بیوگرافی فاطمه آلعباس + عکس های شخصی فاطمه آلعباس
بیوگرافی نیلوفر امینی فر + عکس های شخصی نیلوفر امینی فر
فاطمه آلعباس، گوینده رادیو چند دوره در جشنوارههای بینالمللی و داخلی بهعنوان گوینده منتخب و برتر رادیو انتخاب شده است.خودش میگوید: من عاشق رادیو بودم و رادیو مرا انتخاب کرد. او متولد ۱۳۵۱ است و فعالیت در رادیو و تلویزیون را سال ۱۳۷۲ در مشهد بهعنوان مجری آغاز کرد. وی سال ۱۳۷۶ با عزیمت به تهران و ادامه فعالیت رادیویی در رادیو جوان همکار حرفهایهای رادیو شد. از سال ۱۳۸۴ تاکنون صدای آلعباس در برنامه «خانه و خانواده» رادیو ایران کانون خانوادهها را گرم میکند. البته شنوندگان رادیو پیام، رادیو آوا و رادیو خانواده نیز با صدایش بیگانه نیستند. شور و علاقه فاطمه آلعباس به رادیو ما را بر آن داشت تا به سراغ او برویم. گفتوگوی صمیمانه ما را با این هنرمند بخوانید.
چطور شد در عرصه گویندگی و دنیای هنر حضور پیدا کردید؟
در کلاسهای استاد مهدی صباغی، آموزش تئاتر میدیدم که مجالی شد برای واقعی شدن رویای کودکیام. من از کودکی عاشق رادیو شدم. با سلام کوچولو، شب بخیر کوچولو و حتی همین برنامهای که سالهاست خودم گویندگی میکنم، عجین شده بودم و صدای گویندگانش را دوست داشتم.
شما با توجه به علاقه و پیگیری گوینده شدید یا به صورت اتفاقی؟
بهتر است اینطور پاسخ بدهم. من عاشق رادیو بودم و رادیو مرا انتخاب کرد.
قبل از ورود به عرصه رادیو چه حسی نسبت به صدای خودتان داشتید؟ پس از پختگی چه حسی دارید؟
صادقانه بگویم، حسی نسبت به صدای خودم نداشتم. البته ناخودآگاه به روزهای مدرسهام برمیگردم. آن زمان اغلب برنامههای صبحگاه مدرسه با من بود، مثل دعای فرج و دعا برای پیروزی رزمندگان اسلام. خاطرم هست یکبار میکروفن خراب شده بود و مدیر مدرسه گفت: «آلعباس شروع کن. تو میکروفن لازم نداری.» با اینکه از آن روزها خیلی دورم، اما شاید جسارت در گفتن را از همان روزها آموختم. معمولا صدای خود را مثل یک ارزیاب یا داور سختگیر میشنوم که بیشتر به دنبال رفع نقاط ضعف کارم هستم تا لذت بردن از صدای خودم.
علاقه عجیبی به رادیو دارید، چرا رادیو را ترجیح میدهید و اگر پیشنهاد اجرا در تلویزیون داده شود، به شرط دوری از رادیو چه تصمیمی میگیرید؟
شاید باور نکنید، اما وقتی در خانهای یک رادیوی قدیمی میبینم، بیشتر ذوق میکنم تا یک تلویزیون با تمام امکانات روز. ضمن احترام زیادی که برای تمام همکارانم در تلویزیون قائلم، به نظرم رادیو رسانهای اصیلتر و مردمیتر است. انگار برای همه است. با هر بودجه و امکاناتی و در همه جا در دسترس است. اتفاقا چند سالی است با توجه به تعدد شبکههای تلویزیونی و لطف همکارانم در سیما پیشنهادهای زیادی برای اجرا در تلویزیون داشتهام، اما بودن در قاب تصویر به شرط دوری از رادیو همیشه فکری آزاردهنده است.
