شعر برای محرم | ۶۵ شعر زیبا برای ماه محرم و صفر

شعر برای محرم | ۶۵ شعر زیبا برای ماه محرم و صفر

اینجا یک مجموعه شعر برای محرم برای شما گردآوری کرده ایم که میتواند به در عزاداری های ماه محرم و صفر و مصیبت امام حسین علیه السلام و یارانش مورد استفاده شما عزیزان قرار بگیرید. نظر شما با را به این اشعار زیبای محرمی (برای نوحه ، هیات ، روضه و  عزاداری ها) جلب میکنم. امیدوارم از خواندن این اشعار زیبا و دل انگیز  از شهادت سالار شهیدان امام حسین علیه السلام در ماه محرم و صفر لذت ببرید. 

شعر برای محرم

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۱)

 

شعر برای محرم کودکانه

خدایا پیکرم آتش گرفته

دل غم پرورم آتش گرفته

شهادت نامه را با خون نوشتم

ولیکن دفترم آتش گرفته

خودم دیدم کنار قتلگاهم

که قلب مادرم آتش گرفته

خودم دیدم کنار نهر علقم

لب آب آورم آتش گرفته

خودم دیدم که از تیر سه شعبه

گلوی اصغرم آتش گرفته

خودم دیدم سکینه داد می زند

که عمه چادرم آتش گرفته

الا ای خواهرم زینب کجایی

لباس دخترم آتش گرفته

ز هرم ناله هل من معینم

صدایم، حنجرم آتش گرفته

شاعر: سید مجتبی شجاع

خدایا پیکرم آتش گرفته

دل غم پرورم آتش گرفته

شهادت نامه را با خون نوشتم

ولیکن دفترم آتش گرفته

خودم دیدم کنار قتلگاهم

که قلب مادرم آتش گرفته

خودم دیدم کنار نهر علقم

لب آب آورم آتش گرفته

خودم دیدم که از تیر سه شعبه

گلوی اصغرم آتش گرفته

خودم دیدم سکینه داد می زند

که عمه چادرم آتش گرفته

الا ای خواهرم زینب کجایی

لباس دخترم آتش گرفته

ز هرم ناله هل من معینم

صدایم، حنجرم آتش گرفته

شاعر: سید مجتبی شجاع

اشعار محرم

دل مردان خدا راست ز تو نور حیات

یا قتیل العبرات

شده محکم ز مناجات تو ارکان صلات

یا قتیل العبرات

بابی انت و امی گل گلزار رسول

راحت جان بتول

مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات

یا قتیل العبرات

ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق

ای قرار دل عشق

چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات

یا قتیل العبرات

شاعر: عباس خوش عمل کاشانی

شعر عاشورا

تا خیمه‌ی تقرّب تو پر کشیده ایم

تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم

آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست

در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم

با عطر سیب پیرهنت مست می شویم

شیدائی قبیله‌ی عشق و عقیده ایم

دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم

وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم

در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم

عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم

لب تشنه ایم و در صف پیکار می‌رویم

وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم

کی دست می‌کشیم از این طوف عاشقی؟

با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم

جان می‌دهیم و یک سر مویت نمی‌دهیم

در کربلا حماسه‌ی عشق آفریده ایم

هفتاد و دو صحیفه‌ی با خون نوشته ایم

هفتاد و دو کتیبه‌ی در خون تپیده ایم

در جسم ما هنوز تب جانفشانی است

«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم

خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو

بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم

شاعر: یوسف رحیمی

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۲)

 

شعر برای محرم جدید

تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست

خورشید گلی از چمن حنجر توست

شب وقف مدار چشم هایت مولا

صبح، آینه ی دستِ بهارآور توست

شاعر: شعر محمدحسین انصاری نژاد

اشعار محرم کوتاه

هم آیه و هم کتاب می گفت حسین

هم لیلی و هم رباب می گفت حسین

اعضاء و جوارح قتیل ره عشق

در خون خودش خضاب می گفت:حسین

شاعر: رجب جعفری

شعر عاشورایی کوتاه

این روزها غم تو مرا می‌کشد حسین

شب های ماتم تو مرا می‌کشد حسین

تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست

سرخی پرچم تو مرا می‌کشد حسین

از لحظه‌ی ورودیه تا آخرین وداع

هر شب ، محرّم تو مرا می‌کشد حسین

هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی

اشک دمادم تو مرا می‌کشد حسین

داغ علی اصغر و عباس و اکبرت

غم‌های اعظم تو مرا می‌کشد حسین

 

از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ

انگشت و خاتم تو مرا می‌کشد حسین

بر نیزه در مقابل چشمان خواهری

گیسوی درهم تو مرا می‌کشد حسین

سالار سر بریده‌ی زینب سرم فدات

هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۳)

 

شعر برای محرم ترکی

باز در خاطره‌ها، یاد تو ای رهرو عشق
شعله سرکش آزادگی افروخته است

یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگی‌ات
از سر شوق و طلب، دیده جان دوخته است

نقش پیکار تو، در صفحه تاریخ جهان
می‌درخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب

پرتواش بر همه کس تابد و می‌آموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب

چهر رنگین شفق، می‌دهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد

راست، چون منظره تابلوی آزادی‌ست
که فروزنده به تالار شب آویخته شد

رسم آزادی و، پیکار حقیقت‌جویی
همه جا، صفحه تابنده آیین تو بود

آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود

جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود

زان فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود!

شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی

اشعار محرم کودکانه

من را که بی‌ قرار حرم می کنی بس است

اصلا مرا غبار حرم می کنی بس است

شرط نزول کوثر رحمت دعای توست

اصلاً تمام خلقت عالم برای توست

بالاتری ز درک تمام جهانیان

وقتی که انتهای جهان ابتدای توست

حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن

آنجا که از ازل اثر رد پای توست

بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد

رمز نجات اهل زمانه ولای توست

آسوده خاطران هیاهوی محشریم

وقتی رضای حضرت حق در رضای توست

فردوس ماست تا به ابد روضه الحسین

تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست

در آستانه تو کسی نا امید نیست

صحن امیر علقمه دار الشفای توست

شعر عاشورای حسینی

وقتی که هست دوش نبی آسمان تو

یعنی تو از پیمبری و او از آن تو

فرزند خویش را به فدای تو کرده است

بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو

معلوم کرد نزد همه حرمت تو را

با بوسه های دم به دمش بر دهان تو

فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را

تا بشنود ترنم عشق از زبان تو

آوای «من أحب حسینا» وزیده است

هر روز پنج مرتبه از آستان تو

ما از در حسینیه جایی نمی رویم

هستیم تا همیشه فقط در امان تو

هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق

آنجا که صبح می گذرد کاروان تو

این اشکها برای دلم توشه می شود

اذن طواف مرقد شش گوشه می شود

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۴)

 

