شعر در مورد عشق | ۱۱۰ شعر کوتاه طولانی در مورد عشق برای پست و استوری

در این نوشته از دلبرانه قصد داریم تعداد ۱۱۰ شعر در مورد عشق را برای شما عزیزان درج نماییم.

ممکن است گاهی دنبال یک شعر در مورد عشق بگردید که بتوانید برای شخصی ارسال کنید.

یا از آن برای  منتشر کردن یک پست در اینستاگرام و همچنین درج در استوری استفاده کنید.

لذا در ادامه یک مجموعه کامل را برای شما عزیزان جمع آوری کرده ایم. با ما همراه باشید…

شعر در مورد عشق | ۱۱۰ شعر کوتاه طولانی در مورد عشق برای پست و استوری

شعر در مورد عشق

عشق یعنی دادن همه چیز

در راه کسی که از صمیم قلب دوستش داری

پذیرفتن همه چیز …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق زمانیست که کسی را ملاقات میکنی

و به تو در باره تو

چیز تازه ای می گوید

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق همه چیز نیست

نه آب است، نه نان

نه خوابی سبک ، نه سقفی در برابر باران

نه حتی تخته‌ ای شناور برای مردانی که زیر آب می‌ روند

سر برمی‌ آورند ، زیر آب می‌ روند

دوباره سر برمی‌ آورند ، زیر آب می‌ روند

عشق نمی ‌تواند ریه‌ ای آب آورده را غرق نفس کند

نمی ‌تواند خون را تمیز کند

نمی‌ تواند استخوانی شکسته را درمان کند

با این وجود چه بسیارند آدم‌ هایی که با مرگ دست دوستی می‌ دهند

به همان سان که می‌گویم ، تنها برای نبود عشق

شاید که در زمانی دشوار

به زانو در آمده از درد

ناله ‌کنان برای رهایی

آزار دیده از خواستی در ماورای قدرت تصمیم

من هم ناگزیر باشم که عشقت را بفروشم

به آرامش

یا یاد این شب را سودا کنم

با غذا

شاید…

اما فکر نمی‌ کنم که چنین کنم !!!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

دارم به سمت  نیستی  میرم

این زندگی با من موافق نیست

من عشق از این زندگی خواستم

رو این زمین جا واسه عاشق نیست

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق همین جورى قشنگ است که هر لحظه

نگران از دست دادنش باشى

هروقت مطمئن شدى آن را براى همیشه به دست آورده اى

درواقع همه چیز تمام شده

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق اتفاق پیش ِ پا افتاده ای ست

مثل مرگ که

آرام آرام باورمان مى شود …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق

حسرتِ در آغوش گرفتنِ کسی

حسرتِ یک جا بودن با اوست

آرزوی در آغوش گرفتنـِ او

فراموش کردنِ همه ی دنیاست

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

به نام تو

این مست

کافه ای را

آخرِ شب

در پاریس به هم می ریزد

تا انگورها

در باغی در بیروت

راهشان را از بطری ها

به خیابان ها

تغییر دهند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق آرامش دلهاست اگر بگذارند

زندگی با تو چه زیباست اگر بگذارند

ای نگاه تو پرستوی پیام آور عشق

چشم تو چشمه ی رویاست اگر بگذارند

در هراس شب و تنهایی و بییهودگیم

با تو بودن ، شب یلداست اگر بگذارند

در عطش ماند کویر تنم و می دانم

عشق من عشق تو دریاست اگر بگذارند

بلبل از شوق گل ، این نغمه ی مستانه سرود

عاشقی جلوه ی صحراست اگر بگذارند

در زمانی که زگل ، خاطره ای بیش نماند

دل من مامن گلهاست اگر بگذارند

بی تو بودن غم و اندوه و ملال است و سکوت

یاد تو داروی غمهاست اگر بگذارند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بیان عشق