دغدغه شما در زندگی هنری چیست؟
دغدغه من نیفتادن در دام تکرار و حرفهای شدن است. جمله زیبای نادر ابراهیمی مصداق آن است: نمازی که از روی عادت خوانده شود نماز نیست، تکرار یک عادت است و نوعی اعتیاد. حرفهای شدن پایان قصه خواستن است. حرف نو داشتن برای مخاطب یکی از دغدغههای من است و از همه مهمتر اینکه خدای نکرده نشانی غلط به مردم ندهم. جملهای از مدیر رادیو ایران، دکتر شیخ محمدی سالهاست در گوشم زنگ میزند. مراقب باشید به مردم چه میگویید. نکند غفلت کنید و به مردم آدرس غلط بدهید، بویژه این که من سالهاست در برنامه خانه و خانوادهام.
میخواهم فارغ از تعصب بگویید، تاثیر تلویزیون بر افکار عمومی بیشتر است یا رادیو؟
تاثیرگذاری رسانهها به شرط مدیریت صحیح پیام اتفاق میافتد؛ چه در رادیو و چه در تلویزیون. بهزعم بنده چون رادیو بیشتر قابل دسترس است، شانس تاثیر گذاری بیشتری دارد.
دلیل موفقیت شما چه بوده و چه معیارهایی برای تسلط یک مجری لازم است؟
دلیل موفقیت من در این راه اول خواست خدا بوده و بس. من ایمان دارم به این آیه؛ «تعز من تشاء و تذل من تشاء»؛ او خواست من این باشم. خودم هم از هیچ تلاشی کوتاهی نکردم و راهی را که هدفم بوده با تمام فراز و فرودهایش شناختم و برای پیمودنش تلاش کردم، همیشه سعیام بر این است یک مجری رادیو از جنس خود مردم باشم.
کلاسهای فن بیان چه تاثیری بر پروراندن صدای علاقهمندان گویندگی دارد؟
این کلاسها که این روزها یکی دو تا هم نیست، معضلی بزرگی است که ترجیح میدهم در این گفتوگو کمتر به آن بپردازم، چون گلایههای زیادی در این خصوص دارم که جای بحث بسیار دارد. فقط به همین بسنده میکنم که درصد بالایی از این کلاسها کاملا غیرحرفهای، غیرعملی و فقط با اهداف سودجویانه است و برای این ادعا هم دلایل زیادی دارم که اگر مجالی بود، حتما در گفتوگویی فقط در این زمینه با چند نفر از همکارانم صحبت خواهیم کرد.
شیرینترین و تلخترین خاطره شما از سالهای حضور در رادیو چیست؟
اول خاطره تلخ را بگویم که جای خالی همکارانی است که دیگر نیستند. با رفتن آنها جای خاطراتشان خالی میماند و وقتی به جای خالی آنان برمیخورم، یک خاطره تلخ است، اما خاطره شیرینی که در ذهنم میجنبد، فرستادن هدیه از طرف یک خانم از نقطهای دور و مشخصا شهر فسا بود که خیلی خوشحالم کرد. یک قواره پارچه، یک بسته چای و یادداشتی که ضمن تشکر به من، خسته نباشید گفته بود. لطف مردم برایم ارزش است.
آیا مطالبهای از رادیو دارید؟
عجب سوالی! نمیدانم چرا ولی این بیت یکباره به ذهنم رسید: «عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست / تا کسی از جان شیرین نگذرد، فرهاد نیست» به این خاطر گفتم که بدانیم کسانی مثل من که رادیو را انتخاب کردند، به حکم دل بود، نه شهرت و ثروت.
و از مسئولان رادیو؟
به همین مصرع بسنده میکنم؛ هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت. حرمت عشق ما به رادیو را مثل همیشه نگه دارند.