شعر های قدیمی برای محرم

حال و هوای قلب من امشب کبوتریست

وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست

شبهای جمعه عکس حرم زنده می شود

تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست

ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت

با این حساب کار شما ذره پروریست

با تربت تو کام دلم را گشوده اند

آقا ارادتم به شما ارث مادریست

در ماتم تو محفل اشک است چشم ما

اصلا بنای هیات ما روضه محوریست

ما سالهاست در غم تو گریه می‌کنیم

هم ناله با محرم تو گریه می‌کنیم

اشعار مداحی محرم

بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد

آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد

مقصود از تکلم طور از تو گفتن است

موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد

روز ازل برای گلوی تو هیچ کس

غیر از خدای عز و جل خونبها نشد

در خلقتش زمین و مکانهای محترم

بسیار آفرید ولی کربلا نشد

گرچه هزار سال برای تو گریه کرده اند

یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد

ما گندم رسیده شهر ری توایم

شکر خدا که نان تو از من جدا نشد

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

حالا که کربلای تو روزی ما نشد

داغ تو اعظم است تحمل نمی شود

در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد

شاعر: لطیفیان

شعر عاشورایی ترکی

آفریدند مرا تا که گدایت باشم

سائل دائمی دست عطایت باشم

آفریدند مرا از تو بگیرم عصمت

شیعه چشم و دل غرق عزایت باشم

تا خدا هست تو هم باقی بالله هستی

می شوم مثل تو گر ازشهدایت باشم

چون عزای تو بقای همه دین خداست

آمدم گرمی این بزم عزایت باشم

تو قتیل العبراتی که خدا فرموده:

«ای حبیبم من الله بهایت باشم»

گر نشد زنده بیایم به حریمت مددی

تا که مدفون شده در کرببلایت باشم

اشک ما تلبیه ماست به حل من ناصر

داده ای اذن که این گونه فدایت باشم

شدی آواره که اسلام نگردد تحریف

کاش آوراه این حکم ولایت باشم

شاعر: جواد حیدری

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۵)

 

شعر محرم برای پشت ماشین

ای آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نیست
در کهکشان جسم تو غیر از ستــاره نیست

مــارا بــه زخــم هـای تنت، از سپــهر چشم
غیر از سـتاره ریختن ای مـــاه، چاره نیست

ای آســمــان چــگــونـه تورادل زغم نسوخت
درســوگ مـهـــر،گردلت ازسنگ خاره نیست

محــمـل ببســت ســوی عراق ازحجازوگفت
“درکــــارخیرحاجت هیـچ استخــــاره نیست”

جــان راسـپــرد دســت خدا، ناخـدای عشق
جــزوصــل یــــــار، بحر وفا را کنــــــاره نیست

صــــــــائم عــروس بـــاور و انـــــدیشه‌ی تورا
غیــر از ولــای خون خدا، طوق و یاره نیست

شاعر: صائب کاشانی

اشعار نوحه خوانی محرم

آمده­ام بکربلا بعهد خود وفا کنم

بابتلای هر بلا خالق خود رضا کنم

آمده­ام که در برم کشته شود برادرم

در دل زار مضطرم ناله یا اخا کنم

آمده­ام که قاسمم زیر سم ستورها

گردد پایمال و من دست زخون حنا کنم

آمده­ام که یک دله از دم تیر حرمله

اصغر شیرخواره را برره حق فدا کنم

آمده­ام که تا شود خواهر من اسیر کین

وزغم عابد حزین محشر غم بپا کنم

آمده­ام که از قفا سر زتنم جدا شود

تا که بدشت نینوا بر سر نی نوا کنم

آمده­ام در این زمین تا که شوم شهید کین

از غم مرگ اکبرم خون دل مصطفی کنم

شاعر: آصف

شعر عاشورایی برقعی

از برکت وجودِ شما دَم گرفته ایم
اذن عزا و روضه و ماتم گرفته ایم

ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را
از گریه های ماه محرم گرفته ایم

ما را زآفتاب قیامت هراس نیست
تا سر به زیر سایه ی پرچم گرفته ایم

ما مرده را به ذکر شما زنده می کنیم
این معجزه ز سوره ی مریم گرفته ایم

اقرار میکنم که ز دربار فیضتان
بی عرضه بوده ایم، اگر کم گرفته ایم

این روزها که روضه خون و عطش به پاست
مثل هوایِ ابری عالم،گرفته ایم

راه ورود عمه ی سادات بوده است
سقف ورود هیئت اگرخَم گرفته ایم

شاعر: محسن امیری مقدم

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۶)

 

شعر محرم برای مجری

از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ

شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ

از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

باران خون بگلشن او داد آب و رنگ

مردم به یک طرف بدنش داشت گردشی

تاچرخ بر نشانه زند تیر بیدرنگ

می جست راه ترک قفس مرغ جان او

تیر بلا ز بسکه نمود آشیانه ننگ

لبریز شد چو از بدنش چشمه­های خون

برگرد او بچید فلک ظالمانه سنگ

پوشیده شد عذار حسین از غبار خون

آئینه جمال خدائی گرفت زنگ

قرآنیان به پیکر قرآن کشیده تیغ

اسلامیان گرفته عجب شیوه فرنگ

دشمن در انتظار و مهیای غارت است

تاگوشوار و معجری آرد مگر به چنگ

بر شد حرم ز غلغله وا محمدا

شد هم صدا بزینب غمدیده طبل جنگ

طبع حسان چگونه دهد شرح ماجرا

اینجا که پای فکر سبک سیر گشته لنگ

شاعر: حسان چایچیان

اشعار محرم کودکان

از عرش ، از میان حسینیهء خدا

آمد صدای نالهء « حی علی العزاء »

جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد

گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا

جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت :

” یا رب اجازه هست ، شوم فرش این عزا “

آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست

در بزم استجابت بی قید هر دعا

او که هزار بار به گریه نشسته بود

یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا

آری تمام رحمت خود را خدا گرفت

گسترد بر مُحرم این اشک و گریه ها

آن گاه گفت روضه بخوان « ایها الرسول »

جانم فدای تشنه لب دشت کربلا

روضه تمام گشت ولی مادری هنوز

آید صدای گریه اش از بین روضه ها

شاعر: رحمان نوازنی

شعر عاشورایی زیبا

لطف حسین مارا تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارد او وا نمی گذارد

او کشتی نجات و کشتی شکسته مائیم
مولا به کام غرقاب مارا نمی گذارد

هل من معین اورا باید جواب دادن
شیعه امام خود را تنها نمی گذارد

زهرا به دوستانش قول بهشت داده است
برروی گفته خویش او پا نمی گذارد

ما و فسرده حالی مولا نمی پسندد
مسکین و دست خالی مولا نمی گذارد

از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم
باید که سوخت مارا زهرا نمی گذارد

شاعر: موید

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۷)

 

