی و دینی در برابر دستگاه طاغوتی دانسته‌اند. (ناصری،۱۳۸۶، ص ۳۳۱) این نواندیشان اهل‌سنت این امر را ثابت کرده‌اند. این دیدگاه دائماً در حال رشد و گسترش است و نویسندگان زیادی از اهل‌سنت طرفدار آن هستند که از جمله مهم‌ترین آنان از این قرارند:

ابراهیم عبدالقادر مازنی (۱۸۹۰-۱۹۴۹م)
او می‌گوید: «امام حسین (ع) بنده مؤمن و فداکار خدا، برخلاف تصوراتی که درباره‌اش موجود است، ‌به هیچ وجه، رؤیایی و خیال‌پرداز نبود، تا به خاطر یک رؤیای عادی بر سر تربت پیامبر (ص) تصمیم به قیام بر ضد بنی‌امیه بگیرد، بلکه باید علت قیامش را ماهیت حکومت بنی‌امیه دانست. وی به علت فساد حکومت بنی‌امیه همانند یک انقلابیِ شرافتمند،‌ خود را برای قیام مجبور می‌دید، ‌گرچه قیامش برای سقوط و نابودی آن شکل گرفته بود». از نظر مازنی، ‌امام حسین (ع) به رغم شکست و کشته شدن مظلومانه، ‌موفق به ایجاد کینه‌ای عمیق بر ضد دستگاه بنی‌امیه در دل توده‌ها شد و پس از شهادتش، هر قطره خون و سخن وی و هر ذکر و خاطره‌اش،‌ باعث نابودی حکومت بنی‌امیه شد. (ناصری،۱۳۸۶، ص،۳۳۲ و اسماعیل زاده، ج ۱۱، ص ۳۱۲)

علامه اقبال لاهوری (۱۸۷۷-۱۹۳۸م)
او بیش از دیگران به اهمیت زنده نگه داشتن محرم و عزاداری امام حسین (ع) با قلم و شعر اهتمام ورزیده است و نسبت به دیگر شاعران اهل‌سنت، درخشش افزون‌تری در ستایش از امام حسین (ع) و قیام عاشورا دارد. توجه وی به نهضت کربلا و وارد کردن آن به صحنه ادبیات منظوم فارسی، نشان دهنده آن است که قیام حسینی وارد عرصه تفکر جدید سیاسی، هنر و ادبیات اهل‌سنت شده است. از نظر وی امام حسین (ع) یک شخصیت کامل برای برانگیختن و بیدارسازی ملل خفته مسلمان و مبارزه و شهادت فداکارانه و مؤثرش، ‌تفسیر کننده رازهای پنهان قرآن است. (اسماعیل‌زاده، ج ۱۱، ص‌۳۱۶)
ز آتش او شعله‌ها افروختیم / رمز قرآن از حسین آموختیم
تازه از تکبیر او ایمان هنوز / تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز
اشک ما بر خاک پاک او رسان / ای صبا! ای پیک دور افتادگان!
(اقبال لاهوری،۱۳۶۰ ش، صص‌۷۴- ۷۵)

سرو آزادی ز بستان رسول / آن امام عاشقان، پور بتول
معنی ذبح عظیم، آمد پسر / الله الله بای بسم الله، پدر
حریت را زهر اندر کام ریخت / چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
چون سحاب قبله باران در قدم / خون آن سر، جلوه خیرالامم
لاله در ویرانه‌ها کارید و رفت / بر زمین کربلا بارید و رفت
موج خون او چمن ایجاد کرد / تا قیامت قطع استبداد کرد. (همان)

خالد محمّد خالد (۱۳۳۹-۱۴۱۶ ق)
نگاه او به نهضت عاشورا، آرمان‌گرایانه است. به نظر او درس بزرگ کربلا، باید سرمشق دائمی مسلمانان باشد. حسین (ع) باید فرصتی برای شادمانی باشد،‌ نه سوگواری (همانند عید بزرگ مسلمانان). او خاطره‌ای از فداکاری است پس باید با جشن و سرور همراه باشد. (ناصری، ۱۳۸۶، صص ۳۳۲-۳۳۳؛ اسماعیل‌زاده، ۱۳۸۱، ج،۱۱ ص ۳۱۴ و محمد خالد، ۱۴۲۵ق، ص ۳۵) وی هدف اصلی قیام و فداکاری امام حسین (ع) را صرفاً حفظ دین می‌داند، ‌چون حفظ دین از مهم‌ترین اعمالی است که مؤمنان باید به آن توجه کنند بنابراین در قیام عاشورا، ‌نیاز به حفظ دین احساس می‌شد و فداکاری امام (ع) حفظ دین خدا بود، نه امور عاطفی یا حتی یاری دیگران. (همان، ص ۳۴)