به اندازه‌ی خود عشق مهمه

آدما به بیان کردن و بیان شدن

احتیاج دارند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

اگر عشق در عالم نبود

هنر

صنعت و

زیبایی هم نبود

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق یعنی که تو از آنِ کسی باشی و من

عاشقت باشم و احساسِ حماقت نکنم

چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی

بشود دور و برت باشم و جرات نکنم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق یعنی

موسیقیِ خلسه آورِ چشمِ تو

وقتی که دوستت دارم

از گوشه ی نگاهت

شرٌه می کند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

احتیاط باید کرد

همه چیز کهنه می شود

و اگر کمی کوتاهی کنیم

عشق نیز

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

تو با زبان ماهی های دریای پاسفیک با من جرف می زنی

من با زبان امواج دریای مکران

دستت را به من بده

که عشق به تمام زبانهای دنیا آشناست

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

روح پدرم شاد که می گفت به استاد

فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

دلم جراتش قطره ای

بیش نیست

تو ای عشق

او را به دریا ببر…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق رازیست

که تنها به خدا باید گفت…

چه سخن ها که خدا

با من تنها دارد…!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

در تَلخی ِ ایّام ، نَباتم دادی

از خویش ، نمای لانگ شاتَم دادی

از “مرگ” که هیچ چاره ای نیست ولی

از “زندگی” ای عشق نجاتم دادی…!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق

یعنی

مهر بی امّا اگر…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بی حرمتی ست پا نزدن بر بساطِ عقل

وقتی که عشق این همه اصرار می کند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

گاهی وقتا دوست دارم

سرم گرم کارم باشد

و هی نگاهم کنی

و من هم الکی مثلا حواسم نباشد

عشق مگر چیزی به غیر این است

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

وقتی میفهمی عاشق شدی

که می بینی دوست نداری بخوابی

چون واقعیت شیرین تر از رویاهات شده است…!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

و کسی نفهمید عشق

آدم برفی غریبی بود

که صبح ساختیم اش

ظهر به جان کندنش نشستیم

و شب رهایش کردیم …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

تعریف ماتریالیستی عشق

تعریف اجتماع است

عشق کلید اصلی تبدیل امر خاص یا خصوصی

به امر مشترک است

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

تو از این خطه ی پر شوکت دستانت

به کجا می خواهی تبعید کنی ، یکسره

روحم را …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

ما باید خیلی شرمنده‌ی خودمون باشیم

که این جوری حرف می‌زنیم

مثلاً وقتی داریم از عشق حرف می‌زنیم

انگار واقعاً می‌دونیم از چی حرف می‌زنیم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

حتی اگر عشق خریدنی هم بود

باز هم نمی‌توانستم

آن‌ را به دست بیاورم، چون پول نداشتم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق یعنی سرزنشت کنم

