اشعار ولادت حضرت عباس | گزیده اشعار کوتاه و طویل زیبا میلاد حضرت عباس

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم مطلبی شامل تعداد زیادی از اشعار ولادت حضرت عباس را خدمت شما کاربران محترم ارائه نماییم.

ممکن است به دلیل ایام اعیاد شعبانیه و میلاد حضرت عباس به به دلایل مختلفی به اشعار ولادت حضرت عباس نیاز داشته باشید.

به همین دلیل مجموعه ای را تعداد زیادی شعر با این موضوع از شعرای مختلف آیینی برای شما جمع آوری کرده ایم.

امیدواریم  که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد … با ما همراه باشید….

اشعار ولادت حضرت عباس | گزیده اشعار کوتاه و طویل زیبا میلاد حضرت عباس

اشعار ولادت حضرت عباس

آن روز که عشق را خدا معنا کرد

عشق آمد ودر دل همه مأوا کرد

با آمدن حسین و عباس خدا

پروندل عشق وعاشقی را واکرد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

برتشنه لبان آب حیات آوردند

برغمزدگان فُلک نجات آوردند

درفصل شکفتن حسین و عباس

گلبانگ سلام و صلوات آوردند

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

ازمقدم تو عشق شکرخند زند

مارا به ولایت تو پیوند زند

ازیمن ولادت تو زیباست اگر

بر ام بنین فاطمه لبخند زند

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

ای عشق زلال، روح دریا عباس!

زیبایی محض، ای دلارا عباس!

الحق که به تو نام قمر می آید

ای ماه ترین عموی دنیا عباس!

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت

تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

کشید قامت او را قیامتی برخاست

برای غارت دل ها سپاه مژگان ساخت

ز اوج شانه او آسمان به خاک افتاد

برای هر سر زلفش دلی پریشان ساخت

میان طاق دو ابروی او گره انداخت

از آن دو تیغ گره خورده باد و طوفان ساخت

خدا برای حماسه دلاوری آورد

برای شیر خدا شیر دیگری آورد

نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد

بهشت در به در کوچه های دنیا شد

برای این که به پای تو بال و پر بزنند

در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد

همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست

نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد

نگاه کن که تمام دلم طلا گردد

که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد

شکوه چشم تو هوش از سر گل ها برد

زلالی آمدنت آبروی دریا برد

بهانه تو به صحرا کشید مجنون را

کشید عکس تو و دودمان لیلا برد

شمایلی ز تو یوسف شبی به خوابش دید

حدیث روی تو گفت و دل از زلیخا برد

قسم به چشمان مست آهوها

که گرد راه تو صبر از تمام صحرا برد

شکافت سینه امواج سهمگین را باز

کسی که نام تو را در کنار دریا برد

قسم به مشک قسم به دلت که بی همتاست

خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

ای درود خدا به ساحت تان

به قد و قامت قیامت تان

ماه هم پیش تان کم آورده

کوه می لرزد از صلابت تان

همه را کشته راه رفتن تان

همه را کشته این نجابت تان

مثل یک روز روشن است آقا

مهربانی شده است عادت تان

ای سرآغاز تان کرامت محض

با خودم فکر می کنم نهایت تان….

راستی یک سئوال ، با خورشید

از کی آغاز شد رفاقت تان ؟!

