شعر و متن درباره حاج قاسم سلیمانی مرد آسمانی ایران (جان فدا)

در این نوشته از دلبرانه به مناسبت سالروز شهادت سردار دل های میخواهیم چندین شعر و متن درباره حاج قاسم سلیمانی + عکس نوشته های زیبا با این موضوع خدمت شما ارائه نماییم.

اگر می خواهید به همین مناسب در فضای مجازی مطلبی را منتشر کنید و نیاز به عکس و متن برای تولید محتوا دارید تا انتهای این پست ما را همراهی نمایید.

در ادامه مجموعه ای از گلچین بهترین اشعار و متن درباره حاج قاسم سلیمانی + عکس های زیبا برای شما آماده و جمع آوری کرده ایم.

اشعار و جملات زیبا درباره حاج قاسم سلیمانی

شعر و متن درباره حاج قاسم سلیمانی

خونی که از تو ریخته شد

دست کمی از خون شهدای کربلا ندارد

همگی شما در راه حق جانتان را دادید

همگی شما انسانهایی پاک سرشت بوده اید

که گویی از همان اول جایتان روی زمین نبوده

او جان داد

تا مسیر درست باقی بماند

او جانش را فدای ایران کرد

تا ایران و ایرانی

همیشه سربلند باشد

همیشه ۱۳ آنقدر هم عدد نحسی نبود

اما در دی ماه سال ۱۳۹۸ عدد ۱۳ نحس ترین

عدد روی کره ی زمین شد

در سیزدهم این ماه

سردار بزرگ ایران به شهادت رسید

بدنش در راه ایران تکه تکه شد

با گذشت یک سال باز هم غم رفتنش از بین نرفته

ای عراق! از تو سخت دلگیرم

کرده داغ دلاوران، پیرم

دم به دم می‌کنی سیه پوشم

با خبر‌ها که از تو می‌گیرم

کوچه هایمان را به نامشان کردیم

که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم

بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است

که با آرامش به خانه می رسیم

متن بلند در مورد حاج قاسم

متن بلند در مورد حاج قاسم

جسمش را فدا کرد، اما روحش را نه

سردار سلیمانی را می گویم

همان که از ترس هیبتش

دشمن به او در دل سیاهی شب حمله کرد

آری جرات می خواهد که رو در رو مقابل سردار بزرگ ایران بایستی

دشمن آنقدر حقیر بود که تو را در آن موقع به شهادت رساند

اما نگران نباش؛ جسم تو از ایران گرفته شده

و روح تو برای همیشه در کنار آن خواهد ماند

جسم تو از ایرانیان گرفته شده

اما یاد تو برای همیشه با آنها خواهد ماند

اکنون حتما جشن گرفته اند

می پندارند که این پایکوبی هایشان ادامه دارد

اما کور خوانده اند

با به شهادت رساندن سردار سلیمانی

تفکر و راه او هرگز از بین نخواهد رفت

دشمنان انقلاب اسلامی

همیشه برای به زمین زدن آن، بزرگانش را کشتند

و در آخر خود مغلوب شدند

این بار هم به مانند همان دفعات خواهد شد

این بار هم آنان نمی توانند به این کشور نفوذ کنند

متن درباره حاج قاسم سلیمانی برای استوری

دل به یاد تو گریان دیده‌ام پر از باران

این سحر کجا بودی حضرت سلیمانی

مثل مالک اشتر یاور علی گشتی

پشت مرتضی بودی حضرت سلیمانی

بارش بارانی یار خراسانی

ای اشتر ثانی قاسم سلیمانی

مرحم به دردهای خسته دلان بودی

سردار کرمانی قاسم سلیمانی

شعر کوتاه درباره سردار سلیمانی

شعر کوتاه درباره سردار سلیمانی

انگشترت هنوز در دستت بود

زمانی که دشمن تو را به شهادت رساند

این انگشتر یادبودی از تو خواهد بود

از دلیری هایت، از شجاعت هایت

از ترس هایی که در دل دشمن نهادی

حالا یک سال از شهادتت گذشته

و هنوز یادت در دل هایمان هست

ما مرد نبردیم و ز دشمن داریم

خونخواهی قاسم سلیمانی را

باید که عدو دوباره احساس کند

سنگینی ضرب شست ایرانی را

امروز روز مرحمت نیست امروز روز انتقام است

خشمی که پنهان بود، امروز، شمشیر بیرون از نیام است

درمجلس رهروان چو مهمانی شد

سرتاسر دشت‌ها چراغانی شد

در حلقۀ بی‌سران ابومهدی هم

اندر پی سردار سلیمانی شد

زخمیم که التیام خواهیم گرفت

موجیم که انسجام خواهیم گرفت

سردار به قطره قطره خونت سوگند

روزی سخت انتقام خواهیم گرفت

اندیشۀ شوم کینه‌توزی دارد

آشفتگی شبانه‌روزی دارد

سردار محال بود بر خاک افتد

دشمن در بین ما نفوذی دارد

دوبیتی در وصف حاج قاسم سلیمانی

دوبیتی در وصف حاج قاسم سلیمانی

یک تکه جواهرید، نورید شما

اسطورۀ غیرت و غرورید شما

