اشعار شاعران خارجی | ۱۱۰ شعر کوتاه و بلند زیبا با مضامین مختلف
در این نوشته از دلبرانه قصد داریم مطلبی شامل ۱۱۰ شعر از اشعار شاعران خارجی را خدمت شما ارائه نماییم.
از آنجایی که به دلایل مختلف از جمله استفاده در شبکه های اجتماعی ممکن است به یک شعر یا متن زیبا نیاز داشته باشید.
ما در اینجا گلچینی از بهترین و تاثیر گذارترین اشعار شاعران خارجی را برای شما جمع آوری کرده ایم .
امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیر … با ما همراه باشید ….
اشعار شاعران خارجی | ۱۱۰ شعر کوتاه و بلند زیبا با مضامین مختلف
تا روزِ مرگ
فرش بافت و گُل کاشت
اما هرگز
نه فرشی زیرِ پا داشت
نه کسی
گُلی بَر مَزارَش گذاشت
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
چه شکوهمندانه
مرا از هم می پاشی
دوست دارم
مدام تو را به خاطر بیاورم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
پرندگانی که
در قفس به دنیا آمده اند
فکر می کنند
پرواز نوعی بیماری است.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
دو سال است هر جا می روم
پنجره را با خودم می برم!
دو سال است
دنیا را
دنبال تو می گردم
دو سال است
این دو چشم
پنجره های رو به توست…!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
کدام تکه ی جهان
ما را جدا کرد
کدام تکهی جهان
ما را تنها برای چند روز
دوباره به هم میرساند.
تا خطوط تازهی شعر را آواز بخوانیم
تا دوباره پرواز را بیاموزیم
تا گذشتهی فراموشکار را
به یاد آوریم
تا دوباره همدیگر را
بدرود بگوییم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
انسان هایی که
دوستشان داریم
دیگر هرگز آنجایی که بودند نخواهند بود،
بلکه هر جا ما هستیم
آنها هم هستند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اگر شما
از عشق خود
مراقبت نکنید،
دیگران این کار را
انجام خواهند داد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
شجاعت اینه که
بایستی و حرفتو بزنی
و بعد بشینی
و گوش بدی
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
ماه را هدف قرار بده
تا اگر هم به خطا رفتی
جایی میان ستارگان سر در بیاوری
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
وقتی اسب های توانا
اجازه ی ورود به میدان مسابقه را
نداشته باشند
هر الاغی میتواند به خط پایان برسد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
در آخر نه رنگ باقی می ماند
و نه نژاد
تنها چیزی که باقی خواهد ماند
انسانیت است
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
وقتی به تو خیانت می کنند
انگار بازوهایت را قطع کرده اند
می توانی آنها را ببخشی
اما نمی توانی در آغوششان بگیری
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺭﻭ
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺒﺨﺸﯽ
ﭼﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ
ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺑﺎﺷﻦ
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
خیلی راحت است که آدم
روز به همه چیز بیاعتنا باشد
اما شب
همه چیز فرق می کند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
من کسی نیستم تو که هستی
تو هم کسی نیستی
پس ما جفت همیم
به کسی که نمی گویی
می دانی که ! آن ها ما را طرد خواهند کرد
چقدر ملال آور است که کسی باشی
چقدر معمولی که هم چون قورباغه ای
نام خود را تمام روز
به لجنزاری تکرار کنی که تو را می ستای
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
زخم های ما
این قدرت را دارند
که به ما یادآوری کنند
گذشته واقعیت داشته
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
رویای دیشبم را بر میدارم
و در فریزر میگذارم
تا روزی روزگاری
که پیرمرد موخاکستری شدم
رویای قشنگ یخ زده ام را بیرون بیاورم
آبش کنم،گرمش کنم
و پاهای سرد سالخورده ام را
در آن گرم کنم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
این جدایی تاریک و ابدی را
من نیز چون تو می پذیرم
چرا گریه می کنی
دستم را بگیر
قول بده باز سری به رویاهایم بزنی
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
آزارم نداد و ستایشم نکرد
آن گونه که دشمن می کند و دوست
تنها روحش را به من سپرد
و گفت : «مواظبش باش»
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
کاج ها برف پوش
در جنگل تاریک قدم می زنم
سرشار از اندوهِ اندوه
کجاست دستان تو،کجاست؟
برف
به رنگ مهتاب
چکمه ام سنگین
ترانه ی درونم
مرا به کجا می خواند ؟
کشورم ، ستاره ها ، جوانی ام
کدام دورتر است ؟
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