سیدعلی جلال حسینی
او ‌امام حسین (ع) را رادمردی با روحی ممتاز و برخوردار از شرافت خانوادگی می‌داند که مرکز همه فضایل اخلاقی و اعمال پسندیده بود. از نظر وی امام (ع) پرچمی روشن در دوران حیات؛ و پس از شهادت، الگویی روشن و نورانی برای جویندگان راه درست بود. گرچه شنیدن حماسه عاشورای حسینی، ‌هر مسلمانی را غمگین و هر خردمندی را خشمگین می‌کند، ‌اما دارای نتایج ارزشمند فراوانی است. (اسماعیل‌زاده، ۱۳۸۱، ج ۱۱، ص ۳۱۵)

سید قطب (۱۹۰۳-۱۹۶۶م)
وی می‌گوید: حسین (ع) به آن شکل بزرگ و سترگ شهید می‌شود و شهادتش فاجعه بزرگی است. شهادتش به صورت ظاهر و با معیار و مقیاس کوچک انسانی، شکست تلقی می‌شود، اما در اصل و حقیقت و با مقیاس بزرگ الهی، پیروزی است. در روی زمین همانند امام حسین (ع) هیچ شهیدی وجود ندارد که دل‌ها به عشق وی بتپند و از مهر و محبت او لبریز باشند و دل‌ها و قلوب مسلمان شیعه و سنی و غیر مسلمانان در غیرت و فداکاری او به جوش و خروش آید. افراد بسیاری اگر هزار سال زندگی می‌کردند، ‌امکان گسترش عقیده و دعوت خود را نداشتند، اما حسین (ع) عقیده و دعوتش را با شهادت خود، ‌اثبات کرد. هیچ خطابه‌ای جز خطابه حسین (ع) نتوانست قلوب را به سوی خود جلب کند و میلیون‌ها انسان را به سمت کارهای بزرگ بکشاند. (قطب، ۱۳۸۳، ج ۱۲، صص ۴۱۶-۴۱۷)