رفتید اگر چه، زود برمی‌گردید

زیرا که ذخیرۀ ظهورید شما

مرگ تو چنان زندگی دنیوی را بی ارزش کرد که مرگی هپچون مرگ تو آرزوی بزرگ زندگان شد

شهدا تشنه ی حق و حقیقت ومظلومیت اند شهادت لیاقت می خواهد حقا که تولایق شهادت بودی توچه سعادتمند بودی که خدا خواسته ات را شنید وتوراپیش خود برد.

هرگز به دنبال قدرت نبودی

هرگزبه دنبال بزرگی نبودی

هرگزبه دنبال شهرت نبودی

اماخدامی خواست جوانمردی تورا

بزرگ مردی تورا

وزحمات تورابرای حفظ جان وامنیت مردم نشان دهد

اسم و نام تو نه تنها در منطقه

نه تنها در ایران

نه تنها درکشورهای اسلامی

بلکه درهمه ی جهان به عنوان الگویی شایسته پیچید

شهادت مبارک بزرگ مرد ایران

متن ادبی در مورد سردار سلیمانی

متن ادبی در مورد سردار سلیمانی

سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود

خانه ات ساده بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی

و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی بدون نام و عنوان

اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان

چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی

سردار کرار همیشه در سفر، سفر بخیر و سلامت

شعر برای شهادت حاج قاسم

شعر برای شهادت حاج قاسم

نیست بر روی دلم داغی از این سنگین‌تر

کرده پیشانی ما را غم تو پرچین‌تر

مالک اشتر ما بودی و رفتی سردار

در غمت هست ز ما سیدعلی غمگین‌تر

ای به قربان تو و صاحب نامت

قاسم بوده‌ای مرگ برایت ز عسل شیرین‌تر

خون تو برده سرم را به خدا بالاتر

می‌کشد دشمن ما را به خدا پایین‌تر

قاتلت موش کثیفی استکه می‌میرد زود

میکند مردم ما غم تو را شاهین‌تر

سلام بر تو ای سردار دلها

شما اسطوره ی فداکاری ، مهربانی ، دلسوزی و نیکو کاری هستید . شما قهرمانی فداکار و بسیار مهربان برای ما فرزندان این سرزمین هستید

ما هیچ گاه فداکاری ها و دلسوزی های شما را از یاد نخواهیم برد . زیرا شما را بسیار دوست داریم و همیشه به یاد شما هستیم

خیلی از افراد فقط به ظاهر شما را دوست دارند و فقط میخواهند با نام شما پله هایی برای ترقی خود بسازند

اما، ما فرزندان این سرزمین با هوش و زکاوت خود این افراد را میشناسیم و نمیگذاریم که به راهشان ادامه دهند

سردار دلها من به عنوان یکی از کوچکترین سربازان این سرزمین ، تمام تلاشم را میکنم و راه زیبای شما را ادامه میدهم

سردار دلها من زندگی و راه شما را سر لوحه زندگی خود قرار میدهم

شهادتت مبارک

اشعار زیبا درباره حاج قاسم

اشعار زیبا درباره حاج قاسم

آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است

گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است

شانه‌های مرتضی لرزید ازاین داغ سترگ

مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است؟

عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو؛ مگر

کاروان مُشک در میدان مین افتاده است؟

چار سوی این کبوترهای پرپر را ببین

آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است

دی بود و درد بود و زمستان ادامه داشت
آن سوی پنجره تب طوفان ادامه داشت

از چشم آسمان کبود آیه می‌چکید
فصل نزول سوره‌ی باران ادامه داشت

انسان پر از دریغ، پر از غم، پر از قصور!
جاماندگی و قصه‌ی خسران ادامه داشت

شب ناگهان رسید و سر صبح را برید
صبحی که روز بعد، کماکان ادامه داشت

بر رحل نی تلاوت خون بود و تا ابد
بغض غریب قاری قرآن ادامه داشت

عمری شهید بود و شهیدانه پر کشید
حالا ورای عالم امکان ادامه داشت

جغرافیای عشق به نامش قیام کرد
تشییع او به وسعت ایران ادامه داشت

می‌رفت و گریه‌های سپاهی سیاه‌پوش
در امتداد خیس خیابان ادامه داشت

هر قدر از قضا سر راهش به سنگ خورد
با پیچ و تاب، رود خروشان ادامه داشت

ذکر بهار بود و لب غنچه‌های سرخ
شور جوانه در دل گلدان ادامه داشت

دی بود و درد بود و زمستان… ولی هنوز
در دشت، لاله لاله بهاران ادامه داشت

دست‌ بر دامان شاه تشنه‌کامان یافتند
دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است

