انشاء درباره ی عید نوروز ۹۵+انشا با موضوع نوروز ۹۵
عید نوروز برابر با اول فروردین ماه (تقویم شمسی)، جشن آغاز سال و یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است.خاستگاه عید نوروز در ایران باستان می باشد و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران عید نوروز را جشن میگیرند.
امروزه زمان برگزاری عید نوروز، در آغاز فصل بهار است. عید نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
زمان عید نوروز
جشن نوروز از لحظهٔ اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده میشود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
پیدایش عید نوروز
عید نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
آداب و رسوم عید نوروز در ایران:
مراسم چهار شنبه سوری قبل از عید نوروز :یکی از آیینهای نوروزی امروز – که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد – ” مراسم چهارشنبه سوری ” است که در برخی از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همهً شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه ی سال ( یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه )، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن : ” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو و عید نوروز را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزهً کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛
کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند. اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، ” فال گوش ” ( در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن. ) و ” قاشق زنی ” ( معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد. ) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است.و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
خرید لباس برای عید نوروز
از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار می روند و لباس عیدشان را می خرند.در گذشته مردم معمولا پارچه هایی را خریداری می کردند که رنگ روشن داشت و معتقد بودند اگر لباس را خودشان بدوزند پارچه آن را روزهای دوشنبه یا جمعه قیچی کنند و نیز معتقد بودند که روز پنج شنبه ساعت سنگین است و لباس مدتی روی دست می ماند تا دوخته شود. روز سه شنبه اگر بریده شود نصیب دزد یا مرده شور خواهد شد و روز چهار شنبه می سوزد وسایل خانه نیز باید عوض شود و یا تمیز گردد. پختن نان شیرین از جمله کارهایی بود که حتماً باید قبل از عید نوروز و برای عید انجام میگرفت.
سبز کردن گندم، عدس، تره تیزک، ده پانزده روز به عید نوروز مانده در خانه ها صورت می گیرد. در شیراز معمولا برای این کار از ظرفی استفاده می کنند که از جنس مس یا روی باشد و بعد مقداری دانه ابتدا به سلامتی امام زمان می ریزند و به ترتیب بعد از آن نام اعضای خانواده را می آورند .
خانه تکانی یا رفت و روب قبل از عید نوروز :
یکی دو هفته پیش از عید نوروز خانه تکاتی یا رفت و روب انجام می گیرد و مجدداً اثاثیه را جابه جا می کنند و گرد گیری می کنند و دوباره آنها را می چینند. در مراحل بعد تخم مرغ رنگ کردن است که آن ها را آب پز می کنند و رنگ های شاد بر روی آنها می زنند.
سفره هفت سین و ساعت تحویل سال
برای تحویل سال در یکی از اطاق های خانه شان سفره می اندازند . پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن می گذارند و بعد هفت سین را می گذارند.
هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزی . علاوه بر هفت سین شمع و آینه تخم مرغ و … سر سفره گذاشته میشود.
موقع تحویل سال همه اهل خانه باید با لباس نو بر سر سفره باشند اسپند نیز دود می شود و هر کدام از این ها فلسفه ای دارد. شمع برای روشنایی خانه و زندگی، قرآن نشان توجهی است که باید در آغاز سال به خداوند داشته، به علاوه در سال نو، صاحب قرآن یار و مددکار اهل خانه خواهد بود.
دید و بازدید عید نوروز
از بامداد نوروز دید و بازدیدها آغاز می شود در همه خانواده ها رسم است که به دیدار کسی که از نظر سن و شخصیت بر دیگران مزیت دارد بروند و دست او را ببوسند و تبریک بگویند و او نیز عیدی که شامل سکه یا پول است به آنها بدهد. بعضی نیز صبح عید نوروز یک بشقاب گندم برشته که شامل: کنجد، گندم، شاهدانه، نخودچی و کشمش است به اضافه یک بشقاب نان شیرین به اضافه تخم مرغ رنگی یا سکه به کوچک ترها می دهند.