شیخ عبدالله علایلی (۱۹۹۶ م)
او با تحلیل اوضاع زمان یزید،‌ سکوت کردن را بر هیچ دیندار و آزاده‌ای جایز نمی‌داند، ‌اما امام حسین (ع) در اعتراض به وضع ناهنجار آن عصر، مسئولیت و شایستگی بیشتری داشت. قیام حسین، خواست تمام مسلمانان بوده و ‌انعکاس و طنین گسترده‌ای به جای گذاشته تا آنجا که تخت سلطنت امویان را به لرزه انداخته و سرانجام نابود کرده است. (علائلی، ۱۹۹۴ م، ص ۸۸) وی می‌نویسد: هر کس در زندگی دو روز دارد: ‌روز زنده شدن و روز مرگ. امام حسین (ع) تنها یک روز داشت، ‌روز زنده شدن و حیات؛ زیرا او هرگز نمرد و جان شیرین خود را بر سر عقیده و هدف بزرگ و آرمان مقدس خود گذاشت، بنابراین تا حق، حقیقت و اسلام در جهان است، او هم زنده است.
«… خروج امام حسین‌ (ع) نه‌ بر امام، بلکه‌ بر فردی‌ متجاوز بود که‌ خود را بر مردم‌ تحمیل کرده بود. شاید اگر این‌ حرکت‌ از سوی‌ شخصی‌ دیگر و در برابر حاکمی‌ غیر از یزید انجام‌ می‌پذیرفت، گروه‌های‌ ناپاک‌ تبلیغاتی‌ حکام‌ به‌ راحتی‌ می‌توانست‌ در آلوده کردن آن‌ و تحریف‌ اهداف آن ‌موفق‌ شود؛ اما حسین‌ (ع) با پیشینه‌ معروفی که‌ نزد مسلمانان‌ داشت و سفارشات‌ پیامبر (ص) درباره‌اش‌ و اخبار فراوان‌ در باره قیامش‌ یک‌ طرف‌ رویداد؛ و یزید خبیث‌ و خاندان‌ بنی‌امیه، طرف‌ دیگر رویداد هستند. این‌ امر، نهضت‌ امام‌ حسین‌ (ع) را مثل‌ روز درخشان‌ کرده است، به گونه‌ای‌ که‌ اگر مواضع‌ مخالفان خروج‌ امام‌ حسین‌ (ع) در کتاب‌های‌ اهل‌سنت‌ ذکر می‌شود، به این علت است که‌ آن‌ را ابطال، تکذیب و محکوم‌ نمایند. (خزعلی، ۱۳۸۱، ج ۱۱، ص ۶۹) ما امروز، بیش از هر دوره دیگری به رهبر، مجاهد و پیشوایی چون حسین (ع) نیازمندیم تا در پی او، راه حرکت و در پرتو وجود او خواسته‌ها و تمایلات خود را متعادل کنیم. (علائلی،۱۳۷۴، ص ۱۵ ) او ضمن اعتراض به منتقدان قیام آن حضرت (ع) می‌گوید: از مورخانی در شگفتم که امام حسین (ع) را به سبب قیامش سرزنش می‌کنند، در حالی که ما دائماً به قهرمانانی درود می‌فرستیم که برای دگرگون کردن وضع موجود و جایگزینی وضع مطلوب علیه حکومت‌های فاسد زمان خود قیام کردند و حسین‌بن‌علی (ع) از این قهرمانان یا بزرگ‌ترین این قهرمانان است. (همان، ص ۲۸۰) وی ضمن انتقاد به یزید می‌نویسد: «یزید بر آیین مسیحیت و دور از فرهنگ اسلام پرورش یافت». (همان، ص ۵۸).

شیخ محمد عبده (۱۲۶۶- ۱۳۲۳ ق)
او که از دانشمندان و مصلحان و رهبران دینی اصلاح‌طلب بزرگ اهل‌سنت مصر و از یاوران راستین سیدجمال‌الدین اسدآبادی در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی و از منادیان بازگشت به قرآن است حکومت یزید را قبل از فاجعه کربلا، نامشروع می‌داند و بر این باور است که یزید نه تنها خلیفه مسلمانان نبوده، بلکه قیام بر ضد وی، تکلیف دینی مسلمانان بوده است. (ناصری، ۱۳۸۶ ش، ص ۳۲۳) بدین ترتیب وی یاری حکومت عدل و دین در برابر حکومت ظلم و جور را بر مسلمین واجب و قیام امام (ع) را از باب خروج بر رهبر ظالم و طاغی برمی‌شمارد و می‌گوید: زمانی که در دنیا حکومتی ستمگر وجود دارد، در مقابل آن عادلی با هدف اقامه شرع و حدود الهی پدید می‌آید. حکومت ستمگر قصد دارد حکومت عدل را به تعطیلی بکشاند، بنابراین ‌بر هر مسلمانی کمک و مساعدت حکومت عدل واجب است و در همین راستا، ‌امام حسین (ع) در برابر حکومت یزید -که خدا او را خوار کند- ایستاد. (رشید رضا، ۱۴۱۴ق، ج ۱۲، صص ۱۸۳ و ۱۸۵)