و ملامتم کنی به خاطر خطاهای کوچک

و ببخشمت و ببخشی‌ام

به خاطر خطاهای بزرگ

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ

این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت؟

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

نمیدانستم عشق چه بود

من فقط

دست هاش را گرفتم

و با عطر جامانده اش روی دست هام

تمام مسیر را مست کردم

عشق اگر این بود

به تکرار کاش بود

به تکرار …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

خطی کشید روی تمام سوال ها

تعریف ها معادله ها احتمال ها

خطی کشید روی تساوی عقل و عشق

خطی دگر به قائده ها و مثال ها

خطی دگر کشید به قانون خویشتن

قانون لحظه ها و زمان ها و سال ها

از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید

خطی به روی دفتر خط ها و خال ها

خط ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد

با عشق ممکن است تمام محال ها

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

به کدام خدا سوگند بخورم

که من

تمام این ساعات روز را

به تو فکر کرده‌ام

و باز تو فکر می‌کنی که

نوشته‌هایم را خط زده‌ام

نامه‌های روزانه‌ام را سیاه کرده‌ام

قهوه‌یی نوشیدم

با مردهای دوروبرم خواب تو را کشیده‌ام

به کدام خدا سوگند بخورم

این چاهی که افعی دارد

چاهی که کژدم دارد

من بازش نکرده‌ام

خدایی اگر باشد

به پاکی من سوگند خواهد خورد

خدایی سوگند می‌خورد که

می‌دانم فراموشش کردی

زیرا تو من را فراموش کردی

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

مثل یک معجزه ای

علت ایمان منی

همه هان و بله هستند و

شما جان منی

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

همه میگویند

اگر کسی را دیدی

و قلبت به تپش افتاد یعنی عشق

ولی من تو را که میدیدم

قلبم آرام میشد …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

دیروز از صبح چشم انتظار تو بودم

می گفتند : نمی آید

چنین می پنداشتند

امروز آمدی

پایان روز عبوس

روزی به رنگ سرب

و چشم انداز و شاخه ها در تسخیر قطره های آب

و من

بی نیاز به تن پوش

واژه که تسکین نمی دهد

دستمال که اشک را نمی زداید

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

گل محمدی من مپرس حال مرا!

به غم دچار چنانم که غم دچار من است

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

مرگ و عشق مثل همن

هر دوشون، فلسفه رو به گند می‌کشن

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

چشم تو لانه‌ی ماران

دست تو شاخه‌ی خورشید

باید ز چشم تو نیشی خورد

باید ز دست تو صبحی چید

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق چه ارزشی دارد

وقتی کسی را

درست زمانی‌که بیش‌تر از همیشه به تو نیاز دارد

رها کنی

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

در ماجرای عاشقانه حریم رعایت می شود

ماجرای عاشقانه یعنی نگاه کردن به خود

در پشت پنجره‌ای که با شبنم تار شده است

ماجرای عاشقانه یعنی به چیزی فکر نکردن:

آن‌جا که زندگی خرناس می کشد و له له می زند

ماجرای عاشقانه فقط آه می کشد

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

قسم به عشق

که هیچ به دل نشسته ای

ز دل

نخواهد رفت…..!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش

چاره‌ی معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

با یادِ تو هرشب ، وقتی دلم انقد

بی‌طاقته عشقه

حتمن یه دیوونم

دیوونگی اصلن ، خاصیتِ عشقه …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

پیش از جستجوی عشق، بیندیش:

من چطور عاشقی می‌توانم باشم؟

عشق انسان، انعکاس شخصیت اوست

اگر تو پرخاشگر باشی و نیز عصبانی

عشق را همچون جنگ تجربه می‌کنی

آدم ساده دل، عشقش هم پاک و ساده است

در این دنیا انسان

بیش از همه کسانی را که دوستشان دارد آزار می‌دهد

عمیق‌ترین زخم‌ها در خانواده باز می‌شود

زخم هم که بهبود یابد، از حکایتش خون جاری می‌شود…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر

قربان آن گلی که مرا خوار کرده است

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

به هدف نیست

هر اندازه که

ماهر باشی

عشق تیریست

که آخر به خطا خواهد رفت

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بگذار چشمهای غزلهایم

تنها برای عشق تو تر باشد

ای معنی مسلم آرامش

نفرین به عشق! بی تو اگر باشد …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

شاید کسی

شبیه تو پیدا شود ولی…

دیگر کسی

شبیه من عاشق نمی شود…!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بعد‌ از این ‌در دل من، شوق رهایی هم نیست

این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

مگر فکر می کنید عشق چیست؟

خیلی ساده است

هر چیزی که به زندگی ما، به فراز و نشیب های زندگی ما

وسعت ببخشد و تشدیدشان کند عشق است

عشق همان قدر مساله است که وسیله ی نقلیه

و می دانید وسیله ی نقلیه مشکلی نیست

مشکل راننده و مسافر و راه است

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

من

تازه فهمیدم که مُردن چیست

یعنی به عشقش زنده ای

و او نمی فهمد…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

شهوت را معنویت بخشیدند

و نام عشق بر آن نهادند

عشق فریبنده و ویرانگر است

نه نجات بخش

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

در من نفس می‌کشد

مهر‌ْ گیاهی از حرارت زندگی

عشق

نامِ آشنایی‌ست

برای جنونی که در رگم

می‌دود…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

زیرا

هنگام اعتراف رسیده‌ است:

