۱۳۰ شعر شب یلدا | مجموعه اشعار شب یلدا از شاعران معروف ایرانی
در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد ۱۳۰ شعر شب یلدا را برای شما کاربران محترم درج نماییم.
با توجه به فرا رسیدن ایام شب یلدا ممکن است قصد داشته باشید که این شب را به عزیزان و نزدیکان خود تبریک بگویید.
یا اینکه در شبکه های اجتماعی یک پست یا استوری درج نمایید ،و دنبال یک متن و شعر زیبا به این مناسبت بگردید.
به همین دلیل مجموعه کاملی از تعداد زیادی شعر شب یلدا را برای شما جمع آوری کرده ایم.
امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد …. تا انتها با ما همراه باشید..
۱۳۰ شعر شب یلدا | مجموعه اشعار شب یلدا از شاعران معروف ایرانی
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
سعدی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر
شب یلدا شد و آمد مه دی سوی مدار
چو گل آویخته بر طره گیسوی نگار
شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق
رخ معشوقه و مدهوشی دلداده عشق
شب یلدا شد و گرمست تب ناز و نیاز
عشوه از دلبر و عاشق به میان سوز و گداز
دل عاشق شده خون چون دل یاقوت انار
تا بدیده لب چون پسته گلخنده یار
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب یلدا ز راه آمد دوباره
بگیر ای دوست از غمها کناره
شب شادی و شور و مهربانی است
زمان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارها تا تازه گردد
محبت نیز بیاندازه گردد
به هر جا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی در آن رسمی قدیمی است
به دور هم تمام اهل فامیل
شده بر پا بساط میوه، آجیل
ز خوردن خوردنِ این شام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!
همه با انتظاری عاشقانه
نظر دارند سوی هندوانه!
نشسته با تفاخر تــوی سینی
کنارش چاقویی را هم ببینی
چو گردد قاچ قاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچه روانه!
بساط خنده و شادی فراهم
اس ام اس میرسد پشت سر هم
جوانان آن طرفتر جوک بگویند
دل از گرد و غبار غم بشویند
کسی را گر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!
زند با «ای دل ای دل» زیر آواز
ز بعد آن هاهاهایی کند ساز!
ببندد چشم و جنباند سرش را
بخواند شعرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه، شعر و دستان
خرامان میرسد از ره زمستان
شمردم من ز چلّه تا به نوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز!
کنون معکوس بشمارید یاران
که در راه است فصل نوبهاران…
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود
ماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
خواجوی کرمانی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود!؟
عجب زجری بود!؟
غم آن شب که شب یلدا بود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا شب پیوند دل و خاطره است
دیدار من و برف لب پنجره است
یلدا شب هندوانه و فال و غزل
کار دل من بی تو ولی یکسره است
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دور است کاروان سحر زینجا
شمعی بباید این شب یلدا را
پروین اعتصامی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
وحشی بافقی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
هست در سالی شبی ایام را یلدا و لیک
کس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
خواجوی کرمانی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
به مخمل گیس یلدایی که داری
به رقصان برگ غوغایی که داری
تو پاییزی و باید هم ببالی
به “آذر” دخت زیبایی که داری
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
فیض کاشانی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست!
شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
فردوسی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
باد آسایش، گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شـب یلدا نرود
سعدی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
آسمان رنگ شب یلدا گرفت
یاد تو آمد به قلبم جا گرفت
تا سحر غم با دلم هم خانه بود
از فراق تو دلم دیوانه بود
یاد تو چندیست مهمانم شده
خاطراتت آفت جانم شده
هرچه میگویم سخن از یاد توست
در سکوت من فقط فریاد توست
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
همین امشب اگر سودی به پیش است
شب دیدار با یار و قوم و خویش است
شب یلدا، شب دلهای پاک است
شب خندیدن گلهای پاک است
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
من از روز جزا واقف نبودم
شب یلدای هجران آفریدند
فروغی بسطامی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
سعدی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب یلدا همیشه جاودانیست
زمستان را بهار زندگانیست
شب یلدا شب فر و کیان است
نشان از سنت ایرانیان است
شب یلدا و وصف بیمثالش
خداوندا مخواه هرگز زوالش
شب یلدا فراتر از همه شب
نبینم هیچ کس افتاده در تب
شب یلدا ز حزن و غم مبراست
بساط شادمانیها مهیاست
شب یلدا بیا روشن روان شو
به نزد شاعران همزبان شو
شب یلدا شب سال است ای دل
مرا در انجمن شعراست محمل
شب یلدا بلند است و یگانه
نمیگیرد دلم هرگز بهانه
شب یلدا کنار دوستان باش
برای ما گلی از بوستان باش
شب یلدا به آجیل و ترانه
بساط میوهها در کنج خانه
شب یلدا، انار و هندوانه
غذا سبزی پلو، ماهی بهانه.
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
ازین شربت یکی پیمونه بردار
اناری آتشین دردونه بردار
درین یلدا تو شیرین کن لبانت
بیا قاچی از این هندونه بردار
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
رفتم شب یلدا به سراغ حافظ
تا حال مرا کند برایم محرز
گفتم که شود بهتر از این احوالم؟
دیوان به زبان آمد و گفتا هرگز!
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
سـر سـبـزی زندگــانـی از آنت باد
گـلهـــــــای انــار روی دامـــــانت باد
فال خـوش و حال خوب یلـدا امسال
بر سفـره ی تو باشد و مهمـانت باد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دلی در حســرتی دیرین نماند
سری از فرط غــم پایین نماند
الهی در شب یلـــدای امسال
نـگـــاه کــودکـــی غـمگـیـن نماند
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
جز به شادی نرسد زلف بلند یلدا
به تمنای شب خاطره در دستانت
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا نشین چشم تو ام امشب
هر چند دورم از تو و دستانت
پاییز وار پشت در افتاده م
تا تر کنم لبی به زمستانت
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا چه بهانه ی قشنگی است
تا تازه شود شمیم دیدارمیلاد چهل برای خورشید
هنگامه ی شب، طلوع دلدارسرخی انار و هندوانه
از لطف نگاه و عشق سرشاریک شاخه نبات و شیخ شیراز
اعجاز غزل، گشایش کارشیرینی این شب به شما خوش
یلدای شما بلند و بسیار
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب بود و دنیایی خراب باده اش شد
از خون بابا گُـل گُـلی سجّاده اش شد
یلدا اناری می شود با روضه ای که
نـــذر ضریـــح بی پناه افتــاده اش شد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر شب یلدا جدید
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهوربا زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دل را سپرده ایم به دست بهار تو
کی میرسد ، خزان شب انتظار تو
یلدا بهانه است ، بیا یابن فاطمه
یلدای ما خوش است فقط در کنار تو
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
خیال کن که پریشان و بی قرار توایم
اگرچه فاصله داریم ، در کنار توایمهزار سال ، هزاران شب بدون سحر
هنوز در شب یلدای انتظار توایم…
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
ما را شب دیدار بود هر شب جمعه
دل منتظر یار بود هر شب جمعهشب یلداشده بر گل زهرا بشتابید
یوسف سر بازار بود هر شب جمعه
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
ما را شب بیدار تویی ای شب یلدا
شیرینی دیدارتویی ای شب یلدامهمانی ما درشب این چله قشنگ است
چون یوسف بازار تویی ای شب یلدا
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر نو شب یلدا
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برودآخرین جرعهءجام است وشبم طولانیست
چه کنم این همه غم از دل تنها بروددل پر حسرتی از این همه یلدا دارم
کاش یک بار بیایی تو و غم ها برودراه برگشتنی ای ماه به مردابت نیست
مثل رودی که بنا نیست به دریا بروددل من بود که در گوشهء تنهایی سوخت
هر کسی شرم ندارد به تماشا برودعاشقی کردنمان درد سری بیش نبود
عشق ای کاش که از دهکده ی ما برودهر که معشوق برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
به صد یلدا الهی زنده باشی
انار و سیب و انگورخورده باشی
اگر یلدای دیگر من نباشم
تو باشی و تو باشی و تو باشی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
آمدی جانم به قربانت بهار آورده ای
خنده را تو بر لب خندان یار آورده ای !شد …. بی قرار دیدن رویت عزیز
بر دل بی تاب مادر جان قرار آورده ای !با ورودت شد شب یلدا بهار زندگی
سرخ چون شد گونه ات شاید انار آورده ای !هدیه ای از سوی رب بودی و همراه خودت
روح و جان تازه ای بر این مزار آورده ای !بوی لیلی می دهد پیراهن خوشبوی تو
روشنایی بر دوچشم کور و تار آورده ای !منتظر بودم بیایی جان کنم قربان تو
آمدی و تو به پایان انتظار آورده ای !
