متن درباره خیابان ؛ دل نوشته کوتاه و عکس نوشته عاشقانه خیابان
در این نوشته از دلبرانه می خواهیم تعداد زیادی شعر و متن درباره خیابان، عاشقانه ،غمگین و خاص خدمت شما ارائه نماییم
اگر شما هم جزء آن دسته از عزیزانی هستید که در شبکه های اجتماعی فعالیت میک نید و صفحه شخصی یا عمومی دارید
و قصد دارید که با مخاطبین خود مطلبی در مورد خیابان به اشتراک بگذارید پیشنهاد می کنیم تا انتهای این پست با ما همراه باشید
زیرا مجموعه ای از بهترین اشعار و متن درباره خیابان را برای شما عزیزان جمع آوری کرده ایم
امیدواریم که مورد رضایت شما قرار گیرد
با ما تا انتها همراه باشید
متن درباره خیابان ؛ دل نوشته کوتاه و عکس نوشته عاشقانه خیابان
ای کاش
خیابانی را
برای روز مبادا
نگه داشته بودم
چه می دانستم
تو میروی
و من می مانم
با شهری پر از
خیابان های لبریز خاطره
سمت راست سرمتیر میکشد
همان جا که کمتر میبوسی
همان نیمه ازمغزم که بیشتر به تو فکر میکند
قلبم
به طرف تو میزند
سمت چپ بدنم تیر میکشد
اما تو با هر دو چشمت سکوت کردهای
و حواست به اعداد سبز روبروست
با نیمهی چپ مغزم
به دست راستم دستور میدهم
در را باز کند
قبل از این که به چراغ قرمز برسیم
قبل از این که بمیرم
باید به خیابان بپرم
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮﻭﯾﻢ
ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
سر بر آوردم و با ماه رخت حرف زدم
آسمان خم شد و انداخت به ابروی تو چین
آنچه نم زد به خیابان تو باران که نبود
اشک دلتنگی من بود که بارید زمین
قامت دلتنگی
خیابان یکطرفه ای ست
از خیال بی حواسی که
در وجودم جا گذاشته ای
به حجم اندوه
بنا را
از بغل گوشم بر می دارم
لبخند را
راه می افتم
تا تیزی خیابان
دو در دو
چهارراه می شوم
و فکر می کنم
روزی
چراغی خواهم شد
در نگاه دخترک گلفروشی
که دوست دارد
همیشه سرخ بمانم
عـکـسـها را میتوانم پـــاره کنم
شــعـرها را میتوانم دور بریـزم
چه کنم
با خـیابانهایی که در آن قـــدم زدهایـم؟
متن درباره خیابان گردی
خیابان
شعر بلندیست…
وقتی من با قدمهای تو قدم میزنم
میگذری دست تکان میدهی نمیبینم
در من سالهاست دیگر
پنجرهای روو به خیابان باز نمیشود!
دنیا رو زیر و رو میکردی اگر
میفهمیدی یهلحظه حالم بده
کجایی تا بغضمو پس بگیری
از تو خیابونای بارون زده
موج می زند
بر کلافگی خیابان
حضور خسته ی آفتاب
شهر پر از ماهی هایی ست
که تا ارتفاع هزار پا از سطح دریا
در آکواریوم آرزوهای شان
برج می سازند
یک نفر در خیابان فریاد می زند :
باید در ابرها شنا کرد
خیابان شلوغی است
که تو در میانه اش ایستاده باشی
ببینی می آیند
ببینی می روند
و تو همچنان ایستاده باشی
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار جهنماند
من شانه های تو را می خواهم
و خیابان های خواب هایم را
آهای رهگذر بیخبر از همهجا
این خیابان برای تو نیست
برای من هم نیست
پس حاشیه نرو
صاف
به سمت دوربین من بیا
و تمام راه را
به کفشهایی فکر کن
که همین راه را
چقدر با هم میآمدند
و چقدر
به هم میآمدند
گفتی دوست دارم
و من به خیابان رفتم
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرفهای آخرت را
به خودت و همه گفته باشی
فکرِ برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سرت بیرون کن
تو در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
که شباهتی به خیابان های شهر ندارد
با تردید، بی تردید
کم می آوری
گفتنی ها را گفته اند
کاش امروز الهه ی صلح، عروس جهان شود
و لبخند میهمان خیابان های یخ زده
آیا این رویای تاریک سردسرد، روزی به پایان خواهد رسید؟
شست باران
همه ی کوچه خیابان ها را
پس چرا مانده غمت
بر دل بارانی من
چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی
یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی که آرزوهایت
در حبس باشند
متن درباره خیابان های شهر
تو رفتی و من پشتِ سرت آمدم
تمامِ خیابان ها را پا به پایت دویدم
کوچه هایِ بن بست را با تو ایستادم
مقصد هایِ تو را دیدم و مصمم شدم
که چه خوب شد که از جهانِ من رفتی
منی که با دیگران فرق دارم
منی که بی بهانه دست نمی کشم
منی که برایِ پایان هم ، ادامه می دهم
منی که برای رفتن هم ، می مانم
راه برگشتن به سویم را کجا گم کرده ای
من برای ردپاهایت خیابانم هنوز
بسیار سالها گذشت تا بفهمم
آنکه در خیابان می گرید
از آنکه در گورستان می گرید بسیار غمگین تر است
تو اگر باشی و من باشم و باران باشد
به بغل می کشمت گر چه خیابان باشد
هیاهو بود و دود
انگار از دور می آمدی!
