متن شب تاسوعا | گلچین بهترین اشعار و متن برای تسلیت شب تاسوعا رسمی و ادبی
در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد زیادی متن شب تاسوعا را برای عرض تسلیت درج نماییم
با توجه به فرا رسیدن ایام تاسوعا ممکن است قصد داشته باشید که به شخصی این روز را تسلیت عرض کنید
یا اینکه به همین مناسبت مطلبی را به عنوان استوری و وضعیت یا پست در فضای مجازی درج نمایید
لذا به یک متن شب تاسوعا یا سک شعر با این موضوع نیاز دارید که ما در این مجموعه برای شما جمع آوری کرده ایم
امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد
در ادامه با ما همراه باشید
متن شب تاسوعا | گلچین بهترین اشعار و متن برای تسلیت شب تاسوعا رسمی و ادبی
می برم نزدیک لب آب و پشیمان گشته ام
یاد لب های تو را کردم پریشان گشته ام
تیر باران تا کنار خیمه ات خواهم رسید
تا ببینی در هوای دوست، باران گشته ام
می توانم بیش از اینها عاشقت باشم، حسین!
قبله ام بودی اگر دور بیابان گشته ام
زخم هایم شعله شمع تو بادا، یا حسین!
خوب در شام غریبانت چراغان گشته ام
دست های خالی ام قابل ندارد؛ مال تو
حج من پایان رسید و عید قربان گشته ام
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
اباالفضل از دو عالم دست برداشت
از این دنیای پر غم دست برداشت
چنان گردید گرم عشق بازی
که از دستان خود هم دست برداشت
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
کاش می گشتم فدای دست تو
تا نمی دیدم عزای دست تو
خیمه های ظهر عاشورا، هنوز
تکیه دارد بر عصای دست تو
از درخت سبز باغ مصطفی
تا فتاده شاخه های دست تو
اشک می ریزد ز چشم اهل دل
در عزای غم فزای دست تو
یک چمن گل های سرخ نینوا
سبز می گردد به پای دست تو
در شگفتم از تو ای دست خدا
چیست آیا خون بهای دست تو
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
آغاز عطشناک نهضت حسینی است
و خط سرخ عاشورا با واژه های تاسوعا به حقیقت پیوست . . .
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
از علقمه آمدی بگو یاس کجاست
گلواژه عشق و شور و احساس کجاست
دستت به کمر گرفته ای لب بگشا
بابا تو بگو! عمویم عباس کجاست؟
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
بسیار گریست تا کی بی تاب شد آب
خون ریخت ز دیدگان خوناب شد آب
از شدت تشنه کامی ات ای سقّا
آن روز ز شرم روی تو آب شد آب . . .
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
نهمین روز محرّم الحرام، تاسوعای حسینی
روز یقین و وفاداری، بر شیعیان جهان تسلیت باد . . .
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده :
آب ، آتش ، خاک ، هوا …
آبی که از تو دریغ کردند
آتشی که در خیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجده گاه و طبیب دردها
و هوایی که عمری ست افتاده در دل ها
ترکیب این چهار عنصر می شود کـــــــــــــــربلا
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
هدر نرفت ز پرتاب چله ها تیری
ز بس که قامتِ رعنا و قد بالا داشت
به وقت نزولش همه نگاه شدند
رشید بود؛ زمین خوردنش تماشا داشت…
تاسوعای حسینی تسلیت باد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
می دانم بابا دو بخش است؛ بخشی در صحرا و بخشی بر نیزه
اما اینکه عمو چند بخش است را فقط بابا می داند…
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ابروی ترک خورده عباس خدایا!
شق القمر از لشکر ابلیس بعید است!
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
سر قبرم گر بخوانند دمی روضه ی شام
سر خود با لبه ی سنگ لحد می شکنم…
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
یاد آور لحظه های دردند عمو
شبهای اسیری ام، چه سردند عمو
دیشب سر نی، فقط سرت را دیدم
آغوش تو را چه کار کردند عمو؟
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
تیر دشمن روی قلبت جمله ای بنوشته است
ساقی لب تشنگانی لیک خود لبت تشنه ای
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
برادری به تعداد نیست! به وفاداری است.
