دلنوشته روز پدر ؛ گلچین متن و عکس احساسی در وصف پدر
در این نوشته از دلبرانه می خواهیم چندین متن و دلنوشته روز پدر ادبی و زیبا را به همین مناسبت تقدیم شما نماییم.
چنانچه به مناسبت روز ولادت حضرت علی و روز پدر به یک دلنوشته زیبا و خاص در مورد پدر نیاز دارید تا انتهای این پست ما را همراهی نمایید.
شما می توانید برای انتشار پست و استوری در شبکه های اجتماعی از این متن های کوتاه و بلند نهایت استفاده را بکنید.
در ادامه علاوه بر انتشار تعدادی دلنوشته روز پدر عکس نوشته های زیبایی به این مناسبت برای شما آماده کرده ایم.
عکس و متن دلنوشته های احساسی در وصف پدر
پدر! میخواستم دربارهات بنویسم؛ گفتم: یداللّهی؛ دیدم، علی است. گفتم نان آور شبانه کوچه های دلم هستی؛ دیدم علی است. خلوص تو در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم، به علی رسیدم.
آنگاه، دریافتم که تو، نور جدا شده ای از آفتاب علی هستی، تا از پنجره هر خانه ای، هستی را گرما ببخشی ؛ و اینگونه بود که علی علیهالسلام ، نماینده خدا و نبی شد و پدر، نماینده علی علیهالسلام .
تو را به من هدیه دادند و من امروز، تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری.
پدرم! تو تپش قلب خانه ای؛ وقتی هر صبح، با تلنگر عشق، از خانه بیرون میروی و با کشش عشق، دوباره باز میگردی. دهلیزهای قلبم، تقدیم مهربانی تو باد!
علی آموخت هر جا که جای مهر پدر خالی است، میتوان پدر بود تا جامعه را از یتیمی بی مهری، رهایی بخشید؛ آن وقت است که میتوان خیبر دلها را فتح کرد.
پشتگرمی من
پشتم به تو گرم است. نمیدانم اگر تو نبودی، زبانم چطور میچرخید، صدایت نزنم!
راستش را بخواهی، گاهی، حتی وقتی با تو کاری ندارم، برای دل خودم صدایت میزنم؛ بابا!
آنقدر با دستهایت انس گرفتهام که گاهی دلم لک میزند، دستانم را بگیری.
هر بار دستانم را میگیری، خیالم راحت میشود؛ میدانم که هوایم را داری و من میان ازدحام غریبی، گم نمیشوم و تو هیچ وقت دستم را رها نمیکنی
پناهگاه امن خانه
شانه هایت، ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را.
دست در دستانم که میگذاری، خون گرم آرامش، در کوچه رگهایم میدود.
در برابر توفانهای بیرحم زندگی میایستی؛ آنچنانکه گویی هر روز از گفتوگوی کوهستانها باز میآیی.
لبخند پدرانهات، تارهای اندوه را از هم میدراند.
تویی که صبوریات، دلهای ناامید را سپیدهدم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر میآید؛ آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجرههای خانه را باران میپاشند.
آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است.
باتو… بی تو…
با تو، باران بهاریام را پایانی نیست و بیتو، پرندهای آشیان گمکرده در جادههای پاییزم.
تو که هستی، پنجره، با بالهایی گشوده از آفتاب، باغچه را مرور میکند. با تو، نفسهای مادرانه، تیررس اضطراب و تشویش را مجال نمیدهند.
آجر به آجر، ساخته میشوم؛ وقتی پناه دستهای امنت، موسیقی مهربان عشق را به ترنم میآیند.
بیتو، بنبستی میشوم در هزار توی رنجهای خویش.
بیتو، شکوه جهان، ویرانهای است مسکوت و بیهیاهو.
میستایمت که رونق کوچه های سردسیر وجودم هستی؛ آنچنان که آفتاب، رگهای سپید قطب را.