زوزه ی کفتارها از هر طرف برخاسته‌ست
شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است

کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر
ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است

محشر کبراست در کرمان و در تهران و قم
در رگان شهر، شور اربعین افتاده است

کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین‌چنین
لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است

سر جدا… پیکر جدا… این سرنوشت لاله‌هاست
خاتم مُلک سلیمان بی‌نگین افتاده است

شعر بلند در وصف سردار قاسم سلیمانی

شعر بلند در وصف سردار قاسم سلیمانی

تو از فریادها، شمشیرهای صبح پیکاری
که در شبهای دهشت تا سحر با ماه بیداری

تو دهقان زاده از فضل پدر مهری‌ست در جانت
که می‌روید حیات از خاک، هر جا پای بگذاری

دم روح خدا آن سان وجودت را مسیحا کرد
که بالیدند بر دستت کبوترهای بسیاری

چنین رم می‌کند از پیش چشمت لشکر پیلان
ابابیل است و سجیل است هر سنگی که برداری

دلت را سر به زیری‌ها، سرت را سربلندی‌هاست
خوش آن معنا که بخشیده‌ست چشمانت به سرداری

ز ما در گریه‌های نیمه شب یاد آور ای همدرد
تو از شمشیرها، لبخندهای صبح دیداری

با کودکان زخم خورده مهربانی
با مادران داغ دیده هم زبانی‌

با گریه های بی پناهان هم نشینی
لبخند بر لب های زخمی می نشانی

در روزهای جنگ مردی استواری
شب ها کنار مردم بی خانمانی

آری غریبان را غریبان می شناسند!
هرشام در شام غریبان میهمانی

غرق امیدی گرچه غم هم کم ندیدی
پیداست بِشر مومن و حزنش نهانی

می ایستی تا فصل پیروزی بیاید
باکی ندارد سرو از باد خزانی!

باکی ندارد مرد از نامردی دهر
جنگ‌ است و لای زخم دارد استخوانی

این ماجرا مانند تو بسیار دارد
اما تو ای سردار اوج داستانی

راهی است راه عشق…پایانی ندارد ‌
تا پای جانت عهد بستی که بمانی!

متن ناب در وصف حاج قاسم

متن ناب در وصف حاج قاسم

در کربلای عشق همیشه حبیب بود
اصلاً اگر شهید نمی‌شد عجیب بود

اهل زمین نبود، هوایی یار بود
پرواز کرد و رفت، دلش بی‌شکیب بود

سجاده شاهد است، برای شهادتش
کارش دعا و گریه و أمن یجیب بود

با دشمنان چو صخره و با دوستان چو گل
لبخند او طراوت یک باغ سیب بود

با یک نگاه روشنش آرام می‌شدیم
در چشم او بشارت فتحی قریب بود

هرگز نمی‌شود که شهیدانه زیست و
از نعمت شهید شدن بی‌نصیب بود

ما پیرو توایم و اجازه نمی‌دهیم
تاریخ، بعد تو بنویسد:«غریب بود»

تاریخ ندیده همچو ایرانی‌ها

خواهیم گرفت جان این جانی‌ها

نابودیشان به فضل حق نزدیک است

می‌خیزد از این بیشه سلیمانی‌ها

در روی زمین یاور محرومان بود

در ظلمت شب امید مظلومان بود

آن کس که دلش آینۀ باور بود

در خلوت شب چشم بهارش تر بود

شعر در وصف حاج قاسم سلیمانی

شعر در وصف حاج قاسم سلیمانی

فتنه های دگر دگرگون شد

ای بنازم به استقامتشان

میدمد لاله ها ز قامتشان

بخدا بر مشام جان آید

عطر پیروزی از قیامتشان

رهبر و مقتدایمان فرمود

نبرَد خصم زین جنایت سود

عزمها را کنید اینک جزم

که زمان فرج بیاید زود

رفت با خونِ مالکِ اشتر

اقتدارِ نظام، بالاتر

به ولایت قسم، اَلا قاسم

بی تو تنها نمانَد این رهبر

یارِ سردار کو به کو مهدی

کیست “مَن یَنتَظِر” ابو مهدی

به یقین لحظه ی شهادتشان

با تو گشتند روبرو مهدی!