دکتر طه حسین (۱۳۰۷-۱۳۹۳ ق)
او در ماجرای فجایع کربلا قائل به سابقه تاریخی است و این فاجعه را تقابل آشکاری بین خاندان پیامبر (ص) و اشرافیت قریش می‌داند و بر این باور است که این اشرافیت که با نام خلافت بنی‌امیه، جانشین خلافت پیامبر (ص) و علی (ع) شده است، به دنبال گرفتن انتقام از کشته‌های خود در جنگ بدر است. (حسین طه،۱۳۷۶، صص ۳۶۱ و ۳۶۸) از آنجا که حسین (ع) از یک سو، مسئول حفظ دین و از سوی دیگر، آزاده و قهرمان است، هرگز در برابر بیعت‌خواهی یزید، تسلیم نخواهد شد و برای رسیدن به هدف خود، باید به هر کار مشروعی دست می‌زد بنابراین، برای احتراز و دوری از امر بیعت، به کوفه روی آورد و شهادت را بر بیعت با یزید که به نوعی تأیید ستم‌های او بود، ‌ترجیح داد. طه حسین به طور صریح،‌ نظریه قیام امام جهت دستیابی به زمام سیاسی و مقابله یزید با امام برای از بین بردن تفرقه را ‌رد می‌کند. از نظر وی در این حادثه بی‌نظیر، ‌امام و یارانش بی‌گناه کشته شدند و مقدسات، مورد تجاوز و بی‌احترامی قرار گرفت. (اسماعیل زاده،۱۳۸۱، ص۳۱۳) یزید با ارتکاب این فاجعه، ‌قلوب شیعیان را پر از نفرت و دل‌های اهل‌سنت و جماعت را پر از کینه ساخت و خود نیز در حال جوانی، ‌با وضعی ننگین،‌ هلاک شد. او انتخاب یزید را از سوی معاویه بدعتی جدید و یزید را جوانی غرق در لهو و لعب و عیاشی و می‌گساری می‌داند که به طور علنی مرتکب این اعمال می‌شد. (همان) وی درباره یزید که خود را از ریختن خون حسین (ع) مبری می‌دانست، می‌گوید: وی نه‌تنها ابن‌زیاد را کیفری نداد و سرزنشی نکرد، بلکه او را برتری داد و از وی خرسند شد. (صدر حاج‌سیدجوادی، ۱۳۸۴، ج ۱۳۸۴ ص ۴۵۳)

