شعر در وصف مادر ؛ زیباترین اشعار احساسی و خاص برای مادر

شعر در وصف مادر : در این نوشته از دلبرانه می خواهیم تعداد زیادی شعر کوتاه و طولانی در مورد مادر همراه عکس نوشته خدمت شما ارائه نماییم

چنانچه به دنبال اشعار و متونی زیبا برای مادران هستید حتما تا انتهای این پست ما را همراهی نمایید

در ادامه مجموعه از اشعار در وصف مادر همراه عکس های زیبا برای شما آماده و جمع آوری شده است

شعر در وصف مادر ؛ زیباترین اشعار احساسی و خاص برای مادر

بسم الله الرحمن الرحیم 

شعر در وصف مادر

در آن سوی حرف خنده و سرود

در آن سوی دیدار تو را دیدم

خورشیدی در چشم

آتشی در دل

سهره ای در گلو

گندم زاری در دست

مادر این قبیله تویی؟

کاش هرگز بزرگ نمی شدم

و نمی فهمیدم

پدرم به من دروغ گفت

که هر چیزی را در خاک بکاری سبز خواهد شد

و این از لطف خداوند است

چرا کسی نمی فهمد

من سال های زیادی انتظار کشیدم

اما

مادرم سبز نشد

همه ى روزهایى را که نمیتوانم بخندم

مرده ام

مثل روزهایى که چشمهاى مادرم

از درد میسوزد

و ناله هایش دل سنگىِ

دیوارها را چنگ میزند

من همه ى روزهایى که مادرم

غمگین است

مرده ام

شعر در وصف مادر کوتاه

شعر در وصف مادر کوتاه

تو مادر زمینی

و تمام کودکان دنیا تب دارند

مثل من که تب دارم از ندیدنت

و هیچ پزشکی نمی تواند آن را پایین بیاورد

و هیچ دارویی درمانم نمی کند

تو مادر زمینی

و دستت به هر کودکی که می خورد معجزه می شود

و لب هایت به هر لبی که خورد تاریخ ورق می خورد

از ابتدای لب

لغایت انتهای لب

و راه رفتنت مرا یاد دختران کوبانی می اندازند

که گیس هایشان از کلاشنیکف قوی تر بود

تو مادر زمینی

کنار دخترت معبدی بزرگ خلق کرده ای

به چشمانت ایمان دارم

به هر چه نگاه کند خوب می شود

تنها اگر نگاه کند

مادرم

پلنگی که می‌‌ غرید

از اسارتِ زنانگی

از وحشِ خرافات

از دردِ سنت ها

پلنگی که غرید و مرا روانه ی این سرزمین کرد

من

بچه پلنگی

که اهلی این آب و خاک نمی‌‌ شود

می‌ غرّد

و مادرش را می‌‌خواهد

مادرم از قبیله ی سبز نجابت بود

و با زبان مردم بهشت سخن می گفت

چادری از ابریشم ایمان به سر داشت

قلبش به عرش خدا می ماند

که به اندازه ی حقیقت خدا بزرگ بود

و من صدای خدا را

از ضربان قلب او می شنیدم

و بی آن که کسی بداند

خدا در خانه ی ما بود

و بی آن که کسی بداند

آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می کرد

زیباترین شعر ، مادر است

و زیبا ترین شعرم برای مادر است

شعر در وصف مادر عاشقانه

شعر در وصف مادر عاشقانه

وقتی تو باشی توی دنیام همه چی زیباست
حتی تو تاریکی صدای تو مثل رویاست

دستِ تو تو دستمه انگار همه چی دارم
خدا می‌‌دونه که چقد مادر دوسِت دارم

قلبم میره واسه صدای خنده‌های ناز تو
مادر قشنگم

بازم بخون در گوشم با صدای نازت از عشق
مادر قشنگم

وقتی که اسمم می‌شینه روی لبای تو
بی‌اختیار پَر می‌کشه دلم برای تو

تو بغلت آروم می‌شم بس که دوسِت دارم
می‌دونی من یه لحظه هم تنهات نمی‌ذارم

مادر من مادر من در طواف عطر تو خدارو دیدم
مادر من مادر من با تو به شکوه و زیبایی رسیدم

آسمان در عمق چشمت ریشه دارد
خنده کن تا در زمین باران ببارد

من کجا و ترسم از دیوار و بن بست
تا که رد پای تو مرز بهشتست

لمس دستت لمس دریاست
با تو از هر سرابی در امانم

تا گلو در تبر در خزانم
پیش تو من بهاری ناگهانم

مادر من مادر من سجده فرشته‌ها به دامن تو
مادر من مادر من راز خلقت در نگاه روشن تو