خورشید از شوق برق نگاهم،نور قاپید
ابرها تیره و اما
آماده جشن باران بهاری!
بوق های ممتد،موسیقی فالش…
گم ات کردم
چون ستاره ای در دل تاریکی شب
لعنت به این خیابان شلوغ
بی تو اما باز
قدم خواهم زد
با دردهای آشنا
به امید تسخیر دست هایت به همراه خیابان ها
یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد
در کدام هوا نفس می کشی؟
در کدام خیابان؟
در کدام کوچه؟
شب ها از پشتٓ کدام پنجره به شهر می نگری؟
نگرانِ من نباش
من جایم امن است
در غریب ترین کنجِ این دنیایم
در دورترین سیاره از خورشید
در سردترین غروب پاییز
به احمقانه ترین شکل ممکن
دلتنگ کسی هستم
که هیچ خیابانی را با او قدم نزده ام!
اما او در تمام خاطرات من
راه می رود
تو را خواستن
به قدم زدن
در خیابان مه آلودی می ماند
گر چه انتهایش را نمی بینم
اما
دوستش دارم
متن درباره خیابان عاشقانه
دل که می گیرد نمی گوید کجا باید گریست
گریه کردن در خیابان نیز آرامم نکرد
مرا به یاد خیابانی بینداز
پر از پاییز
و مردی که
دست هایم را به مهر می گرفت
من تورا می خواستم
نه برای عشق بازی های شبانه
نه برای قدم زدن در خیابان های ولیعصر
نه برای شادی های دو نفره
من فقط میخواستم باشی که دوستت داشته باشم
کمتر زنی را دیده ام
که هنگام عبور از خیابان
دست مردی را نگرفته باشد
حتی در خیالش
خیابان
غروب می کند
در اندوه گام هایم
خانه ام کجای شهر گم شده است؟
به هر بهانه ای از خانه می زند بیرون
کسی که خاطره هایش پر از خیابان است
حالا که رفته ای
برای من هم
خیابانی دست و پا کن
انگار
خیابان های این شهر لعنتی
جای خوبی ست
برای گمشدن های احتمالی
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای
دلتنگی یعنی رو به روی دریا ایستاده یاشی و خاطره ی یک خیابان خفه ات کند
در کوچه پس کوچه های معرفت
خیابانی ساخته ام از مهربانی
تا در تردد دل مردگی
مهر ببارد بر آسمان آدم ها
صدای چکاوک زندگی
طنین خوش امید است
تا آویزه گوش های پر از طعنه باشد
که انتهای خیابان مهر
خدا ایستاده است
از گندمزارها که می گذرم
دست ام به خوشه هاست
دلم با تو
از خیابان که می گذرم
یاد تو با من است
چشم ام به چراغ راهنما
راه که می روم با منی
کندتر از من قدم برمی داری
زودتر از من
به خانه می رسی
دلتنگی آدم را به خیابان می کشد
دلتنگم
و مردم نمی فهمند
قدم زدن گاهی
از گریه کردن غم انگیز تر است
شهر همان شهر است
خیابان همان خیابان
کافه همین میز است
میز همین صندلی
که تو روی آن نشسته ای
اما دیگر
نه من آن مرد سابقم
نه تو آن فکری
که هر شب کلافه ام می کند
متن درباره خیابان برای استوری
من و تو
کاشف تمام خیابان ها و
کوچه های خلوت و دنج
این شهریم
فقط به بهای یک بوسه
هنوز هم می توان
دنیا های جدیدی را کشف کرد
خیابانی است
که با تو
از آن عبور می کنم
اما
در میان راه
دستم را رها می کنی
و من می مانم وُ
بوق ممتدی
که گوش زندگی ام را
کر می کند
تو
به افتادن من
در خیابان خندیدی و
من همه حواسم
به چشمان مردم شهـر بود
که عاشق خنده ات نشوند
فصلی در راه است
با اشک هایی که
هنوز بر گونه ی خیابان نیفتاده
خشک می شوند!