تنها زمانی که بزرگ شوید و از او دور شوید
زمانی که با خانه پدری وداع کرده و به خانه خودتان می روید
تنها در این زمان است که پی به بزرگی وی خواهید برد
و بزرگی اش را کاملاً ارج خواهید گذارد
پدر تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی … چه کسی
کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
پدرت را می پرستیدی
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست
زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر
من نبودم و تو بودی
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد
دستانت را می بوسم و پیشانیت را
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم
با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه
اتفاقا دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد
تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی
اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری
دخـتــَــر کـه بــاشی
میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ
آغــوش گــَرم پـــِدرتـه
دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی
کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و
دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی
دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه
هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی
چه بـاشه چـه نبــاشه
قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته
پدر عزیزم
ای کاش توان آن را داشتیم که از عرش تا فرش را برایت گلباران کنیم و بر دستان پر از مهر و عاطفه ات که مظهر عشق و ایثار است بوسه زنیم تو در تمام طول سالهای عمرمان و حتی در نبود مادرمان، همچون خورشیدی بر زندگیمان تابیدی. روز پدر را با سبدی از گلهای یاس و نرگس تبریک می گوییم.
زندگی و زیستن را در کنار تو دریافتم. مرد زندگی ام به اندازه تمام لحظه های زیستنت دوست دارم. روز یکی شدن مان را به تو تبریک می گویم و از خدا می خواهم سالیان سال سایه ات بالای سرم باشد.
ای پدر ای با دل من همنشین
ای صمیمی ای بر انگشتر نگین
ای پدر ای همدم تنهاییم
آشنایی با غم تنهاییم
ای طنین نام تو بر گوش من
ای پناه گریه ی خاموش من
همچو باران مهربان بر من ببار
ای که هستی مثل ابر نو بهار
در صداقت برتر از آیینه ای
در رفاقت باده ای بی کینه ای
ای سپیدار بلند و بی قرار
می برم نام تو را با افتخار
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
ای که هستی نور چشم و تاج سر
رحمت بارانی روشن تبار
مهربانی از تو مانده یادگار
ای پدر بوی شقایق می دهی
عاشقی را یاد عاشق می دهی
با تو سبزم،گل بهارم،ای پدر
هر چه دارم از تو دارم ای پدر
همه دوست دارن منو اما تو
بیشتر از همه حواست به منه
گاهی بد میشن ولی فقط تویی
که نمیذاری دل من بشکنه
تویی تنها مردی که میدونم
همه دوسِت دارمات واقعیه
تکیه گاه امن من ، باباییم
بغلت خود خود زندگیه
کودکی هایم همیشه سرپناهم بوده ای
در بزرگی هم همیشه تکیه گاهم بوده ای
با بدی هایم همیشه مهربانی کرده ای
مشتری قهرهای گاه گاهم بوده ای
دوستت دارم پدر روزت مبارک! تا ابد
در پناه او بمانی که پناهم بوده ای
پدر، سه حرف است اما مفهمومش هزاران حرف…
پدر، کوهی از مقاوت در برابر مشقت!
پدر، آشیانهای مملو از امنیت!
پدر، فداکار اولادش!
پدر…
پدر همان است که میافتد و زمینش میزنند؛ اما… کسی نمیتواند جلوی بلند شدنش را بگیرد.
روز استوارترین مرد دنیا مبارک.
یادش بخیر
آنروزها دلتنگ که میشدم
تو بودی
سر بر شانه مهربانت میگذاشتم و آرام اشک میریختم
اشکهایم که سرازیر میشد
انگشت سبابه ات آنها را پاک میکرد
قلبم آرام میگرفت
دلتنگی ها میرفت
اما اینروزها
دلتنگ که میشوم
آجرهای سه سانتی دیوار
تکیه گاه سرم میشود و
چقدر جای شانه ات خالیست
وقتی اشکهای بی وقفه ام پهنای صورتم را می گیرد
چقدر جای خالیت فخر میفروشد به این تنها
اینروزها من هستم و تنهایی و دلتنگی
امروز مثل بچه ها بهانه گیر شدم
وقتی دیدم دختری شانه به شانه پدرش راه می رود
امروز مثل کودکی هایم به کنج اتاق پناه بردم
وقتی یادم آمد محکم ترین تکیه گاه زندگیم را ندارم
امروز دلم خیلی بابا می خواست
سلام پدر
حال همه ما خوب است
خوب ……….
اما تو باور نکن
دلمان برای دیدارت تنگ است
تنگ …………
یادت را به شمعدانیها پیوند زده ام
هیچگاه زرد نخواهد شد
همیشه سبز
همیشه پر گل
گلدانی از یادت ، خاطراتت ، حرفهایت ، نگاهت
صدای خنده هایت و از طاقتت بر طاقچه خیالم است
چه صبور بودی و چه مهربان
روزهاست بر سر راهی که روزی از آن رفتی نشسته ام
به این امید که شاید از انتهای راه روزی بیایی
دیروز در گوش قاصدکی گفتم دوستت دارم
گفتم اگر نزد تو آمد به جای من تورا ببوسد
راستی بابا قاصدکم رسیده
یادت گرامی و روحت شاد مهربان ترینم
پدرم!