تو و خورشید عین هم هستید

در بلندای قد و قامت تان

حیف شد چشم تان زدند آقا

شک نداریم در شهامت تان

من از اینجا به بعد معذورم

کاش می شد گذاشت راحت تان

در لهوف آمده تفاوت داشت

با همه نحوه شهادت تان

تو زیارتگهی و آمده اند

اینهمه تیر به زیارت تان

گرد و خاکی بلند شد آنروز

بر سر پرچم و علامت تان

کاش یک مشت آب می خوردی

آب شد آب از خجالت تان

آه …آقا …بلند شو آقا

مادری آمده عیادت تان

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

برای باغبان یاس آفریدند

علی را اشجع الناس آفریدند

وفا و عشق و مردی و شجاعت

یکی کردند و عباس آفریدند

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

در کشور عجم عربی سروری کنی

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی

با عشق تو ارامنه پیوند می خورند

در کار و کسبشان به تو سوگند می خورند

زرتشتیان برای شما تکیه می زنند

سینه برای مشک تو با گریه می زنند

دل دادگان خال تو آزاد مکتبند

با غیرتان ری همه عباس مذهبند

لختی بخند سوره سلمان نزول کن

اهل ری ام مرا به غلامی قبول کن

رخصت بده رکاب بگیرم برایتان

شاید نصیب شد سفر کربلایتان

بالا بلند ای قمر ایل مرتضی

یعسوب دین علقمه تمثیل مرتضی

بعد از شما نواده یل بی سپر علی

مثل تو و حسین و حسن پر جگر علی

دست مرا بگیر نه با دست با پرت

بی دست کربلا نظری جان مادرت

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

عاشق اگر شدم اثر چشم های تو

اصلاً تمام زیر سر چشم های تو

تو سنگ مرده را به نگاهی طلا کنی

این کیمیا گری هنر چشم های تو

تازه رسیده گندم ری را خریده ای

این خصلت بخر ببر چشم های تو

تا اِن یکاد صبح و شب زینب تو هست

بال فرشته ها سپر چشم های تو

این جا مدینه نیست به فکر نقاب باش

مشتی حسود دور و بر چشم های تو

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

با وفا و با جلال و با شکوه و با وقار

همچو حیدر صف شکن هنگام جنگ و کارزار

روی بازوبند سلطان ادب حک گشته است

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

کمان ابرو و زیبا مه جبین است

خداوند ادب روی زمین است

اباالفضل است فخر او همین است

که فرزند امیرالمومنین است

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

در باغ وفــــــــا شکوفه ی یاس شکفت

در وسعت عشق…شور واحساس شکفت

مـــردانــــگی تمـــــام عا لـــــــم….یکجا

در وا ژه ی دلنشــین عبـــــــــاس شکفت

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

سلام بر کاشف کرب بچه های فاطمه…

دلهای عاشق حلقه بر در دارد امشب

باران لطافت مثل کوثر دارد امشب

حیدر میان خانه حیدر دارد امشب

عباس می آید علم بر دارد امشب

مردی به بی همتاییِ دریا می آید

بهر حسین بن علی سقا می آید

وقتی علم در دست این آقا می آید

«کفر تمام نیزه ها بالا می آید»