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلداست آن شبی که رخ ماه
با خون بازوان بریده
رنگ گل انار بگیرد!
یلداست آن شبی که چهل روز
بی روی ماه
شب شده باشد!
یلداست آن شبی که سر دختر
بر روی گیسوان پدر باشد
با چشمهای غم زده بر طشت
یلداست آن شبی که کبودی را
از بازوان نیلی مادر
تا گونه سه ساله ببینی!
یلداست آن شبی که نباشی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر در مورد شب یلدا
دو قدم مانده به رقصیدن برف…
یک نفس مانده به سرما و به یخ…
چشم در چشم زمستانی دگر…
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان…
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما….
یلداتون مبارک
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
جغرافیای توی سرم گیج می خورد
دارم دراز میشوم امشب بدون درد
یلدای تلخ با تو نبودن رسیده است
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
زل میزنم به اینهمه یلدای ناتمام
حل میشوم تمام تو را توی هیچکس
حافظ دوباره گفته نمی آیی بی دلیل
بغضی شکسته تر شده حالا نفس … نفس …
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا چگونه این همه قدت بلند شد؟
طفل حقیر نازک مردادماه من!
امشب برات کیک گرفتیم و چند شمع
کادو برات آمده یک شال و پیرهن
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا سپید سادگی ات را سیاه کن !
خوابند و بی دلیل کنارت نشسته اند
لابد شبیه شمع تو را فوت می کنند
وقتی به جای پسته دلت را شکسته اند
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
به خیالت دخیل می بندم، به تو شاید دوان دوان برسم
درد من را فقط تو می فهمی پس چرا نزد دیگران برسم؟ای که لب هات خوشه های انار، ای که پیراهنت شب یلداست
پشت شب جایگاه خورشید است کمکم کن به صبح آن برسمگل نازک دل پر از نازم با غم و غصه هات می سازم
سعی کن راه را خلاصه کنی تا به تو تازه و جوان برسممی شود در کلاس درس شما سر و پا گوش بود و خسته نشد
می شود با مرور چشمانت به فراسوی آسمان برسمعشق یعنی بهار در راه است، عشق یعنی که من گلی دارم
عشق یعنی تمام عمرم را به گلم مثل باغبان برسمجای دوری نمی رود بخدا، دست در دست های من بگذار
مثل گنجشک های بی تابم، کاش می شد به آشیان برسم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر درباره شب یلدا
چیزی شبیه بغض مرا گریه می کند
توی دهان بسته ی این پسته های پیر
من یک دقیقه بیشتر از خواب،مرده ام
دارد به صبح می رسد امشب اگرچه دیر
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدای گیسوان من آغاز می شود
پاییز بی بهار به پایان رسیده است
کاری نکن! که شهر خبردار مان شود
خواب از سر تمام کلاغان پریده است
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یک عمر، تلخ ِ خاطره را چرخ می زدی
امشب دوباره های مرا زیرو رو بکن
زخم ِ خلیج / فارسی ِ این ترانه را
با گیس های ِ خیس ِ بلندَت رفو بکن
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
با پنبه سر برید زمستان بهار را
من در سکوت هر شبه , یلداد می شوم
ویزای اتحاد جماهیر غربتم
امشب , مشبه به اضداد می شوم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا هنوز پشت درختان انزوا
سیگار برگ می کشد و دود می کند
ایمان بیاوریم به ابری که ماه را
در انحنای پنجره نابود می کند
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
مثل همیشه مانده شده روی دست شهر
تابوت زرد مزرعه های ملخ زده
از بخت بد دوباره به هنگام رفتنت
آبی که ریختم کف این جاده :… یخ زده!