سیزده بدر (روز سیزدهم عید نوروز )
روز دوازده فروردین همه وسایل تهیه می شود و هر چه از شیرینی ها و آجیل ها باقی مانده برای صبح سیزده آماده می شود که البته همراه آن سرکه و کاهو نیز هست. صبح سیزده فروردین همه دسته دسته عازم کوه و باغ های اطراف شهر می شوند و معتقدند در روز سیزده فروردین نباید در خانه ماند زیرا این روز نحس و بدیمن می باشد. روز سیزده پیش از طلوع آفتاب و تا پاسی از شب ادامه دارد در عصر این روز ویژه سبزی گره زدن دخترهاست که در واقع برای گشایش بخت خود این کار را می کنند.
انشاء اول در موضوع عید نوروز :
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند و در خیابان مردم را میبینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت دسته جمعی به خرید می روند و پدر دست بچه ها را میگیرد و با هم حرکت میکنند که صحنه های زیبایی است.
نزدیک سال تحویل همه لباسهای نو به تن میکنیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم و در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره ی هفت سین می نشینیم و پدر معمولا قرآن میخواند و همه سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند.
وقتی که سال تحویل میشود روبوسی میکنیم و سال نو را به همدیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود می آید.
در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و معمولا کوچک تر ها اول به دیدن بزرگترها میروند و بعد از آن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچک تر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود.
در نوروز همه بوی تازگی میدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.
ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با این کار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای اینکه معمولا از بزرگ تر ها عیدی میگیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر میبینیم.
بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که این کار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.
در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روز بعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم.
ما نباید در این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم.
وقتی تعطیلات تمام میشود٬ باز هم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره های خوبی بگیریم و در آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
انشاء دوم در موضوع عید نوروز :
دوستان عزیز سلام …… بعد از کلی تاخیر اومدم سال نو رو ( که دیگه زیاد هم نو نیست! )تبریک بگم و اینکه امیدوارم سال خوبی داشته باشین و آرزوهاتون توی امسال برآورده به خیر بشه …..!
سبزه هام خیلی خوب شدن و ازشون هم با گوشیم عکس گرفته بودم که بذارم اینجا ولی گوشیم ویروسی شد و تموم عکس ها پرید ….! اگه تونستم بازیابیشون کنم حتما عکسشونو میذارم ….
یادش بخیر … مدرسه که میرفتیم بعد از عید اولین انشای کلاس در مورد تعطیلات نوروز بود و من هم که این رو میدونستم هر سال توی دفتر خاطراتم تمام اتفاقات مهم نوروز رو مینوشتم که برای انشای کلاس یادم باشه !!! این هم انشای امسال من :
تعطیلات نوروز امسال خیلی خوش گذشت …. حسابی زده بودیم توی خط به جا آوردن صله ارحام و تست کردن نوع آجیل و شیرینی اقوام …. !
سه روز اول رو که همش ما عید دیدنی رفتیم و عیدی جمع کردیم !!!!! …. و البته یه مقداری هم عیدی دادیم …. !
بعدش یه مسافرت سه چهار روزه رفتیم نوار جنوبی کشور رو گشتیم که به خاطر شلوغی بیش از حد از ادامه مسافرت منصرف شدیم و برگشتیم ….
چند روز آخر رو هم یا رفتیم مهمونی و یا مهمون دعوت کردیم و چون تو خونه جدید تا حالا مهمونی نداده بودیم ، تموم فک و فامیل و دوستان رو گروه گروه دعوت کردیم و چهار روز پشت سر هم مهمون داشتیم ….. تقریبا سه تا ۵۰ نفر و یه شش نفره ….! (آخری یکی از دوستای دوره کارشناسیم بود که با خانواده اش دعوتشون کردم و جای بقیه دوستان خالی بود …. )
هنوزم که هنوزه با خودم میگم این ما بودیم که این همه مهمون رو راه انداختیم ….؟!!
خلاصه رسیدیم به سیزده بدر و با کل فامیل توی خونه باغ یکی از اقوام جمع شدیم … و بعدش هم دیگه هر کی برگشت خونه و شهر خودش …
حالا همه اینا رو گفتم که بگم توی این چند روز من و آقای همسر درس و مشق و تعطیل کرده بودیم و بعدش رسیدیم به قسمت چه کنم چه کنم ماجرا ….!
و اینکه توی این چند روز حسابی مشغول انجام پروژه های نوروزی اساتید بودیم ….و هر چی خوشی کردیم از تو چشمون در اومد !!!! ولی خوب دیگه همه میدونن روی درس خوندن توی نوروز نمیشه حساب باز کرد !