امشب شب شور و شب ذکر و نماز است

امشب به سوی آسمان ها راه باز است

هر کس که جنس خواهشش جنس نیاز است

بر دامنش دست توسل چاره ساز است

از گوشه ی چشمش غضب می ریزد این مرد

از زلف هایش راه شب می ریزد این مرد

از قد و بالایش ادب می ریزد این مرد

از کنج لب هایش رطب می ریزد این مرد

باید خدا در وصف او قرآن بسازد

یا بلکه تندیسی خود از ایمان بسازد

یک چشمه اش کافیست تا باران بسازد

جای تعجب نیست که سلمان بسازد

او آمد و مهتاب را بی آبرو کرد

ماه رخش را آسمان ها آرزو کرد

در عرش باید نام او را جستجو کرد

باید برای مسح نام او وضو کرد

این مرد یعنی صورت اخلاص ارباب

این مرد یعنی شاخه های یاس ارباب

این مرد یعنی جلوه ی احساس ارباب

این مرد یعنی حضرت عباس ارباب

تکیه زده دنیا به دستان ابالفضل

جان علی بسته است بر جان ابالفضل

نان خورده عمری نوکر از خان ابالفضل

بیچاره ام، دستم به دامان ابالفضل

تو کاشف الکربی، همیشه بی نظیری

بر خانه ات رو کرده امشب را فقیری

وقتی پس از ارباب تو نعم الامیری

امکان ندارد دست نوکر را نگیری

خیلی ضریح با صفایت دیدنی بود

آن گنبد و گلدسته هایت دیدنی بود

خیلی خدایی کربلایت دیدنی بود

آن روز را هم که … وفایت دیدنی بود

آن روز با مشک و علم… آبی نخوردی

شد سینه ات لبریز غم… آبی نخوردب

حتی میان آب هم… آبی نخوردی

تا دست هایت شد قلم… آبی نخوردی

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

خندیدی و لطافت باران درست شد

یک گوشه از طراوت ایمان درست شد

سلمان در این مقایسه بی آبرو شده است

پلکی زدی و حضرت سلمان درست شد

صد ارمنی شده است مسلمان لطف تو

با عشق تو هزار مسلمان درست شد

تا چشم روزگار ببیند قیامتت

حیدر شدی، برای تو میدان درست شد

این شیوه ی نبرد، همان شیوه ی علی است

از باد رقص تیغ تو طوفان درست شد

باب الحوائجی و برای فقیرها

با دست های تو چِقَدَر نان درست شد

یا کاشف الکروب، ابالفضل مرتضی

خورشید بی غروب، ابالفضل مرتضی

ای بنده ی خدا علمت تا ابد بلند

امید خیمه ها علمت تا ابد بلند

دستم گرفتی از سر لطفت رها مکن

بی دست کربلا علمت تا ابد بلند

لبخند های تو سبب خنده ی حسین

به به از صدا … علمت تا ابد بلند

خون علی و فاطمه۱ جاریست در رگت

ای شیر مرتضی علمت تا ابد بلند

بی اذن شاه تشنه نخوردی تو آب را

سقای با وفا علمت تا ابد بلند

از او جدا نمی شوی حتی اگر شود

دستت ز تن جدا، علمت تا ابد بلند

یا کاشف الکروب، ابالفضل مرتضی

خورشید بی غروب، ابالفضل مرتضی

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

عشق تکرار آدم و حواست

سیب ممنوعه بهشت خداست

عشق یک واژه جدیدی نیست

سرنوشت قدیمی دنیاست

مثل یک ماه اول ماه است

گاه پیدا و گاه نا پیداست

نسل ما نسل عاشق اند اصلاً

عاشقی شغل خانواده ماست

عشق مشق شب بزرگان است

مثل سجاده ای که رو به خداست

مشق این روزگار اباالفضل است

صد و سی و سه بار اباالفضل است

آسمان جلوه ای اگر دارد

از نماز شب قمر دارد

شب میلاد تو همه دیدند

نخل ام البنین ثمر دارد

آمدی و حسین قادر نیست

از نگاه تو چشم بر دارد

کوری چشم ابتران حسود

چقدر فاطمه پسر دارد

ای رشید علی نظر نخوری

شهر چشمان خیره سر دارد

باب حاجات ، کعبه ی خیرات

بر تو و قد و قامتت صلوات

ای نسیم پر از بهار علی

ماه در گردش مدار علی

چقدر مشکل است تشخیصت

تا که تو می رسی کنار علی

با تو یک رنگ دیگری دارد

شجره نامه ی تبار علی

دومین حیدر ابوطالب

صاحب غیرت و وقار علی

به شما میرسد ذخیره ی طف

همه ی ارث ذوالفقار علی

ای علمدار و سر پناه حسین

حضرت حمزه ی سپاه حسین

خشکسال قدیم دنیا من

جستجوهای پشت دریا من

تو بر این خاکها بکش دستی

اگر این خاک زر نشد با من

سر سال است مرد مسکینم

مکش از دست خالیم دامن

چقدر فاصله است ای دریا

از مقام ظهور تو تا من

تو بزرگ قبیله ی آبی

تو غدیری ، فراتی اما من

خشکسالم ، کویر بی آبم

روزگاری است تشنه میخوابم

کمرت جایگاه شمشیر است

لب تو جایگاه تکبیر است

سر ما را بزن همین امروز

صبح فردا برای ما دیر است

هیچ کس رو به روت نیست مگر

آن کسی که ز جان خود سیر است

سیزده ساله حیدری کردی

پسر شیر بیشه هم شیر است

گیرم افتاده است روی زمین

دست تو باز هم علمگیر است

پسر شاه لافتی عباس

ای جوانی مرتضی عباس

از نگاه کبوتری وارم

به مقام تو غبطه میبارم