وقتی همه چیز گفته می شود
و به انجام می رسد
عشق و وضعیت هوا
تنها چیزهایی هستند
که هرگز نمی توان از آنها مطمئن بود
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
دیگران علیرغم واقع گرا بودنشان
به ابلهیِ عروسک های خیمه شب بازی می مانند
که هزاران بار دست هایشان را به گردن خود می رسانند
اما قادر به کشف سرنخ هایی که به وسیله ی آنها
آویزان شده اند، نیستند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
چنان تنهایی وحشتناکی احساس می کردم
که خیال خودکشی به سرم زد
تنها چیزی که جلویم را گرفت این بود که
من در مرگ تنهاتر از زندگی خواهم بود
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
فرق من و زندانبانم را می دانی
زمانیکه پنجره ی کوچک سلولم را باز می کند
او تاریکی و غم را می بیند
و من ، روشنایی و امید
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
با خودمان می گوییم
عادت می کنیم
و با صراحت زیادی ، این جمله را تکرار می کنیم
آن چیزی که هیچ کس نمی پرسد
این است که : به چه قیمتی عادت می کنیم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
فاصله گرفتن از کسانی که دوستشان داریم بی فایده است،
چرا که زمان به ما نشان خواهد داد
هیچ جانشینی برای آنها وجود نخواهد داشت
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت
باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند
فقط تنها به خاطر آورد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
زنان و مردان بسیاری می توانند با هم بخوابند
اما تعداد بسیار محدودی از آنان
می توانند با هم بیدار بمانند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
تو که هستی که زندگی مرا قضاوت میکنی
من بی عیب نیستم و نمی خواهم باشم
ولی قبل از اینکه شروع کنی مرا با انگشت نشان بدهی
مطمئن شو که دستانِ خودت ” پاک ” است
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
گاهی حتی سالها حرف زدن کافی نیست!
با بعضی ها باید به سکوت رسید، به یک لبخند، به یک نگاه
رهایشان کرد، و با اطمینان به دست طبیعت سپردشان
طبیعتی که در آن هر حضوری سایه ای
هر صدایی پژواکی
هر زهری پادزهری
و هر عملی عکس العملی دارد
باید گذشت
رها کرد
آرام بود و ایمان داشت
که زندگی در دنیا بی حساب نیست…
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید
بپرسید که می تواند بخوابد یا نه
اگر جواب مثبت باشد
همهچیز روبراه است . همین کافی است
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هر کس در دنیا باید یکی را داشته باشد
که حرف های خود را به او بزند
آزادانه و بدون رودربایسی و خجالت
به راستی انسان از تنهایی دق می کند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
چیزهایی مثل رنج بزرگــــ
اندوه بزرگــــ
خاطره ی بزرگـــ معنا نداره
همه چیز فراموش میشه
حتی عشق بزرگ
آنچه درباره ی زندگی، غم انگیز و حیرت آوره، همینه!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
گاهی سکوت میکنی …
چون اینقدر رنجیدی
که نمیخوای حرف بزنی
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
آدمایی که از رابطه های طولانی میان بیرون خطرناکن …
چون اونا میفهمن،
میشه یه چیزایی رو از دست داد ، و نَـمــُــــرد !
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
یکی از سخت ترین کارای دنیا اینـه کـه
برای دیگران توضیح بدی دقیقا
چــه مـــرگتـــه…
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
عاشق زنی نشو که می داند .
که زیاد گوش می دهد ، زنی که می نویسد
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺍﻓﺴﻮﻧﮕﺮ ، ﻭﻫﻢ ﺁﮔﯿﻦ ،ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ
ﯾﺎ ﻣﯽﮔﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺣﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ ﺑﺪﻝ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ،ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻌﺮ ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﯾﮏ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ
ﻭ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﭘﯿﺶ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﻨﯿﻦ ﺯﻧﯽ ﺷﻮﯼ .
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ …
ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ …
ﺍﺯﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ، ﻫﺮﮔﺰ !
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هرگز برای عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش!
گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس،
به غنچهای میرسی که
زندگیت را روشن میکند!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
از این که می شنوم
هنوز چیزی به نام “وظیفه ی زناشویی” وجود دارد
و قانون و کلیسا زن را طبق قرارداد موظف به اطاعت از آن میکند
دلواپس میشوم و ترس وجودم را فرا میگیرد.
محبت و صمیمیت را نمیتوان با زور در مردم به وجود آورد.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
فقط مرغ های دریاییاند که از توفان نمیهراسند،
حتی وقتی در میان دریاها جهت خود را گم میکنند
و جایی برای نشستن پیدا نمی کنند،
آن قدر بال میزنند که توفان فرو نشیند
و زمینی برای نشستن بیابند یا در همان اوج جان میدهند،
آن که در میان امواج میافتد مرغ دریایی نیست…
مرغ دریایی در اوج میمیرد…
آخرین توان خود را صرف اوج گرفتن میکند تا سقوط را نبیند.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اگر عاشق بودن به این است
که آدم خیلی ساده بگوید “من عاشقم”
پس من هرگز عشق را نشناخته ام
چون همیشه جمله “من عاشقم” را به کسانی گفته ام
که نیازمند شنیدش بوده اند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
همه ی ما فکر می کنیم فقط دنبال عشق رمانتیک هستیم
اما چیزی که باعث می شود
زندگی مان را بالاخره یک جوری ادامه بدهیم
این است که هر جور عشقی را می پذیریم
و از آن انرژی می گیریم !
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
این دیگر چه معمایی است
که هیچ کس مرا درک نمی کند
ولی همه مرا می پذیرند!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
انسان ها می توانند تبسم کنند …
تبسم کنند و تبسم کنند …
در حالی که به بدترین شکل ممکن در حال خیانت به شما هستند !
حیوان ها تبسم نمیکنند ولی همدیگر را می درند.
کدام منصفانه تر است ؟
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اما اگر هیچ چیز
نتواند ما را از مرگ برهاند
لااقل “عشق”
از زندگی نجاتمان خواهد داد …
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
تمام رویاهای ما می تواند
محقق شود، اگر شجاعت
انجامش رو داشته باشیم!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
مى خواهم هوا باشم
هوایى که در آن سکنى مى گزینى
حتى براى لحظه اى
مى خواهم همانقدر قابل چشم پوشى
و همانقدر ضرورى باشم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هر انسانی که نمی توانم دوستش بدارم
سرچشمه ی اندوهی ست ژرف
برای من
هرانسانی که روزی دوستش داشته ام
و دیگر نمی توانمش دوست بدارم
گامی ست به سوی مرگ
برای من
آن روز که دیگر نتوانم کسی را دوست بدارم
خواهم مرد
آی شمایان
که می دانید شایسته ی عشق من هستید
مراقب باشید ، مراقب باشید
تا مرا نکشید
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اگر بتوانی با تمام قلبت عاشق کسی شوی
حتی یک نفر
آن گاه در زندگی رستگار می شوی
حتی اگر به آن شخص نرسی …
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته
و تمناهامان را ناکام می بینیم،
اما باید به دیدنِ رویا ادامه بدهیم.
اگر نه، روح مان می میرد
و عشق نمی تواند به آن دست یابد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
مصریان باستان اعتقاد داشتند که پس از مرگ
از آن ها تنها دو سوال پرسیده می شود :
آیا شادی را یافتی ؟؟؟
آیا شادی را آفریدی ؟؟؟
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
روشنای زندگی ام
نسیم من
فانوس ام
بیانیه باغ های من
پلی به سمت من بکش از عطر نارنج
جایی به من بده
چون شانه عاجی
در میان شب گیسوانت
و آنگاه فراموشم کن
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اگر سردت هست
بگو تا
یک آغوش,
بیشتر دوستت بدارم…!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند
اگر جوان نیستی، همه با چهره ی پیری مواجه میشوند
اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم میتوان زندگی کرد
اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی میکنند
اما اگر عزت نفس نداری، برو بمیر که هیچ نداری
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
باید برای خودت خوش باشی
بهترین قسمت روز شب است!
تو کار روزت را انجام داده ای,
حالا پاهایت را بگذار بالا و خوش باش!!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
از کسی که به کار بد شما
پاسخی نمی دهد بترسید
او نه شما را می بخشد
نه می گذارد خودتان را ببخشید
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
حسادت احساس وحشتناکی است…!
