متن شب عاشورا | بهترین متن و شعر برای تسلیت شب عاشورا رسمی و ادبی

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد زیادی متن شب عاشورا کوتاه و طولانی را برای شما درج نماییم

ممکن است بخواهید که به مناسبت فرا رسیدن ایام عاشورای حسینی به نزدیکان و دوستان پیام تسلیت ارسال نمایید

یا اینکه در فضای مجازی مطلبی به صورت استوری و پست یا وضعیت برای مخاطبین خود منتشر نمایید

لذا مجموعه کاملی از متن شب عاشورا کوتاه و بلند و همچنین اشعار با این مضمون برای شما جمع آوری کرده ایم

امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد

درادامه با ما همراه باشید

متن شب عاشورا | بهترین متن و شعر برای تسلیت شب عاشورا رسمی و ادبی

متن شب عاشورا

آنان که به گوش دل شنیدند تو را
رفتند و به پای دل رسیدند تو را
آن کوردلان که بر دلت تیر زدند
دیدند تو را، ولی ندیدند تو را
یا حسین

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
عاشورای حسینی تسلیت باد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین استپ

وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است

نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها

هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است . .

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

به جز اینکه امام حسین در عاشورا شهید شده است
عاشورا نیز در تاریخ شهید شده است.
و پیام اصلی عاشورا(عدالت) نیز فراموش شده است.
پس در هر عاشورایی دو شهید موجود است و بر هر شهیدی نوحه ای واجب.

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺗﺮﺍﻧﻪ ﻣیخوﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ،ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩﮐﺮﺑﻼﺭﺍ،ﺩﺷﺖ پر ﺷﻮﺭ ﻭ ﺑﻼ ﺭﺍ،
قصه ﯾﮏ ﻇﻬﺮﻏﻤﮕﯿﻦ،ﮔﺮﻡ ﻭﺧﻮﻧﯿﻦ،ﻟﺮﺯﺵ ﻃﻔﻼﻥ ﻧﺎﻻﻥ،ﺯﯾﺮ ﺗﯿﻎ ﻭﻧﯿﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ،
ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﯾﻦ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ،میدود ﻃﻔﻠﯽ ﺳﻪ ساله
ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ… ﺁﺥ “ﺑﺎﺭﺍﻥ

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

شرح شرحه شرحه شدن عشق
در اجتهاد شریح آنروز که خون خدا را مباح میکرد
و اوج منزلت ری که جای بهشت نشست در نگاه پسر سعد
عاشورا فریادی رسا از حلقوم بریده تاریخ خطبه خطبه اشک
بر گونه های خشک وارثان آب عاشورا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

درس عاشورا درس زندگیست
درس خوبی وفلاحت، بندگیست
اگر چه اندک است طول وقوعش
هزاران درس داد آن با طلوعش

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

وقتی حسین علیه السلام به کربلا می رسد،
دل کویر به درد می آید و آسمان داغدار می شود.
زمین بغض خود را فرو می خورد و فرات بی صدا اشک می ریزد.

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

خواب برخیز که امروز کسی در خواب نیست
ایـن هـمه تشنه لبی ماهیتش از آب نیست
عـطر خون پر شده بر دامــن هر شـاخه ی گل
باغبان غافل از آن گل که بر او اراب نیست

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

آنان که به گوش دل شنیدند تو را
رفتند و به پای دل رسیدند تو را
آن کوردلان که بر دلت تیر زدند
دیدند تو را، ولی ندیدند تو را
یا حسین

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین
این چشم تهی نگشت از آب حسین
عمری است نیازمند این درگاهم
یک لحظه گدای خویش دریاب! حسین
شهادت امام حسین (ع) تسلیت

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
عاشورای حسینی تسلیت باد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

چون خون گلوی اصغرت را دیدی

با دست خودت روبه خدا پاشیدی

یعنی به خدای خالق خوبی ها

ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

خونی که ز پیشانی او جاری شد

سرسبــزترین بهارِ بـیداری شد

آن سر که به روی نیزه‌ها گشت بلند

آیینــه ی روشن فــــداکاری ش‍‍‍‍‌‌ـــد
التماس دعا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ستاره از نگین بر خاک افتاد