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر کوتاه شب یلدا
دیر آمدی دوباره زمستان رسیده است
فنجان چای و قهوهیمان سرد میشود
تنها ترین ستاره ی یلدای سال پیش
از آسمان چشم شما طرد می شود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
هی تیر می زند به دل من فرشته ات
هی تیر می کشد بدنم درد می کند
سر می زنم به شربت اعصاب لعنتیت
این درد های کهنه مرا مرد می کند
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
بگذار تا ببارد و پاییز تر شویم
بغضی که در گلوی صدا درد می کشد
شاعر همیشه شکل غزل غصه می خورد…
شاعر کنار قافیه ها درد می کشد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یک اتّفاق یخمکی عاشقانه نیست
این قرص ها دلیل پشیمانی من است
یلدا هنوز دو رو برمـ تخمه می جود
اینجا شروع خودکشی آنی من است …
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دیگر به مغز شاعری ام خون نمیرسد
این شب دل غزل زده ام را چه میکند؟
با فال و قرص خواب و غزل حل نمیشود
این شعر تا سحر بشود سکته میکند
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا شب بلند غزلهای مشرقی ست
میلاد هر ترانه زیبای مشرقی ستآهسته می رسند به مقصد ستاره ها
مهتاب گاهواره رویای مشرقی ستسرما حریف قصه مادربزرگ نیست
دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی ست(از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است)
حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی ستسیب و انار و پسته،شیرین و ترش و شور
طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ستحالا که دوستان همه جمعند دف بیار
چشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ستیلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه
میلاد هر ترانه زیبای مشرقی ست
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
پس لرزه های اول دی ماه در سرم
آغاز فصل سرد زمستان بدون تو
شهرام ناظری: هیجانی که سوخته
من: آتشی به جان نیستان بدون تو …
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
اشعار بلند شب یلدا
شب را کنار تو همه مستند و توی برف
ودکای هندوانه و آجیل مغز زن
تا ته بنوش و قورت بده حل نمیشود
این جیوه ی مضاعف مشکل گشای من
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
لبهای توست پسته ی لبهای شعرهام
اینجا به شرط کارد سرم را نمی برند
تا خشم گریه را به اسارت کشیده اند
مرغان به سمت سبز رهایی نمی پرند
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
برفیست پشت پنجره ی روزهای سرد
دیماه فرصتیست برای بروز درد
از شهر پرت جن زده ی ما فرار کن
دنیا سیاه چاله ی شومیست برنگرد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
امشب کلاغ, خواب به چشمش نمی رود
از ابتدای قصه برو تا به انتها:
میخواستم, نشد! به همین سادگی,همین
آجیل “تو” گشای مرا این مغازه ها…..