عباس محمود العقاد (۱۹۶۴-۱۸۸۹ م)
او معتقد است که از شخصی مثل حسین (ع) بعید بود که با یزید بیعت کند، زیرا اساساً حسین (ع) حقیقت‌جو و یزید عین باطل است. عقاد در زمینه علل عدم بیعت می‌نویسد: بسیار جای شگفتی است که از کسی همچون حسین‌بن‌علی بخواهند که با کسی مانند یزید بیعت کند و او را به عنوان پیشوای مسلمانان بپذیرد و به مسلمانان بگوید که یزید سزاوارترین، محق‌ترین و تواناترین کس برای امر خلافت است. حسین (ع) نمی‌توانست به هیچ یک از خصلت‌های یزید دل خوش دارد، از این جهت تأیید حکومت یزید پا گذاشتن روی عقاید و افکار خود اوست. وی تحلیل و سنجش قیام امام حسین (ع) را با مقیاس‌های کوچک و تنگ بشری غیر منصفانه می‌داند و می‌گوید: «خروج حسین از کوفه به عراق، حرکتی نیست که بتوان با مقیاس‌های روزمره بر آن حکم نمود، چرا که نادرترین حرکت‌های تاریخی در زمینه دعوت دینی یا سیاسی محسوب می‌گردد… تنها اشخاصی به چنین حرکتی دست می‌زنند که برای آن خلق شده‌اند، بنابراین این شکل خطر کردن به خیال دیگران خطور نمی‌کند… حرکتی منحصر به فرد که اشخاصی منحصر به فرد می‌خواهد…». (خزعلی، ۱۳۸۱، ج ۱۱ صص ۶۹ –۷۰)
عقاد برخی مستشرقان و شرقیان کم‌فهم را به نادیده گرفتن در جریان بیعت مکارانه یزید و عدم درک شرایطی که امام در آن قرار داشت، ‌متهم می‌نماید و با تأکید بر انگیزه اعتقادی حضرت، تأکید می‌ورزد:‌ «چقدر خوب بود اگر این گروه، مسئله عقیده را در وجود حسین (ع) متذکر می‌شدند که یک امر موقتی و سازش‌بردار نبود. او انسانی بود که محکم‌ترین ایمان به احکام اسلام را دارا بود و به شدت معتقد بود که تعطیل حدود الهی بزرگ‌ترین بلایی است که دامنگیر او، ‌خانواده‌اش و به طور کلی ‌امت عربی در زمان حال و آینده خواهد شد». (خزعلی، همان)
بنابراین مى‏توان گفت که صفت برجسته امام حسین ‏(ع) که وى را از دیگر ائمه متمایز ساخته، شجاعت و دلاوری اوست. «ابوالشهداء» نوشته ‌عباس‌‌محمود العقاد در میان‌ نوشته‌های ‌نوگرایان ‌اهل‌تسنن که تا حدودی ‌تفسیر متفاوتی از ماجرای ‌عاشورا نسبت به چپ‌گرایان دارند، بیش ‌از همه ‌اشتهار و اهمیت ‌یافته ‌است.‌ (اسماعیل‌زاده، ۱۳۸۱، ج ۱۱، ص ۳۱۰)
عقاد در این باره مى‏نویسد: «در میان نوع انسان هیچ‌کس دلدارتر از حسین‏ (ع) در روز عاشورا یافت نمى‏شود». (عقاد،۱۴۲۹ق، ص‏۱۰۲) از نظر عقاد، امام‌ حسین ‌(ع) و یزید از دو فامیل‌ بودند: امام حسین‌(ع) واجد جمیع ‌فضائل ‌هاشمی ‌بود و یزید واجد صفات ‌مادی ‌و زشت اموی‌ها بود. بنابراین ‌قیام ‌امام‌ در مقابل‌ یزید، بیش از آن که، هرگونه ‌تفسیر و توجیه‌ دیگری‌ داشته ‌باشد، نمادی کامل ‌از دو سیستم ‌و حکومت‌ را نشان‌ می‌دهد. در یک ‌طرف‌ امام ‌حسین‌ (ع) مظهر امامت‌ و رهبری ‌مشروع‌ مذهبی، ‌در طرف‌ دیگر، یزید سمبل ‌یک‌ نظام‌ غیر مذهبی ‌بود و دولت ‌یزید در ابتدای کار، بنا را بر سب‌ علی و آل‌علی (ع) گذاشت ‌و اگر امام‌ حسین ‌(ع) بیعت ‌می‌کرد، ناچار بود وفا کند و نسل ‌به ‌نسل‌ مورد قبول ‌واقع ‌می‌شد. عقاد معتقد است ‌که ‌هم ‌سپاه‌ یزید و هم ‌یاران ‌امام‌ حسین ‌(ع) به آخرت ‌عقیده ‌و ایمان ‌داشته‌اند، ولی ‌عقیده‌ و ایمان ‌در یک ‌طرف ‌در روحی کریم ‌و بزرگوار ‌و در طرف ‌دیگر در روحی لئیم ‌و پست موجود بوده است؛ آن‌ها بالطبیعه ‌ایده‌آلیست‌ و صاحب‌ هدف و این‌ها بالطبیعه ‌منفعت‌‌پرست‌ بوده‌اند. او همچنین ‌یاران ‌معاویه ‌را با یاران ‌یزید مقایسه ‌می‌کند و یاران ‌معاویه‌ را سیاستمدار و اهل ‌شور می‌داند، ولی ‌یاران ‌یزید را جلاد و سگان ولگردی‌ می‌شمارد که‌ برای ‌صید بزرگی‌ رها شده ‌بودند. از نظر عقاد، موضوع‌ نَسَب ‌امام‌ حسین‌(ع) و محبت‌ شدید پیغمبر (ص) به ایشان ‌را نباید در تحلیل ‌واقعه ‌عاشورا از یاد برد؛ زیرا ما با این ‌معیار می‌فهمیم ‌سپاه‌ یزید مردمی ‌بدون ‌ایده ‌و منفعت‌پرست ‌بودند چرا که به رغم ‌احترامی ‌که ‌برای ‌امام ‌حسین ‌(ع) در دل ‌قائل ‌بودند، اما این گونه عمل کردند. (اسماعیل‌زاده، ۱۳۸۱، ج ۱۱، ص ۳۱۱)