ارواح شوم آینه‌ ها را

من

احضار کرده‌ ام

و ‌اعتراف وحشت از شب را

آغاز کرده‌ ام

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

چنان زلال شود

آن کسی که تو را یک بار

فقط یک بار نگاه کند

که هیچ‌گاه کسی جز تو را نبیند از آن پس

حتی اگر هزار بار هزاران چهره را نگاه کند

یتیمِ زیبایی خواهد بود این جهان

اگر آدم‌هایش بدون رؤیتِ تو

چشم گشوده باشند.

چگونه جهان به غربتِ ابدی

دوباره عادت خواهد کرد

اگر تو را نبیند ..

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

در حصار سایه ها

آنگاه که مرگ

روبه رویم ایستاده بود

کلمه ها را زاییدم …

شاعر شدم …

فهمیدم درد

وقتی تیر می کشد

شعر می شود…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

مثل بوی یاس اول صبح

دیوانه کننده است

نگاهت…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

مردی می خواهم

که دست برندارد

از خواستن

از نوازش ..

این مرد همکار خداست در آفرینش

در خلق زنی که همیشه می خندد …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق هرگز به نفرت تبدیل نمى‌شود

مگر دریا یک شب خشک شود

خورشید یک روز خاموش شود

و خدا بخوابد

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق همین است؛

نگاه تو، صدای تو، کلام تو

همین که ذره‌ای از تو

می‌شود تمام من

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

به خاطر تو

از تمام خوابها و خیابانهای جهان

گذشتم …

بگو در پس کدامین

چراغ روشن ایستاده ای

تا شب را

با خودم بیاورم ؟!…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

روزی یک خط شعر

برای دوباره زنده شدن کافی ست

حالا

با خیال راحت

سیصد و شصت و پنج بار

از عشق

بمیر

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

هر کس از بلندای چشم‌هایم بیفتد

دیگر هیچ ستاره‌ای

تا هیچ آسمانی

با هیچ بهانه‌ای

نمی‌تواند خانه‌اش باشد؛

قدر مرا بدان!

که پشت پلک‌هایم

خانه‌ای داری

روشن‌تر از تمامی ستاره‌ها

بالاتر از همه‌ی آسمان‌ها

به‌بهانه‌ی عشق…!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

به من یاد بده شاعر باشم !

به من یاد بده عاشق باشم !

به من یاد بده آغوشت را بلد باشم !

من از گم شدن

توی واژه هایی

که ” تو ” در آنها نیست

می ترسم …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

جهان بی تو

سر گیجه ای بیش نیست

من از تهوع تنهایی

هر روز بالا می آورم

و سستی رگهایم

در کلماتم جاری می شود …

زندگی

میان این فواصل ملول

حال مردابی را دارد

که پاهای عشق را بلعیده است …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

از اینکه توی خواب میشه تو رو دید

دارم از هر چی رویا سیر میشم

تو وقت داری برای دل سپردن

ولی من بی تو دارم پیر میشم …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

دستی بر انبوه دلتنگی هایم بکش

تراکم ابرهای نشسته بر آسمان دلم

تو را نترساند!

به محض لمس دستانت

ابرها پراکنده می شوند

باور کن

نه تنها ماه

خورشید هم با نوازش هایت

همیشه پشت ابر نمی ماند !