شعر محرم برای بچه ها

اگر که دل شکسته‏اى حسین را صدا بزن
اگر ملول و خسته‏اى حسین را صدا بزن

در این بهار معرفت پرستوى بهارى‏ام
اگر چه پر شکسته‏اى حسین را صدا بزن

سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بسته‏اى حسین را صدا بزن

تو سر به زانوى غمى زشَرم کرده‏هاى خود
چرا غمین نشسته‏اى حسین را صدا بزن

اگر به باغ آرزو به عشق کربلاى او
دل از همه گسسته‏اى حسین را صدا بزن

شاعر: رضایی

اشعار محرم زیبا

الا خورشید عالمتاب ،ارباب

قرار هر دل بی‌تاب، ارباب

نه تنها من که دیدم آفرینش

تو را می‌خواندت ارباب، ارباب

به هر ابری که افتد چشم مستت

از او بارد شراب ناب، ارباب

تو آن بودی که هر شب در بر تو

گدایی می‌کند مهتاب ،ارباب

من آن در را که غیر از او دری نیست

کنم با قلب دق‌الباب، ارباب

بیاد چشم تو بیمارم امشب

طبیبا بر سرم بشتاب، ارباب

اگرچه ریزه خوارم بازگویم

بیا امشب مرا دریاب ،ارباب

به بیداری اگر قابل نباشم

مرا امشب بیا در خواب، ارباب

چو شمعی در هوای کربلایت

دلم شد قطره قطره آب، ارباب

ز چشمانم از این چشم انتظاری

چکد هم اشک هم خوناب، ارباب

نام شاعر: حاج حیدر توکلی

شعر عاشورایی کودکانه

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

از کعبه شد جدا سیدالشهداء

به قربانگاه عشق، می‌رود از منا

حسین فاطمه ، عزیز مصطفی

نور چشم علی ، همتای مجتبی

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

پیوسته بر لبش ، لبیک و یاربش

یار همراز او ، قهرمان زینبش

همگامی با وفا ، در نماز شبش

همناله ، همنوا ، در هنگام دعا

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

آماده کن بستر ، بر سبط پیغمبر

راهت گل افشان کن ، در مقدم اکبر

ای آغوش مهرت ، مهد علی اصغر

رقیه مهمان است ، منزل کن مهیا

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

خون مبارزین ، رویت کند رنگین

ای خاک تو مهر ، نماز مصلین

داری عجب آبی ، آب حیات است این

آید لب فرات ، یک تشنه لب سقا

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

ای ماه محرم ، ماه خون و شمشیر

ای روز عاشورا ،ت روز عشق و تکبیر

انقلاب ایران ، دارد ز تو تأثیر

گلگون ز شهیدان ، شد بهشت زهرا

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

هر مکان کربلاست ، هر زمان عاشوراست

رشته مهر او ، رمز وحدت ماست

ماتمش جاویدان ، پرچم او بر پاست

«حجت بن الحسن» ، گرید در این عزا

السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا

ای که پاینده شد ، از تو دین خدا

شاعر: حبیب چایچیان

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۸)

 

شعر محرم برای امام زمان

شب عاشورا

امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود
فردا میان قتلگه در خون شناور می شود

امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو
فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود

امشب بهع سقا بس سخن  گوید ز سوز تشنگی
فردا تمم باغ او لب تشنه پرپر می شود

امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی
فردا ز جور کوفیان  بی عون جعفر می شود

امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند
فردا فدای راه حق  بی شیر اصغر می شود

امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو
فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود

امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود
زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود

امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود
فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود

امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم
فردا ز جور خصم  دون  بی یار و یاور می شود

امشب  ز راز دشت خون  زینب حکایت می کند
فردا کنار علقمه او بی برادر می شود

امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش
فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود

شاعر: حبیب الله موحد

اشعار محرم جدید

انتظارم مى‏کُشد، یادى ز ما کن یا حسین!

درد هجران را به وصل خود دوا کن یا حسین

گرچه دورم، بر نگاه دلنشینت جان دهم

کوفه را با یک نظر چون کربلا کن یا حسین!

بى‏نیازى گرچه از من، من به تو دارم نیاز

پادشاهى، یک نگه بر این گدا کن یا حسین!

در حریم کعبه مى‏گردى چو اى سیمرغ عشق

عبد سرگردان خود را هم، دعا کن یا حسین!

عید قربان است فردا و ممنم قربانیت

چون ندارم صبر، امروزم فدا کن یا حسین!

چون که دور افتاده‏ام، اى زائر بیت‏الحرام

بام قصر کوفه را، کوه منا کن یا حسین!

مهربانى از دو سر، دارد چو لذت بیشتر

دیر شد احضار من، نامم صدا کن یاحسین!

آیم از شوق تو با سر، چونکه پابندم به عشق

پاى بر فرقم بنه، کامم روا کن یا حسین!

چون «حسان» بسیار مى‏باشد گداى درگهت

جمله را با یک نظر از غم رها کن یا حسین!

دارم اندر ذمّه‏ام حق خدا و خلق را

خود به فضل خویشتن دِیْنم ادا کن یا حسین

شاعر: حسان

شعر برای محرم امام حسین علیه السام 

ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت

یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رهایت

تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست

ای شب تار عدم شام غریبان عزایت

عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت

خبری مختصر از خاطره کرب و بلایت

همرهانت صفی از آینه بودند  و خوش آن روز

که درخشید خدا در همه آینه هایت

کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو ابوالفضل

می فشاندیم سبک تر ز کفی آب به پایت

از فراسوی ازل تا ابد ای حلق بریده

می رود دایره در دایره پژواک صدایت

شاعر: محمدرضا محمدی نیکو

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۹)

 

شعر برای محرم و صفر

ای خلیلانه رفته از عرفات

ای کلیمانه خوانده تا میقات

ای ذبیح گذشته از زمزم

تشنه کامِ ذبیح، پای فرات

ای مسیحای رفته بر سرِ دار

ای اشارت شونده در تورات

یوسفِ چاکْ چاک پیراهن

بویت از مصر رفته تا شامات

خطّ جامت گذشته از بغداد

خطّت از خون نوشت آن خطّاط

ای بلاکش ترین بلا گردان

عاشقان صورت تواَند و تو ذات

اشهد انت شاهدن و شهید

اشهد انّ قد اقمت صلات

ای دم  اولت مُفرحِ ذات

ای دم  آخرت ممدّ حیات

کلّ انفاس هالکن جز تو

تو به پایان نمی رسی هیهات

شاعر: محسن نیکنام

اشعار محرم ترکی

ای درگهت حریم مناجات و راز من/ الله من ، پناه من ، ای کار ساز من
تنها و بی سپاهم و ، از غیر بی نیاز

چون سوی توست ، چشم امید و نیاز من
بهر حمایتم نکشم ناز هیچکس

تا رحمت تو ، می‌کشد از لطف ، ناز من
مسلم ، نکرد بیعت و ، با دشمنان نساخت

پیداست ، راه ورسم من از پیشتاز من
هانی ، بداد جان و ، به دشمن نداد دست

صد آفرین ، به همت این پاکباز من
این دشت کربلاست خدایا ، که رحمتت

در برگرفته ، این دل پر سوز و ساز من
در سینه ام که آتش سینای دیگری است

از شوق توست ، این همه سوز و گداز من
اینجاست ، اوج رتبه زینب ، که بارها

در خلوتم نشسته و ، بشنیده راز من
اینجا ، رسول و ، حیدر و زهرا و مجتبی

هستند خود شریک غم و ، همطراز من
با خون دل نوشته ام انشای عشق را

صد شکر اگر قبول کنی ، این فراز من
اینجا که انبیا نگرانند و مضطرب

زین شوق و ، یکه تازی بی احتراز من
ترسد خلیل از اینکه : بدا گردد این قضا

کامش روا نگشته ، دل عشقباز من
لرزد مسیح از اینکه : شهادت نیافته

بر آسمان رود بدنم ، در نماز من
یا رب عنایتی ، که درین امتحان عشق

غمهای عالم آمده خود پیشواز من
این عاشقان ، سپید و سیاه و بزرگ و خرد

قربانیم ، به درگهت ای دلنواز من
آوردم آنچه هدیه ، پذیرفتی از حسین

این است ، بر جمیع بشر ، امتیاز من
شد اوج نیزه جای من و ، گود قتلگاه

در راه توست ، جمله نشیب و فراز من
در کربلا و ، کوفه و ،دیرو، تنور و ، شام

مقصد توئی ، ازین ره دور و دراز من
در راه کربلا که گذرنامه لازم است

دیوان من ، (حسان) ، بود آنجا جواز من

نام شاعر:حبیب چایچیان

مجموعه شعر عاشورا فارسی

ای دل سوختگان مست عنایات شما

چشم عشاق به باران نزولات شما

همه آفاق تجلی سلیمانی تان

خضر دلداده داوود مناجات شما

ای دل نازنشینان حریم ملکوت

در سراپرده محراب عبادات شما

کشتی ناجی خلقید به تائید خدا

بسیارند مصادیق کرامات شما

حاجتم را ز خداوند بخواهید که او

وعده داده به برآوردن حاجات شما

دل وارستگی از بند تعلق خواهد…

فیض تشریف به میقات ملاقات شما

سالها نقل محافل شده حرف غمتان

اشکها میگذرد پای حکایات شما

گوشه غمکده ای ژرف که نامش دنیاست

زنده هستیم به امید حوالات شما

متبرک به غبار سر این کوی شدم

آبرو یافته خاک خرابات شما

شاعر: مهدی عبدالکریمی

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۱۰)

