اشعار کوتاه فروغ فرخزاد | ۱۰۰ شعر کوتاه از فروغ فرخزاد برای کپشن و استوری

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد ۱۰۰ اشعار کوتاه فروغ فرخزاد را برای شما عزیزان درج نماییم.

ممکن است برای اینکه یک استوری و کپشن در شبکه های اجتماعی منتشر کنید

بخواهید از اشعار کوتاه فروغ فرخزاد استفاده کنید همچنین برای بیو نیز میتوانید از این اشعاز کوتاه و مفهومی استفاده کنید.

در این مطلب یک مجموعه کامل از اشعار کوتاه این شاعر زن ایرانی را برای شما جمع آوری کرده ایم.

امیدواریم که مرود توجه شما عزیزان قرار گیرد.درادامه با ما همراه باشید…

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد | ۱۰۰ شعر کوتاه از فروغ فرخزاد برای کپشن و استوری

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد

من پشیمان نیستم

از من ای محجوب من با یک من دیگر

که تو او را در خیابان های سرد شب

با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت

گفتگو کن

و به یاد آور مرا در بوسه اندهگین او

بر خطوط مهربان زیر چشمانت

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را

به تو می بخشد

جز درک حس زنده بودن

از تو چه می خواهد

حرفی به من بزن

من در پناه پنجره ام

با آفتاب رابطه دارم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

تو را می خواهم و دانم که هرگز

به کام دل در آغوشت نگیرم

تویی آن آسمان صاف و روشن

من این کنج قفس مرغی اسیرم …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

از من رمیده ای و من ساده دل هنوز

بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این

دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم

رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید

دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه تو را

در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد،

نم نمک “شاپرکی” خوشگل و زیبا بشوی…

گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود

تا مبدل به” شرابی” خوش و گیرا بشوی…!

گاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند

تا تو پرواز کنی،راهی صحرا بشوی…

گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست

باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی…

گاهی ازچاه قرارست به زندان بروی،

آخرقصه هم آغوش زلیخا بشوی…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد برای استوری

چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی

سنگی و ناشنیده فراموش می کنی

رگبار نوبهاری و خواب دریچه را

از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی

دست مرا که ساقه سبز نوازش است

با برگ های مرده همآغوش می کنی

گمراه تر ز روح شرابی و دیده را

در شعله می نشانی و مدهوش می کنی

ای ماهی طلائی مرداب خون من

خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی

تو دره بنفش غروبی که روز را

بر سینه می فشاری و خاموش می کنی

در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت

او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

هیچ صیادی

در جوی حقیری

که به گودالی می ریزد

مرواریدی صید نخواهد کرد.

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

بیشتر بخوانید >> اشعار فروغ فرخزاد

در شب کوچک من دلهره ی ویرانی است

گوش کن

وزش ِ ظلمت را می شنوی ؟

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن ،

وزش ِ ظلمت را می شنوی ؟!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

جنازه های خوشبخت

جنازه های ملول

جنازه های ساکت متفکر

جنازه های خوش بر خورد ،خوش پوش ، خوش خوراک

در ایستگاه های وقت های معین

و در زمینه ی مشکوک نورهای موقت

و شهوت خرید میوه های فاسد بیهودگی ….

آه ،

چه مردمانی در چارراهها نگران حوادث اند

واین صدای سوت های توقف

در لحظه ای که باید ،باید ، باید

مردی به زیر چرخ های زمان لـِـه شود

مردی که از کنار درختان خیس میگذرد….

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد برای کپشن

شب تیره و ره دراز و من حیران

فانوس گرفته او به راه من

بر شعله بی شکیب فانوسش

وحشت زده می دود نگاه من

بر ما چه گذشت؟ کس چه می داند

در بستر سبزه های تر دامان

گوئی که لبش به گردنم آویخت

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

شبانگاهان که مه می رقصد آرام

میان آسمان گنگ و خاموش

تو در خوابی و من مست هوس ها

تن مهتاب را گیرم در آغوش…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

سلام ماهی ها … سلام ماهی ها

سلام قرمزها سبز ها طلایی ها

به من بگویید آیا در آن اتاق بلور

که مثل مردمک چشم مرده ها سرد است

و مثل آخر شبهای شهر بسته و خلوت

صدای نی لبکی را شنیده اید

که از دیار پری های ترس و تنهایی

به سوی اعتماد آجری خوابگاهها

و لای لای کوکی ساعت ها

و هسته های شیشه ای نور پیش می آید؟

و همچنان که پیش می آید

ستاره های اکلیلی از آسمان به خاک می افتند

و قلب های کوچک بازیگوش

از حس گریه می ترکند

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

روزها رفتند و من دیگر

خود نمی دانم کدامینم

آن منِ سر سختِ مغرورم

یا منِِ مغلوبِ دیرینم!؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

دلم گرفته پدر!

