اشعار عید سعید فطر ؛ شامل اشعار بسیار زیبای کوتاه و طولانی

در این نوشته از دلبرانه می خواهیم گلچین بهترین اشعار عید سعید فطر از شعرای آیینی ایرانی را خدمت شما ارائه نماییم

با توجه به فرارسیدن ایام با سعادت عید سعید فطر اگر دنبال شعر هایی به همین مناسبت هستید این پست را تا آخر دنبال کنید

مجموعه ای از بهترین اشعار عید فطر کوتاه و طولانی از شاعران آیینی را برای شما جمع آوری کرده ایم

امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد ؛ با دلبرانه همراه باشید

اشعار عید سعید فطر ؛ شامل اشعار بسیار زیبای کوتاه و طولانی

کاور عید فطر(۱)

بگذشت مه روزه ، عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد
معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده، هم پاک به پاکی رفت
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل مانده به دام تو
جان نیز چو واقف شد، او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته برسنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم
بر بوی بهار تو، ازغیب رسید آمد

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

عید فطر ضیافتی است برای پایان این میهمانی
عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست
عید فطر قبولی انفاقهای به قصد قربت است
عید فطر پایان نامه دوره ایثار و گذشت است

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

هزاران آفرین بر جانت ای ماه
روان عاشقان قربانت ای ماه
مبارک باد ماه عشق بازان
که بنشینند در ایوانت ای ماه
مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانت ای ماه
مبارک باد شهر الله اعظم
همایون طالع رخشانت ای ماه
همه مهمان سلطان وجودیم
خوشا بر سفره ی احسانت ای ماه
نزول دفتر عشق و صعودش
شب قدر است در دورانت ای ماه
به شادروان عزت روزه داران
عیان بینند قدر و شانت ای ماه
نصیب روزه داران دیدن یار
در ایوان عظیم الشانت ای ماه
دو شادی روزه داران را فرستند
ز لطف حضرت سبحانت ای ماه
یکی هنگام افطار اندر این دار
دگر در جنت رضوانت ای ماه
مبارک باد عشق روزه داران
که گفت ( الصوم لی ) در شأنت ای ماه
دل از روزه شود آیینه ی دوست
در او پیدا رخ جانانت ای ماه
سلام سید سجاد و عباد
نثار طلعت رخشانت ای ماه

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

دلم تنگ است و دلتنگند دلتنگان و دل ریشان
شب قدر است، لبخندی بزن، مولای درویشان!
اگر همسو نمی‌گردند با فریاد‌های تو‌
نمی‌گریند دل ریشان، نمی‌چرخند درویشان
هنوز آن سوی دنیا قدر خوبی را نمی‌فهمند
فراوانند بدخواهان و بسیارند بدکیشان
رها از خود شدم آن قدر این شب‌ها که پنداری
نه با بیگانگانم نسبتی باشد نه با خویشان
به مرگ زندگی!… من مرگ را هم زندگی کردم
جدا از زندگانی کردن این مرگ‌اندیشان
شب قدر است لبخندی بزن تا عید فطر من
تبسم عیدی من باد، بادا عیدی ایشان

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است
میهمانی شد بـه اتمام و نگارم رفته است
با گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام
گرم گل بودم که دیدم گل گزارم رفته است
بذر قرآن را به دل اگرچه بـه دستم کاشتند
وقت محصولش که شد دیدم بهارم رفته است
در سحر تیر دعا سیل اجابت می نمود
با که گویم درد خود وقت شکارم رفته است
سفره پر رزق مهمانی رحمت جمع شد
درد در سینه نشسته سفره دارم رفته است
دلبر مـن هر سحر بر دیدنم مشتاق بود
آن که بوده هر سحر چشم انتظارم رفته است
شرح حال خویش را با یک کلام افشا کنم
ورشکسته هستم و دار و ندارم رفته است

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

عید است و دلم خانه ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر
وداع باید کردش که کرد رای سفر
به ما مقدمۀ عید فر خجسته رسید
براند روزۀ فرخنده ساقۀ لشکر
برفت زود ز نزدیک ما و نیست شگفت
که زودتر رود آن چیز کو گرامی تر
مه صیام درختی است بار او رحمت
به آب زهد توان خورد هم ز شاخش بر
بزرگوار مها و خجسته ایّاما
چه گفت خواهی از ما به خالق اکبر
نداشتیم تو را آنچنان که واجب بود
شدی و ماند حقت خلق را به گردن بر