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداریقدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکل
که بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداریدمی نزدیک مهجوران نیایی هیچ و ننشینی
طریق دلنوازی از جهان برخاست پنداریدلت سختست و مژگان تیر، در کار من مسکین
بدان نسبت که مژگان خار و دل برجاست پنداریخطا زلفت کند، آخر دلم را در گنه آری
جنایت خود کنی و آنگاه جرم از ماست پنداریز هجر عنبر زلف و فراق درد دندانت
دو چشم اوحدی هر شب یکی دریاست پنداری
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
هی راه می روم که تو را گریه تر شوم
تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست
بوی کثیف جوی سرنگ وحشیش وخون
شاعر درست نبش خیابان رودکیست
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر باکلاس شب یلدا
از کوچه های زرد دگر رد نمیشود
یلدا که برده اند دلش را به روی دست
فردا تمام شهر در آغوش خواب دید
یک زن سقوط میکند از ارتفاع پست
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
وقتی که از نهایت شب حرف می زنی
یلدا درست مثل خودت سرد می شود
امسال هم زنی که تو تنها گذاشتیش
دارد برای روح خودش مرد می شود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدای چشم های تو برفی ترین شب است
یلدای چشم های تو طوفان می آورد
امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست
ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
حیف باشد که نگاه تو به دعوا بکشد
جنگ چشمان تو با من به مدارا بکشدطرح گیسوی دراز تو که پاییزی بود
نقشه ی فصل زمستان ، شب یلدا بکشد !یک شب از اینهمه شب تا به زمستان باقیست
مثل گیسوی تو ، آن شب به دارازا بکشدسخن از سلسله موی تو ناب است ولی
ترسم این صحبت موی تو به فردا بکشداگر از عشق بپرسی که بگوید مجنون
با سر انگشت نشان ، نقشه ی لیلا بکشدزندگی فرصت خوبیست برای دیدار
نگذاریم که دیدار به رویا بکشد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا چه اتفاق قشنگیست خوب من
افتاده توی قهوه ی با تو نشستنم
لب می زنی به تلخی فنجان قهوه ات
لب های گر گرفته ی فنجان منم منم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
حالا تمام شب به خودم فکر می کنم
به این کلاف در هم طولانی عجیب
به عشق منجمد شده ات در هجوم برف
به دست های خالی من بوی سرخ سیب
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدای بی ترانه ی وقتی تو نیستی
در شعر های یخ زده پهلو گرفته است
لطفی کن و دوباره مرا یخ شکن نباش
این عشق با نبودن تو خو گرفته است
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر شب یلدا عاشقانه
یلدا دوباره شعر و غزل را بهانه کرد
با چند جمله ی متغیر بدون حرف
با ساختار ذهنیتی پوچ و منحرف
مبهوت در سپیدی دستان خیس برف
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دستم گرفت دست تو را توی دست خود
سرمای اولین شب غمگین سال را
احساس کرد فصل زمستان رسیده است
پیچید دور گردن عکس تو شال را
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
در لابه لای این شب دیوانه گم شدند
آن روز های خوب و قشنگی که داشتم
یلدای پیروخسته این سال لعنتی
برداشت آنچه را که برایت گذاشتم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آیدخلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآیدصحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآیدبر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآیدترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آیدصالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آیدبلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آیدغفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
تنها ، کنار سفره ی شب با ستاره ها
می نوشم از غمی که برایم دِسر شده
می خوانم از تجسم بیماری سکوت
از غده ای که توی سرم منفجر شده
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر شب یلدا برای استوری
بیردی از پرنده و پرواز تا هنوز
نزدیک استحالهی شبهای چشم تو
با فرصتی که باز به آغاز مانده است
در عادتم عجیب به یلدای چشم تو
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
سرزده امشب افق ، ماه به بالا رسید
تیغ کشیده به شب ، تا شب از آنجا رسیدشرم ز آذر گذشت ، دی چو سر آغاز شد