سر من را اگر بگیری باز

به دو ابروی تو بدهکارم

ارمنی هم اگر حساب کنی

دست از تو بر نمی دارم

بده آن مشک پاره ی خود را

تا برای خودم نگهدارم

بی سبب نیست گریه ی چشمم

حسرت صبح علقمه دارم

با تمامی شور و احساسم

آرزومند کف العباسم

زلف ما را ز مشک وا نکیند

لب ما را از آن جدا نکنید

پای ما را به جان خالی مشک

در حریم فرات وا نکنید

دست بر زیرتان نمی آرد

آبها این همه دعا نکنید

تیرها روی این تن زخمی

خودتان را به زور جا نکنید

تازه طفل رباب خوابیده

جان آقا سر و صدا نکنید

تا که از مشک پاره آب چکید

رنگ از چهره ی رباب پرید

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

دریای عشق همدم ساحل نمی شود

بی نُقل یار گرمی محفل نمی شود

بیدل شدن طریقه ی عشاق کربلاست

هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود

ای ساقی حسین سرم زیر پای توست

هر که تو را شناخت که عاقل نمی شود

از کودکی به پای امامت نشسته ای

بی خود کسی خدای فضائل نمی شود

ساقی خانواده علمدار بی نظیر

کرب و بلا بدون تو کامل نمی شود

بعد از تو انعکاس حسین بن فاطمه

دیگر کسی حسین شمایل نمی شود

روز ازل که نام تو را جار می زدند

نقش مرا به نام علمدار می زدند

داری دل ترک زده را بند می زنی

با زلف ماه فاطمه پیوند می زنی

بالا بلند عشق،تو با خاک پای خود

طعنه به ارتفاع دماوند می زنی

پیشانی تو قبله ی خورشید می شود

وقتی به نام فاطمه سربند می زنی

وقتی میان ابروی خود می زنی گره

آتش به آسمان خداوند می زنی

معلوم می شود غضبت برطرف شده

با دیدن رقیه که لبخند می زنی

خود را به آب و آتش صحرای کربلا

تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی

مثل همیشه در دل صحرا الم بزن

حس غرور زینب کبری الم بزن

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت

تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

کشید قامت او را قیامتی برخاست

برای غارت دل ها سپاه مژگان ساخت

ز اوج شانه او آسمان به خاک افتاد

برای هر سر زلفش دلی پریشان ساخت

میان طاق دو ابروی او گره انداخت

از آن دو تیغ گره خورده باد و طوفان ساخت

خدا برای حماسه دلاوری آورد

برای شیر خدا شیر دیگری آورد

نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد

بهشت در به در کوچه های دنیا شد

برای این که به پای تو بال و پر بزنند

در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد

همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست

نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد

نگاه کن که تمام دلم طلا گردد

که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد

شکوه چشم تو هوش از سر گل ها برد

زلالی آمدنت آبروی دریا برد

بهانه تو به صحرا کشید مجنون را

کشید عکس تو و دودمان لیلا برد

شمایلی ز تو یوسف شبی به خوابش دید

حدیث روی تو گفت و دل از زلیخا برد

قسم به چشمان مست آهوها

که گرد راه تو صبر از تمام صحرا برد

شکافت سینه امواج سهمگین را باز

کسی که نام تو را در کنار دریا برد

قسم به مشک قسم به دلت که بی همتاست

خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

دیدن صورت ماه تو چه دیدن دارد
ناز تو حضرت عباس!کشیدن دارد

من فقط تشنه ی یک جرعه نگاهت هستم
ناز عباسی دلدار خریدن دارد

هر شب انگار به دل بال و پری می بخشی
که بسوی تو چنین شوق پریدن دارد

یوسف ام بنین!ماه شب چاردهم!
وصف زیبایی ات انگشت بریدن دارد

عشق تو ریشه دوانده ست به اعماق دلم
قلب من با تو فقط حال تپیدن دارد

قسمتم نیست اگر یک سفر کرب و بلا
تو بگو:”نه” که همین نیز شنیدن دارد

مثل دیوانه ی عاشق که به معشوق رسد
کربلا…بین دو گنبد…چه دویدن دارد!

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

تو که هستی که شده ارض و سما حیرانت

گره ای نیست که بازش نکند دستانت

همه ی قافیه ها منتظر طغیانند

تا که یک واژه شوند از غزل چشمانت

ثمر عاشقی حیدر و زهرا هستی

تو دل انگیز ترین واژه ی دنیا هستی

ای کلید همه درهای به رویم بسته

هیچ خوفی به دلم ره ندهم تا هستی

با تو در سینه ی مجنون هوس لیلی نیست

تا سر کوی تو باشد به جنان میلی نیست

همه ی قصه همین است که در مکتب خون

نیست عاشق به خدا هر که ابالفضلی نیست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