قمر از روی زین بر خاک افتاد

گل سرخی ز دامان پیمبر

برای حفظ دین بر خاک افتاد

السلام علی الحسین و علی عباس الحسین

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

عاشورا بود و آسمان شد کفنت
لبریز ز گل‌زخم ستاره بدنت
گیرم که سر تو را به نیزه کردند
زیر سم اسب‌ها چه می‌کرد تنت!
فروشگاه آذینیک
صلی الله علیک یا اباعبدالله

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

یا حسین امشب شب دیدار اوست

او که عالم نقطه پرگار اوست

یا حسین خونت گواهی بر جلالش میدهد

خود نهاد این نام بر تو نام تو تکرار اوست

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

در سوگ حسین سالها می گرییم

در تاسوعا عاشورا می گرییم

او گریه کند به حال ما حق دارد

من در عجبم که ما چرا می گرییم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید

هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید

بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی

خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید…

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ای آن که غمت مسئله آموز من است

شور غم تو در دل پرسوز من است

روزی که حسین! بر تو من گریه کنم

سوگند به تو که بهترین روز من است

عاشورای حسینی تسلیت باد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

و عین

حرف اول عشق است

مثل

حرف اول عاشورا …

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

یا حسین:

سرخی شهادت تو ناپیدا بود

عشق تو اما م کربلا ز یبا بود

تنها سبب زندگی دین قطعاً

پیغام نماز ظهر عاشورا بود

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بسیار گریست تا کی بی تاب شد آب

خون ریخت ز دیدگان خوناب شد آب

از شدت تشنه کامی ات ای سقّا

آن روز ز شرم روی تو آب شد آب . . .

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین

این چشم تهی نگشت از آب حسین

عمری است نیازمند این درگاهم

یک لحظه گدای خویش دریاب! حسین

شهادت امام حسین (ع) تسلیت

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

از علقمه آمدی بگو یاس کجاست

گلواژه عشق و شور و احساس کجاست

دستت به کمر گرفته ای لب بگشا

بابا تو بگو! عمویم عباس کجاست؟

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

به دلم برات شده امسال

اربعین در کربلایم

میهمان شهدای کربلایم

می روم با شور و شوق و اشتیاق

خدمت شاه شهیدان ، حسین

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ندای غم می رسدبرگوش ای مسلمانان اربعین آمد

نوای غم میدهد چاووش ازسفرزین العابدین آمد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ای حسین جان سر سودای تو دارم چه کنم

رحمتی بهر خدا خسته وزارم چه کنم .

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

کربلا قبله دلهاست خدا می داند

دیدنش آرزوی ماست خدا می داند

اولین مستمع مجاس پر فیض حسین(ع)

مادرش حضرت زهراست)س)خدا می داند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

آقا سلام ماه محرم شروع شد

بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد

آقا سلام تحفه ی اشکی به من دهید

ماه گدایی من و چشمم شروع شد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

دم به دم نغمه یِ جانسوزِ دعا می آید
باز از علقمه.. فریادِ اخا می آید
جمعِ سادات ببخشند که در کرب و بلا
چه بلاها… به سرِ آلِ عبا می آید

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

نگاه من به اربابم ، همان ماه

دوباره اربعین رسیده از راه

سر و جانم نه ارزد بر سر شاه

ببینند از ته دل می کشند آه

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

همیشه با تو می مانم حسین جان

به عشقت نوحه می خوانم حسین جان

طنین نوحه ام پیچیده در شهر

حسین جانم حسین جانم حسین جان

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بیایید در ماه محرم اگر زنجیر میزنیم
قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم
اگر که سینه میزنیم
قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم
خوب است اگر اشکی میریزیم
قبل از آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بتاب ای مه که زینب دل غمین است
پریشان دل ز مرگ شاه دین است

بتاب ای مه رقیه دل کباب است
ز مرگ باب خود در پیچ و تاب است

بتاب ای مه تو بر گلهای زهرا
که پرپر گشته در این دشت و صحرا

بتاب ای مه که اندر پای گلها
فتاده باغبان از جور اعدا

بتاب ای مه که اندر شور و شینم
پریشان دل من از مرگ حسینم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