شوق زمستان بپا ، مو سم سر ما رسیدپیر زنی دلفریب ، سرزده آمد به شب
از سر شب قصه گفت ، قصه به فردا رسیدفال و نی و نغمه ها ، ساز و طرب هم بپا
حافظ شیرین سخن ، یکه و تنها رسیدشب به تما شا نشست ، عا شقی آغاز شد
دست در آغو ش هم ، چله و یلدا رسیدسرخ در انداخت سرخ ، شهد در آمیخت شهد
نقل بپاشید و گُل ، وامق و عذرا رسیدشب به درازا کشید ، صبح در اندیشه شد
چون بهم آمیختند ، نور به جانها رسید
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
انشاالله پایان پاییز
پایان تمام غم ها، مشکلات
و سختی های زندگیتون باشد
با آرزوی بهترین ها در فصل جدیدیلدا مبارک
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
جامانده رد پای اناری سیاه بخت
بر گونه های منبسط انتحاریت…
امشب پناه می برم از سرد سرنوشت
به خواب های تو , به لب اظطراریت
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دستت اگر چه رنگ زمستان گرفته است
از داغهای روی دلم در نمی رود
شاید دچار تهمت یک خرق عادت است
بادکمه های پیرهنم ور نمی رود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب قصه های پیرزنی ساده لوح بود
در “غارهای” بی خبر پر کلاغی ات
یلدا شروع ساختن یک گلوله برف
در مشت های منجمد اتفاقی ات
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر شب یلدا برای کپشن
سر تا به پای گم شده ام را در این کلاف
با صد گره زدم به دو چشمی که … کور شد
تا از نگاه یخزده شب رها شود
فصلی که بست بار خودش را و دور شد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
هشتاد ونه حکایت سرد وسیاه را
با خواب شاعرانه به فردا رسانده ام
حالا به نامت این شب بالا بلند را
با چشمهای یخ زده بیدار مانده ام
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
اقبال و روزگار من امشب به دست تو ست
عمری که کوزه اش به دوام و شکست تو ستبا نوی آفرینش و شب زنده داریم
امشب دوام مستیم از ناز شست تو ستپیمانه را شکسته ام از عهد روز پیش
سر مستیم ز باده ی شبگیر مست تو ستما را وجود در تو تجلیست ، هم عدم
با این وجود ،هست اگر هست ، هست تو ستشب بوی تن سپرده به سرمای چله گاه
امشب هوای قال و بلا در الست تو ستاندیشه گاه من ، شب یلدای دلفریب
تاریک جان ، نه ز شب ، بل گسست تو ست
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
در کوچه های ساکت این شهر یخ زده
سرما نشانه ایست که آغوش تو به یاد…
در خویش جمع میشوم وگریه میکنم
سرما به کوچه گفته تورا داده ام به باد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
سرد است در هوای کسی گریه می کنم
یک آسمانِ در قفسی… گریه می کنم
پوشیده ام لباس تو را…هی سیاه تر
تا صبح…تا به من برسی گریه می کنم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
کم کم تمام پنجره ها باز می شود
در من به سمت عشق به سمت نگاه تو
آهوی شعرهای مرا گریه می کند
امشب پلنگ غمزده ای سمت ماه تو
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
اشعار خفن شب یلدا
از سیم های لخت به تو خیره می شوند
گنجشک های پر زده از روی برف ها
از پشت پنجره همه ی شهر دیدنی ست
تو رفته ای و پشت سرت مانده حرف ها
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یادش بخیرهای مرا گریه می شوی
سیگار پشت خاطره ها دود می شود
دردی غلیظ روح تو را آه می کشد
در نطفه شعرهای تو نابود می شود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
لبخندهای مرده ی باید قبول کرد!
وقتی سکوت حس غم انگیز رفتن است
من از تمام فاصله ها دور می شوم
یک مشت حس لعنتی خوب در من است
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
از گریه های خسته پائیز تر شدم
رنگش پریده شعر من از برگ های زرد
دلباخته یا رنگ! به آخر نمی رسد!؟
این چارپاره که بند بندش گرفته درد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دلگیر ، زیر چشم خدا ، روی ابر غم
بی هیچ ارتباط به باران نشسته ام
فرقی نمیکند چه شبی چند ساعت است
از هر پلی که رد شدم آن را شکسته ام
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
جامانده روی ساعت صفرم دو عقربه
مثل دو دست خونی من روی چشم هات
اصلا تکان نمی خوری از گوشه ی دلم
بی حس و بی تنفس و بی هیچ ارتباط
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
دردش گرفته این شب و فارغ نمی شود!