قمر در آسمان کامل قشنگ است
دو چشم خسته ی سائل قشنگ است

شنیدم پهلوانی گفت الحق
علم دست ابو فاضل قشنگ است

زبانت با عمل ممزوج اما
دلت وقتی که شد قابل قشنگ است

بدان غفلت تمامش بی ولاییست
به راه آوردن غافل قشنگ است

مریضت را به هر جایی نبرچون
شفا بی زحمت و عاجل قشنگ است

اگر آقای عالم بوتراب است
دلیل خلق ما از گل قشنگ است

علی یعنی سرانجام سعادت
قیامت در قیامت در قیامت

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته

از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه

این کمان آرشی را از عجم برداشته

این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست

در حسینیه کسی انگار دم برداشته

من که باور می کنم این طفل وقت بازیش

ماه را از آسمان ها دست کم برداشته

من که باور می کنم این طفل از روز نخست

گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته

پرده های اشک در چشمان بی تاب علی

پرده ها از راز دستان قلم برداشته

دست از قنداق وا می کرده یعنی یا حسین

از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته

تا حسین بن علی برداشته قنداقه اش

نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته

از همین امشب به یاد سوز لب های حسین

مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته

تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته

از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته

این یل بی دست وقت نوکری در کربلا

دست بر سینه شدن را از حرم برداشته

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

همه حیثیت عالم و آدم با توست

در فرات نفسم گام بزن دم با توست

من از این جزر و مد سینه زنانت فهمیدم

ماه من شورش شبهای محرم با توست

دشمن از ترس تو مژه بر هم نزند

غضب آلوده ای و خشم خدا هم با توست

با حضورت حرم آل علی آرام است

تا زمانی که در این معرکه پرچم با توست

علقمه زیر شتاب نفست میسوزد

وعده ای داده ای و چشمه زمزم با توست

خرد شد ریخت به پایت همه هست حسین

قد بر افراشتن این کمر خم با توست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