به هیچ یک از رنج ها شبیه نیست،
زیرا در آن هیچ گونه شادی یا حتی غم واقعی وجود ندارد
فقط رنج می دهد و بس. نفرت انگیز است
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
این مسئله ی «صداقت» چه خشم آور است!
هنگامی که من از صداقت سخن می گویم،
در فکر صداقت شخص او هستم،
وقتی به خودم مراجعه می کنم،
دیگر نمی فهمم منظور از این کلمه چیست!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ،
ﺷﻮﺥ ﻃﺒﻌﯽ ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﺩ
ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﺪ ،
ﺩﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ …
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
شقایق ها را باید با چشم ها دوست داشت ،
نه با دست ،
آن ها در چشم ها شعله ور می شوند
و در دست ها پژمرده …
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اگر از چیزهایی که در زندگی اهمیت دارند نگه داری کنیم
اگر با کسانی که دوستشان داریم
درست و مطابق با ایمانمان رفتار کنیم
زندگیمان از لرزش دردناک کارهای ناتمام،
مصیبت نمی بیند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
بی خیال سرنوشت شدن یه جورش شجاعته
گفتن اینکه ما سرنوشت ِخودمونو می سازیم
یه جور دیوونه گیه
ولی اگه سرنوشت و قبول نداشته باشی
زندگی تبدیل می شه به یک عالمه فرصت
که از دست دادیشون
اون وقت تو حسرت چیز هایی که نداشتی
و می تونستی داشته باشی
زمان ِحال و ضایع می کنی
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
یک نت را غلط نواختن
بی اهمیت است
بدون احساس نواختن
غیر قابل بخشش!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
یکی از راه های به دست آوردن شادی
آن است که دیگران را شاد کنی.
یکی از بهترین راه های شاد کردن دیگران
آن است که خودت شاد باشی
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هر دوی ما
یک نفر را تنها گذاشتیم،
اول تو مرا
و سپس من
خودم را…!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
پدرم عقیده داشت یک زن نیرومند ،
می تونه از یک مرد هم قوی تر باشه
مخصوصا اگر توی دلش،
عشق هم باشه!
فکر می کنم یک زن عاشق،
تقریبا نابود نشدنی باشه
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
اینو به خاطرت بسپار :
همیشه به آدما به اندازه ای محبت کن
که بعدش مجبور نشی
بهشون ثابت کنی که
یه احمق نیستی …!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
نمیتوانم به “دوستت دارم” افرادی که خودشان را
دوست ندارند اعتماد کنم،
ضرب المثل آفریقایی است که می گوید:
زمانی که انسان برهنه ای
به تو پیشنهاد پیراهنی را میدهد،
مراقب باش
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هی خواستم فراموشت کنم نشد
هربار کم آوردم پیش چشمهایت
هرباراز لب هایت فریب خوردم
هربار برایت بهانه آوردم
وهی بهانه آوردم ، بهانه
می دانم این ها همه بی فایده اند
اما من
باز نخواهم گشت
سرزنشت نمی کنم که فریبم دادی
خودم را رها کردم تا فریبم دهی
ابلهم ، ابلهی بزرگ
ببین که عشقت چه کرد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
من تلوزیون را بسیار آموزنده یافتم،
هر وقت کسی آن را روشن می کرد،
به اتاق دیگری می رفتم
و کتابی مطالعه می کردم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
وقتی شاعر می میرد
گلهای تازه ای شکفته می شوند
قناری ها آواز مستانه سر می دهند
کمی آن سو تر ماهی ها در امواج می رقصند
جهان شکل دیگری می گیرد
آسمان سفیدپوش می شود
وقتی شاعر می میرد
درهای ملکوت گشوده می شود
آتش های جهنم خاموش می شوند
گناهکاران تاریخ بخشیده می شوند
دیکتاتورها اهل دموکراسی مطلق ! می شوند
وقتی شاعر می میرد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
آدم هایی پیدا می شوند
که اون قدر غصه ی دنیا را دارند
که هیچ وقت یاد نمی گیرند
تو این دنیا چه جور باید زندگی کرد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
نه برف مرا می ترساند و نه سرما
ولى در این حجم سنگین تنهایی ام
براى گرم شدن بهانه اى ندارم
جز اینکه دوستت داشته باشم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
دوستت دارم
چنان با احتیاط مثل شاید
چنان باور نکردنی مثل آری
و چنان طولانی مثل تا چه پیش آید
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
در زندگی هر زن
لحظه هایی هست که دوست دارد
مورد تحسین و ستایش قرار بگیرد
و حس کند که برای یک نفر مهم ترین چیزِ دنیاست
و فقط یک مرد می تواند به این تصور زنانه رنگ بدهد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