چشمم سفید تر شدو پهلو به برف زد
این شعر هم به حرمت امشب بلند شد
این شعر اگرچه پشت سر عشق حرف زد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
ساعت دقیق چند زمستان گذشته است؟
دارم تو را چه سرد به خاطر می آورم!
به شعرهای یخزده کبریت می کشم
من به گواهم این همه شاعر می آورم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
بهترین شعر های شب یلدا
یلدا شد و ما چشم براه رُخ یاریم هنوز
دلخون چو اناریم و به سَر فکر بهاریم هنوز
ای کاش که این شامِ سیه رَخت سفر بربندد
صبحی بدمد تا نفسی سوخته داریم هنوز
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
وقتی که قلب سنگ ِ تو را هم شکافتم
چشمم برای دیدن ِ خون نا امید بود
تقصیر عشق نیست ، خداوند شاهد است
هر هندوانه ای که بریدم سفید بود
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب ریسه می رود ته موهای مشکی ات
آجیل می بریم به دیوانه خانه ها
من چشم های سرخ توام در” بدون خواب”
که کارد می خورم بغل هندوانه ها
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
وقتی تمام منظره ها سایه روشنند
هیچ عاشقانه ای به تفأل نمی برد
از تو به توی سینه ی تاریک زندگی
دستی مرا به آنطرف پل نمی برد
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلدا شد و ما توامان، هم میهمان هم میزبان
سر در هوای عاشقی، نی در زمین نی آسمانآورده ام در دری ، از کابل و غور و هری
از بلخ و غزنی ، بادغیس از پنجشیر و بامیاندارم سلام مولوی ، تقدیم سعدی می کنم
دارم پیام ناصر از یمگانم آن بام جهانحال حکیم غزنه را، شعر سلیس حنظله
چون شور و حال شرشره ، یا بوی جوی مولیانبودا به شوق جام جم ، استاده اما منتظر
حافظ خودش را یافته در جوزجان و بدخَشانیارهم و بارهم و بال و وبال هم شویم
یار دبستانی من! ، یلدا شد و ما توامان
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
آتش گرفته دفتر شعرم به اسم تو
فالی نمانده تا به تو یلدایی اش کنم
بی خود به فال نیک نگیر این ترانه را
عشقی نمانده تا به تو لیلاییاش کنم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر با موضوع شب یلدا
دستی گرفته کل شبم را و بی دلیل
با برف به بلندی موی تو دوخته
این سال های جمع شده روی زندگیم
خشک و ترش به سردی عشق توسوخته
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
از برگ برگ ِ دفتر من پرت می شوند
معشوق های خسته ی پایان گرفته ام
یلدای چشم های تو را گریه میکنند
موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
ترک دارد دلم همچون انار آخر پاییز
همه شبهای دلتنگی
بدون تو شب یلداست…
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
کوتاه ترین شب ها هم بی تو نمی گذشت
رحم کن خوب من، امشب شب یلداست!
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب یلداست؛
شبى که در آن انار محبت دانه مى شود
و سرخى عشق و عاطفه ، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما
شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها
در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود . . .
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
یلداى آدم ها همیشه اول دى نیست
هرکس شبى بى یار بنشیند شبش یلداست …
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شبهایم
بی تو طولانی ست
سخت میگذرد؛
بی گمان
یلدا
نفسم بند می آید …!
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
خیالِ داشتنت هم،
عجیب میچسبد…
به شیرینىِ هندوانه
به سرخىِ انار
و مثل شب یلدا که دلش
نمى خواهد تمام شود.