شعله‌ها بر جمع زدن جز زندگی نیست
رسم پروانه به جز پروانگی نیست

عشق تو اما برای این جهانست
نقطه تلفیق خاک و آسمانست

مادر ای روح نوازش، روح ناز
با قصور و کوتهی‌هایم بساز

مادر ای شرمنده از رفتار تو
دفتر عشقم پر از اشعار تو

مادر ای معنی بودن یا وصال
جسم من شرمنده از کردار تو

مادر ای چشمان دریای بهار
اشک‌هایم را به سیلابت سپار

مادر ای جنت به زیر پای تو
حسرتم بوسه زدن بر پای تو

مادر ای خورشید تابان امید
گرمی نور تو ما را شد نوید

اشعاری برای وصف مادر

اشعاری برای وصف مادر

من زاده شدم به عشق مادر
پرورده شدم به عشق مادر

در دامن او شدم چنین نور
پیوسته شدم به عشق مادر

بوی تن او بهار هر فصل
بشکفته شدم به عشق مادر

تعلیم نمودیم بیاموز
وارسته شدم به عشق مادر

از رنج زمان عبور دادی
نی خسته شدم به عشق مادر

آموخت مرا صبور باشم
دل‌بسته شدم به عشق مادر

هر ملک به زیر پای مادر
گل‌دسته شدم به عشق مادر

چون داد مرا ز شیره جان
لب‌بسته شدم به عشق مادر

در ساحل قلب بی کرانش
وابسته شدم به عشق مادر

به تن بخشد روان آوای مادر
زداید غم ز دل سیمای مادر

فراموشت شود رنج و غم و درد
ببینی تا رخ زیبای مادر

اگر ملک جهان را بر تو بخشند
بحق حق نگیرد جای مادر

مشام جان ز مادر شد معطر
بود جنت به زیر پای مادر

اگر خواهی خدا گیرد تو را دست
بدست آور دل شیدای مادر

مرنجان قلب پاک و مهربانش
که رنجد خالق یکتای مادر

بگردی گر تو گرد این جهان را
نمی‌جوئی کسی همتای مادر

پدر گرچه در عالم بی نظیر است
ولی دارد صفا دنیای مادر

از درختی که مام بالا رفت
دخت بر شاخ نیز غیژد تفت

گفت و خوش گفت پیر برزیگر
این چنین دختر آنچنان مادر

سری آنسان سزای این پنجه
به چنان دیگ، لایق این کمچه

رفتار عاشقانه ی زن را بایــد از دلتنگـیش فهمید
از شـــوق و بی تابیـش برای دیدار
از حس کودکانه اش برای آغــــــــوش
از خجالتش برای بوسـه گرفتن
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه ی دستانِ گرمـت را دارد
که دستانش را بگیری

دوبیتی در وصف مادر

دوبیتی در وصف مادر

ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام

عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر

ای الهه مهر

مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند

و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد

شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم

وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم

مادر

در ستایش دنیای پرمهرت

ترانه ای از اخلاص خواهم سرود

و گلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت

زندگی را باید از مادرم می آموختم

که روزی هزار بار میمیرد

و هنوز از همه زنده تر است

و وقتی می خندد خون میدود در گونه هایش

آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد

ای مادر عزیز که جانم فدای تو
قربان مهربانی و لطف و صفای تو
هرگز نشد محبت یاران و دوستان
همپایه محبت و مهر و وفـــای تو

زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است

زیباترین خطاب “مادر جان” است

“مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق

واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید

اشعار عاشقانه در وصف مادران

اشعار عاشقانه در وصف مادران

مادرای معنی ایثارتوگل باغ خدایی

توی روزگارغربت باغم دل آشنایی

مینویسم ازسرخط مادرای معنی بودن

مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن

دو موجود هستی گرامی تر است
یکی میهن و دیگرش مادر است
ستایش کنم زن که او مادر است
که مادر سزاوار زیب و زر است
تو ای مادر من نوای میهن من
کنم خواب در اغوشت ای سرور من

 مادر  بهشت  من  همه  آغوش گرم تست
گوئی   سرم    هنوز   به  بالین  نرم تست
مادرحیات با تو بهشت است و خرّم  است
ور  بی  تو بود  هر دو جهانش جهنّم است
ما را عواطف این همه  از شیر  مادر  است
این رقّتی که دردل وشوری که درسراست
اغلب  کسان  که پرده حــــرمت دریده اند
در    کودکی    محبّت    مــــادر     ندیده اند
امروز   هستیم   به  امید  دعـــــای تست
فردا کلید باغ بهشتم رضای تست

سرم را نه ظلم می تواند خم کند
نه مرگ،نه ترس،سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن

مادر یعنی عشق
مادر یعنی مهر
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه
با خنده هات می خنده
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه
مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری
مادر یعنی همه زندگی

مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!

مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!

مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !

مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!

مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!

مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن….

مادر عاشقانه دوستتدارم

مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا
آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد ، عرش خدا به لرزه درمی‌آید
و همه‌ی فرشتگان سکوت می‌کنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند:
لالایی مادر

بهترین اشعار در مورد مادر

بهترین اشعار در مورد مادر

 امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشک های من از سردلتنگی است
دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت
کاش بودی…
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند
آخر میدانم که بهشت زیر پای توست….
کاش فقط امروز نگاهت را داشتم
خدایا کاش فقط یک بار دیگر
آغوشش را داشتم

چشم من بیا من رو یاری بکن
گونه‌هام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری می‌شه کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد

تو نمایانگر الطاف خدایی مادر
مروه و حج و صفایی مادر
زیر پای تو بهشت است بهشت
باز هم طفل توام ،هرچه کردم ، چه زیبا و چه زشت

هر لحظه در برابر من اشک ریختی
از چشم پر ملال تو خواندم شکایتی
بیچاره من، که به همه ی اشکهای تو
هرگز نداشت راه گناهم نهایتی

مادر ، تک‌واژه‌ای‌ست زیبا
مادر ، عین زیبایی‌ست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست
قلب بزرگ خدا در سینه‌ی مادران می‌تپد
مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا
آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد

مادر
نمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزم
فقد از خداوند میخواهم که
خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟
برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم

مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادر
در پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مــــادر
کانون زندگـــانی گـــــرم از محبت تـــــوست
آغوش گــــرم خـــود، از مـــا مگیـر مـــــادر

رمز من و عشق ، نام زیبایت بود
جنت ، فرشی به زیر پاهایت بود
روزی که تو را شناخت ناباوری ام
افسوس که زندگیَم منهایت بود

اشعار زیبا با موضوع مادر

اشعار زیبا با موضوع مادر

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک و اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمان یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه مادر داشتن

شعر در وصف مادر

مادر! تویی که بوی بهشت از وجود توست
هر گوشه‌ای ز خانه‌ی دل، تار و پود توست
هر جا که عاشقی است، به عشق تو زنده است
دنیا بدون مهر تو، ویران و بنده است
دستان مهربان تو، آرام‌بخش دل
لبخند توست، روشنی روزهای گل

 

مادر! جهان بدون تو تاریک و بی‌صداست
آغوش گرم و نرم تو، امن و پر از صفاست
دریای عشق پاک تو، بی‌انتها بُوَد
هر لحظه در کنار تو، دنیا چه باصفاست
پای تو را اگر که به دنیا طلا کنند
بازم کم است! قیمت آن، قدرِ آسماست

 

وقتی که در کنار تو باشم، چه غم مرا؟
دریای مهربانی تو، شد پناه ما
دستان گرم و بوسه‌ی شیرین مادر است
تنها دلیل بودن ما بین این سرا
حتی اگر که کوه شوم، آب می‌شوم
وقتی که دور باشم از این عرش کبریا

 

در دل شب، ستاره‌ی من، روی ماه توست
آرامش همیشه‌ی من، مهر و ناز توست
بی‌چتر مهر تو، چه کنم زیر این هوا؟
بارانِ مهربانی تو، نور و ساز توست
با خنده‌های گرم تو، گل‌ها شکفته‌اند
ای مادر عزیزتر از هر چه در جهان

 

دستت که پینه بست ز بس کار روز و شب
تا روزگار من شود، بی غم، بدون تب
موی تو گشته نقره‌فشان از غم و شکیب
ای مادر عزیزتر از هر گلِ رَطَب
هر تار موی سپید تو، راز عشق شد
در دفتر زمانه، حکایت ز مهر و لب

 

هر اشک مادر، از غم ما بوده یادگار
ما را چه شد که دیده‌ی او را کنیم تار؟
یک عمر رنج برد و غم ما کشید او
اما هنوز هست دلش نازک و فگار
ما را چه شد که خاطر او را کنیم رنج؟
ای وای بر دلی که نشد عاشق و نثار

 

لبخند تو، بهار من است و چراغ شب
بی تو خزان شود، گل امید و ماه تب
گر خنده‌ای ز روی تو یک روز کم شود
دنیا و هر چه هست، شود خسته و عَطَب
جانم فدای خنده‌ی شیرین و ناز تو
ای بهترین بهانه‌ی من، مادر و سبب

 

