عکس های سحر دولت شاهی بهرام رادان و صابر ابر در کنسرت نمایش سی
عکس های سحر دولت شاهی بهرام رادان و صابر ابر در کنسرت نمایش سی
کنسرت نمایش سی
کنسرت نمایش سی با نگاه امروزی و بر اساس سه داستان از داستانهای شاهنامه به نامهای زال و رودابه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب , بمدت ۱۰۰ تا ۱۱۰ دقیقه در مجموعهی فرهنگی هنری سعدآباد اجرا می شود.
موسیقی پروژه ی کنسرت نمایش سی برگرفته از موسیقی نواحی، سنتی و معاصر ایران و در بخشهایی موسیقی کلاسیک غربی است.
این کنسرت نمایش میکوشد تا با بازسازی هویت ایرانی با حضور تعدادی از چهرههای موسیقی، نمایش و همچنین انیمیشن پلی بسازد میان نسلِ امروز و شاهنامهی فردوسی.
بازیگران: سحر دولتشاهی، بهرام رادان٬ مهدی پاکدل، بانیپال شومون، حسین صوفیان ، صابر ابر و امیر جدیدی
نویسنده: نغمه ثمینی
کارگردان: علی اصغر دشتی
دراماتورژی : امیرحسین ماحوزی
خواننده : همایون شجریان
نوازنده: سهراب پورناظری
تهیهکننده: موسسه فرهنگی هنری «دلآواز» و «بارانا»
امسال هنرمندان نسل جوان موسیقی ایران به سراغ حکیم طوس رفته اند تا از پس هزار سال بانگ کیان و نیاکانمان را از دل شاهکار سخن و اسطوره ایران زمین یعنی شاهنامه به گوشمان برسانند. با گذشت یک هفته از کنسرت آواز پارسی حافظ ناظری که در رسای حکیم طوس و شاهنامه فردوسی به روی صحنه رفت، حالا نوبت به ادای دین گروه همایون شجریان و سهراب پورناظری رسیده است.
در این شب ها، فضای باز کاخ سعدآباد پذیرای اثری نمایشی است با نام کنسرت نمایش «سی» که حاصل همکاری دو موسسه فرهنگی بارانا و دل آواز است و از حضور تنی چند از بازیگران سینما و تئاتر کشور نیز بهره مند شده است. «سی» کاری است از همایون شجریان و سهراب پورناظری که کارگردانی آن را علی اصغر دشتی عهده دار است با متنی که نغمه ثمینی از قسمت های مختلف شاهنامه فردوسی اقتباس و ترکیب کرده؛ همچنین از نام حمید نعمت الله هم به عنوان مشاوره این پروژه یاد شده است.
خط اصلی نمایشنامه داستان زال و رودابه است و ارجاع هایی که به حدیث نفس ضحاک می دهد و رویاها و کابوس هایی که زال دارد و در ادامه از پس خیال اندیشی اش به رستم و سهراب و اسفندیار می رسیم.
این اثر را میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد؛ اول موسیقی صحنه یا نمایش که سعی شده کارکردی نمایشی به آن داده شود و حتی حدیث نفسی از زبان سیمرغ باشد که زال با او در بخش های مختلفی گفتگو دارد. و دوم بخش کنسرت گونه موسیقی است که تقریبا هویتی مستقل از اثر نمایشی دارد حداقل از ماهیت موسیقایی آن.
اما در همین بخش نیز سعی شده فرم اجرایی اثر پیوستگی با فرم نمایش داشته باشد تا دوگانگی موجود آنچنان محسوس نباشد و مخاطب را از اثر نمایشی دور نسازد که البته چندان توفیقی در این امر حاصل نمی شود.