یوسف یازده برادر داشت و حسین تنها عباس را …
تاسوعای حسینی تسلیت باد.
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دلم از غربت و ماتم کباب است
دلِ من تا ابد خانه خراب است
به روی قلب غم این را نوشته
غم مرگ برادر بی حساب است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
خدا تنها پناهم را گرفتند
امیدم، تکیه گاهم را گرفتند
کنارِ علقمه با گرزِ سنگین
علمدارِ سپاهم را گرفتند
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
رفتی و حاصلِ من اشکِ بصر می گردد
عمر من از غم دوری تو سر می گردد
قد و بالای تو افتاده زمین در پیشم
لبت از اشک من ای تشنه چه تر می گردد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
صدای یارِ بی همتا می آید
صدای ناله ی سقا می آید
ز جا برخیز عباسم برادر
که دارم مادرم زهرا می آید
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای که از خون سرت پلکِ دو دیده بسته ای
برِ سجاده ی خون پیشِ دلم نشسته ای
زدی آتش به دلِ بی کسِ من، دل خوشی ام
رفتی و با غم خود پشت مرا شکسته ای
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
کنارِعلقمه غوغا به پا شد
حرم یک مرتبه ماتم سرا شد
حسین آمد ولی سقا نیامد
گمان عباس ما حاجت روا شد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
کجا رفتی تو ای یارِ دلیرم
شده روزم سیه بی تو امیرم
ببین اینک چگونه از غمِ تو
کنارِ علقمه منزل بگیرم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
تو بودی مونس و روح و روانم
تو بودی در حرم تاب و توانم
تو که بودی خریدارِ غمِ من
گمانم بعدِ تو زنده نمانم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ز جا برخیز ای تنها پناهم
نگاهی کن به اشک و سوز و آهم
ببین بی تو دگر یاری ندارم
تو رفتی از برم ای قرصِ ماهم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
چرا افتاده ای ای سرو خسته
چرا خون بر دو چشمانت نشسته
دو چشمت وا کن و بنما نظاره
به دیدن آمده پهلو شکسته
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
تو سقایی ولی با مشکِ پاره
ندارد دیده ات تابِ نظاره
گرفته دشمن از من یارِ من را
شده شب های قلبم بی ستاره
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
کیست این سینه سپر همچو حیدر با وقار
می کند با غرشش دشمن از هر سو فرار
هر زمان با یک رجز با تمامِ قوّتش
در حرم آرامشی می نماید برقرار
با دو چشمانِ ترش لحظه لحظه می زند
بوسه ای بر مشکِ آبِ با فغان و با فکار
کیست این شیرِ غَدَر، پاسبان خیمه ها
بر شهنشاهِ غریب، اوست تنها غمگسار
کیست او زینب دلش هر کجا دنبال اوست
چشم زینب بهرِ او، می شود ابرِ بهار
او که باشد این چنین سوی میدان می رود
لرزه افتد بر دلِ دشمنانِ نابکار
رفته تا آب آورد بهرِ طفلانِ عطش
گر نیاید جان دهد این حرم از انتظار
شاهِ مردی و ادب، عشق و ایمان و وفا
نامش عباسِ علی، کربلا را تکسوار
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
به چشمِ من تیر نزنید حالا که قلبم غمینه
مادرِ من داره می آد می خوام که چشمام ببینه
دستِ من و جدا نکن تا واسه مادر بمیرم
زیر بغل های اون و می خوام با دستام بگیرم
مشک من و پاره نکن نذار که سختی بِچِشم
من از دو چشمِ اصغرِ تشنه خجالت بِکِشم
به فرق من ضربه نزن حالا که نقشِ زمینم
بذار ز لب های حسین بوسه ی آخر بچینم
نیزه نزن تو سینه ام حالا که دل پریشونم
بعد یه عمر وفای خود مدیون زینب بمونم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