اصلاً تو آفریده شدی محض دلبری

های حرمله خشکیده می شود

بالا بلند قد تو قامت قیامت و

شایسته شنیدن الله اکبری

تو یک طرف و هر چه سپاه است یک طرف

در یک کلام این که ابالفضل حیدری

اوج غرور دشمنتان در غلاف شد

تا دست سوی قبضه شمشیر می بری

قصد نبرد با صف دشمن نداشتی

تا مثل آب خوردن از آنها سر آوری

ابرو گره نزن که زمین لرزه می شود

در زیر پات، روی هم افتند لشگری

چشمت، خودش سپاه تنومند زینب است

روز سپاه کفر ز ترس شما شب است

تازه کنار علقمه فهمیده می شود

این برق چشم ها چه قدر دیده می شود

زیرآب چشم های قشنگ تو را زدند

از بس شبیه تیغ درخشیده می شود

آتشفشان غیرت سنگین چشم تو

با تیرهای حرمله خشکیده می شود

حالا چقدر فاصله دار است پیکرت

با کمترین تکان تو پاشیده می شود

مثل کلاه و پرچم و دستار سبزتان

خلخال کودکان همه دزدیده می شود

اینک سه روز رفته و باقیِ پیکرت

ما بین قبر کوچک تان چیده می شود

شرمنده ام اگر به دلت غم گذاشتم

با واژه ها برای شما کم گذاشتم

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت

تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت

کشید قامت او را قیامتی برخاست

برای غارت دل ها سپاه مژگان ساخت

ز اوج شانه او آسمان به خاک افتاد

برای هر سر زلفش دلی پریشان ساخت

میان طاق دو ابروی او گره انداخت

از آن دو تیغ گره خورده باد و طوفان ساخت

خدا برای حماسه دلاوری آورد

برای شیر خدا شیر دیگری آورد

نسیمی از تو وزید و زمین شکوفا شد

بهشت در به در کوچه های دنیا شد

برای این که به پای تو بال و پر بزنند

در ازدحام ملائک دوباره دعوا شد

همان شبی که رسیدی مدینه یادش هست

نگاه کردی و عالم پر از مسیحا شد

نگاه کن که تمام دلم طلا گردد

که گر اشاره کنی خاک کیمیا گردد

شکوه چشم تو هوش از سر گل ها برد

زلالی آمدنت آبروی دریا برد

بهانه تو به صحرا کشید مجنون را

کشید عکس تو و دودمان لیلا برد

شمایلی ز تو یوسف شبی به خوابش دید

حدیث روی تو گفت و دل از زلیخا برد

قسم به چشمان مست آهوها

که گرد راه تو صبر از تمام صحرا برد

شکافت سینه امواج سهمگین را باز

کسی که نام تو را در کنار دریا برد

قسم به مشک قسم به دلت که بی همتاست

خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

باد از جانب صحرا خبری آورده

آسمان قید نزولش خدمه باران است

ابرهامان همه در معرض  اشک شوق اند

و زمین چشم به راه قدم باران است

بر روی خاک پر و بال ملائک پهن است

از مسیر گذر اُمِّ بنین آمده اند

همه دور سر این ماه پسر می گردند

دست بوس پسر اُمِّ بنین آمده اند

در توان چه کسی هست که با آمدنش

خلق را وجه ی او سر به سجود آورده

فاطمه بـنت اسد اُمِّ اسد گردیده

کودکی های علی را به وجود آورده

خانه با آمدنش رونق بسیار گرفت

باغ را عطر گل یاس بهاری کرده

سالها  منتظر آمدنش زینب بود

روی او فاطمه سرمایه گذاری کرده

نه فقط شیعه به او باب حوائج گوید

از دخیل نگهش گـَبر  مسلمان  گردد

دست او پنجره فولاد همه ادیان است

او اشاره کند ایران همه سلمان گردد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

دو تا بازو به دنیا آمده نامش اباالفضل است

دوتا ابرو که وقت رزم پیغامش اباالفضل است

به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر

اگر وامی گرفته ضامن وامش اباالفضل است

همان که خَلقَن و خُلقَن شده مانند پیغمبر

علیِ اکبری که نسخه ی خامش اباالفضل است

علی در ضربه های مستقیمش چون حسین است و

علی در ضربه های نا به هنگامش اباالفضل است

حسین بن علی خاصیت خاصش علی اصغر

حسین بن علی خاصیت عامش اباالفضل است

اباالفضل است معنای ابوالقِربَه به وقت صلح

و عباس است شیر آن شیر که رامش اباالفضل است

فرات این فالگیر کهنه چون بر عکس شد در خود

خودش هم دیده که عکس تَه جامش اباالفضل است

شبیه تو شبیه او میان مردمان من هم

کسی را می شناسم کُل اسلامش اباالفضل است

اگر کوهی به دریا تکیه دارد در دل شیعه است

که زینب نیز اقیانوس آرامش اباالفضل است

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

این دشت ندیده است بهارانی از این دست

بر سینه خود نم نم بارانی از این دست

از کوه بپرسید چه آمد به سر ماه

در ساحل امواج خروشانی از این دست

بر پهنه این خاک عطشناک وزیده است

ناگفته نماند که چه طوفانی از این دست

با تیر تو را بدرقه کردند که باشد

بر سفره چشمان تو مهمانی از این دست

بین الحرمینی شد و در عرش درخشید

هر جا که کشیدند خیابانی از این دست

تاریخ نگاران همه گشتند و ندیدند

بر صفحه تاریخ شهیدانی از این دست

از موی پریشان تو الهام گرفتیم

یک عمر در اشعار پریشانی از این دست

وقتی که سلاطین جهان تشنه اینند

تا دست بگیرند به دامانی از این دست

ما بین دو دست تو چرا فاصله افتاد

این قصه چرا داشته پایانی از این دست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

مثل گل خوش آمدی، آقا صفا آورده­ای

خود، گلی؛ گل با خودت دیگر چرا آورده­ای؟

ماجرای دست­هایت ماجرایی آشناست

باز هم ما را به یاد کربلا آورده­ای

تا علی گردد علی، یک رکعت از او مانده بود

لطف کردی آمدی آن را به جا آورده­ای

قطره اشک علی بودی که در چاهی چکید

هان! وگرنه مشک خالی از کجا آورده­ای؟

ای تمام عشق بین چشم تا پیشانی­ات!

آمدی، خوش آمدی، آقا وفا آورده­ای!