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

کدام سمت جهان ایستاده ای که دلم

به هر طرف که نظر می کند مقابل توست

مرا ز هروله ی موج ها هراسی نیست

همیشه مقصد این تخته پاره ساحل توست

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

هر قفلی که می‌خواهد

به درگاه خانه‌ات باشد

عشق پیچکی است

که دیوار نمی‌شناسد

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

روزی به خواب تو می‌آیم می‌بینی که من تواَم

و تیمارستانی با صد هزار عاشق هستم

ابرو حواله‌ی دریا کن

و مثل باد گذر کن از شهر پنجره‌های ویران

من در تمام پنجره‌ها انتظار تو را می‌کشم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بوسیدمش

و یک نفس تا خانه مان دویدم

آن روز همه‌ چیز زیبا بود

حتی قارقار کلاغ …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

همیشه از خود می‌پرسم:

چرا لحظاتی را که با تو نبودم، با تو نبودم؟

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی

روزی که آهنگ هر حرف، زندگی‌ست

تا من به خاطرِ آخرین شعر

رنجِ جست ‌و جوی قافیه نبرم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

روزی می آیی

که‌‌ من بسیار گریسته ام

روزی که خوشبختی

فقط یک کلمه ی بی‌معنا

خواهد بود

روزی که خانه ،فرسوده شده

من پیر شده ام

با آنکه خانه ی خوشبختی

ویران شده

اما من بی هراس

هنوز

دوست دارم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

برای خودم

برای خودت

برای خودمان

عشق نیاوردی

از‌من

از دستهای من

کاری ساخته نیست

جز آنکه

برایت بنویسم

بنویسم که بارها

تو را

بخشیده ام

و

روحم

بارها….

فرسوده شده

مرده

اما باز

برایت

عشق آرزو می کنم

همین

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

من تورا منتظرم

تا که روزی برسد

ارزو های دلم زنده شود

و تمامش این است

که شبی سر برسی

خاطرات دل من زنده شود

و کمی ریز بخندم

و بگویم هستی…

تا همه بغض گلویم

بشود یک فریاد

بشوی زندگیم

دوستم داشته باش…

دوستت دارم…

تا همان جاییکه

عشق بر کل زمین پا برجاست…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

شبیه آن نور پشت پنجره می مانی !!

و من نهالی که

این سوی پنجره ؛

هر طرف که باشی مایلم … .

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

اینگونه به باد نگاه کردم

که از میان موهای تو گذر کرده

اینگونه به آسمان نگاه کردم

که لبریز نگاه تو بوده

اینگونه به زمین نگاه کردم

که قدمگاه پاهای تو بوده

اینگونه به جهان نگاه کردم

و به جز عاشق ماندنت

تصمیم دیگری نماند …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

تجلی شو در هوا

در ابر

در درخت

با تو سبز شوم

بر من بباری

از تو نفس بگیرم

تجلی شو

که این جهان

منتظر اتفاق مهم تریست

شبیه اواسط این شعر

تجلی شو

و عکس همه چیز را اثبات کن عزیزم … .

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

برای رفتنت

فصل دیگری را انتخاب کن

پاییز هیچ گاه انتخاب خوبی نبوده

از آسمانش بپرس

باران میشوی

از درخت ها بپرس

فرو میریزی

از من اما

چیزی نپرس

من هم آسمانم

هم درخت …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

فردا اگر

بدون تو باید به سر شود

فرقی نمی‌کند

شب من کی سحر شود …!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

خدا را چه دیدی؟

شاید روزی

دوباره “من” و “تو” ما شدیم.

آن وقت

ثابت میکنم که میشود

با کلافِ سر در گم هم، آغوشی گرم بافت…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

کاملا درست است که

“انسان در محدودیت ها پیشرفت میکند”

مثلا، تو نیستی

اما…

من هرروز بیشتر عاشقت میشوم…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

هر کس ز حسن دوست متاعی گرفته است

بیچاره من که از غمش آتش گرفته ام …

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

صبح که شد

رویای  شبانه ات را

پشت پلک های ماه

مخفی کن !

زنبیلت را

از دست خورشید بگیر !

سوار بر کالسکه

تا انتهای روشنی برو

قهقهه سر بده!

حالا پیاده شو!