چه می شد ای خدا مشکم مرا حاجت روا می کرد
به حق هر دو دستانم همه دردم دوا می کرد
به یاد اصغر نالان که عطشان و پریشان است
کمی از آبِ باقی را برای او سوا می کرد
خدایا عاقبت دیدی شدم شرمنده ی اصغر
چه می شد این فراتِ غم مرا در خود فنا می کرد
ز روی کودکان او خجالت می کشم یا ربّ
چه می شد ناله ی زینب دلِ من را رها می کرد
کنار علقمه آید نوای شیون و زاری
شنیدم مادرم زهرا مرا هر دم صدا می کرد
توانِ دیدنِ رویِ رقیه کرده مجنونم
چه می شد دشمنم اکنون سر من را جدا می کرد
به ذکرِ نام مولایم خیالم طفل شش ماهه
دلم هر لحظه با شورِ دل زینب صفا می کرد
نوای یاری عشقم حسین تشنه ی زهرا
قسم بر هر دو چشمانم ز دل صد عقده وا می کرد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
من که ادب تشنه ی یک غمزه ی ابروی منه
از اوّل عمر همه جا اسمِ وفا روی منه
می رم برات آب بیارم گریه نکن اصغرِ من
این قده بی تابی نکن طفلک مه پیکرِ من
آبِ فرات مهربونه قدرِ لبات و می دونه
صورتِ ماهت از عطش مثلِ گلهای خندونه
داداش حسین بذار برم مشکم و پر آب بکنم
بیارم و اصغر تو تا کمی سیراب بکنم
داداش حسین نگو نرو آخه به من سقا می گن
اگه حرم آب نداره مردم به من چها می گن
ناله ی اصغرت می آد لحظه ی مردنِ منه
ببین صدای العطش آتیش به جونم می زنه
اگه نَرَم آب بیارم شرمنده ی رباب می شم
از خجالت پیش همه بدون که من هم آب می شم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
سقا نظر کن تشنه ام طاقت ندارم
طفلِ صغیرم بر عطش عادت ندارم
آبی بیاور سینه ام آرام گیرد
خشکیده لب هایم ز مشکت کام گیرد
رفتی عمو باشد خدا پشت و پناهت
چشمان اهل این حرم مانده به راهت
ما منتظر بر درگه خیمه بمانیم
انجام وعده از عمو را جمله دانیم
اما پدر آمد عموی ما نیامد
یاربّ چرا آرامشِ دلها نیامد
بابا کمر بگرفته از داغ جدایی
گوید برادر جان ابالفضلم کجایی؟
دانم عمویم کشته ی این خاک گردید
روحش روانه در دلِ افلاک گردید
آید عمویم من دگر حرفی نگوییم
من جز عمو در این حرم چیزی نجویم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
این فرات بی وفا خود تشنه ی جانِ من است
مشکِ پاره مرحمِ طفلان عطشانِ من است
من کنارِ علقمه مادر نشسته در برم
هدیه ی دیدارِ مادر اشکِ چشمانِ من است
جان دهم آهسته آهسته کنارِ علقمه
مادرِ پهلو شکسته چونکه مهمانِ من است
چو.ن برادر آمده اکنون کنارِ پیکرم
هر دو دستش خون شده از خونِ دستانِ من است
منکه با صورت زمین خوردم ز روی مَرکبم
این چنین جان دادنم از لطفِ یزدانِ من است
گر ببیند زینبم این جسمِ صد چاکِ مرا
تا ابد ناله کنان پیوسته گریانِ من است
از سکینه من خجالت می کشد یاربّ مدد
چون که دانم تشنه لب هر دم پریشانِ من است
من که افتادم به خاک و دست من گشته جدا
دشمنم با این چنین حالم هراسانِ من است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
جانبازی بی شماره یعنی عباس
سجاده پر ستاره یعنی عباس
بر دفتر سبز عشق پایانی نیست
معشوق هزار باره یعنی عباس
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
عباس رخ تو ماه نو خاسته شد
از جلوه تو رونق مه کاسته شد
از پرده درآمدی و گفتی به حسین
گل بود و به سبزه نیز آراسته شد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای عطر گل یاس دلم را دریاب
ای منبع احساس دلم را دریاب
من تشنه یک قطره محبت هستم
یا حضرت عباس! دلم را دریاب
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
در سینه ی ما نیست به جز درد، عمو!
