عکس های جشن تولد ۶۰ سالگی مهرانه مهین ترابی

عکس های جشن تولد ۶۰ سالگی مهرانه مهین ترابی

عکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابی

تصاویر جشن تولد مهرانه مهین ترابی در ۶۰ سالگی اش با حضور بازیگران

نام:مهرانه مهین ترابی

نام خانوادگی:مهین ترابی

تاریخ تولد:۱۳۳۶

محل تولد:کرج

تحصیلات: لیسانس بازیگری و کارگردانی

تاهل:مجرد

 

 

مهرانه مهین ترابی در سال ۱۳۳۶ در کرج متولد شد. او فرزند چهارم یک خانواده هفت نفری است و جز او کسی در خانواده فعالیت هنری ندارد.

 

مهرانه مهین ترابی دارای لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می باشد.

او هنوز مجرد است و در پاسخ به این سوال که چرا ازدواج نکرده است جواب داد:ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها می ماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانواده ام آشپزی کنم.

 

اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمی توانستم به راحتی از حرفه ام بگذرم.

 

عکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابی

 

تصاویر حضور هنرمندان در جشن تولد پر شور مهرانه مهین ترابی

 

عکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابی

 

چهره جذاب و شاداب مهرانه مهین ترابی مجرد در ۶۰ سالگی

 

 

عکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابی

مهرانه مهین ترابی زن دوست داشتی ایران

عکس های جشن تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابی

 

 

جشن تولد پرشور ۶۰ سالگی مهرانه مهین ترابی با حضور هنرمندان

 

عکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابیعکس های داغ و دیدنی تولد 60 سالگی مهرانه مهین ترابی

 

مراسم جشن تولد مهرانه مهین ترابی دوست داشتنی با حضور هنرمندان و بازیگران

 

 فیلم شناسی مهرانه مهین ترابی

 سینمایی

آتش بس ۲ (۱۳۹۳)

    پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)
    جنایت و جنحه (۱۳۸۴)
    برگ برنده (۱۳۸۲)
    نگین (۱۳۸۱)
    شور زندگی (۱۳۷۷)
    سفر پرماجرا (۱۳۷۴)
    فاتح (۱۳۷۴)
    دادستان (۱۳۷۱)
    مسافران دره انار (۱۳۷۱)
    ملک خاتون (۱۳۶۹)
    راز کوکب (۱۳۶۸)
    دوران سربی (۱۳۶۷)
    ردپایی بر شن (۱۳۶۶)
    گلبهار (۱۳۶۵)

مجموعه تلویزیونی

۱۳۹۳ همه چیز آنجاست

۱۳۹۲ بچه های نسبتا بد
۱۳۹۱ زمانه
۱۳۸۹ در مسیر زاینده رود
۱۳۸۸-۱۳۸۹ پرانتز باز
۱۳۸۸ شمس العماره
۱۳۸۷-۱۳۸۸ همۀ بچه های من
۱۳۸۷ مأمور بدرقه
۱۳۸۶ تله فیلم «عشق گمشده»
۱۳۸۵-۱۳۸۶ پنجره
۱۳۸۵ کتابفروشی هدهد
۱۳۸۵ صاحبدلان
۱۳۸۵ نرگس
۱۳۸۳ اگه بابام زنده بود
۱۳۸۳ قهر و آشتی
۱۳۸۲ بانویی دیگر
۱۳۸۲ عروس
۱۳۸۱ نوعروس
۱۳۸۱ در کنار هم
۱۳۸۱ باران عشق
۱۳۷۸-۱۳۸۱ شب چراغ
۱۳۸۱ یادداشت های کودکی
۱۳۷۹-۱۳۸۱ نیستان
۱۳۷۸ دلبر آهنی
۱۳۷۸ داستان یک شهر
۱۳۷۸ روز ایپریت
۱۳۷۵-۱۳۷۸ آژانس دوستی
۱۳۷۷ راه سوم
۱۳۷۶ قطار ابدی
۱۳۷۶ سرزمین سبز
۱۳۷۵ خانه سبز
۱۳۷۵ نوعی دیگر
۱۳۷۵ ب مثل بهار
۱۳۷۴ آخرین فرصت
۱۳۷۳ بهاران در بهار
۱۳۷۳ همسران
۱۳۷۲ تله تئاتر «استپان» (گروگان)
۱۳۷۱ مسافران دره انار
۱۳۷۱ مش خیرالله صندوقچه اسرار
 گفت و گو با مهرانه مهین ترابی در مورد زندگی اش :

دلش پر است؛ نگاه‌های بی منطق جامعه به زن را می‌شمارد و به سنگ‌هایی می‌رسد که جلوی پای بازیگران زن است. دیروز از شهرت خوشش نمی‌آمد چون با طرز فکر مردم شهرش آشنا بود و امروز هم از شهرت بیزار است چون تغییری در دیدگاه مردم ندیده است. از مشکلاتی که جلوی راه بازیگران زن وجود دارد می‌گوید و به نقطه‌ای خیره می‌شود، عمق نگاهش حاکی از تجربه‌های تلخ و شیرین است. صدایش را رساتر می‌کند و پای زن بودنش را وسط می‌کشد و باز مقتدرانه به هدفش افتخار می‌کند و جسورانه ایده‌هایش را مرور می‌کند. با مهرانه مهین ‌ترابی از شکست گفتیم چون موفقیتش را باور داشتیم.