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

برگ تحویل می کند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان
یار نادیده سیر، زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان
ماه فرخنده روی برپیچید
و علیک السلام یا رمضان

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

رسیده موسم شادی دل روزه دارا
گلای خنده شکفته رو لب فرشته ها
می باره بارون رحمت خدا تـو دلامون
خدایا قبول کن از مـا نماز و روزه هامون
عید اومد با بوی یاس و نسترن اقاقیا
عید فطره عید پاکی هدیه خوب خدا
عید اومد چـه باشکوهه روی سجاده خواهش
زیر گنبد نیایش خدا رو کنیم ستایش
مژده که عید اومده نور بارونه آسمون
بر شما بادا مبارک عید ماه رمضون

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

ای نگاه تو کلید بخت خوش‌ اقبال ‌ها
کاش دیدارت مُیسَّر بود در این سال ‌ها
ندبه ‌ات آرامش نابی به دل‌ ها هدیه داد
دورمان کرد از هجوم پوچ قیل و قال ‌ها
هر سحر بعد از نماز صبح، حافظ خوانده‌ ایم
تا بیاید نامت ای فریاد رس در فال‌ ها
در نماز عیدمان هم آرزویی جز تو نیست
این‌که پایانی شوی بر جنگ‌ ها، جنجال‌ ها
آخرین افطاری این ماه نزدیک است و کاش
روی ماهت جلوه ‌گر باشد در استهلال ‌ها

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

نغمه ریزید غیاب مه نو آخر شد
باده خرم عید است که در ساغر شد
روز عید است سوی میکده آیید به شکر
که ببخشند هر آن کس که در این دفتر شد
ساقی از میمنت عید دهد باده صاف
جرعه گیرید چو معشوق به خم رهبر شد
مطربا نغمه عیدانه زن و دست فراز
که ز هر پرده نغزت هله ای دیگر شد
صد کنم شکر بر این عید که از عرش رسید
صد کشم رشک که ایام صیام آخر شد
فرصتی بود که این تیرۀ دل صاف شود
نعمتی بود که بر تشنه لبان کوثر شد
آتشی بود که در سردی سوزان وجود
دم گرمی شد و در مجمر دل اخگر شد
وای بر ما که از این جام نگیریم لبی
حیف زان آتش اگر سوخت و خاکستر شد
حالیا عید شد و رونق می افزون گشت
مستی افزون کند این باده چو پر شکر شد

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد
آن صبح چو صادق شد عذرای تو وامق شد
معشوق تو عاشق شد شیخ تو مرید آمد
شد جنگ و نظر آمد شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد شد قفل و کلید آمد
جان از تن آلوده هم پاک به پاکی رفت
هر چند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد
از لذت جام تو دل ماند به دام تو
جان نیز چو واقف شد او نیز دوید آمد
بس توبه شایسته بر سنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه درید آمد
باغ از دی نامحرم سه ماه نمی زد دم
بر بوی بهار تو از غیب دمید آمد

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

عید فطر آمد و ماه رمضان گشت تمام
بر شما همسفران سفر روزه سلام
روزه هاتان همه در نزد خداوند قبول
روزگار خوشتان، مظهرِ توفیقِ مُدام
عزّت و همّتتان شاهد تأیید و ظَفَر
عیدتان خُرّم و شیرینیتان باد به کام

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

هزاران آفرین بر جانت ای ماه
روان عاشقان قربانت ای ماه
مبارک باد ماه عشق بازان
که بنشینند در ایوانت ای ماه
مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانت ای ماه

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره‌ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره‌ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت‌ها رفت
باز در نامه‌ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده‌ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد، ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز، ولی روز جزا مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

عید فطر است و اول شوال
نور عشق است و شور و جذبه و حال
بهر توفیق درک ماه خداست
قلب ها از نشاط، مالامال
جشن قرآن و جشن غفران است
عید اسلام و روز فخر و جلال
رمضان، ای مه نماز و دعا
ای ره اکتساب فضل و کمال
رمضان، ای گناه شوی بشر
زآن‌ همه چشمه ‌های اشک زلال
رمضان، ای فضای رحمت حق
که زند مرغ دل، به اوج تو بال
رمضان، ای که روز نیمه‌ توست
مطلع آفتاب عشق و جمال
عید مسعود زاد روز حسن
مجتبای محمدی تمثال
رمضان، ای که در شب قدرت
لطف یزدان، برون ز حد مقال
ماه غفران و ماه توحیدی
ماه قرآن و ماه احمد و آل

