دوبیتی برای محرم و حضرت امام حسین (ع) حزن آلود و غمناک

در این نوشته از دلبرانه می خواهیم چندین دوبیتی برای محرم همراه عکس نوشته های خاص خدمت شما ارائه نماییم.

اگر به دنبال دوبیتی های ناب محرم و عکس نوشته های زیبا به همین مناسبت هستید تا انتها ما را همراهی کنید.

در ادامه مجموعه ای گلچین از بهترین دوبیتی ویژه محرم همراه عکس نوشته های محرم برای ساتوری و پست برای شما جمع آوری کرده ایم.

امیدوایم که مورد رضایت شما قرار گیرد …. از همراهی شما سپاسگزاریم ….

گلچین دوبیتی مخصوص ایام وحرم و عزاداری سیدالشهدا (ع)

دوبیتی برای محرم

گر بگردی در زمین و در زمان و عالمین

هیچ عشقی نشود والاتر از عشق حسین

بانیان عرش هم گویند نامش را مدام

به، چقدر زیباست این آهنگ و این نام حسین

بهشت روی زمین ، کربلای حسینه

زندگی و عمر من فقط برا حسینه

تنها دلیل گرما، و حرارت قلبم

عشق و ارادت من به درگاه حسینه

از کرامات حسین واله و دیوانه شویم

ورنه بی مشعل دوست راهی بیراهه شویم

گر که ما ذره ای از تربت ارباب بچشیم

قدر صد جام ز می،مجنون و مستانه شویم

دنیابی روضه و غم، مثال حبس و قفس است

نسیم سینه زنی برای ارباب نفس است

ساقی در جام دگر باده لبریز مریز

برای بد مستی نام حسین ما را بس است

گر که خواهی بکنی عشق و شور و عشر و صفا

خوب دیوانه بشو زود نما عقل رها

دو سه بار نام حسین را ببر از عمق وجود

تا که پرواز کنیم و برویم کرب و بلا

دوبیتی های جانسوز محرم

دوبیتی های جانسوز محرم

اگر فرش سلیمان در فلک بود

روان تخت حسین صدها ملک بود

جهان عشق حسین را گر نمی داشت

چقدر دنیا و عقبی بی نمک بود

کربلا دارالنعیم زینب است

کعبه خود تحت حریم زینب است

عمر زینب فخر مولا بود و بس

او به زهرا المثنی بود و بس

عطری که از حوالی پرچم وزیده است

ما را به سمت مجلس آقا کشیده است

از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا

صد کوچه بازکنید محرم رسیده است

بر نیزه ، سری به نینوا مانده هنوز

خورشید ، فرا ز نیزه‌ها مانده هنوز

در باغ سپیده ، بوته بوته گل خون

از رونق دشت کربلا مانده هنوز

محرم ماه آن عبدخدا

محرم اسرار آن هستی فزا

محرم ماهی که در آن ریختندند

میان کربلا خون خدا

متن دوبیتی محرم

متن دوبیتی برای محرم

جانـت بـه کــویــر  تفتــه دریـا بخشید

هفتاد و دو گل ، به  متن صحرا بخشید

بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی

خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید

سراشک کودکان تشنه لب بود

که دشت کربلا سیراب می کرد

سکینه با لبی خشک و ترک دار

ز عباس التماس آب می کرد

 از دور صدای آشنا می آید

بانگ جرس و اخا اخا می آید

جابر به عطیه:

زود از اینجا برویم

زینب به زمین کربلا می آید

آن روز که از چشم تو جیحون میرفت

از دیده ی خیل قدسیان خون می رفت

خورشید به خون تپید هنگامی که

لیلا ز بر تربت مجنون می رفت

سری چون ماه بر نوک سنان بود

مهار ناقه د ست ساربان بود

به دامان زنان آل طاها

سروش اشک می دیدم روان بود

اشعار دوبیتی محرم

اشعار دوبیتی برای محرم

گلستان نبی پرپر نمودند

همه با نیزه و خنجر نمودند

زمان در بهت سنگینی فرو رفت

حسین را تشنه لب بی سر نمودند

فتی که سرود تازه آغاز کنی

تا مهر عطش ز کام خود باز کنی

تا وسعت بی نهایت آزادی

با چلچله های عشق پرواز کنی

یقین دارم ز قرآن سر بریدند

هم از دین هم ز ایمان سر بریدند

اگر چه آب مهر مادرت بود

تورا با کام عطشان سر بریدند

زن مگو مرد آفرین روزگار

زن مگو بنت الجلال، اخت الوقار

زن مگو عرش خدا را قائمه

یک محمد یک علی یک فاطمه

یا زینب(س)