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

تو آمدی برسی به مقام سرداری

که خون سرخ خدا با شما شود یاری

تو آمدی که به اذن خدا به دست تو

خدا گره بگشاید زکار بسیاری

تو آمدی که به اذن خدا کرم بکنی

بشر رها شود از بند هر گرفتاری

تو آمدی که بشر از شما بیاموزد

برادری و ادب ورزی و وفاداری

شما که اید که یعقوب در تمام عمر

ندیده است شما را به هیچ بازاری

شباهتی است میان تو و پدر آقا

که یک دم از دو دم ذوالفقار کراری

بدون بودن تو این جهان کسی کم داشت

تو آمدی که به معنا رسد علمداری

ستاره ها همه انگشت در دهان گفتند

که ماه روی زمین پانهاده انگاری

فرات قطره ای از آب مشک تو بوده است

و علقمه که به عشق شما شده جاری

خدا رسانده تو را به مقام سرداری

که خون سرخ خدا را شما کنی یاری

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

دلت گرفته، چرا حال تو خراب شده‌ست

عزیز! چشم قشنگت چرا پر آب شده‌ست

مگر که کودک من عیب و علتی دارد؟

جواب داری، اما دلت کباب شده‌ست

مگر که کودک من…؟ بغض‌تان شکست چرا

صدای هق هقت آقا مرا جواب شده‌ست

آهای دست عزیزی که اول عشقی

برای توست دلش غرق التهاب شده‌ست

آهای چشم قشنگی که تازه می‌خندی

خودت بگو که چرا در من انقلاب شده‌ست

سکوت می‌شکند، پرده‌ها می‌افتد، وای

فضای خانه پر از بانگ «آب…آب» شده‌ست

و مشک خونی عباس اولین چیزی‌ست

که در نگاه غریبانه تو قاب شده‌ست

عمود، تیر، عطش، مشک، خیمه‌ها، عباس

جواب گریه تو این همه کتاب شده‌ست

و مادری که چنین عاشقانه می‌خندد

از این جواب دل‌انگیز تو مجاب شده‌ست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

تو آمدی برسی به مقام سرداری
که خون سرخ خدا با شما شود یاری
تو آمدی که به اذن خدا به دست تو
خدا گره بگشاید زکار بسیاری
تو آمدی که به اذن خدا کرم بکنی
بشر رها شود از بند هر گرفتاری
تو آمدی که بشر از شما بیاموزد
برادری و ادب ورزی و وفاداری
شما که اید که یعقوب در تمام عمر
ندیده است شما را به هیچ بازاری
شباهتی است میان تو و پدر آقا
که یک دم از دو دم ذوالفقار کراری
بدون بودن تو این جهان کسی کم داشت
تو آمدی که به معنا رسد علمداری
ستاره ها همه انگشت در دهان گفتند
که ماه روی زمین پانهاده انگاری
فرات قطره ای از آب مشک تو بوده است
و علقمه که به عشق شما شده جاری
خدا رسانده تو را به مقام سرداری
که خون سرخ خدا را شما کنی یاری

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

چشــم هایش جلوه ی روزِ قیامت داشته
تا خدا هم رفته از بس قدّ و قامت داشته
آمـده یــک روز بعد از روزِ مــیلادِ حسیــن
ماه بر خورشیدِ خود خیلی ارادت داشــته

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

شب میلادِ تو، میلاد به هم می ریزد
این جهان علی آباد به هم می ریزد
خیره بر بازویِ شاگردِ خودش با بوسه
اشک می ریزد استاد، به هم می ریزد
شب قبل از تو حسینِ تو، شب بعد از تو
سرِ بازوی تو سجاد، به هم می ریزد
چه نیازی ست بپوشید زره و جنگ کنی
به تماشای تو صیاد به هم می ریزد
مثل این رود که از دست تو موجی شده است
کار هر کس به تو افتاد، به هم می ریزد
چون که بُرقَع بگشاید، دلِ آب، آب شود
زلف آشفته کند، باد به هم می ریزد
سین، که شد حرف نهایی حروف عباس
از حسودیش به سین، صاد به هم می ریزد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

مژده ای حزب خدا یار حسین آمد
سید و سالار انصار حسین آمد
عید میلاد علمدار حسین آمد
صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمد
ای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس
نور باران خانه حیدر شده امشب
فاطمه ام البنین مادر شده امشب
غرق شادی ساقی کوثر شده امشب
فخر عرب آمد، روح ادب آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
درد بی درمان عالم را دوا آمد
قهرمان سقای دشت نی نوا آمد
بر حسین فرمانده کل قوا آمد
آرام جان آمد جان، جهان آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی
باشدش از کودکی بر عالم آقایی
می کند فردا علمداری و سقایی
ماه حرم آمد، بحر کرم آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
یا امیرالمؤمنین نازم به احساست
گشته عالم زنده از بوی گل یاست
بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست
باب المراد آمد، روح جهاد آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای گل ام البنین دستم به دامانت
جان من جان همه عالم به قربانت
تو کریمی و منم محتاج احسانت
دل منجلی آمد، نجل علی آمد
فرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای تمام انبیا زوّار قبر تو
باغ قرآن تشنه باران ابر تو
جان فدای مکتب ایثار و صبر تو
حق جلوه گر آمد نوری دگر آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده است
پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است
نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده است
جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده است
مادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده است
مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده است
آمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده است
مادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده است
آمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده است
روز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است
کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