زمان،زمان قدم زدن

بر پلک های خیس صبح است

وچشیدن خوشبختی

از لب های شبنمی که نگاهش

برنگاهت غلت میزند و دیوانه ات میکند!

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشق با بی قانونی خود ، در برابرم

ومن

بی دفاع تر از همیشه در برابرت!

آغوشت تنها تکیه گاهم بود

اما از تو دستانت به جا ماند

در حال خداحافظی!

این روز ها

در عاشقانه هایم قدم میزنی

ومن

هربار به کلمات فرمان میدهم ؛

تو را نگه دارند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشقت محاکمه ی عجیبی بود!

مانند محاکمه ی من با دلم

این بار هم از آزمون دلت جان سالم به در میبرم

در خیال خود ، با تو قدم میزنم

با تو شعر می سرایم

تو را آغوش میگیرم

تاتنم سرمای بی کسی را از دور هم، نچشد

روز ها را با تو میخواهم

شیطنت را با تو!

دفترم از عشق ورق میخورد

به گمانم او هم  دلتنگ عطر حضر توست !

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بعد از آن سنگلاخِ عاشقى

نذر کردم قلبم را

تنها

به مهربان تر از خودم بسپارم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

اگر به آخر دنیا رسیده ای برگرد

به هر بهانه دل از من بریده ای برگرد

از این جهان پر از غم! از این دل تنها

هنوز چیز زیادی ندیده ای برگرد

چرا خیال فراموشی مرا داری؟

مگر چه پشت سر من شنیده ای برگرد

به آسمان رهایی نمی رسی بی عشق

چرا ز بام دلم پر کشیده ای برگرد

مرا میان جهنم رها مکن ای دوست

به برزخی که خودت آفریده ای برگرد

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

اگر صبح اسم کسی بود

تو بهترین بودی

تا صدایت کنم

صبح؛

کسی که آفتاب دلیل اوست…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

دستی تکان بده

به عشق

سلامی دوباره کن

لبخند بزن

صبح ، آغاز ماجراست

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

ببخش

اگر هربار می گویی :  ” جانم ” …

پرواز نمیکنم،

آسمان

از

آغوشت

دور است

دلم تنگ می شود ….

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

دستانت را جلو بیاور

می دانم اجازه ی بوسیدنشان را ندارم

می خواهم هزاران واژه ی عاشقانه را

که بر لبانم جاری نمی شوند

به دستانت بسپارم

باید شورش وحشیانه ی این واژه ها را

سرکوب کنم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

غُصّه‌ام قصّه‌ی قشنگی بود

که تو راحت به خواب می رفتی…؟

عشق من بر تنت قواره نبود

یا تو هر روز آب می رفتی…؟

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

می‌گویند گاهی عشق دو انسان نسبت بهم می‌میرد

این درست نیست

عشق نمی‌میرد

تنها اگر آنچنان که باید لایق و شایسته‌ی آن نباشید

شما را ترک می‌گوید و می‌رود

عشق نمی‌میرد، خود آدم است که می‌میرد

عشق به مانند دریایی‌ست اگر لایق آن نباشید

اگر باعث تعفن آن شوید

شما را به جایی پس خواهد زد تا بمیرید

آدم که آخرش می‌میرد،

منتها من دلم می‌خواد غرق در دریا بمیرم…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

به من بگو که کجا مى‌روى

پس از آن‌وقت‌ها

که رویاها تعطیل مى‌شوند

وَ ما به گریه روى مى‌آوریم

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

تا از برم آن یار پسندیده برفت

آرام و قرار از دل شوریده برفت

خون دلم از دیده رواست از آنک

از دل برود هر آنچه از دیده برفت

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

چه روز شوم فجیعی

جهان مرده‌ی بی بال و پرنده‌ی من

به جاودانگی آفتاب، شکاک است…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