در این تاریکی شب که سوسوی چراغی همدم و مونسم گشته است از تو مینویسم….
از تو که حدیث سکوت را در دلم به ترانه ای مبدل ساختی و رفتی.
ای جلوه گاه خوبی ها….
تمام دفترهایم به خاطر تو ورق خورده اند و پر از خاطرات با تو بودن اند.
لحظه ای در کنار آوارخانه آمالم به نظاره دردهایم بایست
تا برایت از روح طوفانی خویش بگویم.
برایت بگویم که چقدر جای تو کنارم خالیست
رد خاطرات قشنگ بودن تو در این خانه نقش دلتنگی زده
کاش لبخندهای تلخ مرا در قاب کهنه ای بر دیوار قلبت می آویختی
تا همیشه از لبخندهایم تلاطم امواج یک شوق را بخوانی. شوق دیدار دوباره ات
بدان که دیگر واژه تازه ای برای سرودن درد تنهایی دلم ندارم.
در این شب عزیز دوباره دلم هوایی تو شده پدر
دوباره روز پدر رو جشن میگیرم با قاب عکست و مرور خاطرات پدر
و میگم دوستت دارم پدرم……تا آخر دنیا
روزت مبــــــــــارک
ابرها به آسمان تکیه میکنند.
درختان به زمین
و من به مهربانی پدرم!
پدری که دستانش زیبا ترین دستانیست
که می شود در دست گرفت.
آغوش پدرانه اش گرم ترین و امن ترین پناهگاه است.
و نگاه پرمهرش بهترین و زیبا ترین نقاشی خلقت است.
ای بهترین پناهگاه همیشگی ام با تمام وجود دوستت دارم
می خواهم در مورد پدر بنویسم این کلمه زیبا و پاک .
وقتی ما زبان باز می کنیم اولین کلمه هایی که میگوییم مامان وباباست …
پدرم تو با ترکیب چهار حرف « پ د ر م» درست شده ای و هر کدام از حروف تو چه زیبا تفسیر شده است
پ آن یعنی تو پهلوانی هستی که هوای خانواده ات را داری؟
دال آن یعنی تو دلییری دلاوری ودلیر مردی هستی که با تمام قوا برای ما زحمت می کشی تا لقمه نانی برایمان فراهم کنی .
ر آن یعنی تو راستگویی و راستگویی وصداقت را از کودکی به من آموختی !
میم آن یعنی تو مهربان وبا محبت هستی وبا مهر ومحبت خود خانه را گرم ، نورانی وبا صفا می کنی
پس پدرم ای تکیه گاه من در تمام زندگی همیشه باش وتندرست باش .
پدرم
قسم به تمام روزهای سرد وگرمی
که برایم زحمت کشیدی
دوستت دارم
روزت مبارک عزیزترینم
روزبهترین آدمهای روی زمین مبارک
پدرم
هیچ پناهی امن تر از آغوش تو نیست
روزت مبارک تکیه گاه من …
از میان طعمها، طعم شاتوت را چشید و رفت. درون چشمهاش آمیزهای از کشف و بهت موج می زد. شبیه نوزادی که اولین بار طعم دلنشینی را می فهمد. مثل کسی که میپرسد چرا شاتوت تا به الان انقدر خوشمزه نبود! … چرا نمیشود دوباره آن را چشید! … چرا وقت تنگ است!
آخرین چیزها مهم هستند. مثل آخرین طعم، آخرین نگاه، آخرین نفس، آخرین نوازش…
مثل دستهایی که با هر حرکت سکوت را از معنا پر میکنند، وقتی از کلمهها کاری ساخته نیست. گفتگوی ملایم دستها و شانه ها… هر نوازش، کلمه ای…
دلم خوش است مردی که قبل از وداع آخر طعم شاتوت را میچشد، مقصدش نباید جای نامعلومی باشد. شاید هم پدر تا حالا وسط باغ بزرگی چشم گشوده. شاید زیر درخت شاتوتی… پیراهن سفیدش گل مَنگُلی شده از جوهر سرخ… کاکُلش تاب می خورد با نسیم آکنده از رایحه ی بهار نارنج…
او قهرمان زندگی من است.
حتی اگر هیچ مدالی بر گردنش نباشد.
حتی اگر هیچکس از قهرمانی اش با خبر نشود.
قهرمانی که کوه هم به او تکیه می کند.