عبدالرحمن شرقاوی (متولد ۱۹۲۰ م)
وی نویسنده نوگرا و نمایشنامه‌نویس مصری است که به بررسی نهضت عاشورا پرداخته است. وی که درباره قضایای تاریخی از جمله انقلاب، ‌دارای تفکر چپ است و ‌جنبه عدالتخواهی قیام را بسیار برجسته می‌داند، عدالتی که در حکومت امویان به خصوص یزید بسیار پایمال شده و با نام‌های مختلف ناعدالتی، تبعیض‌ها و حق کشی‌ها به وجود آمده بود. وی با این نگرش، انقلاب کربلا را الهام‌بخش تمام نهضت‌ها و خیزش‌های اسلامی می‌داند که شیعه و سنی، در آن هدایت و نجات‌بخشی را به دست می‌آورند. شرقاوی در نمایشنامه منظوم خود «الحسین ثائرا الحسین شاهدا» صریحاً امام حسین (ع) را رهبر و الهام‌بخش تمام نهضت‌های اسلامی چپ معرفی می‌کند. (اسماعیل زاده،۱۳۸۱، ص ۳۱۰ ) وی حرکت امام حسین (ع) را کاملاً تأیید و رضایت یزید از اعمالی که در کربلا انجام داده را بیان می‌کند. به باور او سخنان نقل شده از یزید و اشعاری چون: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل» و «قد اخذنا الثار منکم یا حسین» رضایت یزید را از اعمال و مصائبی که در کربلا انجام داده، نشان می‌دهد. (شرقاوی، ۱۴۰۵ق، ص ۴۱۱) حسین معرفی شده او، نه باعث اغتشاش و خون‌ریزی است و نه طالب قدرت و حکومت؛ بلکه، می‌خواهد اساس بی‌عدالتی بنی‌امیه را ریشه‌کن سازد: «حسین (ع) شهید راه دین و آزادگی است نه تنها شیعیان باید به نام حسین ببالند، بلکه تمام آزادمردان دنیا باید به این نام شریف افتخار کنند». (همان)

محمد غزالی (۱۹۱۷-۱۹۹۵م)
او عمدتاً با دید رادیکالیستی و آزادیخواهی به تحلیل واقعه عاشورا پرداخته است. از نظر وی امام حسین (ع) با مرگ قهرمانانه خویش، راه جدیدی به عدالت‌جویان تاریخ نشان داد و آن، دفاع از آرمان خود بود، حتی با پذیرش شکست ظاهری. (اسماعیل زاده، ۱۳۸۱، ج ۱۱، ص ۳۱۵ ) وی درباره یزید گفته است: وی نمی‌توانست یک مدرسه ابتدایی را هم اداره کند. (غزالی،۱۴۲۴ ق، ص ۱۶۵)

محمد کامل البناء
این نویسنده نوگرای اهل‌سنت معتقد است که حسین (ع) هرگز باب دشمنی با یزید نگشود، ولی از نظر روان‌شناسی تمایل فطری بیشتری برای شورش داشت، چون نوه پیغمبر (ص) و پسر علی (ع) بود. این قضاوت او در برخی از نوشته‌های قدیمی شیعه نیز وجود دارد. او همانند نویسندگان سنت‌گرای شیعه معتقد است که حسین (ع) از سرنوشت خود از همان ابتدای امر آگاه بود و شهادت خود را درست از همان هنگامی پیش‌بینی کرده بود که در خواب با پیامبر (ص) سخن گفت. (اسماعیل زاده، ۱۳۸۱، ج ۱۱، ص ۳۱۴)

محمدعلی جناح (۱۲۵۵-۱۳۱۷ش)
وی می‌گوید: «هیچ نمونه‏ای از شجاعت، بهتر از آنچه امام حسین (ع) نشان داد، در عالم پیدا نمی‏شود. به عقیده من تمام مسلمین باید از شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی نمایند». (هاشمی‌نژاد، ۱۳۱۴ق، ص ۴۴۷)