بخش‌هایی از گفتگو با مهین ترابی در ادامه می‌آید:

• به یاد ندارم در زندگی‌ام تا به امروزطعم واقعی شکست را چشیده باشم. شکست‌ها و زمین خوردن‌ها نتوانست امیدم را کمرنگ کند. تنها یک بار با تمام وجودم غم را باور کردم و فکر کردم که زمین خوردم. قضیه بر می‌گردد به ۱۳ سالگی‌ام؛ زمانی که پدرم را از دست دادم. دوره سختی بود اما حتی همین حس هم خیلی زود به یک امید تبدیل شد.

• مادرم زنی مقتدر و محکم بود. پس از مرگ پدر روی پای خودش ایستاد. همیشه با دیدن او محکم بودن را مرور می‌کردم. حتی اگر به بلوغی که شما می‌گویید نرسیده باشم اما سعی کردم محکم باشم. خب دیگر فقط یاد و خاطرات پدر بود. باید این قضیه را باور می‌کردم. افسردگی را دوست نداشتم و با کسانی که یاد گرفتند زندگی‌شان را با آه و گریه بگذرانند و یاد نگرفتند امید را ببینند نمی‌توانم کنار بیایم. حداقل در آن زمان سعی ام را کردم که شکست‌ها و غم‌ها زمینم نزنند.

• اگر نگاهی به جامعه بیندازیم باورمان می‌شود که دوست داریم زندگی‌مان را با گریه و ناله پیش ببریم. اگر اشتباهی می‌کنیم به جای اینکه با شجاعت اشتباهمان را بپذیریم و فکرمان را متمرکز کنیم به جای حل کردن اشتباهمان ناله و گلایه را ترجیح می‌دهیم.
• سال ۵۸ وارد دانشکده هنر‌های دراماتیک شدم. شب‌ها در فرودگاه مهرآباد و ارزیابی گمرکی و روز‌ها دانشکده و درس. امروز از خودم راضی هستم چون کم نیاوردم و با تمام سختی‌ها هدفم را دنبال کردم.

• من در ظاهر آدم شوخ اما در باطن فوق‌العاده جدی هستم. کارم برایم جدی بود؛ مخصوصا تئاتر در زندگی‌ام پر رنگ‌ترین مساله بود. از همان روز اول سراغ تلویزیون نرفتم. راستش را بخواهید نمی‌خواستم وارد تلویزیون شوم و چهره‌ام شناخته شود. احساس می‌کردم سینما و تلویزیون به کشورمان وارد شده اما فرهنگش وارد نشده است. دیدم که به بازیگران به چشم مطرب نگاه می‌کنند و با بازیگران خانم هم در جامعه برخورد خوبی نمی‌شد. من جوشش هنر را دوست داشتم و دارم؛ برایم چهره شدن مهم نبود.

• نگاه جامعه به حرفه بازیگری نگاه مثبتی نیست. شاید به راحتی نتوانی خودت باشی و زندگی کنی. تنهایی، خودسانسوری و… باعث می‌شود نتوانی همیشه شاد باشی. انگار زیر ذره‌بین هستی. حالا اگر بازیگر زن هم باشی که مشکلات چندبرابر می‌شود.

• چند تن از بازیگران زن ما زندگی مشترک موفقی دارند؟ در اصل در زندگی مجردی‌شان موفق‌ترین هستند. اما وقتی ازدواج می‌کنند همسرانشان می‌خواهند که دور بازیگری را خط بکشند یا خواستگارشان از آنها می‌خواهد که کار را کنار بگذارند. حتی زمانی‌که با همکاران خود ازدواج می‌کنند یا کارشان به جدایی می‌کشد یا کارشان را کنار می‌گذارند. یکی از دوستان من با آقای کارگردانی ازدواج کرد وبا این حال که همکار بودند اما گاهی فرهنگ نادرست باعث شد از هم جدا شوند. این بازیگران خانم هستند که فقط به خاطر تاهل جلوی پیشرفتشان گرفته می‌شود. این همان فرهنگی است که جا نیفتاده است. انگار به خاطر بازیگری باید بهای زیادی پرداخت.

• تصمیم به مجرد ماندن سخت‌ترین تصمیم زندگی‌ام بود. ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها می‌ماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانواده‌ام آشپزی کنم. اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمی‌توانستم به راحتی از حرفه‌ام بگذرم.

• باید نگاهمان را تغییر دهیم. خیلی راحت درباره دیگران قضاوت نکنیم. باور داشته باشیم که هر کسی شخصیت مستقلی دارد و حرف زور نزنیم. اگر به این باور رسیدیم،می‌توانیم زندگی مشترک داشته باشیم. از انتخابمان نخواهیم آنچه شود که ما می‌خواهیم. به او و خواسته‌هایش احترام بگذاریم. کسی که قصد ازدواج دارد باید به سطح فکری برسد که پیشرفت همراهش را دوست داشته باشد و برای انتخابش شرط و شروط نگذارد. قبول کنیم ازدواج یعنی همراه بودن، نه محدود کردن یکدیگر. هیچ‌کس با محدود کردن همسرش به موفقیت نرسیده.

 


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.