انشاء سوم در موضوع عید نوروز :
سر آغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد…
، آیینهای بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود ، حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت…
مردگان (از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین) چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند.
باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و سلطان موقت بر طبق قواعدی اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار میشد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیرونای که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید میشد.
اثاثیهی کهنه را به دور میریختند و نو به جایش میخریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین را به رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند.
فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها (ریشهی کلمهی فروردین) در این روزها به خانه و کاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند.
در گیر و دار خانه تکانی و از ۲۰ روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند – یا دوازده شمارهی مقدس برجها در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند.
چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبهی سال و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید.
غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند. آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: “کیست؟” میگفت: “منم.” – ” از کجا میآیی؟” – “از عروسی… ” – “چه آوردهای؟” – “تندرستی…”
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد. شهریار در بند ۲۷ منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند ۲۸ به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند ۲۷: عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد ، جوراب نقشین میبافت… و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد وه… که چه رسم زیبایی است رسم شال اندازی هدیه عیدی بستن به شال داماد…
برگردان بند ۲۸ من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ، و شال را آویزان کردم… فاطمه خالهام جورابی به شال من بست “خانم ننهام” را به یاد آورد و گریه کرد… شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم.
” از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود.
ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند.
اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسنت به صورت هفت سین در آمد.
او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. )
نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههای سه ، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود !
مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهی ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام میبریم: مگر نمیبینی که ؛ خورشید به برج بره اندر شده و اندازهی زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمیبینی که ؛ زمین از پارچههای رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام میباش .
انشا درباره عید نوروز
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند و در خیابان مردم را میبینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت دسته جمعی به خرید می روند و پدر دست بچه ها را میگیرد و با هم حرکت میکنند که صحنه های زیبایی است. نزدیک سال تحویل همه لباسهای نو به تن میکنیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم و در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره ی هفت سین می نشینیم و پدر معمولا قرآن میخواند و همه سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند. وقتی که سال تحویل میشود روبوسی میکنیم و سال نو را به همدیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود می آید. در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و معمولا کوچک تر ها اول به دیدن بزرگترها میروند و بعد از آن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچک تر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود. در نوروز همه بوی تازگی میدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود. ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با این کار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت. ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای اینکه معمولا از بزرگ تر ها عیدی میگیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر میبینیم. بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که این کار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود. در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روز بعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم. ما نباید در این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم. وقتی تعطیلات تمام میشود٬ باز هم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره های خوبی بگیریم و در آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
صبح می شود وقت آن است که خورشید دست از دامن طبیعت بردارد وبه گیسوی سحر آویزد.شب کم کم دامن خود را از کوچه ها جمع می کند.زمستان مدت هاپیش از این صحرا رفت اما انگار رد پایش بر آسمان باقی مانده است که اکنون آسمان اینگونه زنگار گرفته است…
وقت آن است که کم کم بهار از راه برسد،درختان در خود فرو رفته اند،وقت آن است که سر را بالا آورند وبه بهار سلام گویند و از طراوت آن بهره گیرند.
وقت آن است که پروانه ی چمن از پیله درآید و در نفس باد صبا سینه بگشاید،وقت آن است که شادی در رگ های دشت سوسو زند…وقت آن است که روزی از نو آغاز شود،امروز بهار وارد صحرا می شود و بر درختان شکوفه ی سپیدی و پاکی می کارد و از درختان لخت دشت عروسی زیبا می سازد.
