استوری عاشقانه ؛ عکس های عاشقانه برای استوری اینستاگرام
در این نوشته از دلبرانه می خواهیم تعداد ۲۰ عکس برای استوری عاشقانه و متن های زیبا خدمت شما ارائه نماییم.
اگر به دنبال عکس های خاص و عاشقانه برای استوری گذاشتن هستید تا انتهای این پست با ما همراه باشید.
در ادامه مجموعه ای از بهترین تصاویر با کیفیت مخصوص استوری عاشقانه برای شما جمع آوری کرده ایم .
امیدواریم که مورد استفاده شما قرار گیرد … از اینکه ما را انتخاب کردید از شما سپاسگزاریم …
عکس عاشقانه مخصوص استوری اینستاگرام
من
همه ی ابر های آسمان را
گریه می کنم
تو
همه ی خورشید های خدا را
بتاب
شاید
دیگر
هیچوقت حرف نزنم
اگر
امکان در آغوش کشیدنت را داشته باشم
به تو که فکر می کنم
جایی در سرم تیر می کشد
و من! باز هی به تو فکر می کنم
و هی باز، دردم می آید
از این به بعد بیا روبروی من بایست
یک لبخند بزن و برو
این یکی
دردش بیشتر خواهد بود
استوری عاشقانه خاص
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بنــــدش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداونــدش را
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم
هوای تو کرده است
برایم
شبی برای خواب بیاور
و خوابی
به سنگینی خاطره ات در من
تو می روی
و دل ز دست می رود
مرو که با تو
هر چه هست می رود
شب غم تو نیز
بگذرد ولی
درین میان
دلی ز دست می رود
استوری عاشقانه جدید
من هم زاد زنی شاعرم
که اندوه شب های هزاره چندم را
از حنجره تو می گذرد
و به یاد استکان های ممنوع چایی که
با تو نوشیده
هر روز نگاهش را
به کافه قهوه ای چشم تو
پست می کند
وقتی که می امد
دیگر دستی نداشتم که برایش تکان بدهم
و نه پایی برای دویدن
من همیشه
در برابرش دست و پایم را گم میکردم
با خاطراتت شعر می بافم
شعرایی که هیچ کس نمی بینه
وقتی که تو ، تو شهر من نیستی
هر نیمکت یه شعر غمگینه
هر روزو شب توی خیالمی
کاشکی که آینه ی دقت نشم
گریه م می گیره تا می بینمت
از من نخوا که عاشقت نشم
استوری عاشقانه احساسی
مرا بیاموز
چگونه ببوسم ات
مرا که در سینه
دلی ست
مُدام
بیقرار تو
سرِ پیری اگر معرکهای هم باشد
من تو را
باز تو را
باز تو را میخواهم
وقتی لبانت
از بوسه حرف می زند
من
دلم می خواهد
ابری باشم
که می بارد
استوری عاشقانه برای عشقم
برایم حرفى بیاور از جنس باران
زلال و خنک
که چشمهایم را با آن بشویم
و کوره ى دلتنگیم را خنک کند
حرفى مثل هستم
مثلِ تنهایت نمیگذارم
مثلِ دوست دارم
برای یک بار
بوسیدمش
و همین برای سال ها
دلیل دلتنگی شد
با شعله ات ای امید دلبسته منم
بیدار نگهدار تن خسته منم
در چشم شب سیاه می سوزم و باز
آن شمع به راه صبح بنشسته منم
دلم برای تو تنگ است
و این را نمیتوانم بگویم
مثل باد که از پشت
پنجرهات میگذرد
و یا درختها که
خاموشاند
سرنوشت عشق
گاهی سکوت است
عکس استوری عاشقانه
در زلف تو آشوب زمن میبینم
بیگانه نبیند آنچه من میبینم
او پیچ و خم و تاب و گره مینگرد
من بخت سیاه خوبشتن میبینم
میخواستم با تو مهربان باشم
آنگونه که خاک با دانه مهربانی می کند
و آفتاب با گیاه
تو اما
آن پرنده نبودی که در زمستانی سرد
دانه در دهان جفتش میگذارد
و دلش را
برای تمام فصلها ها گرم می کند
چونان زنی در آینه ئی زاده می شود نور
عریان به زیر برگ های شفاف
اسیر یکی نگاه
محو یکی اشارت
از گذر گاه آینه ها می گریزد نور و
به نور باز می گردد
به دستی ماند که خود را باز می آفریند
و به چشمی که خود را
در آفریده های خویش باز می نگرد
نور، زمان است که بر زمان باز می تابد