چه خوب است روز عاشورا بمیرم
که من خون خدا را دوست دارم

به والله به والله و به والله
حسین سر جدا را دوست دارم

خدایا قاری قرآن زینب
به روی نیزه ها را دوست دارم

به حق آخرین فریاد مولا
امید خیمه ها را دوست دارم

قسم بر یاس و گلهای شقایق
نسیم کربلا را دوست دارم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

آرامش و معصومیت تو دلخواه

در سینه‌ی تو مرور داغی جانکاه

این است که روشنایی چشمش را

از کرببلا نشانه می‌گیرد ماه!

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان

هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت

کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد

بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟

آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است

گفتم: که چیست محرم؟

باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

از آن زمان که سر راه درد وا شده ام

به فیض زخم عظیم تو مبتلا شده ام

میان این همه آشوب نیزه و شمشیر

مرا ببخش اگر مثل لاله وا شده ام

مرا ز پنجره ی نعل ها نگاه کنید

که زیر مرکب این مردم آسیا شده ام

به خاک خیمه گه آرام پهن سازیدم

مرا که زیر سم اسب نخ نما شده ام

نماز صبح بخوانید بر جناره ی من

که از سپیده دمش دست بر دعا شده ام

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تیر از بس که خورده بود حسین

بر تنش مثل پیرهن شده بود

نیزه هاشان تمام شد کم کم

موقع سنگ ریختن شده بود

نفسش بین راه بر می گشت

موقع دست و پا زدن شده بود

هرچه کردند رو به قبله نشد

یعنی آنقدر پاره تن شده بود

زیر انداز خانه های دهات

کفن شاه بی کفن شده بود

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

باد ها عطر خوش پیرهنش را بردند

سوختند و خبر سوختنش را بردند

نیزه ها بر عطشش قهقهه سر می دادند

زخم ها لاله ی باغ بدنش را بردند

دشنه ها دور و بر پیکر او حلقه زدند

حلقه ها نقش عقیق یمنش را بردند

این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است

که روی نیزه بوی پیرهنش را بردند

تا که معلوم نگردد به کدام آئین است

اهل صحرای تجرّد کفنش را بردند

باد ها سینه زنان زود تر از خواهر او

تا مدینه خبر آمدنش را بردند

یوسف آهسته بگویی که نمیرد یعقوب

گرگ ها یوسف گل پیرهنش را بردند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

از آن زمان که سر راه درد وا شده ام

به فیض زخم عظیم تو مبتلا شده ام

میان این همه آشوب نیزه و شمشیر

مرا ببخش اگر مثل لاله وا شده ام

مرا ز پنجره ی نعل ها نگاه کنید

که زیر مرکب این مردم آسیا شده ام

به خاک خیمه گه آرام پهن سازیدم

مرا که زیر سم اسب نخ نما شده ام

نماز صبح بخوانید بر جناره ی من

که از سپیده دمش دست بر دعا شده ام

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

 نگفتنی ست غم بی شمار انگشتر

چنان عقیق شدم داغ دار انگشتر

به مشک طعنه زده در میان قحطی آب

خوشا به حال لب آبدار انگشتر

برای دست، دلش تنگ شد زمانی که –

رسیده بود به اتمام کار انگشتر

رقیه را نگذارید تا نگاه کند

به گوشواره ی خود در کنار انگشتر

بگو به زائر کرب و بلا که سوغاتی

کسی ندارد از او انتظار انگشتر

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تو سر نداری، من سرِ رفتن ندارم

ماندی به رویِ خاک و عالم کربلا شد

بندِ دلم بودی و هر بندِ تن تو

انگار جایِ گندم ری آسیا شد

بی دردسر سرگرم سر بود و نشست و

آن قدر دست و پا زدی تا اینکه پا شد

یکبار بوسیدم گلویت را چگونه…

…جایِ همان بوسه دوازده ضربه جا شد

زینب زمین خورده ولی تو سنگ خوردی

این زخم ها از ضربه های بی هوا شد

آتش میان خیمه ی عباس افتاد

دستی کنار معجر من بی حیا شد

تو سر نداری دخترت معجر ندارد

یعنی بریدند و کشیدند و جدا شد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