 

شعر برای  محرم هیات

ای کرب و بلا منزل جانان منستی

یعنی تو مقام شه گل پیر هنستی

خود گلشن طاهائی و باغ دل زهرا

کاینان چمن اندر چمن از یاسمن استی

زان پیکر زیبا که بخاک تو عجین شد

تاچشم کندکار پر از نسترن استی

صد طعنه زند خاک تو بر حقه یاقوت

پرخون بس اندر تو زدرج دهن استی

گلزار و چمن را نشنیدنم غم اندوز

چونست که خود گلشن و بیت الحزن استی

ای کرب و بلا این چه جلالست که نامت

با نام حسین در همه جا مقترن استی

بس طره مشگین بتو از اکبر و اصغر

بس جعد معتبر بتو از مرد وزن استی

از تو خم اندر خم دلهای شکسته

کاندر تونهالست شکن در شکن استی

از نافه مشکین غزالان حجازی

خود عبرت تاتار و خطار و ختن استی

خون جگر و پاره دل بس بتو آلود

خاک و گل تو رشگ عقیق بمن استی

هفتاد دو تن در تو همه سیم تنانند

بر هر یک از ایشان نگرم بیکفن استی

بهر جگر تشنه لبان تا بقیامت

هر صبح و نسیم سحری باد زن استی

شور دگرت باز بسر هست وفائی

این باده که خوری مگر از قعرون استی

گر شور حسین بر سر تو نیست بس از چیست

این شهد که امروز ترا در سخن استی

شاعر: وفائی شوشتری

اشعار محرم جدید

اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است

وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است

نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها

هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است

زان فداکارى و جانبازى مردانه تو

به لب خلق جهان تا به ابد تحسین است

نازم آن همت والا که تو را بود حسین

که قیامت سبب رشد و بقاى دین است

جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدن

آرى آرى به خدا همت عالى این است

جاودان خاطره نهضت خونین تو شد

چون که دین زنده از آن خاطره خونین است

جان به قربان تو اى کشته که خود فرمودى

مرگ با نام به از زندگى ننگین است

زان جفایى که به جان تو روا داشت یزید

تا ابد دیده تاریخ بر او بدبین است

میهمان کشتن و آنگاه اسیرى عیال

این گناهى است که مستوجب صد نفرین است

هر که از صدق و صفا دست به دامان تو زد

عزت هر دو جهانش به خدا تأمین است

چه کنم گر نکنم گریه به مظلومى تو

گریه آبى است که بر آتش دل تسکین است

تا منظم به جهان گردش لیل است و نهار

تا منوّر به فضا مهر و مه و پروین است

بر تو و بر همه یاران شهید تو درود

که ز خون شهدا عزّت دین تضمین است

غیر نام تو نباشد به زبان «خسرو» را

که ز نام تو بود گر سخنش شیرین است

شاعر: محمّد خسرو نژاد

شعر عاشورایی برای محرم 

ای هلال خون دوباره سر زدی

ای محرم بار دیگر آمدی

زخم دل با دیدنت کاری شده

خون به دامان افق جاری شده

در تو باغ لاله ی پرپر بود

عکس لبخند علی اصغر بود

ای هلال خون چرا باز آمدی

گر چه خونینی سرافراز آمدی

در تو بینم اشک خیر الناس را

زخم فرق حضرت عباس را

در تو بس داغ مکرر دیده ام

پیکر صد چاک اکبر دیده ام

در تو بینم خیمه های سوخته

کام خشک و دامن افروخته

در تو بینم صورت و خاک تنور

در تو بینم سینه و سم ستور

در تو بینم جسم هفتاد و دو تن

غرق خون افتاده بی غسل و کفن

در تو بینم گریه ی دُردانه ها

کعب نی برروی کتف و شانه ها

در تو بینم یاس نیلی پوش ها

در تو بینم خون روان از گوش ها

در تو پیدا آتش تاب و تب است

صورت یک مرکب بی صاحب است

در تو می بینم که از خون جبین

شسته وجه الله روی نازنین

در تو می بینم یتیمی بارها

تشنه لب جان داده زیر خارها

در تو بینم چهره ها از خون خضاب

بر لب طفلی نوشته آب آب

وای وای ای ماه ماتم! بازگرد

ای هلال غصه و غم! بازگرد

باز شو ای ماه اشک و ماه آه

ترسم آید شمر دون در قتلگاه

سوخت قلب عالم و آدم بس است

شعله بر دل ها مزن میثم بس است

شاعر : غلامرضا سازگار

اشعار زیبا برای محرم و صفر (۱۱)

 

شعر برای محرم روضه

ای یاد تو در عالم آتش زده بر جانها

هر جا ز فراق تو چاک است گریبانها

ای گلشن دین سیراب با اشک محبانت

از خون تو شد رنگین هر لاله به بستانها

بسیار حکایتها گردید کهن اما

جان سوز حدیث تو ثبت است بدورانها

یکجان بره جانان دادی و خدا داند

کز یاد توچون سوزد تا روز جزا جانها

در دفتر آزادی نام تو بخون ثبت است

شد ثبت بهر دفتر با خون تو عنوانها

اینسان که تو جان دادی در راه رضای حق

آدم بتو می­نازد ای اشرف انسانها

قربانی اسلامی با همت مردانه

ای مفتخر از عزمت همواره مسلمانها

شاعر: ناظر زاده کرمانی

اشعار محرم و عاشورا

این اسبها که روی تن تو دویده اند

طرحی جدید از بدنت آفریده اند

ای عطر سیب سرخ ، تمامی قافله

از روی نیزه رایحه ات را شنیده اند

ساعات عصر ابر سیاه براده ها

از هم تمام پیکرتان را بریده اند

تنگ غروب در پی هفده سر دگر

عکس  تو ا به صفحه نیزه کشیده اند

در زیر آفتاب همه برق می زنند

سر نیزه های کوفی عجب آب دیده اند

شاعر: محمد رضا شمس

اشعار زیبا در مورد شهادت امام حسین حمید رضا برقعی 

ایـــن اشــــک‌ها بـه پای شما آتشم زدند

شکـــر خـــدا بـــرای شـــمــا آتشم زدند

مـــن جبـــرئیـــل ســوختـه بالم، نگاه کن

معـــراج چشـــم‌های شـــمــا آتشم زدند

ســـر تا به پا خلیل گلستان نشین شدم

هـــر جـــا که درعـــزای شـما آتشم زدند

از آن طــــرف مــدینه و هیزم، از این طرف

بــــا داغ کـــربلـــای شـــمــا آتشـم زدند

بــــردنــــد روی نیـــزه دلــم را و بعد از آن

یـــک عمـــر در هـــوای شــما آتشم زدند

گفتم کجاست خانه‌ی خورشید شعله‌ور؟

گــفتنـــد بـــــوریای شما، آتشم زدند…

دیــــروز عصـــر تعــزیه خــوانان شهرمـان

همــــراه خیمـــه‌های شـمـا آتشــم زدند

امــــروز نیـــز نیـــّر و عمّـان و محتــشـم

بـــا شعـــر در رثــای شمــا آتشــم زدند

«دیشـــب اگـــر به داغ شهیدان گداختم

امشــب ولـی بــرای شمــــا آتشم زدند

تــا بـــا خبـر ز شـــور نیستـــانی‌ام کنند

مــاننــد نینـــوای شمــا آتــــشـــم زدند

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

شعر برای محرم و صفر (۱)