افتاده فرات دست نامرد، عمو!
سوزاند عطش گلوی ما را اما
ما آب نخواستیم، برگرد عمو!
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
تاریخ زمین پر از غم و احساس است
در راه بشر وسوسه ای خنّاس است
« اما به خدا هنوز من معتقدم »
آب است که سخت تشنه ی عباس است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
اگر عباس ، عباسی نسب بود
عزیز نزد امام و خلق و رب بود
دلیلش را اگر از ما بپرسی
ادب بود و ادب بود و ادب بود
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
آن نخل به خون تپیده را می بوسید
آن مشک ز هم دریده را می بوسید
خورشید کنار علقمه خم شده بود
دستان ز تن بریده را می بوسید
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
آب در حسرت آن است ببوسد لب او
ورنه عباس نبود تشنه و شرمنده او
آب از خجلت خود تا به ابد گریه کند
باورش کن! ببین چشمه بگرید سرکوه
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دشمن آل حسین ، ز سرسپاه می ترسید
از رجز خوانی عباس ، به خود می لرزید
وقتی ارباب حسین به علتی محزون بود
با نگاهی به ابالفضل چه زود می خندید
<یا کاشف الکرب عن وجه الحسین >
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
جنگاوری عباس است چون پهلوان دلاور
شمشیر می زند او با عشق یار کوثر
عباس چشمی او گشته شهیر و معروف
چون که بود همیشه شاگرد رزم حیدر
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
روشنگر و مهتاب شبی یا عباس
بر رقیه تو ذکر لبی یا عباس
خواهم که تو را خلاصه توصیف کنم
دلگرمی و عشق زینبی یا عباس
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
گل جلوه گری زجلوه ی یاس آموخت
دل اینهمه شور را ز احساس آموخت
استاد کلاس عشق می گفت مرا
والله ادب ،ادب ز عباس آموخت
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دریا تمام سوز لبش را به آب داد
صحرا به تشنگان قدح آفتاب داد
مردی سوار اسب بهب دیا سلام کرد
باران نیزه بود که او ار جواب داد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
هر چه داریم همه از کرَم عباس است خلقت جنت حق لطف کرم عباس است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند در دل هر عاشقی عباس مأوا می کند
هر کسی خواهد رود در مکتب عشق حسین ثبت نامش را فقط عباس امضاء می کند
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
عباس لوای هفت افراشته است وین راز به خون خویش بنگاشته است
او پرچم انقلاب عاشورا را با دست بریده اش بپا داشته است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل
گر من به چای القمه بودم، زِ حسرت هر آن بخشکیدم برآن روزت ابولفضل
تاسوعا روز قمر بنی هاشم تسلیت باد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
نام علمدار سپه آید به گوشم انگار من عمری به او حلقه به گوشم
جانم بلرزد هر می گوید «ابوالفضل» سرّی ست خود بنهاده در اعماق گوشم
ایام سوگواری تسلیت باد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
یا ابوالفضل :
آموخته ایم از تو وفاداری را خون تو نوشت معنی یاری را
ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز زچشمت آبرو داری را …
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
به یکتایی قسم یکتا است عباس امیر کشور دلها است عباس
اگر چه زاده ام البنین است و لیکن مادرش زهرا است عباس
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای قدوقامت تو معنی قدقامت من ایکه الهام عبادت زوجودت گیرم
کربلا کعبه عشق است منم دراحرام شددراین قبله عشاق دوتاتقسیرم
دست من خوردبه ابی که نصیب تو نشد چشم من دیددراین اب روان تصویرم
باید این دیده ودستها بدهم قربانی تاکه تکمیل شود حج من وتقدیرم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
با خدا عباس وقتی دست داد
هر دو دست خویش را از دست داد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دلم مست و لبم مست و سرم مست بخون ای دل که صبرم رفته از دست
بخون ای دل محرم اومد از راه بخون اجر تو با عباس بی دست
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی عباس آوای غزل خوانی مهدی