سوگند بر سیاهى شب‏هاى ماتمت

ما زنده‏ایم زنده به عشق محرمت

روز ازل که بانگ عزایت بلند شد

ما را گره زدند به نخ‏هاى پرچمت

انفاس گرم گریه کنان تو عیسویست

این روضه‏ها پُرند ز عیسى بن مریمت

این ارث مادرى ست اگر پاى روضه‏ات

مى‏سوزم از ته دل و مى‏میرم از غمت

دارم امید وقت نفس‏هاى آخرم

بر چشم‏هاى خود بکشم خاک مقدمت

ما را براى خویش سوا کرده مادرت

هر کس که هست پاى علم هست محرمت

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تا خانۀ تو قبلۀ راز است حسین

ما را به دَرَت رویِ نیاز است حسین

گرَدَد در کعبه باز، سالی یکبار

وین خانه درش همیشه باز است حسین

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

امشب شهادت نامه ی عشاق، امضا می‌شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود

امشب کنار یکدگر،بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

خدا کند نرود امشب و سحر نشود
که روز ما زشب تار تیره تر نشود

چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبود
خدا کند نرود امشب و سحر نشود

خدا کند که بــه حشر انتها شود امشب
که حشر واقعه کربلا دگر نشود

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تا جان ز تن برادرت گشت جدا
انگار که جان ز پیکرت گشت جدا
شمشیر ز بودن خودش مانده خجل
چون با لبه اش گل سرت گشت جدا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

دل مردان خدا راست ز تو نور حیات یا قتیل العبرات

شده محکم ز مناجات تو ارکان صلات

یا قتیل العبرات

بابی انت و امی گل گلزار رسول

راحت جان بتول

مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات

یا قتیل العبرات

ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق

ای قرار دل عشق

چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات

یا قتیل العبرات…

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

در غریبی تا به خاک و خون سر خود را گذاشت
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشت

دست مردی آب بر حلقوم خشک او نریخت
نیزه‌ی نامرد روی حنجر او پا گذاشت

گفت می خواهم بگیرم دست تو؛ او در عوض
چکمه بر پا، پا به روی سینه‌ی آقا گذاشت

هر نفس از سینه‌ی مجروح او خون می‌چکید
خون او یک دشت لاله در دل صحرا گذاشت

کو رقیّه تا ببیند قاتلی از جنس سنگ
تیغ را بر حلق خشک و زخمی بابا گذاشت

در شب سرد غریبی در تنور داغ درد
خسته بود و سر به روی دامن زهرا گذاشت

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

دیدمت در بین گودالی و غمگین می شوی
در میان حوض خون رفتی و رنگین می شوی
گاه زیر چکمه ها هستی و سنگین می شوی
گاه با سرنیزه ها بالا و پائین می شوی

شمر بد ذات آمد و پنجه به مویت کرد وای
آنقدر زد با لگد تا پشت و رویت کرد وای

خنجر کندش همین که بر رگ چهارم نشست
بعد از آنکه چند تا از استخوان هایش شکست
سر شد از پیکر جدا و بر نوک نیزه نشست
لات های کوفه در خیمه همه معجر به دست

دختران پاک را با ضرب سیلی می زدند
صورت خورشید ها را رنگ نیلی میزدند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بین مقتل جمعه ای دلگیر می دیدم تو را

در میان نیزه و شمشیر می دیدم تو را

خواب می دیدم که گشته یک کبوتر,سر جدا

در میان خواب و در تعبیر می دیدم تو را

ازدحام آمد دلم صد بار مرد و زنده شد

هر زمانی تا که با تأخیر می دیدم تو را

شمر آمد سوی تو,دیگر ندیدم روی تو

دیر فهمیدم که باید سیر می دیدم تو را

رو به من رأس تو را بالا گرفته قاتلت

با غرورش نعره زد: تکبیر!…می دیدم تو را

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

سجاده به دوش ها همه آمده اند

آن حلقه به گوش ها همه آمده اند

ذی الحجه و مکه و محرم نزدیک
شمشیر فروش ها همه آمده اند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟

اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بنویسید سری بر سر نی جا میکرد

خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

دلی در خون نشسته دوست داری؟

بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم

مرا با دست بسته دوست داری؟

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده

سر پیراهن تو جنگ بوده

ولی شرمنده زینب دیر فهمید

که انگشتر به دستت تنگ بوده

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ای بی کفن سینه شکسته ارباب

آرامش سینه های خسته ارباب

وای از دل خواهر غریب می دید

بر سینه تو شمر نشسته ارباب

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

آن گونه رخ به خاک منه، معجرم که هست

حیف ازسرتو نیست بیفتد، سرم که هست

گیرم مرا به قتلگهت ره نداد شمر

تاسر به زانویش بنهی،مادرم که هست

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

در این ده شب صدای نو فلک وای
نوای ناله ملک و ملک وای

شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و
دم یا لیتنا کنا معک وای

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

منم زینب که معنای وفایم
منم که فانی راه بقایم

منم یک زن ولی در اوج غیرت
امیر فاتح کرب و بلایم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی بسان حیدرم من

حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینم

حسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم بیدار حسینم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

اگرچه زیر بار غم خمیدم
وگر جام بلا را سر کشیدم

اگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفت

فرات و اشک خیمه موج می زد
لب تشنه حسینم از حرم رفت

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

به مقتل دیده های دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بود

تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

زبان گفتنم آتش گرفته
ز کعب نی تنم آتش گرفته

حرم می سوخت طفلی داد می زد
که بابا دامنم آتش گرفته

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

غم تو آتشی بر جان ما زد
یکی آتش به جان خیمه ها زد

یکی انگشت و هم انگشترت برد
یکی راس تو را بر نیزه ها زد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

تو رفتی و میان خیمه ماندیم
تیمم کرده چادر را تکاندیم

نشسته خسته با دستان بسته
همه با هم نماز خویش خواندیم

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

فریاد حسین را شنیدیم همه

از کوفه به سوی او دویدیم همه

رفتیم به کربلا ولی برگشتیم

از شمر امان نامه خریدیم همه

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

این نیزه مرا به عشقتان میدوزد

در عمق وجود شعله می افروزد

امسال اگرچه در زمستانم باز

از بردن اسم تو لبم می سوزد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

روز عاشورا، مگر نشنیده ای این ماجرا
خاک می افشاند و خون از دل روان کرد آسمان
جامه زد، در نیل ماتم تا قیامت زین عزا
زیر بار غم قدی همچون کمان کرد آسمان

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

روز عاشورا شنیدستی قیامت شد بلی
قامت اکبر قیامت بود و عدوان منکرند
آتش کین در زمین کربلا افروختند
با خبر از کفر خویش و بی خبر از کیفرند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

چون طلیعه صبح عاشورا دمید
ازحق و باطل کتایب صف کشید
نار لاف همسری با نور زد
شرک طبل زادفی الطنبور زد
دید حر کز وضع جیش انگیختن
در دو سو کار است برخون ریختن

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

روز عاشورا بچشم پر ز خون
مشک بر دوش آمد از شط چون برون
شد بسوی تشنه کامان رهسپر
تیر باران بلا را شد سپر
بس فرو بارید بر، وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز
اشک چندان ریخت بر وی چشم مشک
تا که چشم مشک، خالی شد ز اشک
تا قیامت تشنه کامان ثواب
می‌خورند از رشحه‌ی آن مشک آب
بر زمین آب تعلق پاک ریخت
وز تعین بر سر آن، خاک ریخت
هستیش را دست از مستی فشاند
جز حسین اندر میان چیزی نماند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