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

ماه رمضان رفت و مرا رفتن او بـه
عید رمضان آمد المنه لله
آن کس که بود آمدنی آمده بهتر
و آن کس که بود رفتنی او رفته بده بـه
برآمدن عید و برون رفتن روزه
ساقی بدهم باده بر باغ و بـه سبزه

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

عید فطر است و اول شوال
نور عشق است و شور و جذبه و حال
بهر توفیق درک ماه خداست
قلب‌ها از نشاط، مالامال
جشن قرآن و جشن غفران است
عید اسلام و روز فخر و جلال
رمضان،‌ای مه نماز و دعا‌ای ره اکتساب فضل و کمال
رمضان،‌ای گناه شوی بشر
زآن همه چشمه‌های اشک زلال
رمضان،‌ای فضای رحمت حق
که زند مرغ دل، به اوج تو بال
رمضان،‌ای که روز نیمه‌ی توست
مطلع آفتاب عشق و جمال
عید مسعود زاد روز حسن
مجتبای محمدی تمثال
رمضان،‌ای که در شب قدرت
لطف یزدان، برون زحد مقال
ماه غفران و ماه توحیدی
ماه قرآن و ماه احمد و آل

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام
به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام
هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع
هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام
چه دیر ماه خدا آمد و چه زود گذشت
چو آفتاب که یک لحظه می‌پرد از بام
مه نیاز و نماز و دعا و استغفار
مهی که بوی خدا می‌رسید از آن به مشام
مه مبارک جوشن‌کبیر، رفت ز دست
مه دعای سحر، ماه سجده، ماه قیام
به افتتاح و ابوحمزه، دعای مجیر
گرفته بود دل دوستان حق آرام
سلام باد به شب‌های قدر و اعمالش
که با خدا همه شب انس داشتیم مدام
سلام باد بر آن لحظه‌های شیرینی
که می‌شد از همه سو عفو کبریا اعلام
گناهکار! ز عفو خدا مشو نومید
که ناامیدی از رحمت خداست حرام
به عید فطر بگیر از خدای خود عیدی
که میهمان خدا را خدا کند اکرام
مه مبارک ما بیشتر مبارک شد
ز مقدم حسن، آن نور چشم خیرالانام
امام دوم، فرزند اول زهرا
که بود شانۀ پیغمبر خداش مقام
به روزه‌خوار بگو خون دل خورد دائم
به روزه‌دار گواراست عید ماه صیام
خوشا کسی که به مهر علی و اولادش
گرفت روزه و گسترد سفرۀ اطعام
علی، ولی خدا، نفس مصطفی، حیدر
که حب او همه دین است و مهر او اسلام
خجسته نام خوشش حسن مطلع قرآن
حدیث مدحش در لوح گشته حسن ختام
وضو بگیر و بخوان داستان ردالشمس
که آفتاب، به دست علی سپرده زمام
بگو به خصم علی روزه و نماز، تو را
شرار آتش خشم خدا شود در کام
به روز حشر که داغ عطش به هر جگر است
خوشا کسی که زدست علی بگیرد جام
مرام میثم تمار خوش بود «میثم»
که در ثنای علی یافت عمر او اتمام

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

دلم تنگ است و دلتنگند دلتنگان و دل ریشان
شب قدر است، لبخندی بزن، مولای درویشان!
اگر همسو نمی‌گردند با فریاد‌های تو‌
نمی‌گریند دل ریشان، نمی‌چرخند درویشان
هنوز آن سوی دنیا قدر خوبی را نمی‌فهمند
فراوانند بدخواهان و بسیارند بدکیشان
رها از خود شدم آن قدر این شب‌ها که پنداری
نه با بیگانگانم نسبتی باشد نه با خویشان
به مرگ زندگی!… من مرگ را هم زندگی کردم
جدا از زندگانی کردن این مرگ‌اندیشان
شب قدر است لبخندی بزن تا عید فطر من
تبسم عیدی من باد، بادا عیدی ایشان

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

باطن‌ترین من، نه خدا حافظی مکن
هرچند ظاهراً، نه خدا حافظی مکن
من نیمه توأم جلویت ایستاده ام
با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن
یک اهل بیت را ته گودال میبری‌
ای خمس پنج تن، نه خدا حافظی مکن
اصلاً بدون من سفری رفته‌ای؟ بگو …
حالا بدون من، نه خدا حافظی مکن
پس حرف می‌زنی که خداحافظی کنی
اینگونه نه نزن، نه خدا حافظی مکن
شاید کسی نبُرد خدا را چه دیدی
با کهنه پیرهن، نه خداحافظی مکن
این سمت عزیز، محترم، با کفن، ولی
آن سمت بی کفن، نه خداحافظی مکن
بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن
بعد از تو چند زن، نه خدا حافظی مکن