برایم بهار بفرست…

زشهر کودکی ام یادگار بفرست

دلم گرفته مادر!روزگار با من نیست…

دعای خیر وصدای دوتار بفرست

اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار

برای کودک خود “قرار ” بفرست

غم از ستاره تهی کرد آسمانم را…

کمی ستاره دنباله دار بفرست

به اعتبار گذشته دو خوشه لبخند

در این زمانه بی اعتبار بفرست

تمام روز وشب من پر از زمستان است

دلم گرفته برایم بهار بفرست

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد برای بیو

کاش از شاخه ی سرسبز حیات

گل اندوه مرا می چیدی

کاش در شعر من ای مایه ی عمر

شعله زار مرا می دیدی

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

در دو چشمش گناه می خندید

بر رخش نور ماه می خندید

در گذرگاه آن لبان خموش

شعله یی بی پناه می خندید

شرمناک و پر از نیازی گنگ

با نگاهی که رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه کردم و گفت

باید از عشق حاصلی برداشت

سایه یی روی سایه یی خم شد

در نهانگاه رازپرور شب

نفسی روی گونه یی لغزید

بوسه یی شعله زد میان دو لب

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من تو هستم تو

و کسی که دوست میدارد

و کسی که در درون خود

ناگهان پیوند گنگی باز مییابد

با هزاران چیز غربتبار نا معلوم

و تمام شهوت تند زمین هستم

که تمام آبها را میکشد در خویش

تا تمام دشتها را بارور سازد…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من پله های یشت بام را جارو کرده ام

و شیشه های پنجره را هم شسته ام

کسی می آید

کسی می آید

کسی که در دلش با ماست

در نفسش با ماست ، در صدایش با ماست

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

نیست یاری تا بگویم راز خویش

ناله پنهان کرده ام در ساز خویش

چنگِ اندوهم , خدا را زخمه ای

زخمه ای تا برکشم آواز خویش . . .

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آه ای روشن طلوع بی غروب

آفتاب سرزمین های جنوب

آه آه ای از سحر شاداب تر

از بهاران تازه تر سیراب تر

عشق دیگر نیست این ‚ این خیرگی ست

چلچراغی در سکوت و تیرگی ست

عشق چون در سینه ام بیدار شد

از طلب پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم ‚ من نیستم

حیف از آن عمری که با من زیستم …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد برای پروفایل

میان این همه آدم های جورواجور

آن قدر احساس تنهایی می کنم

که گاهی گلویم می خواهد از بغض پاره شود

حس خارج از جریان بودن ، دارد خفه ام می کند …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

چه دنیای عجیبی است

من اصلا کاری به کار هیچ کس ندارم

و همین بی آزار بودن من ، با خودم بودن من

باعث می شود که همه درباره ام کنجکاو بشوند

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

رفتم، که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم

در لابلای دامن شبرنگ زندگی

رفتم، که در سیاهی یک گور بی نشان

فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگی

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

قلب من

گویی در آن سوی زمان جاریست

زندگی قلب مرا تکرار خواهد کرد…!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

دلم می خواهد آن قدر کوچک بشوم

که به قدر یک پرنده باشم

آن وقت پر بزنم

و بیایم پیش تو

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آن داغ ننگ خورده که می خندید

بر طعنه های بیهُده من بودم

گفتم که بانگ هستی خود باشم

اما دریغ و درد که زن بودم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

تمام روز نگاه من

به چشمهای زندگیم خیره گشته بود

به آن دو چشم مضطرب ترسان

که از نگاه ثابت من می گریختند

و چون دروغگویان

به انزوای بی خطر پلکها پناه می آوردند…!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

رفتم

مرا ببخش مگو او وفا نداشت

راهی به جز گریز برایم نمانده بود

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من اتفاقی بودم

که انگار

تنها

در چشمان تو رخ میداد . . .