کلام آخر؟
«خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد». اعتبار رادیو به مخاطبانش است. رفقایی قدیمی که از سالهای دور بر سر این رفاقت ماندهاند. انتظار من از مخاطبان رادیو این است که مخاطب فعال باشند، نه منفعل. هر چه مطالبات آنها از رادیو بیشتر باشد، سطح کیفی برنامهها هم بالا خواهد بود که از طریق روابط عمومی صدا و سیما و شبکههای رادیویی این امر میسر خواهد بود.
چگونه به رادیو جوان راه پیدا کردید؟
در ابتدای راهاندازی رادیو جوان، من یک برنامه ۱۰ دقیقهای ساختم و برای این شبکه ارسال کردم. در این برنامه به عنوان نویسنده، گزارشگر و گوینده حضور داشتم. این برنامه راهی شد برای ورود من به رادیو جوان.
خانم آلعباس، شما بازیگری، گویندگی و اجرای تلویزیونی و حتی اجرای صحنه را تجربه کردید. چطور شد که میان همه این هنرها، گویندگی رادیو را برگزیدید و بقیه را به نوعی رها کردید؟
همه آدمها تواناییهای مختلفی دارند، ولی در یک کار شاید شاخصتر از بقیه توانایی خود بتوانند بروز دهند و به یکی از آنها مسلطتر باشند. من بازیگری صحنه، سینما و تلویزیون را تجربه کردم؛ اما تمام اینها به صورت پراکنده بود. چیزی که از نظر خودم ایدهآل و هدف واقعی بود، گویندگی رادیو بود، نه در صحنه تئاتر، نه جلوی دوربین، نه سینما و نه در اجرای تلویزیون به این دلبستگی و علاقه درونیام رسیدم. از ابتدا بر این باور بودم که با این شاخه به آن شاخه پریدن نمیتوان به هدف رسید. برای پیشرفت باید در یک کار تمرکز داشت و من این تمرکز را روی گویندگی رادیو گذاشتم.
این علاقه به رادیو چگونه در ذهن شما پررنگتر از بقیه علاقهها شد؟
این علاقه از زمانی به وجود آمد که برنامه سلامکوچولو به گویندگی عذرا وکیلی را در سال ۵۵ تا ۵۶ از رادیو گوش میدادم. من روزی برای خانم نشیبا تعریف کردم که خیلی از کاراکترهای برنامه «سلام کوچولو» و حتی قصههای آن را از آن سالها به یاد دارم. پس من از ابتدا یک گوش علاقهمند به رادیو داشتم. احساس میکردم آرامش و امنیت خاصی که رادیو دارد جور دیگری است.
دلیل موفقیت و ویژگیهای یک گوینده برتر رادیو چهچیزی است؟
از ویژگیهای یک گوینده توانای رادیو این است که بهجای این که کار دیگران را نقد منفی کند بنشیند و انصافا صدای گویندگان مختلف را گوش کند و نقاط مثبت و منفی آن را دریابد و از نقاط منفی بگذرد و از نقاط مثبت به نفع خود برداشت کند. من جدای از بحث رقیب بودن به این مساله عقیده دارم که هر گویندهای نقاط مثبت و منفی دارد و گوینده توانا، از این نقاط مثبت رقیب به نفع خود استفاده میکند.
فکر میکنید در میان گویندگان رقیب چهکسی برای شما الگو بود؟
برای من شخصیت گویندگی ژاله صادقیان، همیشه جالب بود. زمانی که از مشهد آمدم، دوست داشتم چهره این گوینده توانا را ببینم، صدای صادقیان مثل آب زلالی است که در هر ظرف بریزد شکل همان ظرف را میگیرد. به همین دلیل صدای او برای برنامه ادبی، سیاسی، اقتصادی و برنامههای ترکیبی و طنز مناسب است.
یک گوینده اگر بخواهد موفق شود، باید به صدای گویندگان توانا گوش بسپارد و تصمیم بگیرد امروز یک پله جلوتر از روز قبلش باشد. به نظر من، گویندههای رادیو همیشه باید این نکته را به خود یادآوری کنند که صداهای بهتر از صدای آنها هم در جامعه وجود دارد که فرصت پیدا نکردهاند مثل ما گوینده رادیو و تلویزیون باشند و شاید یک روزی این اتفاق بیفتد، ما همیشه باید منتظر باشیم گویندهای تازه از در وارد شود که از ما بهتر باشد.