و عشق
پنهانی ترین
رازِ پاییز است
مرا دوست بدار
به سانِ گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
بعد باز هم مرا نگاه کن
جا برای
من گنجشک زیاد است
ولی
به درختان خیابان تو
عادت دارم
خیابان های زیادی مانده که باهم قدم نزدیم
کافه های زیادی هست
که قرارگاهمان نشده
و جاهای زیادی هست
که نرفته ایم
جهان بی تو جای خوبی برای ماندن نیست
در خیابان راه افتادم، در صورتِ تمام رهگذرها دنبالِ مهربانی گشتم و نبود
ما کجای دنیایِمان مهربانی را گم کردیم
که اینگونه تمام کوچه هایمان زمستان است
من از تمام آسمان یک باران را
می خواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو
یک دست که قفل شود در دست من
ای کاش
خیابانی را برای روز مبادا نگه داشته بودم
چه می دانستم تو میروی
و من می مانم
با شهری پر از خیابان های لبریز خاطره
این شهر را دوست ندارم
همه خیابان هایش یک طرفه است
همه فقط می روند
آیا ما
سزاوار بودیم
تمام خیابان را در باران برویم
و در انتهای خیابان
کسی در انتظار ما نباشد
همیشه هم مردها
توی خیابان و اتوبوس و مترو
از روی چشم چرانی
به زنها زل نمیزنن
شاید گمشدهای دارن
متن درباره خیابان برای کپشن
شاید روزی
بی آنکه بشناسمت
باهم از خیابانی گذشته ایم
و بی آنکه بدانیم سایه هایمان
همدیگر را در آغوش کشیده اند
مرا دوست داشته باش
همچون
گذشتن از این سو به آن سوی خیابان
نخست
به من نگاه کن
بعد مرا
و سپس باز هم مرا
نگاه کن
دلتنگی
اسم این خیابان لعنتی است
وقتی اینهمه از آن عبور می کنی
اما هیچ کدام شان
تو نیستی
کسی که فقط پیراهنش شبیه تو بود
نمی دانست امروز با دیدنش
زنی درخیابان ایستاده می میرد و
قتلی غیر عمد می کند
فرقی نمی کند کجایِ جهان باشید
فقط کافیست
یک نفر عاشقانه دوستت داشته باشد
حالا می خواهد
رویِ صندلی یک پارک باشید
یا خیابانی بی انتها
هر جا که باشد
آنجا بهشت است
درد دارم از خاطرات با تو بودن
درد میفهمی که چیست
یک خیابان انتظار در زمستان
سرد میفهمی که چیست
پرند حسرتم اینک جوی
این گونه بی خیال
بر باد کنده ایم
رمز درخت و نام خیابان
چتری که بسته می شود
یا خانه ای که سر برم احساس
تا او
فراز لک لک
اگر آبم آشناست
راهی که روشنی ش
پر از برگ فاصله ست
باران
لزگی می رقصد
روی خاطره خالی خیابان ها
آسمان
مرا می بوسد
مرا می بخشد
به آغوشم می کشد
اینجا
شهر من است
گونه هایی از همیشه سرخ تر
پاهایی برهنه
سرمای خیس و دلپذیر
لزگی می رقصیم
من و باران
تنها
روی خاطره خالی خیابان ها
عکس نوشته خیابان
سرخوشم
یادم می ماند که هنوز هستم
که تو هستی
سکوت هست
و زندگی
و تمام جزامی های کوهپایه
و روسپیان خیابان های خیس
و حلبی آباد ِحاشیه نفرین شده.