می خواستم فراموشت کنم و باز
لبهایت در حال بوسه
چشمهایت درحال خنده
دستانت در حال رقص
امانم را برید
تو ازیادم نمی روی
مرا خلاص کن
مرا به جرم عاشق بودنت اعدام کن
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
از وقتی تو را شناختهام
خوشبختی ساکن خانهام شده است
چرا که من و تو ساکن یک ستاره شدهایم
و یک خورشید بر ما میتابد
دلانگیز است که تو را میشناسم
و صدایت میکنم خوشبختی ، خوشبختی
دلانگیز است که هر صبح
از خاکستر خویش برمیخیزم
و تو با صدای من بیدار میشوی
وقتی صدایت میکنم
صبحات بهخیر خوشبختی جان
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
درونام بیشهای بود
به پهنای شبهای تنهاییام
به انبوهی حسرتهای بیپایانام
شامگاهی ، از گوشهای
گوشهی نگاه زیبارویی
جرقهی آتشی در آن انداخت
من از آنروز
بهشتی سوزانام و
سرزمین آتش شدهام
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
فرزندان آزادی
قبل از رفتن به تخت خواب
مسواک نمی زنند
به افسانه های شاهان و شاه دختها گوش نمی دهند.
آنها به هیاهوی ترس و سرمای جاری در پیاده روها
پشت در خانه های مخروبه شان
در اردوگاه ها یا در مقبره ها
گوش می دهند.
فرزندان آزادی
مانند تمام بچه های دنیا
در انتظار بازگشت مادرشان هستند.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
چشم به راهم
و چشم به راه چه ام؟
چشم به راه مردی با دست هایی آکنده از گل
و لبهایی لبالب از واژه هایی دلبرانه
مردی که نگاهم می کند و مرا می بیند
با من حرف می زند و حرف هایم را می شنود
مردی که به خاطر من اشک می ریزد.
دلم به حالش می سوزد و دوستش دارم.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
ما، که بدبختیم،
که زمان اندکی داریم
برای جوانی و زیبایی؛
دنیا! تو میتوانی بی ما بمانی.
ما بردگان تولدیم!
پروانهگانی که هرگز زیبا نبودهاند،
مرده در پیلهی زمان.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
باید خوشنود باشم از تنهایی،
از ساعاتی که سوارند بر شکستهبالهایی،
خوشنود باید باشم
از جسمِ عطشناکم، دلِ درمانده و زارم،
و رنجی که در آهنگ یکنواختِ زندگی جاریست.
کاش توانِ آن داشتم که سرودی سر دهم یگانه،
خوشایند و سرشار همچون نور،
خموش و گریزان چون شهابی
در شبی زمستانی.
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
ترانه های انسان ها
از خود انسانها زیباتر
مژدهبخشتر از خود آنها
غمگینتر از خودشان
و از خود انسانها دیرپاتر
ترانههای انسانها را بسیار پسندیدهام
بدون انسانها زیستهام
بیترانه اما هرگز
که ترانهها هیچگاه در قصد فریب دادن من نبودند
ترانهها را به هر زبانی متوجه شدهام
در این دنیا
از آنچه خوردم و نوشیدهام
از آنچه گشتم و فرسوده کردهام
از آنچه دیدهام و شنیدهام
از آنچه لمس کردهام و فهمیدهام
هیچکدامشان مرا بیش از ترانهها خوشبخت نکردهاند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
امیدوارم روزی مرا بیابی
من رد پای شعرهایم را
جا میگذارم
در هرچیز کوچک سادهای که
لمس میکنم
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
در آغوشام نگیر
این عشق دروغین ودلدادگی بیهوده
چه معنایی میدهد ؟
من به عشقی نیاز دارم
عشقی که به لرزه ام درآورد
در زیر باران و در پهنای خیابان به گریه ام بیندازد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
عشق تو بارانىست
که وقتی من تشنهام
و به او پناه مىبرم
یکباره بند مىآید
عشق تو بارانىست
که وقتی در خانهام و تشنه نیستم
یکباره شروع به باریدن مىکند
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
گویند زمان مرهم است
اما هرگز چنین نبوده
دردهای واقعی عمیق تر می شوند
با گذر زمان
همچون عضلات که نیرومندتر
زمان محکی است برای رنجها
و نه درمان
اگر اینچنین بود
دیگر رنجی نبود
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
زندگی از من میخواهد
که فراموشات کنم
و این چیزیست
که دلام نمیتواند بفهمد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
رؤیاهایم را بر میدارم و از آنها
گلدانی برنزی میسازم
و فوارهای گرد با مجسمهای زیبا در مرکزش
و آوازی با قلب شکسته و آنوقت از تو میپرسم
آیا رؤیاهایم را میفهمی ؟
بعضی وقتها میگویی میفهمی
بعضی وقتها میگویی نه
هر کدام را بگویی فرقی ندارد
من به رؤیاهایم ادامه خواهم داد
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
دیروز را بسیار دنبالت گشتم
اما پیدایت نکردم
گفتند تو را دیدهاند
که تودهای برف شدهای
و بر بلندترین قله نشستهای
باور نکردم
تا اینکه خودت آمدی
و ذره ذره
آب شدی بر جنازهام
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
آه چقدر وحشتناک است!