قهرمانی که هیچوقت خسته نمی شود.
قهرمانی که می بازد تا من برنده شوم
او قهرمان زندگی من است…
قهرمانی که بودنش روز و ماه و سال نمی شناسد …
قهرمانی که در سخت ترین روزهای زندگی کنارم می ماند و تمام مشکلات را با بودنش حل می کند.
قهرمانی که هرگز پشتم را خالی نمی کند…
حتی اگر تمام دنیا رو به رویم باشند ایمان دارم که او کنارم می ماند.
روز پدر مبارک…. !
هم روز پدرهای خمیده که تابستان و زمستان پیرهن آستین بلند و جلیقه گرم می پوشند و هم روز پدرهای خوش تیپ که هنوز جین و تیم پا می کنند… پدرهای بازنشسته که ساعت ها با باغچه کوچک خانه شان ور می روند تا زمان بگذرد یا پدرهایی که آنقدر کار می کنند که نمی فهمند کی بهار شد و کی باغچه گل داد….. همان ها که صبح زود خیلی آرام آماده می شوند و آرام تر از در خارج می شوند تا کسی را بیدار نکنند…
روز پدرهای مسن خوش تیپ که با وسواس خاصی کفش هایشان را واکس می زنند مبارک!
و مبارک تر روز پدرهایی که فقط یک دست کت و شلوار ساده ی طوسی دارند و هرجا هر خبری باشد همان را می پوشند و خرید لباس برای خودشان هیچ کجای اولویت هایشان نیست ….
روز پدرهای اخموووو…. پدرهای بی اعصاب …. پدرهای تودار…. مبارک!
همان دسته که یک گوشه می نشینند و زیر چشمی از شیرین کاری های نوه شان لذت می برند و اگر کسی بچه را دعوا کند از پشت روزنامه با صدایی پرجذبه تذکر می دهند: کاریش نداشته باش بچه رو …
روز پدرهای گرفتار …. مبارک!
پدرهایی که یک عالمه فیش های گاز و برق پرداخت نشده ته جیبشان مانده و مهلت پرداختشان هم گذشته ….پدرهایی که چندرغاز آخر حسابشون رو ندیده گرفتن تا چند روز دیگه که عروسی دخترشونه برن پول نو بگیرن و جلوی فیلمبردار بریزن سر داماد ….
پدرهای تنها…. آنها پدرند ولی بچه ای پیششان نیست …. نهایت هدیه شان می شود یک اس ام اس یا یک استیکر تلگرام از کیلومترها آن طرف تر…. پدرهای گرفتار..پدرهای بیمار.. روز همشون مبارک!
پدر را که بنویسی از حروفش امنیت تلالو میکند،
پدر را که به زبان بیاوری از آوایش صلابت تراوش میکند،
پدر را که گوش کنی از پژواکش آرامش طنین انداز میشود
پدر را که در آغوش بگیری از عشقش جان به وجودت تزریق میشود،
او قهرمان زندگی من است.
قهرمانی که آرزوهایش شده آرزوهای من
فکر و خیالش شده فکر و خیال من
زندگی اش شده زندگی من.
قهرمانی که تمام اتفاق های خوب جهان را برای من می خواهد نه برای خودش.
او قهرمان زندگی من است…
قهرمانی که شکست هایم او را شکسته تر می کند و موفقیت هایم، خستگی زندگی را از تنش بیرون می آورد..
پدرم قهرمان زندگی من است… حتی اگر بهشت زیر پاهایش نباشد
پدر من مهربونترین و باعشق ترین پدر دنیاس،
اون کسیه که همیشه نازمو کشیده،هیچوقت اجازه نداده کسی سرم داد بزنه،
هیچوقت اجازه نداده کسی ارزشمو خدشه دار کنه وهیچوقت پشتمو خالی نکرده …
هروقت ناراحت یا دلگیر بودم زودتر از همه حالمو فهمیده و دلیلشو پرسیده،
هروقت خواسته لوسم کنه برام آهنگ معینو خونده(چشماتو واکنو ببین،ببین که بابا اومده…)
هیچوقت محدودم نکرده و هیچوقت انجام کاری رو بهم اجبار نکرده،
وقتی توو خونه غذا درست کردم با ذوق از دستپختم تعریف کرده و بهم انرژی مثبت داده…
راستی بین خودمون باشه از قشنگیای شخصیت بابام اینه که
اگه حتی از سرکار برگشته باشه و خودش خسته باشه ولی منو بی حال ببینه،
اجازه نمیده از سرجام بلند شم،و بجای من توو پهن کردن و جمع کردن سفره به بقیه کمک میکنه😅
بابام باعث میشه من جرات و اعتماد به نفس داشته باشم و به دختر بودنم افتخار کنم…
پیشاپیش روز همه ی باباهای عزیز و مردای واقعی مبارک…
ظاهرش جدیست…
اما دلی دارد که مهربانیاش
به وسعت یک اقیانوس است!