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد عاشقانه

شادم کـه در شٖـرار تو می سـوزم

شادم که در خـیـال تو می گـریم

شادم که بعد وصل تو باز اینسان

در عـشـق بی زوال تو می گـریم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

شعر گفتم که ز دل بردارم

بار سنگین غم عشقش را

شعر خود جلوه ئی از رویش شد

با که گویم ستم عشقش را

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

رفته است و مهرش از دلم نمی رود

ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست؟

ای ستاره ها، ستاره ها، ستاره ها

پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

هم زبانی نیست تا برگویمش

راز این اندوه وحشتبار خویش

بی گمان هرگز کسی چون من نکرد

خویشتن را مایهٔ آزار خویش

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

از من است این غم که بر جان من است

دیگر این خود کرده راتدبیر نیست

پای در زنجیر می نالم که هیچ

الفتم با حلقهٔ زنجیر نیست

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

لب من از ترانه می سوزد

سینه ام عاشقانه می سوزد

پوستم می شکافد از هیجان

پیکرم از جوانه می سوزد

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

ﺁﻩ

ﺁﺭﯼ ، ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ

ﺍﻣﺎ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ

ﺍﻭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ

ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ، ﻧﯿﺴﺖ…!!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

کاش چون پرتو خورشید بهار

سحر از پنجره می تابیدم

از پس پرده لرزان حریر

رنگ چشمان تو را می دیدم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

هیچ میدانی؛

که من در قلب خویش،

نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

اشعار کوتاه فروغ فرخزاد غمگین

ما رفته ایم در دل شب های ماهتاب

بـا قـایـقـی بـه سـینه امـواج بـیکـران

بشکفت در سکوت پریشان نیمه شب

بـر بــزم مـا نـگـاه سـپـیـد سـتـارگـان

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آن کلاغی که پرید

از فراز سر ما

و فرو رفت

در اندیشهٔ آشفتهٔ ابری ولگرد

و صدایش

همچون نیزهٔ کوتاهی،

پهنای افق را پیمود

خبر ما را با خود خواهد برد به شهر

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

دیدگان تو در قاب اندوه

سرد و خاموش

خفته بودند

زودتر از تو

ناگفته ها را

با زبان نگه گفته بودند

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

ﺣﯿﺎﻁ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ

ﺣﯿﺎﻁ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ

ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺎﺭﺵ ﯾﻚ ﺍﺑﺮ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ

ﺧﻤﯿﺎﺯﻩ ﻣﯿﻜﺸﺪ

ﻭ ﺣﻮﺽ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ.

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ

ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ

ﺧﻮﺩ می فهمم!

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﮓ

ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

ای سراپایت سبز

دستهایت را چون خاطره ای سوزان

در دستهای عاشق من بگذار

و لبانت را چون حسی گرم از هستی

به نوازش های لبهای عاشق من بسپار

باد ما را با خود خواهد برد

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من از عناصر چهارگانه اطاعت می‌کنم

مرا تبار خونی گل‌ها

به زیستن متعهد کرده‌است

تبار خونی گل‌ها می‌دانید؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من به دنیا آمدم تا در جهانِ تو

حاصل پیوند سوزان دو تن باشم

پیش از آن کی آشنا بودیم ما با هم؟

من به دنیا آمدم بی آن که من باشم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

برادرم به فلسفه معتاد است

برادرم شفای باغچه را

در انهدام باغچه می داند .

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

سهم من این است …

سهم من

آسمانیست که آویختن پرده ای

آن را از من می گیرد …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

گفتم که بانگ هستی خود باشم

اما دریغ و درد که زن بودم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

نرم نرمک خدای تیره ی غم ؛

مینهد پا ،

به معبد نگهم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من تا ابد ترانه عشقم را

در آفتاب عشق تو می خوانم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

شاید

که عشق من

گهواره ی تولـد

عیسای دیگری باشد..!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

شب است

رویایِ دور دستِ تو

نزدیک می شود

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

یک روزِ بلند آفتابى

در آبى بیکران دریا

امواج تو را به من رساندند …!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