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
سی ام آذره و یک شب زیبا
یه شب بلند به اسم شب یلدا
شب شب نشینی و شادی و خنده
شبی که واسه ی همه خیلی بلنده
همه ی اهل خونه خوشحال و خندون
آجیل و شیرینی و میوه فراوون
شب قصه گفتن و یاد قدیما
قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
اشعار کوتاه شب چله
یک ثانیه از عمر همین یک شبِ یلدا
باعث شده تا صبح به یُمنَش بنشینیم
ده قرن زِ عمر پسر فاطمه (ع) طی شد
یک شب نشد از هجر ظهورش بنشینیم
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شما را گر شب یلدا بلنده / مرا لیست طلبکارا بلنده
ولی هندونه ام در شام یلدا / سفیدیّش بود چون شیر گاوا
انارم ترش و گردوهام پوچه / وچشمان زنم افسوس لوچه
بود آجیل تلخ و سیب ها کال / وقطعاً می شود وارونه ام فال
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
مست می شود
انار
از مماس دانه ها
بر بوم لب هایت
در نیمه شب یلدایی باستانی….
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیستهست پیدا که به خون ریختنم بسته کمر
گرچه از نازکی او را کمری پیدا نیستبه که نسبت کنمت در صف خوبان کانجا
از تجلی جمالت دگری پیدا نیستنور حق ز آینهٔ روی تو دایم پیداست
این قدر هست که صاحب نظری پیدا نیستپشه سیمرغ شد از تربیت عشق و هنوز
طایر بخت مرا بال و پری پیدا نیستبس عجب باشد اگر جان برم از وادی عشق
که رهم گم شده و راهبری پیدا نیستشاهد بی کسی محتشم این بس که ز درد
مرده و بر سر او نوحهگری پیدا نیست
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد!
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد…
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
هر لحظهام
بی تو
یلدای بی حافظ؛
ای معنی شعرم،
باید که برگردی…
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شعر شب چله عاشقانه
باز هم تسبیحِ
بسم الله را گم کرده ام
شمس من کی می رسد؟
من راه را گم کرده امطره از پیشانی ات
بردار ای خورشید من!!!
در شبِ یلدا
مسیِر ماه را گم کرده ام…
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
من در تمامِ این شبِ یلدا
دستِ امیدِ خستهیِ خود را
در دست های روشنِ او می گذاشتم
من در تمامِ این شبِ یلدا
ایمانِ آفتابیِ خود را
از پرتوِ ستارهی او گرم داشتم!
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
ثانیه ها
گاهی
سرنوشت جدیدی را رقم زده اند …
به یلدا فکر می کنم
و شصت ثانیه وقت اضافی
شاید در یکی از ثانیه هایش
درب را بکوبند
و تو
برگشته باشی
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
شب شما به شیرینی هندوانه
خندتون مثل پسته
و عمرتون به بلندی یلدا
شب یلدای تان مبارک
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
این پا و آن پا نکن
خودت را به ناپیدای جاده بسپار
اگر آمدنی بود تابحال آمده بود
یک دقیقه که هیچ
یک عمر هم که پاییز بمانی
یک عمر هم که یلدا بگیری
کسی که برای نیامدن رفته
نمیآید
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
به حتم پایان دنیا
در یکی از روزهای پاییز است
شاید در بلندترین شب سال
همزمان با رها شدنِ
بافتهی موهای دخترکی
که به هوای چیدن انار به باغ رفت
و دیگر برنگشت
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
کاش می شد
برای ِ یک شب هم که شده
هندوانه باشم
همان قسمتش که سهم ِ توست !
یلدا مبارک
☰☰☰☰☰❀●❀●❀●❀☰☰☰☰☰
نمی دونم امشب کجایی ؟
سرخی هندونه هاتو با کی تقسیم میکنی ؟
فال حافظ رو به نیت کی میگیری ؟
ولی میدونم که تو یلدای دل من کنار منی . . .