نتیجه
۱. موافقان قیام و انقلاب حسینی اکثریت اهل‌سنت هستند که ایشان ضمن اعتراف به حقانیت امام (ع)، ‌قیام وی را ستوده‌اند و ضمن انتقاد از یزید، فسق و فجور او را یادآور شده و به سرزنش او پرداخته‌اند. این نگرش و دیدگاه در آثار و تألیفات مصلحان و متفکران و نواندیشان اثرگذار اهل‌سنت چون: سید قطب، ابوالحسن ندوی،‌ محمد غزالی و مودودی و نویسندگانی چون طه حسین، ‌عبدالله علایلی،‌ محمود العقاد و جز این‌ها به روشنی و برجستگی هر چه تمام‌تر دیده می‌شود.
۲. از علل اساسی وجود دو دیدگاه در میان اهل‌سنت، وجود احادیث معارض و مخالف در منابع اهل‌سنت است که آن‌ها در مواجهه با احادیث موجود، به دو رویکرد متفاوت دست زده‌اند. البته غالب اهل‌سنت با ضعیف دانستن احادیث مخالف قیام حسینی، به موافقت با قیام امام حسین (ع) روی آورده و یزید را به خاطر اعمال جنایت‌کارانه‌اش سرزنش کرده‌اند.
۳. عاشورا پیش از گسترش وهابیت، خود عاملی برای وحدت مسلمانان بوده است، اما وهابیت با اعمال و رفتارهای خود این عامل مهم وحدتی را به خصوص در پاکستان تضعیف کرده‌اند.
۴. بهترین راه مقایسه میزان اثرپذیری و الگوگیری اهل‌سنت از قیام حسینی، مراجعه به آثار ایشان، به ویژه موافقان با قیام حسینی است.
۵. در بیشتر موارد شباهت سخنان نواندیشان اهل‌سنت به امام حسین (ع) و حماسه و قیام او چنان به سخنان و نوشته‌های مؤلفان شیعی نزدیک است که اگر ما نام نویسنده و عنوان اثر را ندانیم، احساس می‌کنیم بیان یک شخص شیعی است نظیر محمود عقاد در کتاب «ابوشهداء».