و خداحافظی ‌اش

آنچنان چلچله‌سان است

که من می‌ خواهم

دائما باز بگوید که

خداحافظ

اما نرود…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

سهم تو بوسه بود و

سهم من بهار

با بهار آمدم

بوسه‌هایت را ببرم

بوسه‌هایت را بریز

بر دشت گونه‌های صبح

بر پیشانی مهتاب و یاس

از کوچه باغ خاطرات که می‌گذری

بیاد آور

صدای پرندگانی را

که با پرهایشان

نوشتیم

عشق

آی عشق

آی عشق

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

در این زمین زیبای بیگانه

بی‌تو

روحم

مثل مزار سرباز گمنامی خالی بود

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

بس‌ که من دل را به‌دام عشق خوبان بسته‌ام

از نشاط روی ایشان توبه‌ها بشکسته‌ام

جسته‌ام او را که او را دیده تیر انداخته است

تا دل و جان را به تیر غمزهٔ او خسته‌ام

هرکجا سوزنده‌ای را دیده‌ام چون خویشتن

دوستی را دامن اندر دامن او بسته‌ام

دوستانم بر سرکارند در بازار عشق

من چو معزولان چرا درگوشهٔ بنشسته‌ام

گر به ظاهر بنگری درکار من‌گویی مگر

با سلامت همنشین و از خصومت رسته‌ام

این سلامت راکه من دارم ملامت در قفاست

تا نپنداری که از دام ملامت جسته‌ام

نوک خار هجر این یاران مشکین موی را

از جفای دوستان در دیدگان بشکسته‌ام

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

اگر مثل آدم خداحافظی کنی

غصّه می‌خوری

ولی خیالت راحت است.

امّا جدایی بدون خداحافظی بد است، خیلی بد

یک دیدار ناتمام است

ذهن ناچار می‌شود

هی به عقب برگردد

و درست یک ذره مانده

به آخر متوقف بشود…

انگار بِروی به سینما و آخر فیلم را ندیده باشی…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

من اما آمده‌ام

تا از تو تشکر کنم…

به‌خاطر گل‌های اندوهی

که در درونم کاشتی

از تو آموختم

که گل‌های سیاه را دوست بدارم

بخرم

و جای‌جای اتاقم را با آن بیارایم…

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

باران که می بارد

به من فکر  کن

من

آنسوی غربت بغض و فاصله

به  امنیت آغوشت فکر میکنم

به دل بستن

که ازدستهایت شروع شد

و جان و جهانم را  گرفت

باران  که می بارد به من فکر کن

به دوست داشتنم

به این که چگونه

عشق راهش را از لابلای همین کلمات

به قلب تو پیدا خواهد کرد

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

یتیمِ زیبایی خواهد بود

این جهان اگر آدم‌هایش

بدون رویت تو

چشم گشوده باشند ‌

چگونه جهان به غربت ابدی

دوباره عادت خواهد کرد

اگر تو را نبیند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

از جنس خاک بودیم

آتش که در دل روشن کردیم

سوختیم وسوزاندیم

وخاکسترهایمان

حکایت آدم بودنمان را

روایت کردند

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

حرف های عاشقانه بس است

حتی شعرهای عاشقانه کافی است

دستت را به من بده و لب هایت را

تا فرو بریزم

در دره ی بی ملاحظه ی میان مان

تا حالا دیده ای نسیم

دو کوه را به هم برساند ؟

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشقت

شوک بزرگی بود

به کسالتِ روزمرگی ام

مانند

خبرِ پیدا شدن عکس زنی

در دفترچه یادداشت خدا

یا

لمسِ لطیف چند تراول

در دستان کودکی فقیر

نزدیکی

اما

دوری ات از من دور نمی شود

فاصله هیچوقت یک کلمه نبوده است

فاصله تمامِ شعرهایی ست

که برایت می بافم

و دلت هرگز سردش نمی شود

——✭-✭-❖❖❖💜❖❖❖-✭-✭——

عشقت درمن چون انار است

یک من است!

دلم را بشکافی

صد تو در من است!


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.