 

شعر جدید برای محرم نوحه

این چشم ها برای که تبخیر می شود ؟

این حلقه ها برای چه زنجیر می شود ؟

پیراهن محرم من را بیاورید

دارد زمان هیئت من دیر می شود

با روضۀ حسین نفس تازه می کنم

وقتی هوای شهر نفس گیر می شود

می آیم از کدورت و اشک عزای تو

سرچشمۀ طهارت تصویر می شود

من دستمال گریۀ خود را نشسته ام

چون آب هم به نام تو تطهیر می شود

اشک تو تا همیشه جوان می چکد حسین

چشم من است اینکه چنین پیر می شود

من تازه تشنه می شوم و گریه می کنم

وقتی ز گریه چشم همه سیر می شود

ایمان به دست معجزۀ غم بیاورید

پیغمبری که باعث تکفیر می شود

این قطره نیست آینۀ توست یا علی

در اشک ما حسین تو تکثیر می شود

شاعر: رضا جعفری

اشعار محرمی

این حسینی است که حق دلبر جانانه اوست

بحر عصمت صدف گوهر یکدانه اوست

این همان شمع شبستان ولایت که زعشق

شمع ایوان فلک سوخته پروانه اوست

گاه چون آیه رحمت شرف دوش نبی است

گاه چون مهر نبوت بسرشانه اوست

این همان شاه که با خیل ملک روح الامین

گدائی همه شب بر در کاشانه اوست

آنکه در بزم صفا نرد وفا باخت چنانک

عقل کل مات رخ بازی شاهانه اوست

این همان رند قدح نوش که با چرخ نهم

از ازل تا بابد ناله مستانه اوست

می گساری است که هر درد و غم و زهر والم

داشت ساقی ازل جمله به پیمانه اوست

هر کسی رند قلندروش و صافی مشرب

جرعه نوش وی و دردی کش میخانه اوست

آنکه افسانه خوبان شده در عرصه حسن

گوش آفاق پر از قصه و افسانه اوست

گرچه آئینه حق خانه ندارد ذوقی

گاه گاهی دل ویرانه ما خانه اوست

این جوابیست بر آن مرثیه کش گفت حسین

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست

شاعر: میر ابوالقاسم ذوقی

شعر عاشورا یی جدید برای محرم 

این عطش چیست در آیینه ی رود افتاده ست

داغ دریاست که برسینه ی رود افتاده ست

بوی تنهایی می آید ازاین جا فریاد

خبری نیست ازآن موی پریشان درباد

خبری نیست به جز کاکل آغشته به خون

دشت حیران شده ازبس گل آغشته به خون

سبزدرسبز گذشتند سواران غریب

سرخ درسرخ شکفته ست بیابان غریب

علم ازدست علم دار کنارافتاده ست

گیسوانش همه درخون وغبارافتاده ست

مثل گلبرگ که بردوش صبا خواهد رفت

عطر گیسویش ازاین دشت فراخواهد رفت

بعد از این دست من و دامن آن سروبلند

که سبکبارتر ازموج صداخواهد رفت

بعدازاین دریا درسوزعطش خواهد سوخت

رود تا می گذرد حنجره اش خواهد سوخت

«نفس باد صبامشک فشان خواهد شد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»

بعدازاین کرببلا نیست بیابان عطش

«که زیارتگه رندان جهان خواهد شد»

چون غباری که ازاین قافله برمی خیزد

مشک لبریزعطش خاک به سرمی ریزد

مشک لب تشنه به دستان جدامی نگرد

بیرقی سبزبه چشمان خدا می نگرد

دشت سرشارقنوت است وسراپاخورشید

مات ومبهوت به این حال دعا می نگرد

ای که درحنجره ات عشق به فریاد آمد

“در نمازم خم ابروی توبا یاد آمد”

ای غبار قدمت سرمه ی چشمان جهان

وی دمادم نفس سوخته ات جان جهان

“شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان”

که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان

با صبا درچمن لاله سحرمی گفتم

که شهیدان که انداین همه خونین کفنان

شاعر: محمد حسین صفاریان

شعر برای محرم و صفر (۲)

 

شعر مداحی برای محرم

این قوم چه شد سر ز تن تو ببریدند

بر روی تو بی جرم و گنه تیغ کشیدند؟

آخر نه به کوفه ز تو دعوت بنمودند

آخر به چه جرمی ز تنت جامه ربودند؟

خر به کدامین گنهت آب ندادند

رأس تو بریدند و سر نیزه نهادند؟

تشنه به کدامین گنهت سر ببریدند

با کشتن تو خشم خدا را بگزیدند؟

آخر به چه جرمی به تنت اسب دواندند

اهل حرمت را به اسارت بکشاندند؟

آخر به کدامین گنه ای خسرو خوبان

کردند تن پاک تو پامال ستوران ؟

با آن همه نامه ز چه پیمان بشکستند

بر خیمه گهت آب روان را ز چه بستند؟

رأست به چه جرمی به سر نیزه نشاندند

اهل حرمت در غل و زنجیر کشاندند؟

این قوم اگر مسلم و بر دین تو هستند

با سنگ جفا از چه جبین تو شکستند؟

با تیر دریدند چرا حنجر اصغر

در خون بنشاندند چرا قامت اکبر ؟

سقای خیام تو چرا تشنه بکشتند

عباس علمدار تو را تشنه بکشتند؟

شاعر: غلامعلی رجائی (زائر)

اشعار محرم خاص

اینجا قدم قدم ، همه پیچیده بوی تو
بوی نگاه زینب و بوی گلوی تو

شنهای شعله ور شده را لمس می کنند
انگشت های القمه در جستجوی تو

اسلام را قدم زده ای سوی کفرشان
کفار قبل از این که بیایند سوی تو !

تو ماندی از زمین و نماندی از آسمان
خون از گلوت رفت و نرفت آبروی تو

من دارم آب می شوم از شرم ؛ آن زمان ـ
حتی نبوده آب برای وضوی تو

جز آسمان برای تو جایی نمانده بود
آنجا که کفر می وزد از چارسوی تو …

نام شاعر: صالح دروند

شعر شهادت امام حسین علیه السلام

بر زمین کوبید سم اما سوارش برنخاست

شیهه زد لیکن امیر کارزارش برنخاست

شعله ور شد در جنون خشم و بهت خود ولی

راکبش آن مهربان، آن غمگسارش برنخاست

پیکرش شد جنگلی از شاخسار نیزه آه!