سقّا که دلی به وسعت دریا داشت

آن روز لبی خشک تر از صحرا داشت

غیرت هنرش بود چه کرد آن ساقی

آنجا که عطش را به تعجب وا داشت

دوبیتی محرم برای استوری

دوبیتی محرم برای استوری

عالم همه قطره و دریاست حسین

خوبان همه بنده و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش

از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین

عالم همه محو گل رخسار حسین است

ذرات جهان در عجب از کار حسین است

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش

یعنی که خدای تو عزادار حسین است

آبروی حسین به کهکشان می ارزد

یک موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست

گفتا که حسین بیش از آن می ارزد

 پرسیدم: ازحلال ماه،چراقامتت خم است؟

آهی کشید و گفت: که ماه محرم است

گفتم: که چیست محرم؟

باناله گفت: ماه عزای اشرف اولاد آدم است

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

دوبیتی محرم برای کپشن

دوبیتی محرم برای کپشن

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

السلام علیک یا ابا عبدالله

دیباچه ی عشق و عاشقی باز شود

دلها همه آماده ی پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین

ایام عزا و غصه آغاز شود

به چشمم اشک دامن دامن تو است

دلم صد پاره چون پیراهن تو است

زیارتگاه رگ های بریده

زیارت نامه ام زخم تن تو است

خدا وقتی که احساس آفریده

نشسته نسبتی خاص آفریده

حسین بن علی را داده زینب

برای زینب عباس آفریده

این قافله سالار ندارد برگرد

این قوم علمدار ندارد برگرد

ما آب نخواستیم عمو جان عباس

بابا به خدا یار ندارد برگرد

حلال جمیع مشکلات است حسین

شوینده ی لوح سیئات است حسین

ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست

جائی که سفینه النجاه است حسین

دوبیتی راجب محرم

دوبیتی راجب محرم

ولیّ کبریا را سر بریدند

امام اولیا را سر بریدند

گواهی می دهم با کشتن تو

تمام انبیا را سر بریدند

بی حسین بن علی احساس پیری می کنم

نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم

گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟

گفتـم از آیـنـه ی دل گــردگـیــری مــی کـنـم

نمی دانم چه گفت عباس با آب

که لرزید و پریشان گشت و بی تاب

صدایی از عطش لبریز می گفت

عمو جان تشنه ام بشتاب بشتاب

گل غنچه ای از سلاله حیدر بود

افسوس که مثل غنچه ای پرپر بود

آن ظهر عطشناک چه غوغایی کرد

آن مرد که نام کوچکش اصغر بود

چو آن روز روز سیاهی نبود

که فرصت به قدر نگاهی نبود

گلوی تو در کربلا درس گفت

ز گهواره تا گور راهی نبود

شش ماهه على به دوش بابش دادند

یک جام از آن باده نابش دادند

چون با لب تشنه حاجت آب نمود

با تیر سه شعبه‏اى جوابش دادند

دوبیتی با موضوع محرم

دوبیتی با موضوع محرم

لطفی به نگاه خیس و بی‌تابش کن

از شوق زلال خویش سیرابش کن

شش ماهه گناهی که ندارد، ای تیر

بر حنجره‌اش بوسه زن و خوابش کن

ای هیبت دشت پیش رویت کوچک

اندیشه برای جستجویت کوچک

گهواره ی تو حماسه ی بیداری

زخم تو بزرگ اگر گلویت کوچک

آن لحظه که چاک چاک شد سینه مشک

می برد فرات بر نم چشم تو رشک

از حسرت چشم های جاری شده ات

می سوخت حرم در عطش آتش و اشک

تو و مشک و دو چشم تر ابا الفضل

و نخلستانی از خنجر ابا الفضل

فرات از شرم چکه چکه شد آب

پس از دستان آب آور ابا الفضل

با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

دوبیتی درباره محرم

دوبیتی درباره محرم

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین

دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم

فردا که کسی را به کسی کاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه کنم

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز

دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین

بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین

مویم ز غصه رشته ی مهتاب شد حسین

هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو

از بس که سوختم جگرم آب شد حسین

برای باغبان یاس آفریدند

علی را أشجع الناس آفریدند

وفا داری و مردی و شجاعت

یکی کردند و عباس آفریدند

دوبیتی در مورد محرم

دوبیتی در مورد محرم

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم

در رکاب تو فدایی می شدیم

قیامت بی حسین غوغا ندارد

شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند

چرا پرونده ات امضاء ندارد

با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

خواهید مه سربلند و جاوید شوید

تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید

باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین

کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه

تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین

دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم

بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم

فردا که کسی را به کسی کاری نیست

دامان حسین اگر نگیرم چه کنم

خلائق خاک بر سر جملگی زاری کنید

محرم ماه خون آمد عزاداری کنید

ز خاک نینوا فریاد می خیزد چنین

حسینم یار می خواهد، وفاداری کنید

بی حسین بن علی احساس پیری می کنم

نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم

گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟

گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم

شعر دوبیتی محرم

شعر دوبیتی محرم

خورشید که در میان خون، پرپر زد

آن ماه، کنار خیمه‌ها، بر سر زد

فرمود که مرگ سرخ از ذلت به

آن حنجره‌ای که بوسه بر خنجر زد

آموخته ایم از تو وفاداری را

خون تو نوشت معنی یاری را

ای کاش که آب کربلا می آموخت

آن روز زچشمت آبرو داری را

دلم مست و لبم مست و سرم مست

بخون ای دل که صبرم رفته از دست

بخون ای دل محرم اومد از راه

بخون اجر تو با عباس بی دست

خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما

باز نام تو شده زینت هر محفل ما

جز غم عشق تو ما را نبود سودایی

عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما

امشب وقوع مرگ تو را جار می‌زنند

رخسار ماه را غم و زنگار می‌زنند

نوزادها برای علی اصغرت هنوز

با اولین تنفس خود زار می‌زنند

از فضل خودت شبی زبانم دادی

ساقی شدی و طبع روانم دادی

گفتم که چه باید بنویسم از عشق

دستان بریده را نشانم دادی

دوبیتی آغاز محرم

دوبیتی آغاز محرم

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست

از قیام تو پیام تو عیان است هنوز

همه ماه است محرم، همه جا کرب و بلاست

در جهان موج جهاد تو روان است هنوز


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.