اولین بخش اجرایی برنامه به آواز همایون شجریان و همراهی ساز تنبور پورناظری اختصاص دارد که نام «آغاز» هم برآن نهاده شده، با شعری از اهورا ایمان و آهنگسازی و تنظیم سهراب پورناظری….ساز بی تاب است این قصه شنیدن دارد/ شرح این واقعه دیدن دارد/ گر تو همراه شوی/ راه هم شوق رسیدن دارد…
با حضور صابر ابر در نقش ضحاک ماردوش نمایش جان می گیرد. صابر ابر بی شک در بخش نمایشی اثر درخشان ترین چهره و نیز اثرگذار ترین آن هاست. حتی متن منولوگ های ضحاک نیز با ظرافت طبع بیشتری نگاشته شده و خوش آهنگ تر و پر مغز تر است. گویش تئاتری و لحن گیرای ابر در ابتدای کار، راه طولانی دیگر بازیگران نمایش را تا اجرایی درخشان داشتن بر روی صحنه تئاتر بیشتر نمایان میساخت.
در ادامه زال که نقش او را بهرام رادان ایفا میکند بر روی صحنه می آید و سپس صدای رودابه و حضورش بر روی صحنه که سحردوتشاهی نقش او را بازی میکند. در همان صحنه های ابتدای نمایش و با سپری شدن یکی دو تصنیف با حضور همایون شجریان بر روی صحنه و میکروفنی که در دست دارد مشخص میشود.
این ترازو هر چند با کفه سنگین تر بازیگران به اصطلاح استارش بر روی صحنه متعادل نایستاده، اما کفه موسیقی برنامه بسیار سنگین تر و باوقارتر مینماید تا آنجا که قسمت های نمایشی در بعضی صحنه ها به زنگ تفریح در میان یک کنسرت بدل می شود و کیفیت اثر نمایشی به شلوغ کاری چند هنرجو بر روی صحنه ای عریض و طویل آن هم بدون میزانسن و تفکری درست تنزل پیدا میکند.
قسمت های مستقل موسیقی که تنها به واسطه محدوده زمانی و مکانی نمیتوان آن را از نمایش جداکرد، به غیر از چند قطعه و تصنیف جدید و احتمالا مخصوص نمایش، به آلبوم های پیشین همایون شجریان و پورناظری ها تعلق دارد.
از نه فرشته ام نه شیطان تا آرایش غلیظ و رگ خواب قطعات مختلف و به یادماندنی گروه بر روی صحنه اجرا می شود که با تشویق های ممتد و مداوم مخاطبان همراه می شود و خود به گونه ای نمایش را به چند پرده تقسیم می کند.
احتمالا سمت مشاوره ای حمید نعمت الله نیز بر اساس پر رنگ بودن موسیقی فیلم های اخیر او بر روی صحنه نمایش سی شکل گرفته است چراکه آنچه از نعمت الله با توجه به پیشینه اش انتظار می رود لااقل بیش از آن چیزی است که از این شلختگی بر روی صحنه برداشت می شود.
متن نمایش شاید بزرگ ترین مشکل حل نشده اثر است و قطعا اثرگذار ترین آن ها برای نازل کردن بخش نمایش و متوسط کردن نمای کلی اثر با درنظرگرفتن بخش های کنسرت آن که نقطه قوت پروژه به حساب می آید. در بخش نمایش دیالوگ ها آهنگین و وزین نیستند و در کل در شأن شخصیت های اسطوره ای نیستند که حکیم طوس از پی قرن ها تاریخ و فرهنگ ایران زمین ساخته و پرداخته است.
همچنین دراماتیزه نکردن اشعار شاهنامه از دیگر ایرادهای متن است که یا حاصل ساده انگاری نویسنده است یا عدم تسلط او بر زبان شاهنامه و شیوه روایت فردوسی. چرا که شاهکار حکیم طوس با همان نظم ثقیلش بسیار پرکشش تر و جذاب تر از آن چیزی است که ثمینی به نثر ساده و همه فهم درآورده و از تمام امکانات نمایشی و موسیقایی برای القا و امکان آن استفاده کرده است. از دل این متن ضعیف ناگزیر بازی های نصفه نیمه، بدون پرداخت، سطحی و سرد هم بیرون خواهند آمد.