از من است این غم که بر جان من است

دیگر این خود کرده راتدبیر نیست

پای در زنجیر می نالم که هیچ

الفتم با حلقهٔ زنجیر نیست

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

چرا من این‌همه کوچک هستم

که در خیابان‌ها گم می‌شوم

چرا پدر که این‌همه کوچک نیست

و در خیابان‌ها هم گم نمی‌شود

کاری نمی‌کند که آنکسی که بخواب من آمده‌ست

روزِ‌ آمدنش را جلو بیاندازد

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود

بالا خواهم رفت

تا به خدای خوب ،

که در پشت بام خانه قدم می زند سلام بگویم ؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

به چمنزار بیا

به چمنزار بزرگ

و صدایم کن ، از پشت نفس های گل ابریشم

همچنان آهو که جفتش را

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

در جذبه ای که حاصلِ زیبایی

شب است

رویایِ دور دستِ تو

نزدیک می شود

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

انگار

آن شعله های بنفش

که در ذهن پاک پنجره ها می سوخت

چیزی بجز تصور معصومی از چراغ نبود

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

نگه دگر به سوی من چه می کنی؟

چو در بر رقیب من نشسته ای

به حیرتم که بعد از این فریب ها

تو هم پی فریب من نشسته ای

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

در حالِ …

دوست داشتن

تواَم

مثل پیچک

بى

دیوار …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

تمام شب آنجا میان سینه من کسی

ز نومیدی نفس نفس می زد

کسی به پا می خاست

کسی تو را میخواست…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آه…

سهم من اینست

سهم من اینست

سهم من

آسمانیست که آویختن پرده‌ای آن را از من می‌گیرد

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

بر لبانم قفل خاموشی زدم

با کلیدی آشنا بازش کنید

کودک دل رنجهٔ دست جفاست

با سر انگشت وفا نازش کنید

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

و خاک

خاک پذیرنده

اشارتیست به آرامش…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

سلام ای شب معصوم !

میان پنجره و دیدن

همیشه فاصله ای ست …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

دانی از زندگی چه می خواهم؟

من، تو باشم

تو

پای تا سر تو !

زندگی گر هزار باره بُوَد

بار دیگر تو

بار دیگر تو ..!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آه اگر باز به

سویم آیی…

دگر از کف ندهم

آسانت….!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

پاییز، ای مسافر خاک آلوده

در دامنت چه چیز نهان داری

جز برگهای مرده و خشکیده

دیگر چه ثروتی به جهان داری

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

کتابی ، خلوتی ، شعری ، سکوتی

مرا مستی و سکر زندگانی است

چه غم گر در بهشتی ره ندارم

که در قلبم بهشتی جاودانی است

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من عریانم، عریانم، عریانم

مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم

و زخم های من همه از عشق است

از عشق، عشق، عشق.

من این جزیره سرگردان را

از انقلاب اقیانوس

و انفجار کوه گذر داده ام…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

تنِ صدها ترانه می‌رقصد

در بلورِ ظریفِ آوایم

لذتی ناشناس و رویا رنگ

می‌دود همچو خون

به رگهایم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

بر او ببخشائید

بر او که از درون متلاشی‌ست

اما هنوز پوستِ چشمانش

از تصور ذرات نور می‌سوزد

و گیسوان بیهُده‌اش

نومیدوار از نفوذ نفس‌های عشق می‌لرزد

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

و در  اندوه صدایی جان دادن

که به من می گوید:

دست هایت را

دوست می دارم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

تا بی‌نهایت

تا آنسوی حیات

گسترده بود او

دیدم که در وزیدن دستانش

جسمیت وجودم تحلیل می‌رود

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

زندگی گر هزار باره بوَد،

باردیگر تو… بار دیگر تو…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

دل بسته ام به تو

و من با خیال تو

دل خود شاد میکنم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

ای بهار، ای بهار افسونگر

من سراپا خیال او شده ام

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من چه میدانم

سرانگشتش چه کرد

در میان خرمن گیسوی من؟

آنقَدَر دانم که این آشفتگی

زان سبب

افتاده اندر موی من…!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

چون ابری

از تشنج بارانها

چون آسمانی از نفس

فصلهای گرم تا بی نهایت

تا آن سوی حیات گسترده بود او

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

بعد از تو

هر چه رفت ‌

در انبوهی از جنون و جهالت رفت…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