حاج قاسم که کربلایی شد

آسمان نیز نینوایی شد

شهدا را گرفت در آغوش

که بسر دوره ی جدایی شد

ای علمدارِ جبهه ی اسلام

ای به وقتِ نیازها، اقدام

نزدِ زهرا به فاطمیه شدی

با علمدارِ کربلا اکرام

آنکه فرمانِ شامِ هجرت داد

نیمه ی شب، طلوعِ فجرت داد

ای امیرِ مدافعانِ حرم

موسم زینبیه اَجرت داد

ایکه معشوق، هم کلامت باد

جانِ ما نذر انتقامت باد

سرِ سردار و زانوی ارباب

سرِ آقایمان سلامت باد

ای دلت غرقِ حضرتِ معبود

عهدِ ما انتقام سیلی بود

رفتی اما به رجعتت برگرد

باز همراهِ مهدیِ موعود

در شجاعت نام تو ضرب‌المثل

نوش جانت شهد احلی من عسل

هرچند که زخم‌خوردۀ پاییزیم

از جام بهار تا ابد لبریزیم

همخون سیاوشیم و خونخواه حسین (ع)

یک تن چو بیفتد همه برمی‌خیزیم

تو رسیدی به آرزوی خودت
چه کند این جهان تباهی را؟

یک تکه جواهرید، نورید شما

اسطورۀ غیرت و غرورید شما

رفتید اگر چه، زود برمی‌گردید

زیرا که ذخیرۀ ظهورید شما

شعر به یاد سردار حاج قاسم سلیمانی

شعر به یاد سردار حاج قاسم سلیمانی

اگر از نام وطن واهِمه دارد دشمن

بی شک از هیبت سردار سلیمانی هاست

اینکه شب کودکت آسوده کنارت خفته

از همین جرات سردار سلیمانی هاست

چادر فاطمه گر بر سر ناموست هست

از رگ غیرت سردار سلیمانی هاست

مکتب فاطمه یک مکتب انسان ساز است

مهد تربیت سردار سلیمانی هاست

پاسبانی و نگهبانی از دین با خون

تا ابد عزت سردار سلیمانی هاست

کوری چشم شما کوردلان این قدرت

همه از همت سردار سلیمانی هاست

این جنایت که عدو مرتکب آن گشته

ترس از قدرت سردار سلیمانی هاست

اینهمه عاشق و خونخواه اگر می بینید

همه از رأفت سردار سلیمانی هاست

جز شهید چیست که زیبنده نامت باشد

که شهید زینت سردار سلیمانی هاست

یک جمعۀ تلخ را ورق می‌زد باد

ای داد از این ‌جنون و این استبداد

سردار وطن به دست گرگی وحشی

غلتیده به خون در آتش و بی فریاد

افسوس که سردار سلیمانی رفت

سردار سپاه قدس ایرانی رفت

دشمن به خیال خویش آسوده شده

غافل که به جنگ صد سلیمانی رفت

یک شال عزا به هر مسلمان بدهید

بوی خوش او را به گلستان بدهید

بابای تمامی یتیمان بود او

انگشتری‌اش را به یتیمان بدهید

متن درباره توصیف قاسم سلیمانی

متن درباره توصیف حاج قاسم

باز هم موج‌های طوفان‌زاد
غیرت خلق را تکان دادند
تا به دریای معرفت برسیم
شهدا راه را نشان دادند

تسلیت واژۀ قشنگی نیست
گرچه او قهرمان ملت بود
او که چون مرغ در قفس، عمری
در به در در پی شهادت بود

یا علی گفت و دل به دریا زد
چون شهادت کلید پرواز است
حاج قاسم دوباره ثابت کرد
در این باغ همچنان باز است

مرحبا ای شهید زندۀ عشق
پیش ارباب، روسپید شدی
تلخ بود این خبر، جدید نبود
سال‌ها پیش از این شهید شدی!

موعد انتقام نزدیک است
تندبادیم و غیرتی شده‌ایم
دشمن از ما به وحشت افتاده
همگی بمب ساعتی شده‌ایم

بنویسید پدر رفت که مادر باشد
سایه امنیتش بر سر خواهر باشد
بنویسید پدر رفت که تا خم نشود
پشت هر کس که او مثل برادر باشد
بنویسید که بی سر و بی دست و تن صد پاره
هم حسینی و اباالفضلی و اکبر باشد
بنویسید که آرش ، که رستم که صد لشکر یل
ذوالفقاریست فقط در کف حیدر باشد
ننویسید که سردار سپهبد امیر لشکر
گفت سرباز همه مردم کشور باشد
و سحر بود که کوچید کسی که داغش
قصه کوچه و سیلی و غم در باشد
دست ابناء لهب شاخ گلی چید ز باغ
انتقامی ست کنون سخت مکرر باشد
کوه خشمی ست به دلهای سلیمانی ها
منتظر بر نگه حضرت رهبر باشد
دودمانی بدهد باد ز صهیون و سعود
تا همین بار غلط کرت آخر باشد