فکر میکنید فاطمه آلعباس چه ویژگی منحصر به فردی دارد که موفق شده است در ۵ سال متوالی، گوینده برتر و امسال هم در جشنواره بینالمللی صدا به عنوان گوینده برتر در بخش آنونس شناخته شود؟
جایزهای که امسال به من دادند، واقعا یک معجزه بود. ما امسال با چندین کشور در بخش آنونس رقابت داشتیم. ۳ داور خارجی و ۲داور ایرانی، این بخش را داوری میکردند و این نتیجه عاید ما شد. در این بخش، کارهای شاخصی حضور داشتند و من این برگزیده شدن را لطف خداوند به خودم میدانم.
چه کسانی در موفقیت شما نقش داشتند؟
استاد سروری، استاد جولایی و خیلیهای دیگر. من همیشه از استادانم مشاوره میگیرم و هیچ وقت نمیگویم همه چیز را میدانم و دیگر لازم نیست از دیگران، علم یا فنی را آموزش ببینم.
معمولا موفقیت و برتر شدن، چه تغییراتی در شرایط موجود کاری شما به وجود میآورد؟
کارم خیلی سخت شده است. من دیگر منتظر جایزهای نیستم، چون همه آنها را تاکنون دریافت کردهام.
نظر شما درباره صدای ماندگار چیست؟ فکر میکنید یک روزی صدای شما هم جزو صداهای ماندگار شود؟اصلا اینطور نیست که حالا اگر من در جشنوارهای مقام آوردم صدایم جزو صداهای ماندگار باشد. برای ماندگاری باید مانند مریم نشیبا و مهینفر بود؛ مهینفری که اگر روزی سر برنامهاش حاضر نشود، مخاطبان از گویندگان دیگر سراغش را بگیرند. این راز ماندگاری است. راز ماندگاری فراتر از برنده شدن در جشنواره است. من با ماندگاری خیلی فاصله دارم. خدا میداند وقتی صدای عذرا وکیلی و گویندگان پیشکسوت را میشنوم، میگویم آلعباس چقدر راه داری تا بتوانی به آرمانها برسی. غبطه میخورم به صدای مریم نشیبا، به صدای رادیو ایران و نشان رادیویی آنها. مگر آنها جشنواره داشتند، مگر جایزه داشتند؟ جز عشق مگر چیزی میتواند بیش از نیم قرن آنها را در رادیو نگه دارد؟ کاش روزی بتوانم تندیس صدای ماندگار را از دل مردم بگیرم، این مهمترین جایزه زندگی من است.
افق رسانهای و دورنمای کار گویندگی شما در رادیو کجاست؟
اگر هر روز اشتباهم در حین اجرای برنامه نسبت به دیروز کمتر نشود، روز ایدهآلی است. نمیتوانیم در این کار چشمانداز و دورنمایی برای خودمان در نظر بگیریم؛ چون در رادیو و تلویزیون باید طبق تعریف و ضوابط رسانهای که پیشبینی شده است عمل کنیم و شاید این چارچوب اجازه ندهد از تمام ظرفیتها و تواناییهای کاری خودمان استفاده کنیم؛ اما اگر از خواسته خودم بگویم، من الان دلم برای برنامهای که بتوانم از تمام قابلیتهای وجود خودم در بحث اجرا استفاده کنم، تنگ شده است. کار ما تیمی است، اگر تیم موفق باشد من هم در قالب تیم موفقم اما اگر یکی از اعضای تیم کمکاری کند، کل برنامه ضربه میخورد. آرزو دارم روزی تیمی با تمام ظرفیتها، برنامهای تولید کند که همه با تمام وجود بتوانیم از قابلیتهای کاری خود استفاده کنیم که امروز این نوع برنامهها بسیار محدودند.