یادم هست که همه مان هستیم هنوز
و چراغ های سوخته کوچه هم هنوز هستند
که باشند
تنها چراغی
حتی بدون نور
گوش خیابان خسته را
خش خش جاروی
پیرمرد رفتگر بس است
تنش خیس است
و تا انتهای این خیابان مترها مانده است
سرمای آشنایی است
وتوای که در گرمی پتو پیچیده ای
نخند
من با خیابان رفیقم
• ────── ✾ ────── •
به جز تو با کسی قسمت نخواهم کرد
خیابان گردی پاییزی ام را
• ────── ✾ ────── •
در خانه
مانده ایم
باران
می شویم
خیابانی را
که از پشت ِ پنجره
نگاهمان می کند
• ────── ✾ ────── •
عــکـسـها را میتوانم پــــاره کنم
شـــعــرها را میتوانم دور بریــزم
چه کنم
با خـیابــانهایی که در آن قــــدم زدهایــم؟
• ────── ✾ ────── •
شبیه عابری خسته که مانده در خیابان ها
بدون تو پریشانم بیا ای راحت جانم
• ────── ✾ ────── •
تنهایی
خیابانی است
که با تو
از آن عبور می کنم
اما
در میان راه
دستم را رها می کنی
و من می مانم وُ
بوق ممتدی
که گوش زندگی ام را
کر می کند
• ────── ✾ ────── •
هر صبح اضافه ی بال هایم را در آینه می چینم و به زندگی میان آدم ها بر میگردم در خیابان در مترو در اداره هیچ کس به چیزی شک نمیکند
• ────── ✾ ────── •
دیدمش
در خیابان شلوغی با رقیب
سعی کردم در تلاطم ها خودم را گم کنم
• ────── ✾ ────── •
بوسه زیباترین اتفاق خیابان است
بهجای درد، بهجای دود
به جای دود کردن درد، درد کردن دود
هم را میبوسیم
• ────── ✾ ────── •
ﻓـﮑﺮ ﮐﻦ ﻣـﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺟـﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻨــﻈﺮﻩ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﯾـــﻮﺍﻧﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮﻭﯾﻢ
ﺍﺧــﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺳــﺖ ﺧــﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
• ────── ✾ ────── •
در خیابان های شب
دیگر جایی برای قدم هایم نمانده است
زیرا که چشمانت
گستره شب را ربوده است
• ────── ✾ ────── •
ای کاش
خیابانی را
برای روز مبادا
نگه داشته بودم
چه می دانستم
تو میروی
و من می مانم
با شهری پر از
خیابان های لبریز خاطره
• ────── ✾ ────── •
خیابانی
خالی از رهگذرم
نیست نشانی از من
شاید آن سایه ی دور
من باشم
• ────── ✾ ────── •
تــو
به افتادن من
در خـیابان خنــدیدی و
من همه حــواسم
به چشمان مردم شهــر بود
که عاشق خنده ات نشوند
• ────── ✾ ────── •
بی تو مهتاب شبی باز
ولش کن اصلا
این منِ بی تو
مگر کوچه خیابان بلد است؟
• ────── ✾ ────── •
گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ،
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود
• ────── ✾ ────── •
حسی که گفتم شاید
با کمی قدم زدن بگذرد
مرا وسط خیابان به گریه انداخت
• ────── ✾ ────── •
ﻓـﮑﺮ ﮐﻦ ﻣـﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺟـﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻨــﻈﺮﻩ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﯾـــﻮﺍﻧﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮﻭﯾﻢ
ﺍﺧــﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺳــﺖ ﺧــﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
• ────── ✾ ────── •
من و تو
کاشف تمام خیابان ها و
کوچه های خلوت و دنج
این شهریم،
فقط به بهای یک بوسه!
هنوز هم می توان
دنیا های جدیدی را کشف کرد
• ────── ✾ ────── •
می برم توی خیابان غم سنگینم را
• ────── ✾ ────── •
بی تو مهتاب شبی باز
ولش کن اصلا
این منِ بی تو
مگر کوچه خیابان بلد است؟
نظرات بسته شده است.