مادر که صبر کرد به هنگام درد و غم
یک‌دم نشد شکایت و یک‌دم نشد ستم
عمری به پای ما همه رنج و غمش نشست
اما نبود لحظه‌ای از مهر او کم
ما را چه شد که صبر ندانیم و قدر او؟
باید که سجده کرد به خاک ره و قدم

 

هر کس که در دلش به خدا عشق پرورید
مادر دعا نمود و ز حق، حاجتش رسید
مادر دعای مستجاب است نزد او
ای کاش می‌توان ز لبش چید هر چه دید
باید همیشه قدر بدانیم این دعا
تا برکتش بماند و گردد همیشه عید

 

شب را چراغ روشنی از مهر مادر است
هر تار موی او اثری از سحر است
بی‌مهر او مباد جهان هیچ رنگ و نور
ای مادر عزیز، دلم خانه‌ی هنر است
باشد همیشه سایه‌ی گرمت به سرم
با تو جهان همیشه پر از نور و منظر است

 

در این جهان، بهار تویی، مادر عزیز
بوی تو را گرفته دلِ سینه‌ریز
هر جا که می‌روم، اثرت در کنار من
بی تو جهان، خزانی ز اشک و گریه‌ریز
با عطر مهربانی‌ات ای بهترین گلم
ماند بهار عشق تو در دل، چو یاس و بید

 

مادر! ستاره‌ای که ز نورش خدا نوشت
با دست مهر خویش، جهان را ز غم گسست
لبخند تو همان نفسی بود در بهشت
دستان گرم توست که باغ مرا نوشت
بی تو جهان و هستیِ من سرد و بی‌صفاست
ای روشنیِ خانه‌ی دل، ای چراغ و عشق

 

چشمان خسته‌ی تو، کتابی ز قصه‌هاست
لبخند تو به روی لبم، مژده‌ی بقاست
از گریه‌های شب، تو نپرسیدی از دلم
اما دلم هنوز پر از مهر بی‌ریاست
چشم تو را قسم که دگر دل نبُرده‌ای
ای مادر عزیز، تویی مهر و آشناست

 

مادر که در کنار من است، غم نمی‌شود
با یک نگاه او، همه عالم طلا شود
هر درد را به عشق خودش مرهمی کنم
وقتی که او کنار من است، غصه کم شود
جانم فدای مادری از جنس آفتاب
ای مهربان‌ترین، به تو عالم قسم شود

 

مادر، تویی چراغ شب تار و بی‌پناه
با نور خنده‌های تو شد زندگی گیاه
بی‌مهر و لطف تو، به کجا رو کنم دگر؟
بی تو جهان برای دلم هست بی‌پناه
باید همیشه سایه‌ی گرمت بماند باز
چون مهر پر فروغ تو، آرامشی ز ماه

 

هر قطره‌ای ز اشک تو، دریاست مادر جان
بی‌اشک پاک و دعای تو، دنیا بلا شود
رحمت ز دست‌های تو بر ما رسیده است
جز تو کسی ز مهر، به ما آشنا نشد
ای مادر عزیز، به لبخند تو قسم
بی عشق و مهر تو، دلِ ما، مبتلا شود

 

با نبض گرم توست که جان می‌کشد نفس
با عشق توست هر چه که در دل، گرفت و بس
بی مهربانی تو، نباشد جهان قشنگ
بی تو نفس نماند و عشق است یک هوس
ای مادر عزیز، به مهر تو زنده‌ام
با تو جهان پر از گل و لبخند و ماه و کس

 

مادر، تویی که سایه‌ی لطف خدا شدی
با دست‌های مهربَنت، باغِ دعا شدی
دریای عشق در دل تو موج می‌زند
از کودکی برای من، ماهِ سَما شدی
ای مادر عزیز، چه خوشبخت کودکی
کاینگونه در پناه تو، گرم و وفا شدی

 

وقتی که ناامید شدم، دست تو بود
وقتی که خسته گشتم از این راه، تو بود
هر جا که غصه آمد و جان مرا گرفت
مادر، امید قلبِ غم‌آلوده‌ام تو بود
ای مادر عزیز، دعای تو همدم است
با دست‌های گرم تو، دنیای من بس است

 

مادر، تویی نسیم گل و یاس در بهار
با عطر مهر تو، همه دنیا شود بهار
بی تو خزان شود دل این باغ زندگی
ای مادر عزیز، به عشقت دلم دچار
با خنده‌های تو، دل ما زنده می‌شود
مادر، تویی امید و تویی عشق ماندگار

هر وقت شک میکنم،به عشق،به خنده،به مهربانی،حتی به خاک
هر وقت گم میکنم،راهم را،آسمان را،حتی خودم را
به “مادرم” نگاه میکنم

مطالب مرتبط:


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.