با توجه به این که خودتان هم فرزند جوان دارید، درباره علاقه جوانان به بحث اجرا و گویندگی و هدایت صحیح آنها در رادیو چه باید کرد؟
متاسفانه ما یک جایی کمکاری کردیم. یکی از ویژگیهای عمده استادان و صداهای ماندگار، راهیابی سخت و با مشقت آنها به رادیوست و اینکه با تحمل مشکلات زیاد گوینده شدند. وقتی به خاطرات آنها گوش میدهیم، میبینیم که اگر ما میخواستیم از این فیلترهای سخت عبور کنیم، شاید اصلا گوینده نمیشدیم. امروز جوانهای علاقهمند به رادیو دعوت به کار میشوند، اما متاسفانه لوازم اصلی برای تربیت گوینده وجود ندارد. لوازم اصلی تربیت گوینده فقط کلاسهای آموزشی نیستند. یک گوینده خوب را یک تهیهکننده خوب میسازد. شما جوانهای خوشصدا را میبینید که صداهای هدایتشده دارند.
تربیت رادیویی به شکل اصولی چه نوع تربیتی است و مسوولیت این کار به عهده کیست؟
این تربیت به عهده تهیهکننده شاخص است. یک تهیهکننده اگر حواسش به گوینده نباشد، یعنی بیراه شدن. من پس از ۱۷ سال کار گویندگی هنوز با هدایت تهیهکننده و راهنمایی او پیش میروم، اما واقعا یک گوینده جوان حساسیت و وسواس ما را دارد؟ ما اگر موفقیتی کسب میکنیم، آن را ماحصل زحمت تهیهکنندگان ارشد خود میدانیم. من بارها و بارها به دلیل تنبیه تهیهکننده در اجرایم، در استودیو گریه کردم. هنوز هم اگر تپق بزنم سردرد میگیرم، اما جوانها با خنده از هر اشتباهی میگذرند. در کل اگر بخواهیم گوینده خوب تربیت کنیم، باید تهیهکنندههای ارشد را نگه داریم.
نظر شما درباره صداهای جوان و گویندگان جدید و توانایی آنها چیست؟
ما این روزها صداهای خوبی میشنویم؛ اما صداهای تربیتنشده و خام، صداهایی که باید سالیان سال روی آنها کار شود تا به یک هویت رادیویی برسند وگرنه صداهای خوب در سطح جامعه زیادند اما رادیویی نیستند. فکر میکنید چند درصد گوینده خوب داریم؟ ما کمکاری کردیم و آموزش تئوری ما هم اصولی نیست.
خاطرهای از دوران کاری خود تعریف کنید.
یک شب در حین ضبط برنامه نوروزی تا ساعت یک صبح درگیر بودیم. همه گروه خیلی خسته شده بودند. جعفر خسروی، تهیهکننده برنامه از ما خواست استراحت کوتاهی داشته باشیم و بعد کار را ادامه دهیم. انرژی همه تمام شده بود. ناگهان آقای خسروی گفت خانم آلعباس صدای شما خوابآلود بود، برنامه را از اول ضبط میکنیم. من نزدیک بود گریه کنم. نزدیک صبح بود و همه خسته بودند اما چارهای نداشتیم.
روزی که جایزه جشنواره امسال را گرفتم، آقای خسروی آمد و به من تبریک گفت. من در جواب گفتم باید از شما تشکر کنم بابت روزهای سختی که پشت سر گذاشتیم؛ روزهایی که وقتی تکست برنامه را میخواندم تا آخر گوش میدادید، بعد میگفتید خوب بود، ولی دوباره ضبط میکنیم و در نهایت اگر من در هر جایگاهی قرار دارم، اول لطف خداوند و خواست اوست و بعد زحمات همکاران و استادان بزرگوار که از همه آنها متشکرم.