جز گل زخم دمادم از بهارش برنخاست

لحظه ای آسود در خواب چمنزار بهشت

کرکس درد از تن گلگون خارش برنخاست

مثل یک ابر سپید اما سترون در افق

هیچ جز آهی ز جان دردبارش برنخاست

جوی رگ هایش تهی چون گشت زیر پای مرد

زانوان خم کرد و دیگر از کنارش برنخاست

شاعر: بهمن صالحی

شعر برای محرم و صفر (۳)

 

شعر برای محرم بلند

بعد از سه روز پیکر سرخش کفن نداشت
یوسف ترین شهید خدا پیرُهن نداشت

از بس که نیزه خون تنش را مکیده بود
حتی توان و قدرت ناله زدن نداشت

در هجمۀ تواتر شمشیر و تیر و تیغ
راهی به جز شقایق پرپر شدن نداشت

از بس که پیکرش شده پامال اسبها
یک جای بی جراحت و سالم ، بدن نداشت

زلفی که شانه شد به سر نیزه صبحگاه
کنج تنور چاره به جز سوختن نداشت

در بوریای کهنه تن لاله پوش او
پیچیده شد اگر چه شقایق کفن نداشت

شاعر: یوسف رحیمی

اشعار محرم قدیمی

شب عاشورا

امشب شهادتنامه عشاق امضا می‌شود

فردا ز خون عاشقان، این دشت‌دریا میشود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی

فردا‌پریشان‌جمعشان،چون قلب‌زهرا میشود

امشب بود بر پا اگر، این خیمه ثار الهّی

فردا‌به دست دشمنان، برکنده از جا می‌شود

امشب صدای خواندن قرآن بگوش آید ولی

فردا صدای الامان، زین دشت برپا میشود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا میشود

امشب که جمع‌کودکان،در خواب‌ناز آسوده‌اند

فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا میشود

امشب رقیه حلقه زرین اگر دارد بگوش

فردا‌دریغ این‌گوشوار ازگوش او وا میشود

امشب، به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان

فردا کنار علقمه، بی دست، سقا میشود

امشب که قاسم زینب گلزار آل مصطفاست

فردا ز مرکب‌سرنگون، ‌این سرو رعنا میشود

امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش

فردا چو گلها پیکرش، پامال اعدا میشود

امشب گرفته در میان، اصحاب ثار الله را

فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها میشود

امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین

فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود

امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود

فردا انیس خولی و دیر نصاری میشود

شاعر: حسان

شعر برای شهادت امام حسین در ماه محرم 

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است

حسین مظهر آزادگى و آزادى است
خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است

نه ظلم کن به کسى نى به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است

همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است
اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است

ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست
که درک آن سبب عزو جاه و تمکین است

ز خاک مردم آزاده بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى این است

شاعر: خوشدل تهرانى

شعر برای محرم و صفر (۴)

 

شعر برای محرم زیبا

بگذار تا بمیرم و تنها نبینمت
تنها به روی سینه صحرا نبینمت

امشب بیا که بوسه زنم بر گلوی تو
شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت

می ترسم از نگاه به گودال آن طرف
دارم دعا به زیر لب آنجا نبینمت

غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد
من نذر کرده ام که به نیها  نبینمت

امشب برای من تو دعا کن که شام بعد
بی سر به روی دامن زهرا نبینمت

شاعر: حسن لطفی

اشعار محرم و امام زمان

بمان که روشنی دیده ترم باشی
شبیه آینه ای در برابرم باشی

هوای خیمه من بی نگاه تو سرد است
بمان که مایه دلگرمی حرم باشی

چه شد که از ته گودال سر در آوردی
تو زینت سر دوش پیمبرم باشی

در این شلوغی گودال تنگ قول بده
کمی مراقب پهلوی مادرم باشی

تو در بلند ترین نیزه منزلت کردی
به اینت بهانه مگر سایه سرم باشی

جواب خنده دشنم به خواهرت با کیست
مگر تو قول ندادی برادرم باشی

تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده
بمان که روشنی دیده ترم باشی

شاعر: علی اکبر لطیفیان

شعر شهادت امام حسین کودکانه

بگذار، خون چشم تو، به اشک خود بشویم

که مگر شود میسر، نگهی کنی به سویم

بگذار، تا توقف بکنند نیزه داران

که دمی بیاد طاها، گل روی تو ببویم

بگذار، تا ببوسم ز رخت بجای زهرا

که درین سفر، برادر، همه جا بیاد اویم

بگذار، تا گلویت، ز سرشک خود کنم تر

که فشار غصه دیگر، شده عقده در گلویم

بخدا قسم که زینب، نکند هنوز باور

که تنت به کربلا و، سر توست روبرویم

لحظات وصل، ترسم، ز کفم رود حسینم

ز گزارشات هجران، تو بگوی و، من بگویم

خبر از تنور خولی، دهد این غبار رویت

تو بریز اشک و منهم، تو بشوی و من بشویم

چه کنم درین بیابان، اثر از رقیه ام نیست

تو بگرد و، من بگردم، تو بجوی و، من بجویم

چو نشانه مودت بود اشک من (حسانا)

به خدا همین مرا بس، به دو عالم آبرویم

نام شاعر:حبیب چایچیان

شعر برای محرم و صفر (۵)

 

شعر برای محرم خاص

بیا در کربلا محشر ببین کین گسترش بنگر

نظر کن در حریم کبریا غارتگری بنگر

فروشنده حسین و جنس هستی مشتری یزدان

بیا کالا ببین مالک نگه کن مشتری بنگر

بفکر خیر امت بود وقت مرگ فرزندش

زامت کشته شد امت به بین پیغمبری بنگر

ز بی آبی بوقت مرگ آن عباس نام آور

خجل بود از سکینه یادگار حیدری بنگر

بجای آب خون پاشید شه در راه او غیرت

بدشت عشق فرمانده ببین فرمانبری بنگر

پی انگشتری ببرید انگشت شه دین را

جفای ساربان بین و اصول چاکری بنگر

زبعد شاه دین فرمانده خیل اسیران شد

مقام زینبی را بین وفای خواهری بنگر

خدا را کشته بود و خونبها میداد مشتی زر

ببین کار یزید بیحیا زشت اختری بنگر

خدا محبوب خود را غرقه در خون دید لاهوتی

نکرد این دهر را نابود صبر داوری بنگر

شاعر: ابوالقاسم لاهوتی

اشعار عن محرم

بی تو هوای خیمه ی ما سرد می شود
رنگ رُخ سه ساله ی من زرد می شود

خورشید انعکاس وجود نجیب توست
این دایره نباشی اگر سرد می شود

این حلقه های گریه ی سردرگم و غریب
زنجیر آهنی و پر از درد می شود

دامان کودکانه ی یک دختر نجیب
بی تو اسیر آتش نامرد می شود

بر گِرد توست گردش سیاره ی زمین
هر جاذبه بدون تو ولگرد می شود

رفتی و روز روشن ما در مسیر شام
دنبال صبح ِ روی تو شبگرد می شود

شاعر: رضا جعفری

شعر شهادت امام حسین برای محرم در روز عاشورا

به دلم باز هوای تو کند غوغایی

از غمت، گشته درون دل من بلوایی

ای شهنشاه دو عالم یا حسین ابن علی

شعله ور تر بنما این شرر شیدایی

یا حسین ای شرف هستی و هر آنچه که هست

همه جا گشته ام و نیست چو تو مولایی

یک اباالفضل تو لیلا شده، عالم مجنون

چه کسی دیده که لب تشنه بود سقایی

یا حسین! جانم اگر نیست گران لیک پذیر

مردن از داغ تو نبود سخن بی جایی

از غمت حضرت آدم به همه عمر گریست

گریه ی بر تو دهد بر دل و جان پایایی

جاودان هستی و هر آنکه بمیرد از عشق

می دهد نام نکویش به فلک پویایی

ای حسین ای شه لب تشنه تو را می خواهم

زنده کن جان مرا با نفس عیسی یی

کربلا را ز تو می خواهیم و اکنون ای یار

تو برآورده کن آن را به ید بیضایی

من عزادار تو هستم نیش ها نوش دلم

گر کند سخره مرا جاهل و هر دانایی

گریه ی بر تو حسینا عشق می زاید و شور

هر کجا هست تحول تو به حق آنجایی

ای سلاطین جهان خاک کف پای درت

فخر داری به همه چون تو گل زهرایی

مهربان تر به من ای از پدر و از مادر

می شود مست شوم با نگه شهلایی

جان عباس علمدار، همان ماه غریب

یاریم کن که شوم تا ابد عاشورایی

شاعر: هادی قهرمانی

شعر برای محرم و صفر (۶)