متن مخصوص حاج قاسم سلیمانی

شعر مخصوص حاج قاسم سلیمانی

خون تو ریخت که چشمان ولی تر نشود
باز بر نیزه سر سید و رهبر نشود
خون تو ریخت به پای شرفت ای سردار
سر بابا به طبق همدم دختر نشود
خون تو ریخت که در کوچه نبندد راهی
پسری شاهد سیلی رخ مادر نشود
خون تو ریخت که با کوچ شقایق دیگر
طعنه و زخم زبان بر تن کوثر نشود
خون تو ریخت به دریای جنون ای سردار
کوفه و شام دگر صحنه محشر نشود
خون تو ریخت که در کشورمان تا به ابد
جبهه ی جنگ پر از معبر و سنگر نشود
خون تو ریخت که در خاک بلاد اسلام
قاسم و اکبر و اصغر که پرپر نشود
خون تو ریخت علمدار و سپهدار حرم
روضه خوان داخل گودال که خواهر نشود
سرخی پرچم تو از سفر کرب و بلاست
که روی نیزه سر تشنه ی بی سر نشود
خون تو ریخت که تا صبح ظهور مهدی
هیچ کس هیچ کجا زار و مکدر نشود

شعر ناب درباره حاج قاسم

شعر ناب درباره حاج قاسم

کشیده شد بدنت در میان خون سردار

که دشمنت بشود زود سرنگون سردار

که گریه‌های همه نذر راه تو باشد

نگاهِ کل جهان بر نگاه تو باشد

که بلبلان همه نام تو را بخوانند و

تو را شهید حریم حرم بنامند و

برایت از دل و جان عاشقانه جان بدهند

و عکس چشم تو را هی به هم نشان بدهند

شراب نابی و این رسم ناب بودن‌هاست

در اوج بودن از الطاف پر گشودن‌هاست

ببین چه کرده تن زخمی‌ات در این پیکار

به یاد و خاطرت این خاطرات را بسپار

شهید ناز من ای در میانۀ گودال

ببین چه جمعیتی آمده به استقبال

به زیر نعل که نه روی دست‌ها بردند

برای لحظۀ تشییع، چند تن مردند

علی به پیکر تو در نماز اشکش ریخت

کمر خمیده شد و آب‌های مشکش ریخت

بساط شادی خود را تمام بر چیدند

تمام شهر برایت سیاه پوشیدند

خدا به تو ز عنایت مقام والا داد

به خانوادۀ تو، هر کسی تسلا داد

اگر چه دیده به خود پیکرت گسست تو را

نبرده است کسی آن عقیق دست تو را

نریخته‌ست کسی آب‌های پاکی را

نبرده است کسی آن لباس خاکی را

اگر چه سهم یتیم تو بی‌قراری شد

چقدر اشک که بر پیکر تو جاری شد

چقدر آه که از دل بر آمد از داغت

چقدر آدم عاشق شده‌ست مشتاقت

تو شیر معرکه بودی به حال سر مستی

اگر چه رفته‌ای اما هنوز هم هستی

اگر چه اشک علی بعد تو سرازیر است

بدون شک غم آهش شدید درگیر است

زمین نخورده علَم بعد تو علم باقی‌ست

ستون خیمه نیفتاده این حرم باقی‌ست

جوان جوان پر از عاشق پر از تب و تابیم

بدون عشق علی ما دمی نمی‌خوابیم

خراب بادۀ عشقیم و یک‌به‌یک مستیم

همیشه پای همین بیرق و علم هستیم

شبیه حضرت زینب دلاور و شیریم

و انتقام تو را از یزید می‌گیریم

گمان مکن که اگر رفته‌ای علی تنهاست

نگاه‌بان درِ این حرم خود زهراست

نگاه ما همه بر دلبر خراسانی‌ست

تمام بیشه پر از ببر و شیر ایرانی‌ست

و ضرب سیلی ما ابتدای ویرانی‌ست

و نام ما پس از این قاسم سلیمانی‌ست

قسم به عشق که نامش همیشه پابرجاست

نرفته قاسم ما، او هنوز هم اینجاست

شعر دکلمه برای سردار سلیمانی

شعر دکلمه برای سردار سلیمانی

سلام بر قد‌ رعنای پاسبان حرم