ما پیشاپیش
مرگ کسانی را که دوست داریم،
مجسم میکنیم!
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
تو طوفان بودی و من برجی بلند
که از قدرتش دفاع میکند
یا باید نابود میشدی و یا ویران میکردی
میتوانست هرگز اینگونه نباشد.
تو اقیانوس بودی و من صخرهای
که سد راه توست
یا باید میشکستی و یا مرا با خودت میبردی
میتوانست هرگز اینگونه نباشد.
تو زیبا بودی و من مغرور
یکی خوی تسخیر دارد
و دیگری که رامناشدنیست
راه، کوتاه بود و دیدار ناگزیر
میتوانست هرگز اینگونه نباشد…
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
چگونه آن گل سرخ
که روی قلبات سنجاق کردهای
جان سالم به در میبرد؟
تا بهحال، گلی را ندیده بودم
روییده بر یک آتشفشان…
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
همه چیز، خاطرهها، گفتگوها، بوسهها،
هم آغوشی پیکرهای دلداده
همهچیز میگذرد
ولی تماس روح هایی که
یکدیگر را لمس کرده
و در میان انبوه اشکال زودگذر،
یکدیگر را شناخته اند،
هرگز زدوده نمی شود
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
چه خوب بود که آدمی می توانست
وقتی درد و مصیبتی دارد
ماه ها بخوابد…
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
امروز که پاییز به من تاخته
و پنجرههایم را گرفته
نیاز دارم که نامات را بر زبان بیاورم
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم
به لباس نیاز دارم
به بارانیی
و به تو
ای ردای بافتهشده از
شکوفه ی پرتقال و گل های شب بو
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
زن
چنان عشق می ورزد
که انگار هیچ وقت نخواهد رفت
اما روزی
چنان می رود
که انگار هیچ وقت عاشق نبوده است
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
من و تو چون دو کوه
دور از هم
جدا از هم
نه توان حرکتی نه امید دیداری
آرزویم اما این است که
عشق خود را با ستارههای نیمهشبان
به سویم بفرستی
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
هنگامی که خورشید فروزان
عاشقانه به ابر بهاری چشمک میزند
و به او دست زناشویی میدهد
در آسمان رنگینکمانی زیبا پدید میآید
اما در آسمان مهآلود
آن را بهجز رنگ سپید نمیتوان دید
ای پیر زندهدل
از گذشت عمر افسرده مشو
هر چند زمانه نیز موی تو را سپید کرده
اما هنوز نیروی عشق که زاینده جوانی است
از دلات بیرون نرفته است
◾️▬▬✥▬▬▬▬✥▬▬◾️
احساس می کنم
امروز نیازمندِ آنم
که به نام بخوانمت.
احساس می کنم
نیازمندِ حـروفِ اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوقِ تکه ای شیرینی…
دیرزمانی ست که نامت را بر تارکِ نامه هایم ننوشته ام،
خورشید ی بر فراز کاغذ نکا شتهام که گرمم کند…
امروز که پاییز بر من هجوم آورده
و روزن هایم را در برگرفته احساس می کنم
که باید بخوانمت…