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده میشود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسی ست که بخشیده میشود

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

گذشت ماه صیام و رسید عید صیام
کنیـد یکسـره بهـر نمـاز عید، قیام
اگرچـه رفت مـه روزه و مـه تسبیح
مبارک است به اهل صیام، عید قیام
شراب کوثـر و باغ بهشت و جلوۀ یار
به روزه‌دار حلال و به روزه‌خوار حرام
بـرات عفـو بگیریـد از خـدای کریم
که گشته عفو عمومی به دوستان اعلام
هزار حیف! دریغا! چه زود پایان یافت
مهی که دست الهی به ما خوراند طعام
سلام بـاد بـه ماهی که بود ماه درود
درود باد به ماهـی که بود ماه سلام
سلام بـاد بـه ماهـی که بـود لیلۀ قدر
سلام بـاد بـه ماهـی که بـود ماه تمام
سلام باد به ماهی که از نسیم خوشش
رسید بوی خداوند، دم‌بـه‌دم بـه مشام
بـه وسعت همـه عالـم برای مهمانان
گشـوده بـود خداونـد، سفــرۀ اطعـام
ثواب روزه خودش بود؛ بهتر از این چیست؟
ز هـر کرامت و لطف و عنایت و اکرام
اگرچه مـاه خـدا بـود ایـن مه پر فیض
بدان جلالت و قدر از علی گرفت طعام
سلام باد به ماهی که هر شبش دل ما
به «افتتاح» و «ابوحمزه» می‌گرفت آرام
مهـی کـه بود لیالیش بهترین شب‌هـا
مهـی کـه بـود در ایـام، بهترین ایـام
مهی که هر شب و هر روز در بهشت وصال
خدای، ریخت شراب طهورتان در جام
مه ولایت سبط نبی، امام حسن
مه شهـادت مـولا علی، امـام همام
علی که ذات خـداوند بـود مـداحش
علی کـه بعـد پیمبـر امـام بـود امام
علی حقیقت قرآن، علی حقیقت دین
علی ولـی خـدا و وصـی خیـرالانام
علی معلـم آدم، علـی سفینـۀ نـوح
علی روان مسیح و علـی کلیم کلام
علی که مدح و ثنایش حقیقت توحید
علی که مهر و ولایش تمامی اسلام
علی فـروغ بـه جـان بشر دهد دائم
علی که رحمت موصولۀ خداست مدام
علی که ماه، سـلامش کند ز اوج سپهر
علی که مهر، به انگشت او سپرده زمام
نماز و روزه و حـج و زکات بـی او هیچ
کتـاب و دین و نبـوت از او گرفت قوام
نهاده بوسه شجاعت به دست و بازویش
عبــادت همــۀ اولیــاش در هـر گـام
چه حاجتی چه نیازش بر این خلافت بود
کسی که بود به کویش امین وحی، غلام
فقط نه این که به دام جهـان اسیر نشد
ببین بـه گـردن دنیـا نهـاد، مـولا دام
چقـدر دور حـرم راه می‌روی “میثم! ”
به طوف خانـۀ مـولا علـی ببند احرام

—————~ஜ۩۞۩ஜ~—————

دردا که ماه رحمت حق باز هم گذشت
با آن که لحظه لحظه او مغتنم گذشت
در‌های مغفرت به روی ما گشوده بود
مهمانی خدا به وسعت جود و کرم گذشت
شب‌های قدر او چه قدر با شکوه بود
ساعات غرق عفو گنه دم به دم گذشت
بر خرمن گناه من آتش کشید دوست
با آن که دید معصیتم از رقم گذشت
دست مرا گرفت خدا و نجات داد
وقتی ز پا فتادم و آب از سرم گذشت‌
ای دل به هوش باش پس از ماه مغفرت
ماهی که می‌زدند گنه را قلم گذشت
هر کس نبُرد بهره از این چشمه زلال
باور کنید زندگیش در عدم گذشت
در عید فطر خوان کرم چیده می‌شود
گر ماه رحمت و کرم ذوالکرم گذشت
یا رب به وصل دوست سروری به ما ببخش
این روز‌های هجر که با درد و غم گذشت
همسایه رضاست «وفائی» و می‌سرود
اوقات خوب ما همه در این حرم گذشت

مطالب مرتبط :


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.