به آن کبوتر هر روز آسمان حرم
سلام بر سپر دختران آل الله
به سیدالشهدای مدافعان حرم
مدافع حرم زینب است این سردار
خوشا بحال فدائی عمه جان حرم
جهان دوباره نبیند چو حاج قاسم را
اگرچه هست هزاران نفر از آنِ حرم
خدا گواست که دارم به قلب یادش را
دمی که جبهه بسایم به آستان حرم
ز قبل فاطمیه ، فاطمیه را دیدیم
تنش که سوخت چو بانوی قد کمان حرم
میان عاشق و معشوق رمز و رازی هست
که دست او شده چون دست پهلوان حرم
چه قد و قامت زیبا و اربا اربایی
چقدر شد متلاشی چنان جوان حرم
چه جسم غرق به خونی، چه ذبح پر نوری
سرش جداست چو سالار کاروان حرم
رسیده شعر به جائی که کرده بی تابم
به عرش رفته نوای حسین جان حرم‌
هزار شکر ز باران لطف‌اربابم
که پاک شد گنهم زیر ناودان حرم

و در آن خلد برین محفل نورانی بود
مغنیه، کا ظمی و پیر جمارانی بود

گوشه ای باقری وباکری ودر طرفی
حججی، همت و خرازی و تهرانی بود

بود در دست اباالفضل علمدار علم
ودر آغوش حسین جای سلیمانی بود

پس از آن نیز در آغوش شه کرببلا
جای بو مهدی و آن مومن ربانی بود

همه در نور حسین بن علی غرق شدند
لحظه ها لحظه ی روحانی و عرفانی بود

متن حماسی درباره سردار دل ها

متن حماسی درباره سردار دل ها

خبر رسید که جنگ است، زود راهی شد
هوای روضه به سر داشت، قتلگاهی شد

و عشق در به درش گشت و گشت دنبالش
دوید پشت سرش عشق هم سپاهی شد

به جرم این که چرا زنده مانده، از آنسو
خبر رسید اخیرا که دادگاهی شد

گذشت فصل زمستان و آخر قصه
دوباره نقل، همان نقل روسیاهی شد

تو هم قطار رفیقان رفته ات هستی
و من که مطئنم تو شهید خواهی شد

تو معنـا کـرده ای با کـار خـود خیـرالعـمـل ها را
تو ویـران کـرده بـودی لات و عزّیٰ و هبـل ها را

تو جنگـی را که در ایـران بنـا بـوده به پـا گـردد
به بیرون برده، امنیـت رسـانـدی این بغـل ها را

تو دادی جـلـوه نـقـش یـا عـلـی را در بـلاد کـفـر
عـلـم کـردی تـو در عـالـم عـلـم ها را کـتـل ها را

عجـب نامـی،! پدر باشد حسن فرزنـد هم قاسم
تو می فهمی فقط معنای احلـی من عسـل ها را

یـقیـنـاّ یـا حـسـن ذکـر لـبـانـت بـود در هر جنـگ
چرا چون فتـح می کردی به تنهایـی جمل ها را

رشـــادت، پـهـلــوانــی و دلـیـــری و سـپـهـداری
تو یکجا در خودت داری صفات هرچه یل ها را

تو گفتی تا سه ماهِ دیگـر از داعـش نمـی مانـد
کـلام تـو یـقـیـن آورده بــر مـا مـحـتـمــل ها را

یمن لبنـان فلسطیـن و عراق و شـام می داننـد
تو بودی حفظ کـردی عاقبـت بیـن الملـل ها را

بـه تـنـهـایـی نـهــاد امنـیــت بـودی بـرای خـود
چرا چون ختم می کردی به تنهایی جدل ها را

وجــودت حـل بـحـران عـراق و شـام بـود آری
نشـان دادی بـه آن هـا تو تـمــام راه حـل ها را

تـمــام کـشـورم ایـران عـزادار تـو شـد سـردار
سیه کردیـم شهـر و روستـا هـا و مـحـل ها را

نبــوده دسـت بالاتـر ز دستـت تـا که دسـت تو
بخاک افتـادُ پاشانـدی ز هم ضرب المثل ها را

نمانده دست و پایی بر تنت ای کشتهٔ مظلـوم
نـداری بـر تـنـت ســردار جــان حـد اقـل ها را