 

شعر برای محرم روزنامه دیواری

پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست

این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد
گفتند:«غاضریه» و گفتند:«نینوا»ست

دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست

توفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزه هاست

یحیای اهل بیت در آن روشنای خون
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست

توفان وزید، قافله را برد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در «منا»ست

باران تیر بود که می آمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست

افتاد پرده ، دید به تاراج آمده ست
مردی که فکر غارت انگشتر و عباست

برگشت اسب از لب گودال قتلگاه
افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست

شاعر: م. سقلاطونی

اشعار محرم شب عاشورا

بخولی بگفت آن زن پارسا

که را باز از پا درآورده ای

که در ایندل شب چو غارتگران

برایم زر و زیور آورده­ای

بهمراهت امشب چه بوی خوش است

مگر باز مشگ تر آورده­ای

چنان کوفتی در که پنداشتم

ز میدان جنگی سر آورده­ای

چو دانست آورده سر گفت آه

که مهمان بی پیکر آورده­ای

چو بشناخت سر را بگفت ای عجب

سر با شکوه و فر آورده­ای

بمرم در این نیمه شب از کجا

سر سبط پیغمبر آورده­ای

چه حقّی شده در میان پایمال

که تو رفته­ای داور آورده­ای

گل آتش است این که از کوه طور

تو با خاک و خاکستر آورده­ای

نگارنده با گفتن این رثا

خروش از ملایک درآورده­ای

شاعر: مرحوم نگارنده

شعر شهادت امام حسین گریه دار

سرش به نیزه به گل های چیده می ماند

به فجر از افق خون دمیده می ماند

یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا

به نخل سبز ز ماتم تکیده می ماند

میان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلم

به آهویی که ز مردم رمیده می ماند

شب است گوش یتیمان ز ضربت سیلی

به لاله های ز حنجر دریده می ماند

رقیه طفل سه ساله که حوری حرم است

به آن که رنج نود ساله دیده می ماند

امام صادق حق پشت ناقه ی عریان

به زیر یوغ چو ماه خمیده می ماند

شوم فدای شهیدی که در کنار فرات

به آفتاب به خون آرمیده می ماند

هلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟

نگاه تو به دل داغ دیده می ماند

حکایت احد و اشک چشم خونینش

به اختران ز گردون چکیده می ماند

 شعر : احد ده بزرگی

شعر برای محرم و صفر (۷)

شعر برای محرم امام حسین علیه السلام 

باز هم شعر دیگری از استاد احد ده بزرگی

گل خوش رنگ و بوی من حسین است

بهشت آرزوی من حسین است

مزن دم پیش من از لاله رویان

که یار لاله روی من حسین است

من آن مداح مست سینه چاکم

که ممدوح نکوی من حسین است

همه در گفتگوی این و آنند

ولیکن گفتگوی من حسین است

سخن بی پرده می گویم زمستی

می و جام و سبوی من حسین است

چو مرغ حق که از حق میزند دم

طنین های و هوی من حسین است

از آن بر تربتش سایم جبین را

که عز و آبروی من حسین است

احد گوئی از آن باشد شعارم

که پیر و نکته گوی من حسین است

اشعار محرم شب تاسوعا

باز طوفانی شده دریای دل

موج سر بر ساحل غم میزند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند

باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد

می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را

گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود

تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد

می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟

گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همینجا حق به روی نیزه هاست

گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگباری کرده ایم
….او برای قرنها فریاد شد

بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم

اشعار شهادت امام حسین علیه السلام برای محرم 

تا شعله هجران تو خاموش کنم

بر آتش دل ز صبر، سرپوش کنم
بسیار بکوشیدم و، نتوانستم

 یک لحظه غم تو را فراموش کنم
ای کاش، دمی دهد امانم این اشک

 تا نقش تو را به دیده منقوش کنم
آخر چه شود، شبی به خوابم آئی

 تا جام محبت تو را نوش کنم
بنشینی و، در برت، مرا بنشانی

تا زمزمه نوازشت گوش کنم
گر بار دگر مرا در آغوش کشی

صد بوسه بر آن دست و بر آن دوش کنم
سجاده تو، که می‌دهد بوی تو را

 برگیرم و، بوسم و، در آغوش کنم
چون درد فراق تو، ز حد درگذرد

 زین عطر تو قلب خویش، مدهوش کنم
از حمله غارت به دلم آتشهاست

این داغ، عیان، ز لاله گوش کنم
گویند به من، یتیم غارت زده ام

زآن چشمه چشم خویش پرجوش کنم
دیگر اگر ای پدر نخواهی برگشت

برخیزم و، پیکرم سیه پوش کنم؟
این داغ حسین، جاودان است (حسان)

هرگز نتوان به اشک، خاموش کنم

 شعر از : حبیب الله چایچیان (حسان)

شعر برای محرم و صفر (۸)

شعر برای محرم کودکان

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

 با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

 تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن

عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم

 راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

 در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش

فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم

گریه کردآهی کشید وزینب کبری(س) کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق

 عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)

 گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید

دانلود اشعار محرم

آمدم ای شاه ، پناهم بده / خط امانی ز گناهم بده

ای حَرمَت ملجا درماندگان / دور مران از در و راهم بده

ای گل بی خار گلستان عشق / قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم / اذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حَریمت به مَثَل کهرباست / شوق و سبک خیزی کاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع ؟ / گرمی جانسوز به آهم بده

لشگر شیطان به کمین من است / بی کسم ای شاه ، پناهم بده

از صف مژگان ، نگهی کن به من / با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند / نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی / جمله ی حاجات مرا هم بده.