کارگردانی اثر نیز که حاصل تفکر و غور علی اصغر دشتی است چندان با جذبه و اثر گذار در نیامده، مگر به مدد به کارگیری هنردیجیتال و ویدئو مپ که بر نمای کاخ سعدآباد به نمایش در می آمد که البته نمیتوان آن را منحصر به کارگردانی دانست. مخاطبان در این اجرا شاید یکی از بهترین نمونه های استفاده از ویدیو مپ در ایران را می بینند.
استفاده هنرمندانه و هوشمندانه از این تکنولوژی یکی از نقاط قوت کار تازه پورناظری و شجریان بود که قطعا در آینده تاثیر بسزایی در استفاده و بهره گیری از این هنر در کشور خواهد داشت.
یکی از نکات قابل بیان این اجرا حضور مدام سهراب پورناظری روی صحنه نمایش بود. حضوری که نه مشخص می شود حدیث نفس سیمرغ است و ندای حقانی او و نه پیداست صرفا قسمت شو و ویترین کار است برای جلوه یافتن بیشتر ستاره جوان این روزهای موسیقی ایران بر صحنه؛ آن هم با در نظر گرفتن آن حرکات نمایشی در هنگام نوازندگی. شاید بر همین اساس هم بتوان نتیجه گرفت آن چه از سیمرغ و ندای او از زبان زال در نمایش می شنویم، تنها توجیهی است برای حضور نوازنده در صحنه و بس.
حضور نوازنده حتی بیشتر به چشم می آمد تا بهرام رادانی که بیشتر زمان نمایش را بر گیسوان رودابه آویزان مانده بود و بی هدف دست و پا میزد؛ بی آنکه معنایی استعاری یا فرمی هنری از پس این میزانسن نمود کند.
اما حضور همایون شجریان در صحنه خوش فکر تر مینماید. او ثانیه هایی پیش از اجرای تصنیف به گوشه یا مرکز صحنه می آید و بی آلایش و نمایش آنچه باید را در قله احساس و تسلط بر تکنیک میخواند و می رود و نمایش و صحنه و بازیگر و متن را در یک آواز درهم میتند تا مخاطب مبهوت او بماند تا اجرای تصنیف بعدی… در این میان باید به صدای سنتور شنیدنی مهیار طریحی با آن سونوریته شفاف وزلالش نیز اشاره کرد؛ نوازنده ای که بی تردید در آینده، موسیقی ایران نام او را بیشتر تکرار خواهد کرد. آرین کشیشی نوازنده گیتار الکتریک و بیس نیز با استفاده هوشمندانه از سازش در این اجرا نشان داد که یکی از بهترین ها در رسته نوازندگان این ساز است.
نکته ای که باید در پایان به آن اشاره کرد، مساله اصلی مزیت این اثر تقریبا نمایشی با یک کنسرت مستقل است. همراهی نمایش با موسیقی و امکانات موسیقی که همه برای نمایش فراهم آمده، چه ارزش افزوده ای به تئاتر و آن دیگری بر موسیقی صحنه دارد؟ آنچه مجموع کنسرت نمایش سی در برداشت معمولی تر از آن بود که بتوان آن را اتفاقی در هنر معاصر نامید، چه از بعد نمایشی آن و چه بعد موسیقایی.
«سی» علی رغم قوت هایش در بخش موسیقی، با آنکه از بعد نمایشی حداقل اثر قابل توجهی نیست اما چیزی از ارزش های هنری و تجاری تک تک هنرمندانش کم نمیکند. شایدحضور کوتاه و گیرای همایون موسیقی ایران روی صحنه «سی»، مخاطب را علی رغم تمام ضعف ها هم به آسانی مجاب کند تا به تماشای این اثر بنشیند.
ماشالله چقدر چاق شده سحر دولت شاهی