که زنده های امروزی

چیزی به جز تفالهٔ یک زنده نیستند ؟

گویی که کودکی

در اولین تبسّم خود پیر گشته است

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

و دختری‌ که گونه‌هایش را

با برگ‌ های‌ شمعدانی‌ رنگ می‌ زد ، آه…

اکنون زنی‌ تنهاست…

اکنون زنی‌ تنهاست…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

من عریانم، عریانم، عریانم

مثل سکوت‌های میان کلام‌های محبت

عریانم

و زخم‌های من همه از عشق است

از عشق‌، عشق‌، عشق.

من این جزیره‌ی سرگردان را

از انقلاب اقیانوس

و انفجار کوه گذر داده‌ام

و تکه‌تکه شدن‌، راز آن وجود متحدی بود

که از حقیرترین ذره‌هایش آفتاب به دنیا آمد.

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آسان ‌تر نگاهم کن

من تا عشق بیشتر نخواندم

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

نمی‌ توانستم، دیگر نمی ‌توانستم

صدای پایم از انکار راه برمی ‌خاست

و یأسم

از صبوری روحم وسیعتر شده بود

و آن بهار، و آن وهم سبز رنگ

که بر دریچه گذر داشت،

با دلم می‌گفت

نگاه کن

تو هیچگاه پیش نرفتی

تو فرو رفتی

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

درخت کوچک من

به باد

عاشق بود

به باد بی سامان

کجاست خانه‌ی باد؟

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

شانه های تو

قبله گاه دیدگان پر نیاز من

شانه های تو

مهر سنگی نماز من…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

چرا بیهوده می‌کوشی که بگریزی ز آغوشم

ازین سوزنده‌تر هرگز نخواهی یافت آغوشی

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

و سال دیگر وقتی بهار

با آسمان پشت پنجره هم خوابه میشود

و در تنش فوران می‌کنند

فواره های سبز

ساقه های سبکبار

شکوفه خواهد داد …

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

و گیسوان بیهوده اش

نومیدوار از نفوذ

نفس های عشق

می لرزد…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

و در اندوهِ صدایی جان دادم

که به من می‌گوید:

دستهایت را دوست می‌دارم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

سایهٔ توام به هر کجا روی

سر نهاده‌ام به زیر پای تو

چون تو در جهان نجسته‌ام هنوز

تا که برگزینمش به ‌جای تو

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

آه ای صدای زندانی!

آیا شِکوه ی یاس تو هرگز

از هیچ سوی این شب منفور

نقبی بسوی نور نخواهد زد؟

آه ای صدای زندانی

ای آخرین صدای صداها..!

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

تو برایم ترانه می‌خوانی

سُخنَ‌ت جذبه‌ای نهان دارد

گوئیا خوابم و ترانهٔ تو

از جهانی دگر نشان دارد

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

در دل چگونه یاد تو می‌ میرد

یاد تو یاد عشقِ نخستین است

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

دستانت را دراز کردی

چون جریان‌های بی‌سرانجام

لب‌هایت با سلام بوسه

ویران گشتند روی لب‌هام

یک لحظه تمام آسمان را

در هاله‌ئی از بلور دیدم

خود را و ترا و زندگی را

در دایره‌های نور دیدم…

=========⚝⚝✯✯✯✯✯⚝⚝=========

چون ابری از تشنج باران‌ ها

چون آسمانی از نفس فصل‌های گرم

تا بی‌نهایت

تا آن سوی حیات

گسترده بود او


ممکن است شما دوست داشته باشید
3 نظرات
  1. شیلا می گوید

    خیلی شعر های قشنگ و زیبایی داره این شاعر زن ایرانی ممنون از شما

    1. saeed می گوید

      همینطوره دوست عزیز.

  2. محمد مهدی می گوید

    با سلام. به نظرم میرسد جای این شعر فروغ در این مجموعه خالیست. با احترام به شما و شاعر محترم فروغ یاد آور میشم
    چگونه روح بیابان مرا گرفت ،
    و سحر ماه ز ایمان گله دورم کرد ،
    چگونه ناتمامی قلبم تمام شد ،
    و هیچ نیمه ای این نیمه را تمام نکرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.