اشعار شهادت امام حسین برای روضه محرم 

شرمنده شد بهار ز گلزار کربلا / بلبل کند نوا که خزان محرم است

ما عاشقان لاله ی سرخِ پیمبریم / کز عطر او بهشت خداوند ، خرم است

صد مرده زنده میشود از ذکرِ یا حسین / مولای ما معلم عیسی بن مریم است

عیسی اگر در آخرِ عمرش به عرش رفت / قنداقه حسین ، شرف عرشِ اعظم است

با یوسفش مقایسه کردم ، نگار گفت : / او شاه مصر باشد ، این شاه عالم است

ما را نیازِ صید چمن نیست در بهار / روی حسینیان ، گل و این اشک شبنم است

ای صاحب عزا به عزاخانه ها بیا / یاران سینه زن همه در زیر پرچم است

گر وعده ی بهشت به ما می دهد بهار / ما نیستیم طالب ، رضوان مسلّم است

بر عاشقان ، سیاحت گلشن حرام شد / خاکم به سر که قامت سروِ علی خم است

ای آب ، بس کن این همه جوش و خروش را / در پیش چشم ما علی اصغر مجسم است

سقا ز تشنگان حرم شرمسار شد / شرمنده ی خجالت او نهرِ علقم است

ساقی تشنه تا که برون آمد از فرات / قربان غیرتش شود عالم ، اگر کم است

چون محتشم بخوان به پیمبر ز سوز دل / باز این چه شورش است که در خلق عالم است ؟

شعر برای محرم و صفر (۹)

 

شعر برای محرم گریه دار 

عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز / نهضتت مایه الهام جهان است هنوز

بهر ویرانی و نابودی بنیان ستم / خون جوشان تو چون سیل ، دمان است هنوز

در فداکاری مردانه ات ای رهبر عشق / چشم ایام به حیرت ، نگران است هنوز

کربلای تو پیام آور خون است و خروش / مکتبت راهنمای همگان است هنوز

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست / از قیام تو پیام تو عیان است هنوز

همه ماه محرم ، همه جا کرب و بلاست / در جهان موج جهاد تو روان است هنوز

جاودان بینمت اِستاده به پیکار ، دلیر / لا “اری الموت” تو را ورد زبان است هنوز

باغ خشکیده ی دین را تو ز خون دادی آب / نه عجب گر که شکوفا و جوان است هنوز

تربت پاک تو ای اسوه آزادی و عشق / سرمه دیده صاحب نظران است هنوز

خون گرمت زند آتش به سیه خرمن ظلم / که به خون تو دو صد شعله نهان است هنوز

انقلاب تو به ما درس فضیلت آموخت / نقش اخلاص تو سرمشق جهان است هنوز

بر جبین «شفق» این لوحه گلرنگ غروب / هر شب از خون تو صد گونه نشان است هنوز

محمد حسین بهجتی ( شفق )

اشعار محرم ترکی

تمام هستی عالم فدای روی حسین

شهنشهان و سلاطین گدای کوی حسین

پر آچدی گویلوم اولا باب رحمته عازم

هزار امیدیله پر وردی سوی کوی حسین

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

مریض عشقم و آلامه چاره آختارورام

وصال یاره یتیشماقه حقه یالوارورام

اورکده شوق زیارت ولیک الیم چاتمور

او بارگاه مقدس برابرینده دورام

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

اورکده حب ولا وار باشیمدا شور حسین

تمام کالبدیم اولدی محو نور حسین

مقاله یوخدی توانیم حسین جلالیندن

فدای مرحمت و شفقت نشور حسین

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

ابوترابه ثلاله حسیندی عشقه هلال

بشرده بیله گورونموبدی فر و مجد و جلال

تمام ماملکوندن ال اوزدی حقدن اوتور

محال امریدی تاپسون مرامی نقص و زوال

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

رضا قضایه دیوبدی امام عرش وقار

طواف قبر حسین خالقیله نسبتی وار

حسیندی پا بـه سر آزاده آیت توحید

بلا چولونده ولی غملی بیر حکایتی وار

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

امان او وقتیدن الله دوشوبدی طاقتدن

جفای قوم عدو رد اولوب نهایتدن

آلوبدی دور و برین نچه مین زنازاده

قوشون خیامه قویوب یوز فغان او ساعتدن

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

بویان طرفده اوجالمیش نوا و آه حسین

اویان طرفده یانوب جمله خیمه گاه حسین

سویون یانوندا دوشوب یار و سرسپاه حسین

قاچوبدی چوللره اطفال بی پناه حسین

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

کشاکش ایچره اولوب نچه غنچه گول پامال

میان همهمه ده قاچماقا یوخیدی مجال

اولان اولوب ئولن ئولدی بـه یوم عاشورا

اوت ایچره یاندی هامی آشیانیله پر وبال

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

تمام یاریله انصار او چولده اولدی قتیل

مرامه یتدی زنازاده لر سپاه رذیل

خدادن اوزگه عیاذ اولموب عصمت اللهه

بتوله نایبه اطفاله اولموشیدی کفیل

حسین عزیز دو عالم حسین شه دو سرا

حسیندی باب کرامت امید اهل ولا

قوتار رباعینی «زلفی» بو شعری ایله تمام

یقین توجه ایدر مطلبه او شاه انام

قرا علملره ور بوسه ارج و قدرین بیل

حسین فاطمه دن یاز کتابت ایله مدام

شعر درباره شهادت امام حسین ع برای مداحی ماه محرم 

هارداسان ای دردلریمون چاره و درمانی حسین / هارداسان ای کرب بلا روضه رضوانی حسین

هارداسان ای شیعه‌لرون خسرو خوبانی حسین / گور نئجه بو اهل غمین گوزلری گریاندی حسین

سینه‌وین اوستونده یاتان قربان اولوم اصغریوه / گول بدنی پارچالانان قربان اولوم اکبریوه

نهر فرات اوسته دوشن قربان اولوم افسریوه / ماتمیوه کون و مکان سر به سر افغاندی حسین

شعر برای محرم و صفر (۱۱)

شعر درباره محرم جدید

من و این روضه ها الحمدلله

 من و یاد شما الحمدلله

من و ماه محرم زنده بودن

 بود حسن عطا الحمدلله

نبودم، حق مرا سینه زنت کرد

 شدم اهل بکا الحمدلله

من از دامان پاک مادر خود

 تو را گشتم گدا الحمدلله

من از هیئت هزاران خیر دیدم

 شدم حاجت روا الحمدلله

سیاهی عزایت نور محض است

 که گشته رزق ما الحمدلله

رسد روزی که در سجده بگویم

 رسیدم کربلا الحمدلله؟

شعر سوزناک برای محرم

ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا

 وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا

 از زخم هر شهید ندا می‌شود بلند

 کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا

 تا چند شیعه نالۀ «یابن‌الحسن» زند؟

 ای شیعه را پناه و نگهبان بیا بیا

 تا کی سر حسین به دروازه‌های شام

 بر نی کند تلاوت قرآن؟ بیا بیا

 تا کی گُلان سوختۀ وحی، پای‌شان

 خونین بوَد ز خار مغیلان؟ بیا بیا

 تا کی میان مقتل خون دست و پا زند

 جدّت، حسین با لب عطشان، بیا بیا

 تا کی مهار ناقۀ زینب به دست شمر

 با اشک چشم و موی پریشان؟ بیا بیا

 تا کی ز سوز سوختن خیمه‌هایتان

 در قلب شیعه آتش سوزان؟ بیا بیا

 تا کی به خاک دامن گودال قتلگاه

 جسم حسین، زخمی و عریان؟ بیا بیا

 درمان درد عترت و قرآن ظهور توست

 داروی زخم‌های فراوان! بیا بیا

 «میثم»که هست مرثیه‌خوان در غم حسین

 خواند تو را به دیدۀ گریان: بیا! بیا!

بیشتر بخوانید : 

انشا محرم | ۱۲ تحقیق و انشا کوتاه و بلند در مورد ماه محرم

نقاشی محرم | ۵۰ نقاشی ورنگامیزی عاشورا ی امام حسین

عکس محرم | ۱۵۰ عکس نوشته آمدن ماه محرم برای پروفایل

پروفایل محرم | ۱۱۰ عکس پروفایل برای عزاداری امام حسین (ع)

عکس نوشته محرم | ۳۳ عکس پروفایل برای شهادت امام حسین (ع)

دو بیتی های در رثای امام حسین | دو بیتی های زیبا امام حسین (ع)


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.