بد قول نیست..
اما گرفتار است، با او راه بیا
خسته که باشد، تنهایش بگذار، او تودار است
صبر کن، خودش حرفهایش را میگوید!
او تمام دنیای من است …
پدر روزت مبارک
فلسفه « الا کلنگ »
اثبات بزرگی کسی است
که فرو می نشیند تا دیگری پرواز را تجربه کند
و پدر
همان بزرگ مردی است
که قامتش خم شد
تا ما قد بکشیم
روز پدر مبارک
پدر اولین و بزرگترین قهرمان زندگی هر آدمیه!
عاشقترین آدمی که برای خوشبختی و موفقیت بچههاش کمر خم نمیکنه، خم به ابرو نمیاره و همیشه حضور و لبخند بچههاش انگیزهی زندگی شه.
توی قلب بزرگ و مردونهاش، یه دنیا عشق به بچههاش میتپه و حضورش،شبیه درخت سبزیه که زیر سایه ی امنش میتونی،تازهترین هوای آرامش رو نفس بکشی و بیخیال و دور از دغدغه، زندگی کنی !
تنشون سلامت و حضورشون سبز باد !
پدر سه حرف دارد
ولی بودنهایش حرف ندارد!
چتر میشود بالای سرت
و کوه میشود پشت سرت!
پدر پناهِ بیپناهیها
و امنیت ناامنیهایت میشود.
پناهی که لِنگه ندارد
و امنیتی که تا هست همتا ندارد.
پدر که هست،
سایه اش هم کافی ست
تا خودت و دلت همیشه گرم بماند..
ولادت حضرت علی(ع) و روز پدر مبارک…
روز پدر به همه ستونهای خانواده
لشکرای یه نفره
دلسوز و راهنمای بچه ها
و همه مردهایی که توی زندگی همه سختیارو تحمل میکنن
و هیچی نمیگن تا خانوادشون خوشحال باشن مبارک.
فکر کردن به پدر مثل گرمای کنار هیزمی سرخ شده از آتش،
در یک روز سرد زمستانی است.
امنیت در وجود پدر، مثل آغوش گرم مادری پر مهر،
برای فرزندی ترسان از دنیای ناشناختههاست…
روز پدر بر تمام پدران مبارک
روح پدران آسمانی شاد
دریای پایداری، پدر!
بهار از پیشانی سبز تو رویید؛
تابستان از داغ غم هجران تو گُر گرفت؛
پاییز از اشکهای ندیدهات رنگ باخت؛
زمستان، از غربت تو بر خود لرزید؛
و تو ای پدر!
همیشه در ذره ذره وجودم جای داری
همیشه دوستت دارم پدر
“روز پدر و روز مرد مبارک”
پدر یعنی
گرمی یک خانه
پدر یعنی شانه مردانه
پدر یعنی اشک پنهانی
پدر یعنی قلب بارانی
هزاران غم پشت لبخندت چه کردی با قلب فرزندت
گذشتی از خودت تا جان بگیرم
من برای خستگی هایت بمیرم
دورت بگردم درمون دردم، آخه تو تکیه گامی
انگار هزارتا آدم باهامن وقتی باهامی…
مطالب مرتبط »»
- انشا روز پدر ؛ ۱۲ انشا کوتاه و طولانی برای تمامی پایه های تحصیلی
- انشا درباره پدر ؛ ۹ انشا با مقدمه و نتیجه گیری کوتاه و طولانی
- پروفایل روز پدر | ۱۱۰ عکس نوشته تبریک روز پدر برای پروفایل و استوری
- اشعار کودکانه روز پدر | ۱۵ شعر کوتاه و طولانی کودکانه به مناسبت روز پدر عزیزم
- متن روز پدر ؛ ۱۱۰ متن زیبا و احساسی به مناسبت روز پدر و مرد
- نقاشی روز پدر | ۱۰۰ نقاشی کودکانه و رنگ آمیزی در مورد پدر
- عکس نوشته ولادت حضرت علی | ۱۱۰ عکس تبریک ولادت امام علی