به عشقت فتـح می‌گردد زمانی قدس اشغالی
و می سازنـد محسـن ها به یـاد تو غـزل ها را

شعر برای سردار شهید سلیمانی

شعر برای سردار شهید سلیمانی

مرحبا شیرمرد کرمانی
مرحبا قاسم سلیمانی
مردی از نسل ذوالفقار علی
باخروش همیشه طوفانی
مالک اشتراست بی تردید
عزت شیعه در مسلمانی
مثل عمار مانده درمیدان
یاورسید خراسانی
شیرمردی همیشه آماده
تاکند جان خویش قربانی
مردی از همت و.صیاد
باکری و کاظمی و تهرانی
مردی از نسل پاک خرازی
بانگاهی دققیق و چمرانی
سوریه یا عراق یالبنان
مقصدش جلوگاه انسانی
پهلوانی همیشه توفنده
درنگاهش غرور ایرانی
دررکابش چه خوب میجنگد
شیعیان سپاه افغانی
مثل عباس می رود محکم
تاکند از حرم نگهبانی
هم رکابش مدافعان حرم
همقطارش بلند پیشانی
ازهمین روسپاه تکفیری
در هراس و اندوه و پریشانی
داعش اما برای او دارد
دائمآ نقشه های شیطانی
او ولی درسکوت می رزمد
چون پلنگان بیشه پنهانی
ازحلب تا دیاله و کرکوک
ردپاهای اوست نورانی
این یل قهرمان رزمنده
اینچنین است و آنچه میدانی

حاج قاسم السلام ای یاور مولا علی

همچو مالک میدرخشی در اطاعت از ولی

آفرین از این همه اخلاص و پاکی در نبرد

یادگار با وفای لشکر مردان مرد

کربلا داند که قاسم کیست در میدان جنگ

عرصه را بر دشمنان دین چو شیری کرده تنگ

گشته آمریکا ز نام قاسم و قدس و سپاه

گیج و مبهوت و نداند این همه هست از خدا

نام آمریکا چو اسرائیل شد ننگ تمام

بار دیگر باز شد دستش برای خاص و عام

گرچه بر شیطان فتاده لرزه ها از نام تو

زین فضیلت ، کرده شیرین حقتعالی کام تو

مرحبا ای مالک اشتر خدا همراه توست

در تمام عرصه ها نور ولایت راه توست

خشم آمریکا زتو یک هدیه ای از ماوراء ست

در دفاع از رهبری جان دادن ماها بجاست

ماجرای ظلم آمریکا دگر نابود شد

کاخ اهریمن به فرمان الهی دود شد

جعفری ، آمد ندا از سوی آیات خدا

کاین همه لطف الهی هست از ذکر و دعا

اشعار مخصوص حاج قاسم سلیمانی

اشعار مخصوص حاج قاسم سلیمانی

فرمانده چقدر ارباً اربا شده ای

فرمانده چقدر مثل مولا شده ای

ای جسم مقطعه در آغوش حسین

مانند علی اکبرِ لیلا شده ای

خون ،ارمغان رهرو راه ولایت است

ﻟﯿﮏ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺭﺍﻩ ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻫﻼ‌ﮐﺖ ﺍﺳت

ﺑﺎﺷﺪ ﮔﻮﺍﻩ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺍﺵ ﺧﻮﻥ ﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪ

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ، ﮐﻞ ﺟﻨﺖ ﻭ ﺍﻭﺝ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ

ﻫﺮ کس ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺷﻬﯿﺪ ﺭﻓﺖ

ﺁﺭﯼ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﻮﺩﻥ، ﺷﺮﻁ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ

ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﮐﻮﯼ ﺣﻖ ﺳﺮ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﺮ ﻧﻬﺪ

چوﻥ توست ﺳﺮ ﻓﺮﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ، ﻏﺮﻕ ﻋﺰﺕ ﺍﺳﺖ

ﺩر ﺳﯿﻨﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﺮﯾﻢ ﻧﻔﺲ ﺑﯽ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ؟

ﺍﺯ ﺩﺍﻍ ﺳﯿﻨﻪﺀ ﺗﻮ ﻫﻮﺍ ﻏﺮﻕ ﻏﺮﺑﺖ ﺍﺳﺖ

پیشانی ﺗﻮ ﺑﻮﺳﻪ ﮔﻪ ﺧﺎﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺎﻝ

ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻪ ﺧﺎﮎ ﻧﯿﺰ ﺩﻟﺶ ﺗﻨﮓ ﺭﻭﯾﺖ ﺍﺳﺖ

ﺗﻮ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ ﺩﻣﯽ ﺍﺯ ﻋﻬﺪ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺳﺖ

ﺍﯾﻦ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﭘﯿﮑﺮ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﺭ ،ﺁﯾﺖ ﺍﺳﺖ

ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻼ‌ﺋﮏ ﺻﻒ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺑﻬﺸﺖ

ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻏﺮﻕ ﺧﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﺣﺠﺖ(ﻋﺞ) ﺍﺳﺖ

ﺗﯿﻎ ﯾﺰﯾﺪ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﺧﺮﻭﺵ ﻋﺸﻖ

ﮔﻮﯾﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﮔﺬﺭ ﯾﮏ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ

ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺭﺍﻩ ﻋﺸﻘﯽ ﻭ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺳﺮﺑﺪﺍﺭ

ﺍﻭﻝ ﻗﺪﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻩ ﭘﺮ ﺧوﻥ، ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ

سردار ﻗﻠﺐ ﻣﺎﯾﯽ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﺰﯾﺰ

رﻭﺯ ﺟﺰﺍﯾﻤﺎﻥ ﻃﻠﺐ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ

ﺑﺎ ﻗﺎﺗﻼ‌ﻥ ﺩﻭﻥ ﺻﻔﺖ ﻭ ﺭﺫﻟﺖ ﺍﯼ ﺷﻬﯿﺪ

ﻭﺍﻟﻠﻪ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﮔﻔﺘﻦ، ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺍﺳﺖ

گویید ﺩﺍﺭ ﻭ ﺩﺳﺘﻪﺀ ﺍﺑﻠﯿﺲِ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺭﺍ :

کای بزدلان نوﯾﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ

ﺻﺪ ﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻌﻠﻪ ﺯ ﺧﻮﻥ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﻣﺪ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﯿﺸﻤﺮﮒ ﻋﻠﯽ، ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ

ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ ﻇﻼ‌ﻡ، ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺯ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎ

ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﯿﻌﻪﺀ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ،ﻏﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ

ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻋﺸﻖ، ﻫﻤﻘﺪﻡ ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳﻤﯿﻢ

ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻣﺖ ﺍﺳﺖ

متن بلند در مورد حاج قاسم

متن بلند در مورد حاج قاسم

روی این خاک فقط جای سلیمانی هاست
جای دلداده ترین مردم و قرآنی هاست

عطری آمد به مشامم که دلم را لرزاند
به خدا رایحه و عطر سلیمانی هاست

چه حرم ها که هم از عشق تو پا بر جا ماند
قلب پاکت سپری بر هوس جانی هاست

مثل تو هیچ کسی در دو جهان مرد نبود
عشق تو گوهر تک بین فراوانی هاست

گرگ ها حیله کنان دور تو جمعند ولی
هر یکی در وسط دام پریشانی هاست

چه ملایک که شده در غم و اندوه اسیر
قدمت مایه آزادی زندانی هاست

عزت از نام تو برخاسته ای مرد زمان
نام تو باعث آبادی ویرانی هاست

روزگاریست که خون مظهر مردان خداست
رنگ انگشتر تو مظهر ایرانی هاست

گفتم ار گفتند قاسم شد شهید باور مکن
پیکر پاکش بشد نقش زمین باور مکن

گفت: دیدم تیر از بالا زدند بر پیکرش
گفتم آنچه دیده ای از آسمان باور مکن

گفت دیدم دست او کردند از پیکر جدا
گفتم او را دست بود و دست هست باور مکن

گفت دیدم خون پاکش سرخ بر روی زمین
گفتم ار دیدی تو خون پاک او باور مکن

گفت تابوتش به روی دست مان تشییع شد
گفتمش تشییع کردی جسم او؟ باور مکن

گفت با چشمم بدیدم پیکرش در خاک شد
گفتمش دیدی ولی چشم خودت باور مکن

گفت دیدم سنگ قبرش نام او سرباز بود
گفتم ای جان برادر سنگ را باور مکن

گفت شد این یک معما گو چه را باور کنم
گفتمش خواهی بدانی؟جز همین باور مکن

این شیر مرد کرمانی کیست که همه ی عالم در وصف اوست

این مالک اشتر کیست که همه ی جهان محو اقتدار اوست

این ذوالفقار علی کیست که شجاعت او دربازوی ملت است

این دلاور مرد ایرانی کیست که همه ی خوبان هم قطار اوست

جملات زیبا درباره شهید قاسم سلیمانی

جملات زیبا درباره شهید قاسم سلیمانی

شیر بیشه‌ها بودی حضرت سلیمانی

رحمت خدا بودی حضرت سلیمانی

در مجاهدت ماندی پایدار و پابرجا

تو امید ما بودی حضرت سلیمانی

این بهشت دل گشته موج موج طوفانی

معدن دعا بودی حضرت سلیمانی

ای شهید پاینده مثل مهر تابنده

از جهان رها بودی حضرت سلیمانی

دل به یاد تو گریان دیده‌ام پر از باران

این سحر کجا بودی حضرت سلیمانی

مثل مالک اشتر یاور علی گشتی

پشت مرتضی بودی حضرت سلیمانی

در تاسی از قاسم پاره پاره تن گشتی

قاسم وفا بودی حضرت سلیمانی

جان جان جان بودی در کجا نهان بودی

جان کربلا بودی حضرت سلیمانی

خط خون نقطه ی پایان سلیمانی نیست

بهراسید که این اولِ بسم اللّه است


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.