درک محرم کرده ای دانی چه گویم عباس یعنی اوج مهمانی مهدی
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله چون زمین هم میکند با نام زینب هلهله
دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود صحنه جنگیدن عباس اکران میشود
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ایمان ووفا سایه ی بالای تو بود ایثار علی (ع)نقش به سیمای تو بود
گر لب نزدی به اب دریا عباس(ع) دریای ادب میان لبهای تو بود
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
بی برادر شده ام واویلا بی دلاور شده ام واویلا واویلا
بی تکاور شده ام واویلا بی دلاور شده ام واویلا واویلا
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
الوداع الوداع ، سقای آب آورم
الوداع الوداع ، ای یـار مه پیکـرم
الوداع الوداع ، ای بهتـرین یاورم
الوداع الوداع ، سـردار همسنگرم
تاسوعای حسینی بر تمام شیعیان تسلیت باد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
عبّاس علمدار کجایی که حسین یار ندارد
تنها شده او یـاور و سرلشکـر پیکار ندارد
یار دِگـری روبـروی دشمـن غـدّار ندارد
هنگامه رزم است و دگر میر سپهدار ندارد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
مفهوم بلند آفتابی عباس
از گریه ی کودکان کبابی عباس
از تشنگی ات فرات دلخون گردید
والله که آبروی آبی عباس
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
از عشق لبریزی از نور سرشاری
ماه ال الله تا صبح بیداری
تو رفتی و بی یارم سقا و سپهدارم
دیدم سر راهم وای دستات و علمدارم
کشتی من و با دست و پا زدن
رفتی همه هم و صدا زدند
ای وای همه به خیمه زدند ای وای
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
از شط خبر رسیده که سقا نیامده
ماه منیر خیمه ز صحرا نیامده
هرگز کسی که تیغ کشد بر تو ای عمو
تا این زمان هنوز به دنیا نیامده
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
تربتِ عبّاس .. با خاک نجف آمیخته …
تا قیامت پرچمش در کربلا آویخته …
علقمه شایسته ی مشکِ ابوفاضل نبود
ساقی کوثر در آن شهد شهادت ریخته
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
نوبت به لبان خشک عباس رسید
نقّاش چقدر آه باید بکشد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
حــــرف دل آب را کجـــا می زد مشک
ســرتا ســر کــربلا صــدا می زد مشک
تیـــری آمـــد به قلــــب عبــــاس نشست
چون طفل رباب دست و پا می زد مشک
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
بیا ام البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
زلف خوش بوی تو بر هم چقَدَر پیچیده
چشم و ابروی تو بر هم به نظر پیچیده
“بر سرت شانه زدی یا که عمودت زده اند”
سر تو پهن شده شانه به سر پیچیده
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
افتادی از بلندی و آقا سرت شکست
ته مانده های زخمی بال وپرت شکست
وقتی عمود آمد وشقّ القمر که شد
تیر کمان میان دو چشم ترت شکست
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دست تو را دوباره به چشمان تر زنم
شاید که مرهمی شود و بر جگر زنم
پلکی که خون گرفته به سختی تکان بده
شاید نمیرم و نفسی بیشتر زنم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
بعدازتو غم به سینه ی لیلا پناه برد
مجنون دل شکسته به صحرا پناه برد
برخیزای پناه حرم ، گوشواره ای
با دلهره به زینب کبری پناه برد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
رفتی و با رفتنت چه بر سر من رفت
هر چه توان داشتم ز پیکر من رفت
پشت و پناه یکی دو روزه ی من نه
یک جبل الرحمه از برابر من رفت
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
یا حسین کو علم عباست ؟
دیده ارجمند عباست
دست از تن قلم عباست
جان فدای قدم عباست
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
دل مـن در تب و تاب
کـه نمی قطره آب روی لب ننهاده عباسم
یل شیر افکن مـن
سر بـه زیر افکن مـن تشنه لب جان داده عباسم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
گویند که در روز قیامت علمدار شفاعت زهراست