مراجع
۱.    آلوسی بغدادی، شهاب‌الدین السید محمود، روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج ۶ و ۲۶ بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ ۴، ۱۴۰۵ ق/۱۹۸۵ م.
۲.    ابن‌العربی مالکی، العواصم من القواصم، تحقیق: محب‌الدین الخطیب، ریاض، الشرکه العامه لادارات البحوث العلمیه و الافتاء و الدعوه و الارشاد، ۱۴۰۴ ق/۱۹۸۴ م.
۳.    ابن‌تغرری بردی، یوسف، مورد اللطافه فی من ولی السلطنه و الخلافه، ج ۱، تحقیق: نبیل محمد، عبدالعزیز احمد، القاهره، دارالکتب المصریه،۱۹۹۷ م.
۴.    ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشیعه القدریه، ج ۴، تحقیق: محمد الرشاد سالم، بی جا، جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، اداره الثقافه و النشر، ۱۴۰۶ ق/۱۹۸۶ م.
۵.    ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الرد علی المتعصب العنید المانع من لعن یزید، به تحقیق الشیخ محمد کاظم المحمودی، بیروت، (بی نا)،۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
۶.    ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، المقدمه، ج ۱، چاپ ۵، بیروت، دارالقلم، ۱۹۸۴ م.
۷.    ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج ۱، تهران، علمی فرهنگی، چاپ ۴، ۱۳۶۲ ش.
۸.    ابن‌عماد حنبلی، ابی فلاح، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج ۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ق/۱۹۹۴ م.
۹.    اسماعیل‌زاده، محمد، امام حسین در منظر اهل‌سنت و تشیع، مجموعه مقالات همایش امام حسین (ع) و دیدگاه‌ها، ج ۱۱، تهران، مجمع جهانی اهل بیت (ع) با مشارکت نشر شاهد، ۱۳۸۱ ش.
۱۰.    اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، چاپ سوم، تصحیح هلموت ریتر، بی جا، دارالنشر فراتر شتاینر بقیسبادن، چاپ سوم،۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰ م.
۱۱.    تفتازانى، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیه، چاپ احمد حجازی السقا، قاهره، مکتبه الکلیات الازهریه،۱۴۰۸ ق / ۱۹۸۸ م.
۱۲.    تفتازانى، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج ۵، قم، منشورات الشریف الرضى، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق.
۱۳.    جاحظ، عمرو، الرسائل الجاحظ: رسائل الکلامیه، به کوشش ابوملحم، بیروت، ۱۹۸۷ م.
۱۴.    جمیلی، سید، استشهاد الحسین، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۷ ق.
۱۵.    حسین، طه، علی و فرزندانش، ترجمه محمد علی شیرازی، تهران، گنجینه، ۱۳۷۶ ش.
۱۶.    خزعلی، انیسه، قیام امام حسین (ع) از دیدگاه علمای اهل‌سنت، مجموعه مقالات همایش امام حسین (ع) و دیدگاه‌ها، ج ۱۱، تهران، مجمع جهانی اهل بیت (ع) با مشارکت نشر شاهد، ۱۳۸۱ ش.
۱۷.    رشید رضا، محمد، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر به تفسیر المنار، ج ۱۲، بیروت، دارالمعرفه،۱۴۱۴ ق/۱۹۹۳ م.
۱۸.    سبط‌بن‌جوزی، یوسف بن قزا وغلی، تذکره الخواص به ذکر خصائص الائمه، (شرح حال خاندان نبوت، ترجمه محمد رضا عطائی، مشهد، شرکت به نشر، ۱۳۷۹ ش.
۱۹.    سلطانی، مجتبی، بر شطی از حماسه و حضور: مجموعه مقالات به مناسبت ایام تبلیغی ماه محرم و صفر ۱۴۱۷ مطابق با خرداد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی،۱۳۷۵ ش.
۲۰.    شرقاوی، عبدالرحمن، الحسین ثائراً و شهیداً، بیروت، العصر الحدیث للنشر و التوزیع، چاپ دوم، ۱۴۰۵ ق.
۲۱.    صدر حاج‌سیدجوادی، احمد و (دیگران)، دایره المعارف تشیع، ج ۱۱، تهران، نشر شهید سعید محبی،۱۳۸۴ ش.
۲۲.    عاصمی مکی، عبد الملک بن حسین، سمط النجوم العوالی فی انباء الاوائل والتوالی، ج ۳، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود، علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه،۱۴۱۹ ق/ ۱۹۹۸ م.
۲۳.    عقاد، عباس ‌محمود، ابوالشهداء الحسین بن علی، تحقیق: محمد جاسم الساعدی، تهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، ۱۴۲۹ ق/۲۰۰۸ م.
۲۴.    علائلى، عبدالله، الامام حسین، چاپ اول، قم، انتشارات شریف رضی،۱۳۷۴ ش.
۲۵.    علائلى، عبدالله؛ تاریخ الحسین نقد و تحلیل، بیروت، دارالجدید، ۱۹۹۴ م.
۲۶.    غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، احیاء العلوم الدین، ج ۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۶ ق.
۲۷.    غزالی،‌ محمد، ‌الاسلام و الاستبداد السیاسی، دمشق، دارالقلم،۱۴۲۴ ق/۲۰۰۳ م.
۲۸.    قطب، سید، ‌العداله الاجتماعیه فی الاسلام، ‌قاهره،‌ دارالشروق، ‌۱۴۱۳ ق/۱۹۹۳ م.
۲۹.    قطب، سید، عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه محمد علی گرامی و سیدهادی خسروشاهی، تهران، کلبه شروق، ۱۳۷۹ ش
۳۰.    قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج ۱۲، ترجمه مصطفی خرم دل، تهران، نشر احسان، ۱۳۸۳ ش.
۳۱.    لاهوری، اقبال، کلیات اشعار، ‌با مقدمه احمد سروش،‌ تهران، ‌کتابخانه سنائی، ‌۱۳۶۰ ش.
۳۲.    محمد خالد، خالد، ابناء الرسول فی کربلاء، قاهره، دار المقطم، ۱۴۲۵ ق/۲۰۰۴ م.
۳۳.    مودودی، ابوالاعلی، خلافت و ملوکیت، ترجمه خلیل احمد حامدی، پاوه، بیان، ۱۴۰۵ ق.
۳۴.    موسوی بجنوردی، محمد کاظم، دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۰، تهران، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۰ ش.
۳۵.    ناصری داوودی،‌ عبدالحمید، ‌انقلاب کربلا از دیدگاه اهل‌سنت، ‌قم، ‌موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ‌۱۳۸۶.
۳۶.    هاشمی‌نژاد، سیدعبدالکریم، درسی که حسین به انسان‌ها آموخت، چاپ ۱۲، تهران، فراهانی،۱۳۱۴ ق.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.