قطره ای اشک بهنگام سحر میریزم
واژه ها را همه در پای قمر میریزم
چه کسی واژه به تقدیس صنوبر دارد
غزلی پیشکش این دو برادر دارد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

گوهر حیدر، گوهر آورده است
جلوه ی قرص قمر آورده است
روی دو دستش پسر آورده است
ام بنین شیر نر آورده است

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

شب عشق است و از بالا گلی روی زمین آمد
رکاب عشق را آذین نمودند و نگین آمد
فقط حیدر امیرالمؤمنین باشد ولی امشب
علی رخساره ای بر دامن ام البنین آمد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

پرداخت جوهر قلم عاشقان به تو
وابسته است طبع همه شاعران به تو
عرض نیاز میکند اى ماه شب به شب
دست توسل همه آسمان به تو

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

قطره ام با رود تا آغوش دریا می‌روم
ذرِّه‌ام تا دامن خورشید بالا می‌روم
تشنه‌ام تا التماس مشک سقا می‌روم
باز تا می‌خانه مستان مولا می‌روم

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

شبیه حیدر کرار دریا دل ابوفاضل
که با هر ضرب تیغش فتح شد حاصل ابوفاضل
کسی که خنده‌اش آئینه‌ی آیات رحمت بود
و با خشمش عذابی سخت شد نازل، ابوفاضل

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

از دو ابروی تو کردند دو محراب ، درست
ساحل امن نگاهت شده با آب، درست
حجر الاسود من خال سیاه لب توست
میکند صورت تو صورت مهتاب، درست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

دلم شیدایی خال ابا الفضل
بسان سایه دنبال ابا الفضل
یقین دارم که مهدی خواهد آمد
اگر سالی شود سال ابا الفضل

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

هر گل خوشبو که گل یاس نیست
هر چه تلألو کند الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی
هیچ یکی حضرت عبـاس نیست

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

گلی از گلشن احساس آمد
عزیز و جان خیر الناس آمد
به دنیا از کرامات خداوند
گل ام البنین عباس آمد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

نوری ز سوی حی مبین می آید
جانان امیر مؤمنین می آید
شادند محبان ولایت زیرا
عباس گل ام بنین می آید

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

بر خسته دلان عطر گل یاس آمد
یک شاخه گلی ز باغ احساس آمد
ای شیعه نما شادی و خوش باش امشب
بر یاری دین حضرت عباس آمد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

ای روح وفا و بردباری عباس
سرمطلع شعر پایداری عباس
در راه حسین ز هستی ات بگذشتی
ای اصل گذشت و جان نثاری عباس

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

ماهی ز سپهر دین حق پیدا شد
از یمن قدومش همه جا غوغا شد
عباس گل ام بنین آمده است
جشنی به مدینه بهر او برپا شد

✰✰✰┈┈┈┈┈✰✰✰

ز طفلی عاشق کرب و بلایم
به درگاهت ابوفاضل گدایم
گه میلاد تو باب الحوائج
نما از مرحمت مولا دعایم

مطالب مرتبط :

متن ولادت حضرت عباس | تعداد کثیری متن ویژه تولد حضرت عباس و روز جانباز
عکس روز جانباز | ۵۵ عکس نوشته «روز جانباز مبارک» برای پروفایل
دوبیتی حضرت عباس | گلچین تعداد فراونی رباعی و دوبیتی حضرت عباس (ع)
اشعار ولادت حضرت عباس | گزیده اشعار کوتاه و طویل زیبا میلاد حضرت عباس
متن ادبی در مورد حضرت عباس به مناسب ولادت این بزرگ مرد جهان تشیع
عکس تولد حضرت عباس | ۷۲ عکس میلاد حضرت ابوالفضل برای پروفایل

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.