لکه ی سرخ غروب از گوشه ی آسمان پاک می شود که خورشید از پشت کوه سر بالا می آورد وب ه بهار زیبا خوش آمد می گوید…
«انشا دوم»
بهار یعنی شکوفایی ،طراوت سرزندگی
بهار فصل رویش و سرسبزی در راه است وقتی برسد مانند مادری مهربان دست نوازش بر سر گلها و گیاهان می کشد و آنها را مانند کودکی شاداب و سرزنده می کند،بهاری مادری است مهربان که همه منتظر آمدنش هستند وقتی برسد طبیعت دوباره زنده می شود و جان می گیرد
بهار که می رسد همه شادابتر از روزهای قبل به کارهای روزانه مشغول می شوند شاخه های خشک درختان جان تازه می گیرند و گلها چون نوزادی کوچک متولد می شوند و به طبیعت حال و هوایی دوباره می بخشند،رودها با جوش و خروش از میان طبیعت می گذرند و با گلها و گیاهان به سلام و احوال پرسی می پردازند
حال با هم این شعر را که نوید آمدن بهار است می خوانیم
بوی باران....بوی سبزه...بوی عید…
شاخه هابی شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید ،برگ های سبز بید
عطر نرگس …رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش بحال روزگار…
اینبار بهار می خواهد با کوله باری از سبزی،طراوت و خاطرات دیرینه ای که یکسال انتظارش را می کشیدم پابه جهان بگذارد ،بهار می خواهد بیاید و من باید در قلبم خانه تکانی کنم، تمام کینه ها را از روی پرده های امید قلبم بشویم و با دستمال صبوری بر روی کتابی که پراز محبت های سرد شده است بکشم تا غباری از دشمنی و جنگ و جدال باقی نماند و پرنده ی اسیر قلبم را از قفس آزاد کنم.
بهار می خواهد با تیرکمان محبت،تیر مرخصی دادن به زمستان را بزند و زمستان باید کوله باری که سراسر سردی و قطره های مروارید ی بود را بردارد و به انتظار سال دیگر بماند ،کتاب سرنوشت زمستان را در گوشه ای از صندوقچه ی قلبم می گذارم و قفلی محکم بر آن می زنم ، کلاف زندگی ام را با بهار ،با چهچه بلبلان و پروار پروانه های زیبا و رنگارنگ می بافم ،با مداد طراوت تخته ی قلبم را با کلمه ای به نام بهار آشنا می کنم و بر روی دفتر خاطرات زندگی ام با خودکار عشق و علاقه کلمه ی بهار را می نویسم ، چتر اندوه را می بندم و به امید آمدن بهار از جاده ی عاطفه می نشینم ،گویی نسیم ملایم اکنون چهره ام را نوازش می کند و طنین زیبایش در گوشم نواخته می شود ،خیاط ماهری می خواهد لباسی برای دنیا درست کند لباسی با گلهای رنگارنگ ،آنگونه که من دوست دارم.
چراغ کلبه ی قلبم را با مهربانی روشن می کنم و پرچین های آن را با عطر و بوی بهار معطر می کنم
اینک همه با هم به استقبال بهار می رویم.
این روزها تپش قلب ثانیه ها تند تر از همیشه است ولحظه ها جامه ی شیرینی ومهربانی را به تن کرده اند واز پی هم می گذرند.پنجره را گشودم! نسیمی خنک وزید،کمی موذیانه بوداما دلنشین،نسیمی با عطری دل انگیز،عطری آشنا،عطری که خاطراتی به یادماندنی وحسی دلنشین را در ذهن ها ترسیم می کند،عطری که خبر از عشق و مهربانی می دهد…آری!بوی بهار به مشام می رسد...
این روزها هرجا که نام بهار را می شنوم،گویی قلبم با آبی سرد و گوارا آمیخته می شود وآن قدرغرق رؤیای بهاری ولحظه هایی که با عشق ومهربانی تزیین شده اند،می شوم که چشمانم از تلألؤ مروارید های شادابی وطراوت، متبلور می شوند.آری بهار،این آشنای زیبا،این تپش قلب ثانیه ها،این آغاز خلقت واین فصل عشق و معرفت در راه است.روح در این فصل زاده شده است وعشق در نوروز سرزده ونخستین بار آفتاب در نخستین نوروز طلوع کرده وزمان با آن آغاز شده…
آری دراولین روز بهار سبزه ها روییدن را آغاز کرده اند،رودها جاری شدن،پرنده ها پرواز کردن،شکوفه ها سرزدن،جوانه ها شکفتن وزیبایی طلوع کردن را…
واین یعنی بهار....
وحال زمستان!
دیگروقت آن است که سرمایت را به دست باد هایت بسپاری وسپیدی برف هایت را از صحنه ی طبیعت برداری…
ومن! خاطرات زیبایت را در صندوقچه ی برفی ام بگذارم.
ووقت آن است که خود را برای بهاری سبز ودل انگیز آماده کنم،قلبم را خانه تکانی کنم وروحم را با آب گوارای بخشش الهی بشویم وبعدعشق را در آن سرمشق کنم…
همراه با بهاری که میرسد از راه….