علم فاطمه دست قلم عباس است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
قسم بـه دو دستان رشیدش کـه جدا بود
یاد لب خشکیده وپابند وفا بود
بی دست و لوا روی زمین غرق بـه خون شد
تا لحظه آخر بـه خدا یاد شـما بود
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
علقمه موج شد، عکسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک
کیـسویِ دختـرکِ منتـظرش، ریخت به هم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
کن سروری از میر علمدار و حرم یاد
از بی کسی اهل حرم در صف بیداد
سربیت دعایم بود از درگه ایزد
سقای حسین در دو سرا یاور مـا باد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ساقی لشکر مـن مهربان یاور مـن
رفت وتنها شده ام در میدان
او علمدارم بود بهترین یارم بود
مانده تا وقت وداع بر پیمان
مـن بنازم ادبش خشکی لعل لبش
زده با سنگ وفا بر شیطان
آن چنان جنگیده صف دون برچیده کـه
سپاهی شده از او حیران
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزی که حسین! بر تو من گریه کنم
سوگند به تو که بهترین روز من است
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای تشنه لبان حضرت میراب نیامد
آن ساقی رفته ز پی آب نیامد
سالار شجاعان عرب ساقی عطشان
دیگر بـه هواداری اصحاب نیامد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
نام من سرباز کوی عترت است
دوره آموزشی ام هیئت است
پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار
سر درش عکس علی با ذوالفقار
ارتش حیــدر محــل خدمتم
بهر جانبازی پی هر فرصتم
نقش سردوشی من یا فاطمه است
قمقمه ام پر ز آب علقمه است
رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است
زینب آن را دوخته پس مشکی است
اسـم رمز حمله ام یاس علــی
افسر مافوقم عباس علی (ع)
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
از مشک حرم قطره دگرباره نریزد
آوای عطش از دو لب تشنه نخیزد
با نیزه شده پاره دل مشک علمدار
دل با غم بی یاوری مـا بستیزد
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
نگاه پر امیدش کرده مستم
چو دستانش بـه تن دیدم ، نشستم
نهادم در دو دستانش دو دستم
بـه او گفتم عمو جانم کجایی ؟
بـه لب ها آمده جان از جدایی
بیا بر درد بی درمان دوایی
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای خدایا تـو ببین
پاره تن از سر زین بر زمین افتاده عباسم
دست و بازوی جدا
شده صدپاره رها این دلاورزاده عباسم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
عمو را خواب دیدم بـه دوشش آب دیدم
بـه جانم تاب دیدم رخ مهتاب دیدم
در نایاب دیدم لب اصحاب دیدم
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
بر دیدن سقای حرم دیده ببندید
فریاد عطش از لب خشکیده ببندید
عموی دلاور بـه سوی خیمه نیاید
دیگر دراین خیمه بر چیده ببندید
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن
تموم حاجتا رو همه از می گیرن
بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه
شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه
سینه زن حسینه ، یل ام البنینه
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
ای اهل حرم منتظر یار نمانید
چشمان بـه ره مشک علمدار نمانید
با خون جگر دیده بـه رخساره بشویید
دلبسته بـه دیدار دگربار نمانید
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
چـه شوری در دل زارم بپا شد
بـه دیدار عمو دردم دوا شد
دوباره دست او مشکل گشا شد
نوای سروری یک گفتگو بود
سکینه چون خیالش با عمو بود
بـه بیداری و خوابش فکر او بود
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
درد دل با کـه کنم
غم دل وا بکنم شده ام بی یاور یاالله
بـه کجای جگرم
غم یارم سپرم کـه ندارم باور یاالله
بعد عباس جوان
شده خونابه روان از دوتا دیده تر یاالله
در حرمگاه نگران
دیده تشنه لبان عقب آب آور یاالله
═══════^❈❈❈❈❈❈❈❈❈❈^═══════
عمویم مظهر مهر و وفا بود
هنوزم یاد او لب های مـا بود
بـه فکر العطش در خیمه ها بود
برایم آب خوش آورده بود او
غم دردانه ها را خورده بود او
تمام غصه ها را برده بود او
✶ بیشتر بخوانید ✶