کجا بودی به دشت کربلا در روز عاشورا
که تا بینی عیان، هنگامهٔ صحرای محشر را
نبودی تا ببینی بر زمین جسم حسینت را
به روی سینه اش بنشسته خصم شوم کافر را
کجا بودی که بینی بر سنان سرهای بی تن را
کجا بودی که بینی بر زمین تن های بی سر را
کجا بودی کنار دجله بینی با لب عطشان
جدا از تن دو دست عباس دلاور را
کجا بودی که ببینی خیمه گاه اهل بیتت را
زدند آتش که دودش خیره کرد این چرخ اخضر را

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

کربلا شد خزان گلستانش
که شکفت ارغوان ز دامانش

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ساقی کوثر تو و بهر لب خشک حسین
قطره آبی در زوال ظهر عاشورا نبود
هیچ لامذهب نکشته میهمان را تشنه لب
خود گرفتم کاب مهر مادرش زهرا نبود

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

رسید قصه دیگر ز نو بیاد مرا
که ابن سعد ز بعد از زوال عاشورا
اراده کرد که اسب ستم‌گری تازد
تن حسین علیرا چو توتیا سازد

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

طلب نمود حسینش چو روز عاشورا
پی نماز امان از جماعت اعدا
جواب داد لعینی از آن گروه جهود
که ای حسین نماز تو کی بود مقبول

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

کرد اندر کربلا چون ناله هل من معین
نور چشم مصطفی در روز عاشورا بلند
از برای نصرت او پیشتر از کائنات
گشت لبیک از خدای واحد یکتا بلند
خلق موجودات را از اولین و آخرین
گشت در اصلاب و ادحام بشر غوغا بلند

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

زمین کربلا ماوای شاه بی‌سر است اینجا
و یا جنات عدن کردگار اکبر است اینجا
چرا آب و هوایش اینقدر غم‌پرور است اینجا
همانا مرقد ریحانه پیغمبر است اینجا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

اگر فرزند زهرا در زوال ظهر عاشورا
ز تیر و تیغ دشمن گشت بی‌سر یکه و تنها
کنون از اهتمام دوستان در ظاهر معنی
ز جوش کثرت زوار شب ها تا سحر برپا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

نظر کن خیمه‌گاه آل عصمت مانده بی‌صاحب
که گردد روز روشن پیش چشمت تیره‌تر از شب
اگر خواهی بپرسی حال سجاد و تن پرتب
بگیر اذن دخول از دختر شیر خدا زینب

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

ز کام خشک شاه کربلا یاد آر و غوغا کن
به احوال حسین اول کنار دیده دریا کن
پس آنگه مانند مجنون رو به صحرا کن
فرات جاری نهر حسینی را تماشا کن

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

فلک زینب شد آخر بی برادر ز جفایت
درین ماتم زد اندر نیل معجر ز جفایت
به نی رفتش سر پاک ز جفایت
به خون آغشته پیکر خفته بر خاک ز جفایت

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

زینب کجا و مجلس آل زنا کجا
زینب کجا و بزم یزید ستمگرا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بزم یزید و جام شراب و سر حسین
باید ز پاره ی دل زینب کباب او
صغری در اضطراب کنیزیّ و مرتضی
در اضطراب شد به نجف ز اضطراب او
پرسد نبی ز امّت اگر شرح ماجرا
یارب چه می دهند به فردا جواب او

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

گفت زینب کای رسول پاکدین
سر زخاک آر اهلبیت خویش بین
شد حسینت کشته ای فخر عرب
در کنار آب شیرین تشنه لب
یوسفت در چنگ گرگان شد اسیر
من بشیر اویم ای یعقوب پیر

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

بود از مظهر حق دخترکی در اسرا
موکنان مویه کنان جامه دران نوحه سرا
قامت از بار یتیمی شده یکباره دو تا
وزغم در بدری گرد بسر خار بپا

═══════^^✶✶✶✶✶✶✶✶✶^^═══════

زینب غم دیده از فراق برادر
گاه فغان برکشید زیر و، گهی بم
اشک ز چشمش روان به صفحهٔ رخسار
چون به گل سرخ، قطره قطرهٔ شبنم

✶ بیشتر بخوانید ✶

متن شب تاسوعا

کتیبه محرم

عکس محرم

انشا در مورد محرم

شعر برای محرم

درس های عاشورا برای زندگی امروز


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.